در ازدواج موقت، هیچ یک از زوجین از یکدیگر ارث نمی برند. اما حقوق فرزندان حاصل از ازدواج موقت از جمله نفقه، حضانت، بر عهده پدر طفل می باشد؛ و فرزندان از پدر و مادر خود ارث می برند.
در ازدواج موقت، هیچ یک از زوجین از یکدیگر ارث نمی برند. اما حقوق فرزندان حاصل از ازدواج موقت از جمله نفقه، حضانت، بر عهده پدر طفل می باشد؛ و فرزندان از پدر و مادر خود ارث می برند.
1- اصل 25 قانون اساسی منع بازرسی و تجسس غیر قانونی
2- اصل 32 قانون اساسی منع دستگیری غیر قانونی افراد
3 - اصل 36 قانون اساسی منع مجازات و اجرای آن بدون حکم دادگاه صالح
4 - اصل 37 قانون اساسی اصل برائت
5- اصل 38 قانون اساسی ممنوعیت شکنجه
6- اصل 39 قانون اساسی ممنوعیت هتک حرمت فرد دستگیر,بازداشت,زندانی یا تبعید شده
7 - اصل 166 قانون اساسی مستدل و مستند بودن احکام دادگاه ها
8 - اصل 167 قانون اساسی تکلیف قاضی در رسیدگی به دعوی و صدور حکم
9- اصل 169 قانون اساسی عطف به ما سبق نشدن قوانین جزایی
اگر شخصی به واسطه عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی به اموال خود قدرت پرداخت هزینه دادرسی یا پرداخت بدهی اش را نداشته باشد در عالم حقوق می گویند این شخص معسر است وباید برای اثبات اعسارش در خواست اعسار از دادگاه صالح به عمل آورد.
هر گاه به جهت گذشتن مدتی که قانون معین کرده وعدم محکومیت جدید کیفری به حکم قانون و بدون حکم دادگاه حیثیت مجرم به او باز گردد و اهلیتی را که از دست داده به دست آورد این معنی را اعاده حیثیت قانونی گویند.
درمقابل اعاده حیثیت قانونی، اعاده حیثیت قضایی قرار می گیرد در این حالت محکوم به حکم جزایی از طریق صدور حکم دیگر حیثیت او باز می گردد.
ورقه ای است چاپی و رسمی که توسط مامور دولتی مخصوص که مامور توزیع اظهارنامه نام دارد پس از تنظیم صورت مجلسی شامل حدود و نوع ملک و مشخصات آن و مالک و امضاء ریش سفیدان محل و مطلعین، بین متصرفین به عنوان مالکیت توزیع می شود مندرجات آن باید با صورت مجلس مطابق باشد و شماره ملک هم باید در اظهارنامه درج شود.
اعمال حق حبس از سوی زن با شرایطی روبرو است از جمله:
مهریه باید حال باشد. برابر ماده 1083 قانون مدنی مهریه می تواند کلا یا جزئاً حال یا به وعده باشد.
اگر مهریه موجل (مدت دار) باشد زوجه زمانی حق خواهد داشت مهریه خود را مطالبه کند که زمان آن فرا رسیده باشد که در این وضعیت زوج نیز می تواند ایفاء وظایف زناشویی را از زوجه طلب کند و در این شرایط زوجه نمی تواند به حق حبس خود استناد کند.
اما در حالتی که زوج ایفای وظایف زناشویی را از زوجه طلب نکند و زمان پرداخت مهریه هم رسیده باشد یا مهریه وعده دار نباشد، زوجه می تواند از حق حبس خود استفاده کند. چون به موجب ماده 1082 قانون مدنی به محض وقوع عقد نکاح، زوجه مالک مهریه میشود.
زوجه قبل از اخذ مهریه به ایفاء وظایف زناشویی عمل نکرده باشد. برابر ماده 1086 قانون مدنی، چنانچه زوجه قبل از گرفتن مهریه، با میل خود، از زوج تمکین خاص کند، حق حبس وی ساقط و دیگر اجازه امتناع از تمکین و سایر وظایف زناشویی ندارد.
– در صورت وقوع هر یک از موارد زیر، میتوان صادر کننده چک را تحت تعقیب کیفری قرار داد:
۱- نبودن وجه نقد یا عدم کفایت آن در حساب صادر کننده چک.
۲- خالی کردن حساب از تمام یا قسمتی از وجهی که به اعتبار آن چک صادر شده است.
۳- تنظیم چک به صورت نادرست:
الف- عدم مطابقت امضا.
ب- اختلاف در مندرجات چک
ج- قلم خوردگی.
۴- دستور عدم پرداخت چک به بانک توسط صادر کننده چک.
۵- صدور چک از حساب مسدود.
مجازات صدور چک بلامحل در سه مبلغ قابل تقسیم است:
۱. اگر مبلغ چک کمتر از ۱۰ میلیون ریال باشد تا ۶ ماه حبس دارد.
۲. اگر مبلغ چک از ۱۰ میلیون تا ۵۰ میلیون ریال باشد از ۶ ماه تا ۱ سال حبس دارد.
۳. اگر مبلغ چک بیش از ۵۰ میلیون ریال باشد از ۱ تا ۲ سال حبس دارد + ممنوعیت از داشتن دسته چک به مدت ۲ سال.
صدور چک از حساب مسدود با علم به مسدود بودن حساب، در حکم صدور چک بلامحل است و به حداکثر مجازات (۲ سال حبس) محکوم میشود و این جرم غیر قابل تعلیق است.
مرور زمان تعقیب کیفری برای صدور چک بلامحل: ۶ ماه از تاریخ صدور چک برای اخذ گواهی عدم پرداخت گذشته باشد + ۶ ماه از تاریخ اخذ گواهی عدم پرداخت برای طرح دعوای کیفری.
کسی که چک پس از برگشت به وی منتقل شده حق طرح دعوی کیفری ندارد مگر اینکه ظهرنویسی جهت وکالت در وصول باشد.
طبق ماده ۱۲ قانون صدور چک، جرم صدور چک بلامحل جرم خصوصی است و قابل رسیدگی غیابی است.
در این جرم با گذشت شاکی در حین رسیدگی قرار موقوفی تعقیب صادر میشود و مجوزی برای اخذ یک سوم جزای نقدی وجود نخواهد داشت.
چنانچه شاکی پس از صدور حکم قطعی گذشت کند، اعلام رضایت شاکی با درخواست تجدیدنظر به دادگاه تجدیدنظر ارسال میشود و این دادگاه پس از انطباق مورد با ماده ۱۲ قانون صدور چک، حکم بدوی را فسخ و مبادرت به صدور قرار موقوفی تعقیب میکند.
قبل از اصلاحات ارضی معمولا به کسی رعیت یا زارع صاحب نسق گفته می شدکه با داشتن یک یا چند عامل تولید، بر روی قطعه زمینی از مالک به صورت انفرادی و یا با اشتراک چند زارع دیگر به کشت و زرع می پرداخت و محصول بین او و مالک تقسیم می شد.
یکی از معانی نسق عبارت از نظم و ترتیبی است که در مورد توزیع آب و زمین بین روستاییان معمول است.
زارع صاحب نسق، مالک زمین نبود بلکه حق استفاده از آن را داشت. مالک بعد از مرگ زارع زمینی را که او در اختیار داشت به فرزند او واگذار می کرد، بنابراین نسق را حق آب و گل نیز می توان تعبیر کرد.
در جریان اصلاحات ارضی ،نسق زراعی مبنای تقسیم زمین قرار گرفت و به کسانی زمین تعلق گرفت که در ده صاحب نسق بودند.
محرومیت از ارث : این جمله که «از ارث محرومت میکنم» برای بسیاری از افراد آشنا است و ممکن است بارها و بارها آن را شنیده باشند. در بیشتر مواقع، این عبارت توسط پدرانی به کار میرود که با برخی رفتارهای فرزندان خود مخالفند و با استفاده از این حربه میخواهند آنها را به انجام رفتارهایی مطابق میل خود مجبور کنند.
شنیدن این جمله ممکن است موجب نگرانی برخی فرزندان شده و حتی در مواردی همین افراد، با این جمله از قصد و نیت اصلی خود منصرف شوند.
اما در میان افرادی نیز وجود دارند که به دلیل داشتن دانش حقوقی، به این عبارت وقعی نگذاشته و به آن اعتنا نمیکنند چرا که میدانند این موضوع پایه و اساس حقوقی و قانونی ندارد و هیچ کس نمیتواند دیگری را از چنین حقی محروم کند.
حال باید بررسی کرد که آیا در عالم واقع و از لحاظ قانونی و شرع، پدر این حق را دارد که فرزند خود را از ارث محروم کند یا خیر؟
به این منظور ابتدا باید برخی مفاهیم مرتبط با وصیت را توضیح داد.
وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی از مال خود را برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجانی تملیک کند. با این نوع وصیت، شخص میتواند تا حدودی تکلیف اموال خود را معین کند مانند صرف آن در امور خیریه. در وصیت تملیکی، شخصی که وصیت میکند «موصی» و کسی که به نفع او وصیت تملیکی شده «موصیله» و مورد وصیت را «موصی به» میگویند. در وصیت تملیکی، تملیک با قبول موصی له پس از فوت موصی محقق میشود؛ بنابراین قبول آن قبل از فوت موصی موثر نیست. موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند.
وصیت عهدی نیز عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مأمور کند. مثل این که شخصی را وصی کند تا بعد از مرگش، بدهیهای او را پرداخت کند. در وصیت عهدی شخصی را که به موجب وصیت، به عنوان ولی بر صغیر یا بر کارهای دیگر انتخاب شده است، وصی میگویند. در وصیت عهدی، وصیتکننده فرد یا افرادی را برای اداره بخشی از اموال خود و نیز سرپرستی فرزندانش پس از مرگ تعیین میکند و مسئولیت را به آنها میسپارد. این در حالی است که در وصیت تملیکی، شخص بخشی از اموال خود را پس از مرگ به فرد یا افرادی تملیک میکند که این فرد یا افراد میتوانند فردی از خانواده یا هر فرد دیگری باشد.
نافذ نبودن وصیت
قانونگذار در ماده ۸۳۷ قانون مدنی ایران، اعلام کرده است که «اگر کسی به موجب وصیّت، یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند، وصیت مزبور نافذ نیست.»
در حقیقت وصیتکننده حق دارد به میزان یک سوم از اموال خود را وصیت کند و وصیت او نیز برای این میزان، صحیح و نافذ است و چنانچه نسبت به بیشتر از این میزان وصیت کند، صحیح بودن چنین وصیتی به اجازه سایر ورثه بستگی دارد. زیرا به استثنای یک سوم اموال، بقیه ترکه متعلق به ورثه است و شخص صاحب این اموال که همان وصیتکننده است، حق دخالت در آنها را ندارد و اموال مزبور به طور طبیعی در اختیار همه ورثه قرار میگیرد تا طبق ضوابط و مقررات مربوط به ارث، میان آنها تقسیم شود.
سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا وصیتکننده حق دارد به واسطه وصیت خود، همه ورثه یا برخی از وراث را از ارث محروم کند یا خیر؟ که در پاسخ به این پرسش، قانونگذار ماده ۸۳۷ را ذکر کرده است.
نظر فقهای امامیه
به اعتقاد فقهای امامیه، هر گاه شخص وصیتی کند که بر اساس آن، بخواهد یکی از ورثه را از ارث محروم کند، چنین وصیتی صحیح نیست. به عنوان مثال شخص وصیت کند که به دلیل فساد اخلاقی فرزندش، او را از ارث محروم یا از جمع ورثه، حذف میکند. در حقیقت اکثر فقها این وصیت را به دلیل مخالفت آن با کتاب و سنت، باطل میدانند.
اختلاف نظر حقوقدانان
برخی حقوقدانان در این زمینه عقیده دارند که از ظاهر جمله «وصیت مزبور نافذ نیست» چنین استفاده میشود که هر گاه وارث محروم، به اراده وصیتکننده، تسلیم شود و محرومیت را بپذیرد، وصیت نافذ میشود. لازمه پذیرش این نظر، نافذ بودن وصیت تا حد یک سوم است که بدون نیاز به اجازه نیز اثر دارد، اما در استفاده از این ظاهر باید احتیاط کرد، زیرا قوانین ارث و قواعد مربوط به تملک قهری ورثه برای حفظ مصالح خانواده وضع شده است و با نظم عمومی جامعه ارتباط نزدیک و مستقیم دارد.
بعضی دیگر از حقوقدانان نیز در تفسیر این ماده میگویند که قاعده توارث از نظر نظم اجتماعی تأسیس شده است، بدین جهت طبق ماده ۹۵۹ قانون مدنی وارث نمیتواند آن را از خود سلب کند. همچنان که مورث (متوفی) نمیتواند آن را از وارث سلب کند. بنابراین توارث از احکام به شمار میرود نه از حقوق تا شخص بتواند آن را اسقاط کند.
به عنوان مثال، هر گاه کسی وصیت کند که فلان وارث او از ارث محروم باشد یا به فلان وارث او ارث داده نشود یا فرد، وارث او نیست، وصیّت مزبور موجب محرومیت او از ارث نخواهد شد.
فسخ و نکاح تفاوت های زیادی دارند، من جمله:
۱٫ در طلاق باید صیغه طلاق با تشریفات و بیان خاص، ادا گردد. در صورتی که در فسخ نیاز به آن تشریفات نیست (ماده ۱۱۳۲ قانون مدنی).
۲٫ در طلاق شهادت دو مرد عادل ضروری است، در حالیکه که در فسخ نیازی به آن نیست.
۳٫ اگر قبل از نزدیکی طلاق صورت گیرد، زن مستحق نصف مَهر است؛ ولی اگر قبل از نزدیکی، نکاح فسخ شود، زن مستحق مهر نیست، مگر اینکه موجب فسخ، عنن باشد (مواد ۱۰۹۲ و ۱۱۰۱ قانون مدنی).
۴٫ اصولاً طلاق به استناد ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی، به وسیله مرد واقع می شود، جز در موارد مذکور در مواد ۱۱۲۹ و ۱۱۳۰ قانون مدنی. ولی فسخ هم از جانب زن و هم از جانب مرد در موارد اختصاصی یا اشتراکی قابل اعمال است.
۵٫ ماده ۶۴۵ قانون تعزیرات، فقط برای عدم ثبت طلاق، مجازات کیفری پیش بینی کرده بود و عدم ثبت فسخ نکاح، مجازاتی نداشت.
اما ماده ۴۹ قانون حمایت خانواده مصوب ۹۱، با نسخ ماده ۶۴۵ قانون تعزیرات، برای مردی که طلاق و همچنین فسخ نکاح را ثبت ننماید، مجازات کیفری در نظر گرفته است.
۶٫ در طلاق چنانچه رجعی باشد، در ایام عده، حق رجوع برای مرد پیش بینی شده است، ولی در فسخ حق رجوعی در کار نیست.
۷٫ به استناد ماده ۱۱۴۰ قانون مدنی، طلاق در زمان عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست، اما در فسخ این شرایط وجود ندارد.
۸٫ موجبات طلاق و فسخ با یکدیگر متفاوت است.
۹٫ طلاق تحت شرایطی موجب حرمت ابدی می گردد، ولی در فسخ اینطور نیست.
۱۰٫ فسخ در صورت تحقق شرایط و موجبات، فوری است، ولی طلاق چنین نیست.
۱۱٫ ارجاع به داوری در طلاق هست، ولی در فسخ نیست.
۱۲٫ طلاق اختصاص به نکاح دائم دارد، ولی فسخ هم در نکاح دائم و هم در نکاح موقت پیش بینی شده است.
۱۳٫ در طلاق رجعی، اگر زن یا مرد در ایام عده، فوت نمایند، از یکدیگر ارث می برند، اما توارث در طلاق باین (جز در مورد ماده ۹۴۴ قانون مدنی) و فسخ نکاح نیست.
۱۴٫ در طلاق رجعی، در زمان عده، نفقه زن بر عهده زوج است، ولی در فسخ نکاح، به موجب ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی، به زن نفقه تعلق نمی گیرد، مگر زن حامل باشد.
*رابطه خویشاوندی یکی از شرایط لازم برای ارث بردن از دیگریست.
*رابطه خویشاوندی یا نسبی است، مثل وابستگی شخص به ولادت(رابطه پدر با پسر یا دو برادر ) و یا اینکه رابطه خویشاوندی سببی است، مثل وابستگی دو نفر بر اثر ازدواج ( داماد با مادر همسر یا خواهر خانم).
*یکی از شرایط ارث بردن آن است که مورّث (فردی که از او ارث میبریم)فوت کرده باشد و ورثه( آنکس که ارث میبرد) در زمان مرگ او زنده باشد.
*جنینی که در شکم مادر است از مورث خود ارث میبرد به شرطی که زنده متولد شود، ولو اینکه فقط یک لحظه زنده باشد.مثلا نوزاد در همان یک لحظه حیات از پدرش که ساعتی پیش فوت شده اموالی را به ارث برده یا پدرش در دوران جنینی به نفع فرزندش وصیت کرده، ورثه فرزند فوت شده (برادران وخواهران) از اموالش ارث میبرند.
ابتدا باید گفت چنانچه زن و شوهری دارای فرزند باشند سهم الارث زن یک هشتم از دارایی شوهر می باشد ،
در اینجا بنحوی صرف وجود فرزند مهم است ، بطوریکه زن نباید حتما مادر فرزند باشد پس اگر مرد فرزندی دارد کفایت می کند.اما در صورتی که فرزندی نداشته باشند ، سهم الارث زن یک چهارم است.
حال اگر مردی دارای همسران دیگری باشد سهم الارث بین زنان آن تقسیم می شود.
مثلا مردی که دارای فرزند است دو زن داشته باشد همان سهم یک هشتم بین زنان تقسیم می شود، یعنی هریک از زنان یک شانزدهم از دارایی شوهر ارث می برند.
چنانچه زن فوت کند و دارای فرزند یا فرزندانی نباشد، شوهر نصف اموال زن را به ارث میبرد و اگر زن وارث دیگری مانند پدر و مادر نداشته باشد نیز بقیه اموال زن برای شوهر خواهد بود اما اگر زن فوت کند و دارای اولاد یا اولادِ اولاد باشد (زیرا اولادِ اولاد نیز در صورت نبود پدر و مادر خود جانشین آنها محسوب شده و مانند آنها ارث میبرد) شوهر یک چهارم اموال زن را به ارث میبرد.
در صورتی که شوهر فوت کند و اولاد نداشته باشد زن یک چهارم اموال شوهر را به ارث میبرد اما اگر شوهر دارای اولاد یا اولادِ اولاد باشد زن یک هشتم اموال شوهر را به ارث میبرد و چنانچه زن بعد از فوت همسر خود و قبل از تقسیم ارث فوت کند، سهمالارث زن به وارثان وی تعلق خواهد گرفت.
چنانچه مرد دارای دو یا چند همسر باشد، سهمالارث زن یعنی یک هشتم بین همسران به طور مساوی تقسیم خواهد شد؛ البته این موضوع در صورتی است که همسران در عقد دائمی باشند و در هنگام فوت مرد نیز رابطه زوجیت و عقد دائم برقرار بوده باشد.
در ماده ۹۴۶ اصلاحی مصوب ۱۳۸۷ قانون مدنی آمده است؛ زوج از تمام اموال زوجه ارث میبرد و زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول اعم از عرصه و اعیان ارث میبرد. در صورتی که زوج هیچ فرزندی نداشته باشد، سهم زوجه یک چهارم از کلیه اموال به ترتیب فوق است.
ر ماده ۹۴۸ قانون فوق نیز که پس از حذف ماده ۹۴۷ تصویب شده، آمده است؛ هرگاه ورثه از ادای قیمت امتناع کنند، زن میتواند حق خود را از عین اموال استیفا کند.
از آنجا که دانستن تعریف هر یک از انواع اراضی در پرونده های ارجاعی مفید و موثر در نظریه کارشناسی است لذا چند مورد ضروری از تعاریف انواع زمین یادآوری میگردد .
به عنوان مثال: بسیاری از اراضی که باید در خصوص مرتعی بودن یا مستثنیات بودن آنها اظهار نظرشود اگر تعریف اراضی مرتعی را در قانون بدانیم کمک موثری به تشخیص موضوع می نماید .
اراضی دایر: اراضی دایر زمینهایی است که آن را احیا و آباد کردهاند و در حال حاضر دایر و مستمرا مورد بهره برداری است .
اراضی بایر: زمینهایی که سابقه احیا دارد ولی به علت اعراض یا عدم بهرهبرداری بدون عذر موجه مدت ۵ سال متوالی متروک مانده یا بماند.
اراضی آیش: زمین دایری است که به صورت متناوب طبق عرف محل برای دوره معینی بدون کشت بماند.
اراضی موات: زمینهایی است که سابقه احیا و بهرهبرداری ندارد و به صورت طبیعی باقی مانده است.
اراضی دولتی: کلیه زمینهایی است که به نام دولت دارای سند بوده یا در جریان ثبت به نام دولت است و همچنین کلیه اراضی ملی شده و مواتی که طبق قوانین مصوب و آرا کمیسیونهای مربوطه متعلق به وزارت مسکن و شهرسازی است اعم از این که به نام دولت ثبت شده یا نشده باشد.
اراضی منابع طبیعی: اراضی تحت پوشش جنگلهای طبیعی و دستکاشت و مراتع و بیشههای طبیعی، نهالستانهای دولتی و زمینهایی که به نحوی از انحا در رژیم سابق ملی اعلام شده است.
اراضی مرتعی : زمینی است اعم از کوه و دامنه یا زمین مسطح که در فصل چرا دارای پوششی از نباتات علوفهای خودرو بوده و با توجه به سابقه چرا عرفاً مرتع شناخته شود، اراضی که آیش زراعتند ولو آن که دارای پوشش نباتات علوفهای خودرو باشند مشمول تعریف مرتع نیستند.تعریف انواع اراضی
در صورتی که فرد تمکن مالی نداشته باشد میتواند از کانون وکلا درخواست وکیل معاضدتی کند. کانون نیز پس از بررسی شرایط متقاضی، وکیل معاضدتی به وی معرفی میکند. این نوع وکیل، مخصوص کسانی است که بضاعت و توان مالی کافی، برای گرفتن وکیل ندارند؛ چرا که وکیل معاضدتی حق دریافت هیچ وجهی تحت عناوین حقالمشاوره، حقالوکاله و غیره را به استثنای هزینه تمبردادرسی از موکل خویش ندارد.
قانون اساسی بهعنوان میثاق ملی ما پذیرفته است که از جمله معیارهای اساسی دادرسی عادلانه برخورداری اصحاب دعوا از دانش و تخصص وکیل دادگستری است. عدالت قضایی ایجاب میکند که اقشار کمدرآمد و بیبضاعت در برخورداری از وکیل در عسر و حرج قرار نگیرند. این دسته از افراد میتوانند به تجویز ماده ۲۴ قانون وکالت مصوب ۱۳۱۵ از کانون وکلای دادگستری تقاضای معاضدت کنند.
در صورتی که فردی تمکن مالی نداشته باشد میتواند از کانون وکلا درخواست وکیل معاضدتی کند. کانون وکلای دادگستری نیز پس از بررسی شرایط متقاضی، وکیل معاضدتی را به وی معرفی میکند.
این نوع وکیل، مخصوص کسانی است که بضاعت و توان مالی کافی، برای گرفتن وکیل ندارند؛ چرا که وکیل معاضدتی حق دریافت هیچ وجهی تحت عناوین حقالمشاوره، حقالوکاله و غیره را به استثنای هزینه تمبردادرسی از موکل خویش ندارد.
به موجب آییننامه قوه قضاییه در آن دسته از دعاوی که بیش از پنج میلیون تومان ارزش داشته باشد، حضور وکیل اجباری است.
وکالت معاضدتی بدین معنی است که وکالتی از طرف کانون وکلا در امور حقوقی طبق قانون و آییننامههای مربوط به وکلا ارجاع میشود.
شرط اساسی و اولیه وکیل معاضدتی، این است که وکیل دارای پروانه معتبر وکالت دادگستری باشد. منظور از معتبر، آن است که وکیل در حال تعلیق نباشد. البته قانونگذار شرایط خاصی را در این خصوص پیشبینی نکرده و موسسه معاضدت میتواند در سال لااقل سه مورد وکالت معاضدتی به وکلا ارجاع دهد.
لازم به ذکر است که ارجاع وکالت معاضدتی به کارآموزان وکالت به دلالت ماده ۴۶ آییننامه لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری ممنوع است.
زن می تواند در هر زمانی مهریه خود را مطالبه نماید. مهریه زن مطابق توافق طرفین که در سند ازدواج نوشته شده است، می تواند عندالمطالبه یا عندالاستطاعه باشد.
*عندالمطالبه به این معناست که زن می تواند مهریه خود را مطالبه کند و چنانچه مرد قدرت مالی پرداخت را نداشته باشد، می بایست این عدم توانایی را که به آن اعسار می گویند اثبات نماید.
*عندالاستطاعه به این معناست که زن می تواند مهریه خود را مطالبه کند اما باید ابتدائاً توانایی مالی مرد را در پرداخت که به آن ایسار می گویند اثبات نماید.
در مهریه عند الاستطاعه
اگر زن تقاضای مهریه نماید، این تکلیف بر عهده اوست که ثابت کند مرد از دارایی و اموال کافی جهت پرداخت مهریه برخوردار است، و بر عکس مرد در اینجا نیازی ندارد که برای دادگاه دلیل بیاورد که قادر به پرداخت مهریه نمی باشد. در این نوع مهریه این امتیاز برای مرد در نظر گرفته شده تا زن نتواند تحت هر شرایطی و هر زمانی که اراده کند با توسل به مهریه او را تحت فشار قرار دهد.
مهریه در صورت عندالمطالبه بودن برای زن حق حبس ایجاد می کند بدین معنا که زن در صورت عدم پرداخت مهریه از سوی مرد، می تواند حکم حبس برای همسرش بگیرد.
اما در صورتی که مهریه عندالاستطاعه باشد راهی برای زن به منظور گرفتن حق خود از مرد باقی نمی ماند.
وی با اشاره به دیگر اشکالات مهریه عندالاستطاعه، گفت: از اشکالات دیگر مهریه عندالاستطاعه لازم الاجرا نبودن آن است زیرا در صورت عدم پرداخت مهریه از سوی مرد، زن باید استطاعت مالی مرد را ثابت کند، در غیر این صورت نمی تواند حق مهریه خود را دریافت کند.
الف- فوت کارگر
چنانچه کارگری فوت کند قرارداد کار خاتمه مییابد، ولی باید کلیه مطالبات و حقوحقوق کارگر به ورثه وی پرداخت شود. ضمن اینکه سازمان تامیناجتماعی نیز برای بازماندگان، مستمری فوت برقرار خواهد کرد. باید توجه داشت که تنها با فوت کارگر قرارداد خاتمه مییابد، چون کارگری قائم به شخص است و اگر کارگر قادر به فعالیت نباشد، کلا یکی از ارکان اجرای قرارداد که کارگر است، منتفی شده است. اما اگر کارفرما، چه حقیقی و چه حقوقی، فوت کند قرارداد کار خاتمه نمییابد و کلیه تعهدات ناشی از قرارداد به ورثه و بازماندگان وی منتقل میشود.
ب- بازنشستگی کارگر.
شخصی که بازنشسته میشود، درواقع از گردونه کار خارج میشود، بنابراین قرارداد کار خاتمه مییابد. برای چنین شخصی سازمان تامیناجتماعی مستمری بازنشستگی برقرار میکند. ضمن اینکه به نسبت مدتزمان اشتغال در کارگاه به ازای هرسال سابقه یک ماه حقوق مبنا بهعنوان پاداش پایان خدمت به کارگر پرداخت میشود.اتمام قرارداد کار
ج- از کارافتادگی کلی کارگر.
ازکارافتادگی کلی حالتی است که بیمهشده بهطور کامل توانایی کار را از دست میدهد و قادر به ادامه فعالیت نیست. ازکارافتادگی کارگر باید توسط کمیسیونهای پزشکی سازمان تامیناجتماعی مورد تایید قرار بگیرد تا فرد بتواند کار خود را ترک کند و از مستمری ازکارافتادگی برخوردار شود. ضمن اینکه ازکارافتادگی جزئی شامل موارد خاتمه قرارداد نمیشود و فرد بیمهشده باید حتما ازکارافتاده کلی باشد.اتمام قرارداد کار
د- انقضاء مدت در قراردادهای کار با مدت موقت و عدم تجدید صریح یا ضمنی آن.
ﻫ- پایان کار در قراردادهایی که مربوط به کار معین است.
و- استعفای کارگر.
طبق قانون کار، کارگر میتواند از کار خود استعفا دهد، ولی باید پس از ارائه استعفانامه، به مدت یک ماه به کار خود ادامه دهد، چنانچه ظرف ١٥ روز استعفای خود را پس بگیرد، استعفای او کأن لمیکن تلقی میشود، در غیر این صورت استعفا پذیرفته میشود و قرارداد کار خاتمه مییابد. در موارد استعفا نیز کارگر مستحق دریافت حق سنوات خواهد بود. ولی اگر کارگری بدون ترتیبات مربوط به استعفا کار را رها کند، مستحق دریافت حق سنوات نخواهد بود.اتمام قرارداد کار
در مواردی که قاضی به شهادت شاهد به عنوان دلیل شرعی استناد می کند لازم است شاهد دارای شرایط زیر باشد:
بلوغ
عقل
ایمان
طهارت مولد (یعنی حلال زاده بودن شاهد)
عدالت
عدم وجود انتفاع شخصی برای شاهد یا رفع ضرر از وی.
عدم وجود دشمنی دنیوی بین شاهد و طرفین دعوا.
عدم اشتغال به تکدی و ولگردی.
شرایط شاهد در دادگاه
شهادت عبارت است از: اطلاعات یک فرد خارج از دعوی که موضوع مورد ادعا را دیده یا شنیده یا اگر از موارد دیدنی و شنیدنی نباشد از آن آگاه شده است. یعنی شخصی از واقعه ای جزئی یا کلی که بین ۲ یا چند نفر صورت گرفته است در دادگاه خبر دهد یا اطلاع رسانی کند.
استفاده از شهادت یا گواهی شاهد در محاکم دادگستری کم و بیش هر روزه برای عده زیادی از مردم که دچار مشکلات حقوقی و کیفری می شوند مورد توجه قرار می گیرد. به طور مثال در دعوای اعسار و عقود معین و غیرمعین یا سایر دعاوی حقوقی و یا در پرونده های کیفری همانند قتل یا درگیری ها، شهادت نقش تعیین کننده ای دارد. خلاصه این که در پرونده های مختلف محاکم دادگستری امکان اثبات ادعا با شهادت شهود وجود دارد و اهمیت این موضوع نیز بر هیچ کس پوشیده نیست. تا جایی که آیه شریفه ۲۸۲ از سوره مبارکه بقره نیز بر این امر اشاره می کند و به همین لحاظ در متون فقهی از جمله تحریر الوسیله حضرت امام خمینی (ره) و در سایر متون قانونی و حقوقی به تبیین و تشریح شرایط و ویژگی های شخص شاهد پرداخته شده است که نخست به تشریح این شرایط پرداخته و سپس به بررسی این مطلب که آیا بستگان و خویشان طرفین پرونده می توانند به نفع یکدیگر شهادت دهند یا خیر؟ می پردازیم.
طبق ماده ۲۳۰ قانون آئین دادرسی مدنی در دعاوی مدنی (حقوقی) تعداد و جنسیت گواه، همچنین ترکیب گواهان با سوگند به ترتیب ذیل است.
در طلاق توافقی می بایست نسبت به تمامی مسائل مالی زوجه اعم از مهریه، نفقه، اجرت المثل و… توافق حاصل گردد و همچنین نسبت به جهزیه، حضانت فرزندان، نفقه فرزندان، نحوه ملاقات فرزندان و… توافق نمود.
افزایش ثانوی مهریه قابل استناد نیست یعنی اینکه این مقدار جدید جزء مهریه نیست فقط یک تعهد است که عنوان و امتیاز مهریه را ندارد.
امکان یا عدمامکان کاهش یا افزایش میزان مهریه مسئلهای است که وکلا و حقوقدانان درباره آن اختلاف نظر دارند اما هیئت عمومی دیوان عدالت اداری رأیی را بر اساس نظر فقهای شورای نگهبان صادر و حداقل تکلیف دادگاهها را مشخص کرده است.
مهریه همزمان با انعقاد ازدواج در سند رسمی یا عقدنامه ثبت میشود. از مهمترین ویژگیهای این سند رسمی، لازم الاجرا بودن آن است؛ یعنی با درخواست زن از دفترخانه تنظیم سند ازدواج برای اجرای تعهدات آن، از جمله مهریه، میتوان بهعنوان مثال مال موضوع مهریه را از همسر (مرد) درخواست کرد و مراجعه به دادگاه برای این کار الزامی نیست.
طرح شکایت کیفری برای استرداد جهیزیه زن صحیح نیست.
برای استرداد جهیزیه خود، لازم است دادخواستی با موضوع استرداد جهیزیه تقدیم دادگاه عمومی محل نمایید.درصورتى که ارزش ریالى جهیزیه تا بیست میلیون ریال باشد، دعوى درشوراى حل اختلاف، قابل طرح است.
بعضى ازعزیزان، به اشتباه تصور مى فرمایند، جهیزیه امانت است وعدم استرداد آن، خیانت درامانت و قابل تعقیب کیفرى است، در صورتى که این موضوع حقوقى و در صلاحیت شورا و یا دادگاه مى باشد.
راه هاى اثبات:
١- لیست جهیزیه که به امضاء زوج رسیده باشد.
٢-درصورت عدم وجودلیست، شهادت شهود.