مقصر تصادف موتور با ماشین از سمت راست، خودرویی که اقدام به تغیر مسیر ناگهانی کرده است.
مقصر تصادف موتور با ماشین از سمت راست، خودرویی که اقدام به تغیر مسیر ناگهانی کرده است.
توقف و پارک خودرو در اتوبان ممنوع است و مقصر تصادف با ماشین متوقف خودرویی می باشد که توقف کرده است. با این حال در شرایط خاص بسته به نظر کارشناس راهنمایی و رانندگی میتواند تصمیم متفاوتی گرفت شود.
نحوه طرح ایراد تامین دعوای واهی به موجب قانون آیین دادرسی مدنی و رویه موجود باید به موجب درخواستی از دادگاه صورت پذیرد. خوانده دعوا باید ، ایراد طرح دعوای واهی و اخذ تامین مناسب را تا قبل از جلسه اول دادرسی در قالب یک درخواست در دادگاه مطرح نماید. بنابراین دادگاه راساً اقدام به انجام این امر نمی نماید و انجام آن منوط به درخواست خوانده می باشد.
در صورت پذیرش ادعای خوانده مبنی بر ایراد تامین دعوای واهی از سوی دادگاه ، از خواهان تامین مناسب اخذ می گردد. پذیرش ایراد طرح دعوای واهی از این جهت حائز اهمیت است که امروزه دستگاه قضایی ما با حجم زیادی از پرونده ها مواجه می گردد که صرفا برای اطاله دادرسی مطرح گردیده اند . در صورتی که دادگاه با درخواست خوانده موافقت نماید و دستور پرداخت تامین به خواهان داده شود، اگر خواهان طی مهلت مقرر اقدام به پرداخت تامین ننماید، دادرسی متوقف می گردد و در صورتی که مهلت پایان پذیرد و خواهان تامین را نپردازد، به درخواست خوانده، دادگاه قرار رد دادخواست خواهان را صادر می نماید بنابراین طرح این ایراد در مرحله بدوی می تواند از حجم پرونده های واهی جلوگیری نماید در واقع تامین دعوای واهی تامینی است که خواهان به دادگاه می سپارد تا در صورتی که واهی و بی اساس بودن دعوی بعد از دادرسی مشخص شود، خوانده متضرر نشود.
1=حین رسیدگی به دعوای مطروحه از سوی خواهان ( نیاز به تقدیم دادخواست ندارد. )
2=پس از مختومه شدن دعوا و عدم اثبات ادعای خواهان ( نیاز به تقدیم دادخواست دارد. )
1=ضمن تقدیم دادخواست معمولاً از همین طریق درخواست می شود.
2=در اثنای رسیدگی ( نیاز به دادخواست ندارد و صرف درخواست کتبی کفایت می کند.)
3=به طور مستقل پس از مختومه شدن دعوا ( نیاز به دادخواست دارد. )
بر اساس ماده 519 قانون آیین دادرسی مدنی، خسارات دادرسی، عبارت است از هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل و هزینه های دیگری که به طور مستقیم، مربوط به دادرسی و برای اثبات دعوا یا دفاع، لازم بوده است؛ از قبیل حق الزحمه کارشناسی و هزینه تحقیقات محلی.
در صورتی که محکوم علیه بعد از ابلاغ اجراییه پیش از سپری شدن مهلت ده روز از تاریخ ابلاغ اجراییه فوت کند ، اجراییه باید به ورثه یا وراث او ابلاغ شود تا در صورتی که در مهلت ده روزه، حکم را اجرا نمایند از پرداخت حق اجرا معاف شوند. در اینصورت مهلت جدید از تاریخ ابلاغ اجراییه به ورثه یا وراث شروع می شود.
در صورت فوت محکوم علیه بعد از سپری شدن مهلت ده روز از تاریخ ابلاغ اجراییه ، در این صورت اجراییه نباید دوباره ابلاغ گردد، بلکه طی اخطاری که واحد اجرای احکام صادر می کند، مفاد اجراییه و آن بخش از عملیات اجرایی که انجام شده به اطلاع وارث می رسد.
در صورتی که محکوم علیه بعد از صدور اجراییه و پیش از ابلاغ آن فوت کند، عملیات اجرایی که با صدور اجراییه آغاز شده است، متوقف می گردد و واحد اجرای احکام به محکوم له اعلام می کند که وراث محکوم علیه را به اجرای احکام معرفی کند. مطابق با ماده ١٠ قانون اجرای احکام مدنی:
( اگر محکوم علیه قبل از ابلاغ اجراییه محجور یا فوت شود اجراییه حسب مورد به ولی، قیم، امین، وصی، ورثه یا مدیر ترکه او ابلاغ میگردد و هرگاه حجر یا فوت محکوم علیه بعد از ابلاغ اجراییه باشد مفاد اجراییه و عملیات انجام شده به وسیله ابلاغ اخطاریه به آنها اطلاع داده خواهد شد. »
در صورتی که محکوم علیه بعد از صدور حکم و قبل از صدور اجراییه، فوت کند و موضوع دعوا عملی که صرفا قائم به محکوم علیه است نباشد مثل تمکین در این صورت مطابق با قانون اجرای احکام مدنی، اجراییه باید بنام وراث محکوم علیه صادر شود.
به موجب ماده ٣١ قانون اجرای احکام مدنی هرگاه محکوم علیه فوت یا محجور شود عملیات اجرایی حسب مورد تا زمان معرفی ورثه، ولی، وصی، قیم محجور یا امین و مدیر ترکه متوقف میگردد و قسمت اجرا به محکوم له اخطار میکند تا اشخاص مذکور را با ذکر نشانی و مشخصات کامل معرفی نماید و اگر مالی توقیف نشده باشد دادورز (مامور اجرا) میتواند به درخواست محکوم له معادل محکوم به از ترکه متوفی یا اموال محجور توقیف کند .
بر اساس این ماده، اصلی ترین و مهمترین اثر فوت محکوم علیه توقف عملیات اجرایی است . توقف عملیات اجرایی ، بدین معنا است که از تاریخ دستور توقف اجرا ، هیچ اقدامی در راستای اجرای حکم نباید انجام گیرد . بطور مثال اگر در روند اجرای حکم، مال متعلق به محکوم علیه، توقیف شده است، نباید بفروش برسد و یا حتی دستور منتشر شدن آگهی مزایده آن نباید صادر شود، همچنین مال بازداشت گردیده با فوت محکوم علیه، آزاد نمیگردد و روند اجرا تا تعیین تکلیف نهایی متوقف می شود.
ورود ثالث در دیوان عالی کشور امکان پذیر نمی باشد. زیرا ورود ثالث مستلزم امکان ورود در خواسته و رسیدگی به ماهیت خواسته اعلامی است. در حالی که دیوان عالی کشور جز در موارد استثنایی ، از بعد شکلی و از حیث رعایت قوانین و مقررات بر آرای صادره نظارت قضایی می نماید. ولی اگر رای صادره مورد نقض در دیوان عالی کشور صورت پذیرد با ارجاع پرونده به دادگاه پایین تر امکان طرح دعوای ورود ثالث وجود دارد.
در صورتی که دادخواست ورود ثالث بنا به هر دلیلی در مرحله بدوی رد شده باشد ، امکان طرح مجدد دعوای ورود ثالث در مرحله تجدیدنظر کماکان وجود دارد.
دعوای ورود شخص ثالث باید به طرفیت اصحاب دعوای اصلی مطرح شود، در غیر این صورت با صدور قرار رد دعوا مواجه خواهد شد.
ورود ثالث شخص ثالث به دعوا به دو صورت اصلی و تبعی امکان پذیراست.
الف.وارد ثالث اصلی:
وارد ثالث اصلی ، شخصی است که در خصوص موضوع دعوایی که در مرحله رسیدگی است ، برای خود مستقلا حقی قائل است.
ب.وارد ثالث تبعی :
وارد ثالث تبعی ، شخصی است که در خصوص موضوع دعوایی که در مرحله رسیدگی است، در محق شدن یکی از اصحاب دعوا خود را ذی نفع می داند.
هر دعوایی جهت طرح دارای دو فرد خواهان و خوانده است. اما ممکن است در اثنای رسیدگی شخص ثالثی نسبت به خواسته موضوع پرونده برای خود مستقلا حقی قائل باشد یا در صدور حکم به نفع یکی از اصحاب دعوا خود را ذی نفع و ذی حق بداند. در این صورت به شخص ثالثی که با این شرایط وارد دادرسی می شود وارد ثالث می گویند.
برای رفع توقیف دادرسی ، علاوه بر اینکه موجبات توقیف دادرسی مرتفع گردد، ذینفع می بایست ضمن یک لایحه با ارائه مستندات نسبت به اثبات جهت رفع توقیف دادرسی اقدام نماید.
از آنجایی که قرار توقیف دادرسی به شکل دادنامه در نمیآید تا به طرفین دعوا ابلاغ شود، بنابراین بحث اعتراض به قرار توقیف دادرسی نیز منتفی است. ولیکن مراتب توقف از طریق صدور اخطاریه به طرفین دعوا اطلاع داده میشود تا حسب مورد، با معرفی جانشین اصحاب دعوا یا انجام اقدامات لازم در مهلتهای قانونی، نسبت به پیگیری دعوای مطروحه اقدام نمایند.
اثر توقیف دادرسی، ایجاد وقفه در امر رسیدگی و متوقف کردن دادرسی است و بنابر جهتی که موجب توقف رسیدگی شده است (اصحاب دعوا یا جهت خواسته که در بندهای پیشین بدان پرداخته شد) میتواند آثار متفاوتی را به دنبال داشته باشد.
نحوه اعتراض به قرار منع تعقیب از این قرار است که بعد از ابلاغ قرار منع تعقیب شخصی که میخواهد از قرار صادره شکایت کند ابتدا باید به دفاتر خدمات قضایی مراجعه کرده و پس از پر کردن فرم مربوطه و پیوست کردن لایحه، اعتراض خود را ثبت کند. اعتراض به قرار منع تعقیب باید در مهلت قانونی ده روزه انجام شود .
بهتر است تمامی مدارک و مستندات شکایت و دلایل اعتراض به لایحه اعتراضی پیوست شوند تا دادگاه برای مطالعه آن، نیازی به مرور مجدد پرونده نداشته باشد.