⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۴۵۰۰ مطلب با موضوع «مطالب آیین دادرسی مدنی» ثبت شده است

فرق فسخ نکاح و طلاق چیست؟.

در عقد نکاح، طرفین یا یکی از آنها نمی‌توانند حق فسخی برای خود در نظر بگیرند، به عبارت دیگر عقد نکاح از عقود لازم است اما موارد محدودی در این زمینه وجود دارد. برخلاف سایر قراردادها، به عبارت دیگر عقد نکاح از عقود لازم است و مصلحت و ضرورت استمرار، دوام و ثبات خانواده نیز اقتضای این را دارد، اما قانونگذار برای جلوگیری از ضرر و زیان همسری که در معرض عیوب موجب فسخ نکاح قرار می‌گیرد، به طور صریح موارد فسخ نکاح را معین کرده است. این موارد محدود و منحصر به همان موارد مصرح قانونی است. فسخ نکاح یکی از موارد انحلال نکاح است که تفاوت‌هایی با طلاق دارد:

طلاق عملی حقوقی است که انجام آن منوط به تشریفات خاص است، مثل اجرای صیغه مخصوص و حضور دو شاهد عادل (مرد) اما فسخ نکاح تنها به اراده صاحب حق انجام می‌پذیرد. (ماده 1132 قانون مدنی) طلاق در صورتی صحیح است که شرایطی خاص در زن موجود باشد (ماده 1140 قانون مدنی)

اما به موجب ماده 1132 قانون مدنی، رعایت این ترتیب در فسخ نکاح شرط نیست. پیش از وقوع طلاق باید از دادگاه حکم یا اذن گرفته شود اما فسخ نکاح نیاز به این اقدام ندارد و رسیدگی دادگاه محدود به احراز وجود حق فسخ است و تکلیفی در باب اصلاح زوجین و ارجاع به داوری ندارد.طلاق مخصوص نکاح دائم است اما موارد فسخ نکاح در نکاح دائم و منقطع، یکسان است (مواد 1152 و 1153 قانون مدنی) طلاق عمل حقوقی یک جانبه (ایقاع) است که به وسیله شوهر یا نماینده قانونی او (دادگاه) انجام می‌شود؛ در حالی که فسخ ممکن است به وسیله شوهر یا زن واقع شود.

در طلاق رجعی شوهر می‌تواند در زمان عده به نکاح رجوع کند، اما در فسخ نکاح امکان رجوع وجود ندارد و تشکیل دوباره خانواده جز با نکاح جدید ممکن نیست. فسخ نکاح هر چند بار که بین زن و مرد اتفاق بیفتد، ایجاد حرمت نمی‌کند.با این اوصاف هم فسخ نکاح و هم طلاق، موجب انحلال عقد نکاح شده و از نظر عده زن بعد از انحلال، تفاوتی با هم ندارند.

گفتنی است که خیار فسخ (اختیار بر هم زدن نکاح) فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد، بعد از اطلاع از داشتن این حق، نکاح را فسخ نکند، خیار او ساقط می‌شود، به شرط آنکه علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد.تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده، به نظر عرف و عادت بستگی دارد (ماده 1131 قانون مدنی) همچنین خیار فسخ قابل اسقاط است اما به ارث منتقل نمی‌شود (ماده 448 قانون مدنی) چرا که در اثر موت، نکاح منحل می‌شود و دیگر موردی برای فسخ آن یا به ارث رسیدن حق فسخ باقی نمی‌ماند. فسخ نکاح نیاز به رضایت طرفین ندارد و کسی که حق فسخ دارد می‌تواند یک طرفه آن را انجام دهد. فسخ‌کننده باید بالغ، عاقل و رشید باشد.

عیوب موجب حق فسخ

عیوب موجب حق فسخ دو قسم است: عیوب مختص و عیوب مشترک.عیوب مختص مرد در ماده 1122 قانون مدنی برشمرده شده است و به موجب آن هرگاه مرد به دلیل عارضه‌ای ناتوان از انجام عمل زناشویی باشد، قانون به زن حق می‌هد که ازدواج را برهم بزند.عیوب مختص زن طبق ماده 1123 قانون مدنی عبارتند از قرن، جذام، برص، افضاء، زمین‌گیری و نابینایی از دو چشم.این عیوب در صورتی برای مرد حق فسخ ایجاد می‌کند که هنگام عقد موجود باشد و مرد بدون توجه به آنها با زن ازدواج کرده باشد. (مواد 1124 و 1126 قانون مدنی)حق فسخ به موجب عیوب زن، برای جلوگیری از ضرر مرد است؛ بنابراین اگر به وسیله عمل جراحی یا به وسایل درمانی این عیوب از بین برود، حق فسخ نیز مبنای خود را از دست می‌دهد و ساقط می‌شود.

همچنین اگر در اثر پیشرفت علم پزشکی این عیوب به صورت بیماری‌های درمان‌پذیر درآید، دیگر عیب محسوب نمی‌شود و مرد به استناد آنها حق فسخ ندارد.با اینکه اسقاط حق فسخ در چنین مواردی با ظاهر عبارات قانونی مخالف است اما به طور مسلم با روح قانون و مقصود قانونگذار که حمایت از خانواده و استحکام آن است، موافق‌تر به نظر می‌رسد.عیوب مشترک میان زن و مرد بدین معنا است که چنانچه در هر یک از زوجین یافت شود، موجب حق فسخ برای طرف مقابل است.

اگرچه جنون زن و مرد از نظر احکام مترتب بر آن، متفاوت است اما تنها مصداق عیوب مشترک در زوجین است که موجب حق فسخ می‌شود.قانون مدنی جنون را تعریف نکرده اما طبق نظر فقها جنون به معنای اختلال عقل است، بنابراین فراموشی‌های سریع‌الزوال، بیهوشی‌های ناشی از هیجانات ناگهانی و نیز بیماری صرع (غش) جنون محسوب نمی‌شود. منظور از اختلال عقل آن است که شخص در انجام وظایف عادی و معمولی روزانه خود نامتعادل شده و اعمال بدون هدف از او سر بزند.

بر اساس ماده 1121 قانون مدنی، جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار، اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد، برای طرف مقابل موجب حق فسخ است. به موجب این حکم، برهم زدن ازدواج در مواردی امکانپذیر است که به هنگام عقد ازدواج، یکی از دو همسر از جنون دیگری آگاه نباشد، چون اگر با علم به جنون با او عقد کرده باشد، به ضرر خود اقدام کرده است و باید تحمل کند.مانند موردی که با علم به حق فسخ و فوریت آن از حق خود صرف‌نظر کرده و به آن راضی می‌شود.

جنون باید همیشگی یا ادواری باشد و در فواصل و دوره‌های خاصی بروز کند، در صورتی که جنون عارضه‌ای زودگذر و ناپایدار باشد و معالجه شود، برای همسر او حق فسخ ایجاد نمی‌کند. همچنین در صورتی که کی از زن و مردی در دوران ازدواج، دچار جنون شوند، بین حالتی که مرد دچار جنون شود و حالتی که زن دچار جنون شود، تفاوت وجود دارد.

اگر پس از ازدواج، مرد دچار جنون شود، زن می‌تواند به علت جنون شوهر ازدواج را فسخ کند. (ماده 1125 قانون مدنی) اما اگر زن پس از ازدواج دچار جنون شود، مرد نمی‌تواند ازدواج را فسخ کند. تفاوت بین زن و مرد در مورد فسخ به علت جنون چنین توجیه شده است که اگر زن در دوران زناشویی مجنون شود، شوهر می‌تواند به وسیله کار و فعالیت خود نفقه او را بپردازد و از او نگهداری کند و هرگاه عرصه بر او تنگ شد، می‌تواند او را طلاق دهد یا به طور مجدد ازدواج کند.

اما اگر شوهر پس از عقد مجنون شود، علاوه بر اینکه فردی نیست که نفقه زن را بپردازد (در مواردی که زن مستقلاً درآمدی ندارد) جز از طریق فسخ نکاح، زن راه خلاصی ندارد.البته به نظر می‌رسد که این علت در اصلاح ماده 1130 قانون مدنی از بین رفته است و به موجب آن، در صورتی که برای دادگاه ثابت شود دوام زوجیت موجب عسر و حرج است و …، زن می‌تواند درخواست طلاق کند.

۲۳ تیر ۹۷ ، ۱۷:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا می دانید کلمه خیارات در قرارداد یعنی چه؟ خیار به معنی ( اختیار فسخ) در قرارداد است؟

به منظور تعریف واضح تر شایسته است بدوا تمرکز شویم که در برخی از عقدها (قراردادها) قانون مدنی به طرفین قرارداد، اختیار فسخ داده است. به عنوان مثال در عقد بیع (خرید و فروش) به طرفین قرارداد یازده تا خیار (اختیار فسخ) داده شده است. مستند ماده 369 قانون مدنی که عنوان می کند خیارات از قرار ذیلند:

*1- خیار مجلس2- خیار حیوان3- خیار شرط4- خیار تاخیر ثمن5- خیار رویت 6- تخلف وصف7- خیار غبن8- خیار عیب9- خیار تدلیس10- خیار تبعض صفقه11- خیار تخلف شرط

که در اینجا به تعریف یکایک آن به  اختصار می پردازیم.


خیارمجلس

 یعنی هر یک از طرفین بعد از منعقد شدن قرارداد در جلسه عقد و مادام که از یکدیگر جدا نشده اند اختیار فسخ معامله را دارند (ماده 397 قانون مدنی).

خیارحیوان

یعنی اگر حیوانی معامله شود خریدار تا سه روز از زمان انعقاد قرارداد اختیار فسخ (یعنی بر هم زدن معامله) را دارد.

خیارشرط

یعنی مطابق ماده (399 قانون مدنی): در قرارداد (بیع) خرید و فروش ممکن است شرط شود که در مدت معین برای فروشنده یا خریدار یا هر دو یا شخص ثالث اختیار فسخ معامله قید شود.


خیارتاخیرثمن

    یعنی هر گاه چیزی که مورد معامله قرار می گیرد (مبیع) برای پرداخت ثمن یا تحویل آن چیز بین طرفین عقد مدتی معین شده باشد اگر از 3 روز از زمان انعقاد قرارداد خرید و فروش بگذرد و در این مدت نه فروشنده مبیع را تحویل خریدارنماید و نه خریدار تمام ثمن (مثلا پول) را به فروشنده بدهد فروشنده اختیار دارد معامله را به هم بزند

خیار رویت

یعنی هرگاه کسی مالی را ندیده ولی فقط وصف آن را از فروشنده شنیده بخرد بعد از دیدن اگر دارای آن وصف که قبلا ذکر شده است. ولی هنگام تحویل فاقد آن وصف باشد خریدار اختیار دارد که معامله خرید و فروش (بیع) را به هم بزند (یعنی فسخ کند) یا آنکه به همان نحو که هست قبول نماید ماده 410 قانون مدنی.

خیارتخلف وصف

   یعنی هرگاه یکی از طرفین قرارداد (یعنی خریدار یا فروشنده) مالی را سابقا دیده و به اعتماد سابقه دیدن معامله کند و بعد از اینکه کالا را دید و متوجه شد مال مزبور اوصاف سابقه را ندارد، اختیار بر هم زدن معامله را دارد(اختیار فسخ قرارداد).


خیارغبن

یعنی هر گاه یکی از طرفین عقد در معامله متوجه شوند که اختلاف زیادی در ثمن (مثلا پول) یا ارزش معامله باشد اختلاف و قیمت واقعی بسیار باشد بعد از آگاهی به این اختلاف (بعد از علم به غبن) می تواند معامله را فسخ کند. ماده 416 قانون مدنی

خیارعیب

یعنی اگر بعد از معامله عیبی ظاهر شود که مشخص شود مورد معامله معیوب بوده خریدار مختار است در قبول آن با کسر قیمت از آن و یا فسخ آن معامله.

خیارتدلیس 

مثلا کالایی را معیوب و یا شکسته طوری جلوه دهند که سالم است و اگر فروشنده خریدار را فریب داده خریدار حق بر هم زدن معامله (فسخ بیع) را دارد و اگر خریدار نسبت به ثمن معامله تدلیس کرده فروشنده حق فسخ معامله را دارد.(مواد 438 و 439 قانون مدنی).

خیارتبعض صفقه

در این صورت خریدار حق فسخ معامله را خواهد داشت. البته مطابق ماده 441 قانون مدنی خریدار در این صورت می تواند بیع قرارداد واقع شده را نسبت به قسمت سالم قبول کند و نسبت به آن قسمت که باطل است ثمن (مثلا پول آن را) مسترد کند.

خیارتخلف شرط 

 مطابق۲۳۵تا۲۴۵قانون مدنی است

۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۸:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیین دادرسی مدنی2

1*ذینفع بودن خواهان
*2توجه دعوا به خوانده دعوا
*3منجز بودن خواسته
*4اهلیت طرفین
*5سمت کسی ک دعوا را مطرح میکند
*6تقدیم دادخواست- اصل مهم در طرح دعوا

یعنی اگر بخواهیم یک دعوا مطرح کنیم ولو با وجود 5 شرط اولیه باید ورقه دادخواست تنظیم کنیم بحث ما این است چگونه دادخواست تنظیم کنیم که ازماده 48 شروع میشود که به توضیح این مواد میپردازیم لطفا ماده های فوق را از کتاب قانون مطالعه کنید

در تنظیم دادخواست به صلاحیت ها باید توجه کنیم که کجا باید دادخواست بدیم




ماده48 شروع رسیدگی در دادگاه مستلزم تقدیم دادخواست میباشد دادخواست به دفتر.....

توضیح ماده فوق:
برخی شهر ها فقط یک دادگاه دارد اگر دادخواست را تنظیم کردیم وبه دادگاه که رفتیم می رویم دفتر دادگاه و دادخواست را ثبت میکنیم اما ممکن است در شهری باشیم که دادگستری شعب متعددی دارد مثلا 10 شعبه وقتی دادخواست را تنظیم کردیم باید در دادگستری سراغ شعبه اول را بگیریم و میریم به دفتر شعبه اول و تقاضای ثبت داد خواست را میکنیم



ماده49 مدیر دفتر دادگاه پس از وصول دادخواست باید.......

توضیح ماده فوق:
مدیر دفتر دادخواست را تحویل گرفته و ثبت میکند و شماره میزند و تحویل میدهد
وظیفه مدیر دفتر این است که دادخواست را ثبت کند ولو اینکه ناقص باشد و به شخص خواهان شماره ثبت دهد



ماده50 هرگاه دادگاه دارای شعب متعدد باشد مدیر دفتر..........

توضیح ماده فوق:
در توضیح این ماده به توضیحات ماده 48 توجه کنید
سوال آیا کسی ک ارجاع میکند به شعبه خودش هم میتواند ارجاع کند؟ بله میتواند ریس دادگستری رئیس شعبه اول هم هست هیچ اشکالی ندارد به شعبه خودش هم پرونده ارجاع کند چون شعبه اول هم یک شعبه است و فرقی ندارد


۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۷:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تقدیم دادخواست اعسار مقدم بر مطالبه مهریه.

در یک پرونده حقوقی دادخواستی با موضوع اعسار زوج از پرداخت مهریه و تقسیط آن بدون این که از سوی زوجه (خوانده دعوا) دادخواستی مبنی بر مطالبه مهریه تقدیم شده و یا محکوم‌بهی وجود داشته باشد، مطرح می‌شود. آیا طرح این دعوا وجاهت قانونی دارد؟

سلام.هرچند مطابق ماده 1082 قانون مدنی پس از انعقاد عقد نکاح و تحقق ازدواج، مهریه بر ضمه زوج قرار می‌گیرد و عندالمطالبه (در صورت عدم قید زمان پرداخت آن) قابل وصول می‌باشد؛ اما به صرف تقدیم دادخواست از سوی زوج به خواسته اعسار از پرداخت و تقسیط مهریه بدون مطالبه آن از سوی زوجه یا محکومیت قبلی زوج، استماع دعوا دارای وجاهت قانونی نیست.موفق وموید

۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۵:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

خسارت_تأخیر_تأدیه(دیرکرد)

مطابق ماده 522 قانون آیین دادرسی مدنی، طلبکار می تواند علاوه بر دریافت اصل طلب خود، بابت تأخیر بدهکار در پرداخت بدهی، از وی خسارت تأخیرتأدیه (دیرکرد) بگیرد. اما برای این کار چند شرط وجود دارد:

1ـ طلب از نوع وجه رایج (پول) باشد. پس برای مثال، بابت مواد شیمیایی، محصولات صنعتی، مواد غذایی و ... نمی توان دیرکرد گرفت.

2ـ طلبکار از بدهکار درخواست نموده باشد که طلب وی را بدهد. بهترین راه برای این کار، ارسال اظهارنامه است. همچنین تقدیم دادخواست، به منزله مطالبه طلب است. از آنجایی که مبدأ محاسبه خسارت تأخیر، زمان درخواست طلب است، بهتر است هر چه زودتر طلب خود را از بدهکار با ارسال اظهارنامه و نظایر آن درخواست کنید تا بتوانید مبلغ بیشتری را بعنوان دیرکرد دریافت نمایید.

3ـ بدهکار توانایی مالی برای پرداخت بدهی خود را داشته باشد. تاجر ورشکسته، افراد معسر و ... فاقد توانایی مالی تلقی می شوند.

4ـ بدهکار یا همان مدیون، با وجود داشتن توانایی مالی از پرداخت بدهی خویش خودداری نموده باشد.

۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تشریح قوانین مزاحمت و ممانعت از حق.

تصرف عدوانی: متصرف عدوانی به شخصی اطلاق می گردد که مالی را از تصرف دیگری بدون اذن یا رضایت وی خارج می‌سازد و خودش به صورت غیر قانونی متصرف آن می‌گردد. بعنوان مثال مالکی مدتی در خارج از کشور سکونت داشته بعد از بازگشت به ایران متوجه می شود ملکش تحت تصرف شخصی قرار گرفته است که این تصرف مسبوق به هیچ اذنی نبوده است.

مزاحمت: براساس قانون دعوای مزاحمت عبارت است از دعوایی که به موجب آن متصرف مال غیرمنقول، درخواست جلوگیری از مزاحمت کسی را مطرح می‌کند که نسبت به متصرفات او مزاحم است؛ به زبان ساده تر یعنی بدون این که مال را از تصرف وی (مالک) خارج کرده باشد مزاحم تصرف و استفاده وی شود. بعنوان مثال یکی از ساکنین طوری اتومبیل خود را پارک نماید که همسایه نتواند اتومبیل خود را جا بجا نماید.

ممانعت از حق: در ممانعت از حق شخص نه متصرف عدوانی است و نه مزاحم بلکه مانع از آن می‌شود که صاحب حق از حق خود استفاده کند. بعنوان مثال در یک آپارتمانی شخصی درب پشت بام که مشاع می باشد را قفل کند و کلید آنرا نزد خود نگاه داشته و مانع استفاده بقیه ساکنین گردد.

 

در ارتباط با سه عنوان مذکور علاوه بر اینکه شخص ذیحق می تواند با مراجعه به مراجع ذیصلاح حقوقی نسبت به احقاق حق خود اقدام نماید به جهت آنکه در قانون مجازات اسلامی برای آن موارد جرم انگاری صورت گرفته از لحاظ کیفری نیز قابل تعقیب کیفری در مرجع مربوطه می باشد.

 

نگاهی به ماده ۶۹۰ قانون مجازات اسلامی(بخش تعزیرات):

هر کس به وسیله صحنه­ سازی از قبیل پی­کنی، دیوارکشی، تغییر حد فاصل، امحای مرز بندی، نهرکشی، حفر چاه، غرس اشجار و زراعت و امثال آن به تهیه آثار تصرف در اراضی مزروعی اعم از کشت­ شده یا در آیش زراعی، جنگل­ها و مراتع ملی شده، کوهستان­ها، باغ­ها، قلمستان­ها، منابع آب، چشمه­ سارها، آن­هار طبیعی و پارک­های ملی، تاسیسات کشاورزی و دامداری و دامپروری و کشت و صنعت و اراضی موات و بایر و سایر اراضی و املاک متعلق به دولت یا شرکت­های وابسته به دولت یا شهرداری یا اوقاف و همچنین اراضی و املاک و موقوفات و محبوسات و اثلاث باقیه که برای مصارف عام­ المنفعه اختصاص یافته یا اشخاص حقیقی یا حقوقی به منظور تصرف یا ذی حق معرفی­ کردن خود یا دیگری، مبادرت نماید یا بدون اجازه سازمان حفاظت محیط زیست یا مراجع ذی­صلاح دیگر مبادرت به عملایتی نماید که موجب تخریب محیط­ زیست و منابع طبیعی گردد یا اقدام به هر گونه تجاوز و تصرف عدوانی با ایجاد مزاحمت یا ممانعت از حق در موارد مذکور نماید به مجازات یک ماه تا یک سال حبس محکوم می شود و دادگاه موظف است حسب مورد رفع تصرف عدوانی یا رفع مزاحمت یا ممانعت از حق یا اعاده وضع به حال سابق صادر نماید. در تبصره یک این ماده آمده است : رسیدگی به جرایم فوق­ الذکر خارج از نوبت  بعمل می آید و مقام قضایی با تنظیم صورت مجلس، دستور متوقف­ ماندن عملیات متجاوز را تا صدور حکم قطعی خواهد داد. همچنین در تبصره دو به این مورد اشاره گردیده که درصورتی که تعداد متهمان سه نفر یا بیشتر باشد و قراین قوی بر ارتکاب جرم موجود باشد قرار بازداشت صادر خواهد شد و مدعی می­تواندتقاضای خلع ید و قلع بنا و اشجار و رفع آثار تجاوز را بنماید.

 

نگاهی به ماده ۶۹۱ قانون مجازات اسلامی(بخش تعزیرات):

هرکس به قهر و غلبه داخل ملکی شود که در تصرف‌ دیگری است، اعم از آن که محصور باشد یا نباشد یا در ابتدای ورود به قهر و غلبه نبوده ولی بعد از اخطار متصرف به قهر و غلبه مانده‌ باشد علاوه بر رفع تجاوز حسب مورد به یک تا شش ماه حبس‌محکوم می‌شود. هرگاه مرتکبین دو نفر یا بیشتر بوده و لااقل یکی از آنها حامل سلاح‌ باشد به‌حبس از یک تا سه سال محکوم خواهند شد.  

 

نگاهی به ماده ۶۹۲ قانون مجازات اسلامی(بخش تعزیرات):

هرگاه کسی ملک دیگری را به قهر و غلبه تصرف کندعلاوه بر رفع تجاوز به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهدشد.

 

  نگاهی به ماده ۶۹۳ قانون مجازات اسلامی(بخش تعزیرات):

اگر کسی به موجب حکم قطعی محکوم به خلع ید ازمال غیر منقولی یا محکوم به رفع مزاحمت یا رفع ممانعت از حق‌شده باشد، بعد از اجرای حکم مجددا مورد حکم را عدوانا تصرف یا مزاحمت یا ممانعت از حق نماید علاوه بر رفع تجاوز به حبس ازشش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.

 

نگاهی به ماده ۶۹۴ قانون مجازات اسلامی(بخش تعزیرات):

هرکس در منزل یا مسکن دیگری به عنف یا تهدید وارد شود به مجازات از شش ماه تا سه سال حبس محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکبین دو نفر یا بیشتر بوده و لااقل یکی از آنهاحامل سلاح باشد به حبس از یک تا شش سال محکوم می‌شوند. لازم به ذکر است چنانچه جرایم مذکور در مواد ۶۹۲ و ۶۹۳ در شب واقع شده باشد، مرتکب به حداکثر مجازات محکوم می­شود.

متداول ترین سئوالات مطرح شده در مورد مزاحمت و ممانعت از حق :

۱.اگر کسی ایجاد مزاحمت در پارکینگ و مشاعات انجام دهد وآب ساختمان را قطع کند و درب موتور خانه را قفل کند تکلیف چیست ؟

پاسخ: در صورتی که بعد از مراجعه به مرجع ذیصلاح حقوقی و طرح دعوی با موضوع یکی از تصرفات دادگاه النهایه رای به محکومیت طرف مقابل شما صادر نماید و براساس آن مرجع اجرا کننده دادنامه ایشان را الزام به رفع تصرفات نماید و بعد از آن این عمل تکرار گردد شما می توانید با مراجعه به دادسرای مربوطه و طرح شکایت و اثبات سوء نیت به جهت تکرا عمل فرد خاطی تعقیب کیفری نامبرده را درخواست نمایید.

  مدارکی که مراجعه کنندگان برای شکایت دعوای مزاحمت و ممانعت از حق نیاز به ارائه دارند :

  1. شناسنامه و کارت ملی مراجعه کنندگان
  2. مدارک، ادله و مستندات مورد نیاز برحسب مورد
۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۰:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

رهن مستعار چیست؟.

به طوری که در عنوان مقاله ملاحظه می‌شود برای صورت‌پذیری مسأله مطروحه، یعنی “رهن مستعار” انعقاد دو عقد لازم است، زیرا عقد رهن، که عقدی تبعی است و از طرف راهن لازم و نسبت به مرتهن، جایز می‌باشد با استفاده از نتیجه عقد عاریه‌ای که قبلاً منعقد شده و عقدی جایز است منعقد می‌شود.

به این ترتیب که مستعیر، مالی را که در عقد عاریه از معیر برای انتفاع از آن عاریه گرفته است با اذن قبلی معیر ضمن عقد رهن در قبال بدهی خود به عنوان راهن به رهن مرتهن، یعنی طلبکار می‌دهد و رهن مستعار صورت می‌پذیرد. صحت و عنوان رابطه حقوقی فیما بین معیر در عقد عاریه با مستعیر در مقام راهن در عقد رهن و نیز ارتباط و عدم ارتباط معیر با مرتهن از موارد مورد بحث در این تأسیس حقوقی است که حسب استدلال ارائه شده صحت عقد رهن مستعار پس از رد نظرات مخالف، امری مسلم و منطبق با اصول اعلام شده است.

۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

معاطات چیست.

معاطات نوعی خاص از معامله است که چندین دیدگاه  فقهی در خصوص آن وجود دارد.

از یک دیدگاه معاطات معـامله بدون عقد است. بعضی ازفقها بیع معاطاتی را به «داد و ستد بدون عقد» تعبیر کرده اند. مطابق لغت نامه دهخدا بیع معاطات یعنی هر یک از  طرفین معامله، مالی که اراده کرده است را عوض آنچه از طرف دیگر دریـافت می نـماید به وی اعطا نماید، بدون این که عقد انجام شود.

از دیدگاه دیگر معاطات معامله بدون عقد مخصوص است و بعضی از فقها می گویند معاطات یعنی هر یک از طرفین معامله، با توافق بر معامله، مالی که اراده کرده است را عوض آنچه ستانده به طرف مقابل اعطا نماید، بدون این که عقد مخصوصی جاری شده باشد. که عقد مخصوص می تواند همان ایجاب و قبول به الفاظ خاص باشد. مطابق این تعریف، حتی ایجاب و قبول لفظی نیز کفایت نمی کند و باید به الفاظ خاص تکلم شود. بدین ترتیب اگر ایجاب و قبول به الفاظ فارسی بیان شود، معامله صورت گرفته معاطات خواهد بود.

از دیدگاه دیگر معاطات معامله بدون ایجاب و قبول لفظی است. در بعضی منابع دیگر فقهی آمده است که معاطات همان بیع بدون صیغه عقد است. بعضی با این رویکرد می گویند «هرگاه صیغه نگویند، معاطات است.»

بعضی دیگر از فقها، نخست عقد را به «لفـظ دال بر نقل عین» معـنی کـرده و معتقدند معاطات یعنی ستاندن بدون لفظ کفایت نمی کند. از این منظر ایجاب و قبول با هر لفظی که مقصود معامله را صراحتا برساند، عقد خواهد بود اعم از این که الفاظ بکار گرفته شده، الفاظ مخصوص باشد یا نباشد، عربی باشد یا نباشد.

برخی فقها با تعبیر دیگر می گویند که عقد بیعی که در آن ایجاب و قبول نباشد، معاطات است. این تعریف با تعریف پیشین متفاوت است؛ زیرا ایجاب و قبول ممکن است لفظی یا غیر لفظی باشد.

در برخی منابع فقهی اهل سنت نیز معاطات به عنوان معامله بدون لفظ و اشاره معنا شده است یعنی مشتری بدون تکلم و اشاره مبیع (مال مورد معامله) را بگیرد و مبلغ را به فروشنده بدهد.

۲۱ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فروش و انتقال ملکی که در رهن بانک است.

آیا فروش ملکى که در رهن بانک است، امکان پذیر است؟ به عبارت دیگر در صورتى که ملکى در رهن بانک قرارداشته باشد، اما مالک با حـفـظ حقوق مرتهن، آن را فـروخته باشد آیا خریدار مى  تواند با پرداخت بدهى  مالک، از بانک تقاضاى  فک رهن کند؟

با توجه به این که طبق ماده 793 قانون مدنی و رای وحدت رویه 620 مورخ 20/8/1376 هیات عمومی دیوان عالی کشور معاملات مالک نسبت به مال مرهون در صورتی که نافی حق مرتهن نباشد نافـذ است و بر اساس ماده 362 قانون مدنی خریدار قائم مقام قانونی فـروشنده تلقی می شود.
همچنین ماده 267 قانون مدنی ایـفـاء دین از جانب غیر مدیون را هم جایز شمرده است، لذا در فـرض استعلام خریدار پس از پرداخت بدهی مدیون به بانک می تواند تقاضای فـک رهن نماید و مباشرت راهن شرط نیست.

۲۱ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اسباب تملک:.

تملک از روش های زیر حاصل می شود:

1 - با احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه:

*احیاء اراضی موات:
یعنی اراضی که مالک ندارد و معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آنها نمی شود را بوسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب می شود، قابل استفاده نمایند مانند زراعت و درختکاری و ساختن بنا و . . . و چنانچه کسی اراضی موات و مباحه را به قصد تملک، احیاء نماید مالک آن خواهد شد البته احیا کننده باید قوانین دیگر مربوط به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.

*حیازت اشیاء مباحه یا حیازت مباحات :
منظور از حیازت بدست آوردن و تصرف و وضع ید یا مهیا کردن وسایل تصرف و استیلا است و مباحات اموال و اشیایی است که مالک خاصی ندارد لذا هر کسی مال مباحی را با رعایت قوانین مربوطه حیازت کند و بدست آورد مالک آن می شود.

2 - به وسیله عقود و تعهدات:
عقود جمع عقد می باشد و عقد عبارتست از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول و توافق آنها باشد، عقود و معاملات فقط درباره طرفین معامله و قائم مقام قانونی آنها موثر است مگر اینکه در موقع عقد خلاف آن تصریح شده باشد یا خلاف آن ثابت شود و ممکن است در ضمن معامله ای که شخصی برای خود می کند تعهدی هم به نفع شخص ثالثی بنماید، سکوت مالک ولو با حضور در مجلس عقد اجازه محسوب نمی شود.
-تعهد اثری است که از انعقاد عقد بوجود می آید بطوریکه اثر عقد بیع، انتقال مالکیت مبیع به خریدار و انتقال مالکیت ثمن به فروشنده است.

3 - به وسیله أخذ به شفعه:
هرگاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند، این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع می گویند.

4 - به ارث:
ارث به موت حقیقی یا موت فرضی مورث (متوفی) تحقق پیدا می کند و شرط وراثت زنده بودن در حین فوت مورث است و اگر حملی (جنینی) باشد در صورتی ارث می برد که نطفه او حین الموت (در زمان فوت) منعقد بوده و زنده هم متولد شود، اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.
-مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفی مستقر نمی شود مگر پس از اداء حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق گرفته است.
-یکی از موانع ارث قتل است و اگر کسی مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع می شود اعم از اینکه قتل بالمباشره باشد یا بالتسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری.

۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت ها و شباهتهای دستور موقت و تامین خواسته.

فاوتها:
۱- صدور دستور موقت منوط به احراز فوریت می باشد
ولی تامین خواسته مستلزم احراز فوریت نیست.
(بند ب و ج ماده 108 قانون آیین دادرسی مدنی)

۲- صدور دستور موقت منوط به تایید رییس حوزه قضایی است
در صورتی که در تامین خواسته تایید رییس حوزه قضایی لازم نیست.
(ماده 108 و تبصره 1 ماده 325 ق.آ.د.م)

۳-قرار دستور موقت به همراه اصل دعوی قابل تجدید نظر می باشد
در صورتیکه تامین خواسته قابل تجدید نظر نیست.
(مواد 119 و 325 ق.آ.د.م)

۴- اگر تقاضای دستور موقت قبل از اقامه دعوی باشد متقاضی باید ظرف 20 روز از تاریخ صدور دستور موقت دادخواست خود را تقدیم کند
اما در تامین خواسته قبل از تقدیم دادخواست و اقامه دعوی فرصت فوق الذکر 10 روز از تاریخ صدور می باشد.
(مواد 112 و 318 ق.آ.د.م)

۵- در دستور موقت چناچه خواهان محکوم به بی حقی شود خوانده باید ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ رای نهایی مطالبه خسارت را از تامین سپرده شده بنماید
در حالیکه این مدت در تامین خواسته 20 روز می باشد.
(مواد 120 و 324 ق.آ.د.م)

۶-در تامین خواسته الزاما مال توقیف می شود
اما موضوع دستور موقت الزاما توقیف مال نیست بلکه عمل یا منع از انجام عملی می باشد.
(مواد 121 و 316 ق.آ.د.م)

۷- در تامین خواسته بدون خسارت احتمالی نیز صدور قرار ممکن است در حالات پیش بینی شده در قانون (مستند به سند رسمی باشد، اسناد تجاری واخواست شده باشد، در معرض تعدی و تفریط باشد)
اما در دستور موقت بدون اخذ و تودیع خسارات احتمالی قرار صادر نمی شود.
(مواد 110 و 314 ق.آ.د.م)

۸-در تامین خواسته دادگاه باید بدون دعوت از خوانده به درخواست رسیدگی نماید و پس از تایید بعد از ابلاغ فورا اجرا می شود
ولی در دستور اصل بر این است که برای احراز و تشخیص مورد دستور موقت خوانده دعوت می شود و اجرای آن نیز پس از ابلاغ امکان پذیر است.
(مواد 115 و 319 ق.آ.د.م)

شباهتها:
۱- هر دو قبل از اقامه دعوی اصلی قابل طرح است.

۲-هر دو ضمن تقدیم دادخواست راجع به اصل دعوی قابل طرح است.

۳-هر دو در جریان دادرسی می تواند مطرح شود.
۴-در هر دو تصمیم دادگاه علیه خوانده است یعنی از حقوق خواهان می باشد.

۵-هزینه دادرسی هر دو معادل دعوی غیر مالی می باشد.

۶- در هر مورد تصمیم دادگاه باید به خوانده ابلاغ شود و پس از آن اجرا گردد.

۷-در هر دو مورد اجرای قبل از ابلاغ در صورتی که مورد تضییع و تفریط باشد قابل اجرا است.

۸-در هر دو صورت رد دعوای خواهان، خوانده می تواند مطالبه خسارت خود را از تامین سپرده شده را بنماید.

۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۶:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اعتراض به قرار تامین خواسته در دادگاه.

ماده ۱۱۶ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ با اصلاحات بعدی:

ماده ۱۱۶ ـ قرار تامین به طرف دعوا ابلاغ می شود، نامبرده حق دارد ظرف ده روز به این قرار اعتراض نماید. دادگاه در اولین جلسه به اعتراض رسیدگی نموده و نسبت به آن تعیین تکلیف می نماید.

قرار تامین خواسته به طور کلی در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ با اصلاحات بعدی:

ماده ۱۰۸ ـ خواهان می تواند قبل از تقدیم دادخواست یا ضمن دادخواست راجع به اصل دعوا یا درجریان دادرسی تا وقتی که حکم قطعی صادر نشده است درموارد زیر از دادگاه درخواست تامین خواسته نماید و دادگاه مکلف به قبول آن است :
الف ـ دعوا مستند به سند رسمی باشد .
ب ـ خواسته در معرض تضییع یا تفریط باشد .
ج ـ در مواردی از قبیل اوراق تجاری واخواست شده که به موجب قانون ، دادگاه مکلف به قبول درخواست تامین باشد.
د ـ خواهان ، خساراتی را که ممکن است به طرف مقابل وارد آید نقدا به صندوق دادگستری بپردازد.
تبصره ـ تعیین میزان خسارت احتمالی ، بادرنظر گرفتن میزان خواسته به نظر دادگاهی است که درخواست تامین را می پذیرد . صدور قرار تامین موکول به ایداع خسارت خواهد بود .

ماده ۱۰۹ ـ درکلیه دعاوی مدنی اعم از دعاوی اصلی یا طاری و درخواستهای مربوط به امورحسبی به استثنای مواردی که قانون امور حسبی مراجعه به دادگاه را مقرر داشته است ، خوانده می تواند برای تادیه خسارات ناشی از هزینه دادرسی و حق الوکاله که ممکن است خواهان محکوم شود از دادگاه تقاضای تامین نماید . دادگاه در صورتی که تقاضای مزبور را با توجه به نوع و وضع دعوا و سایر جهات موجه بداند ، قرار تامین صادر می نماید و تا وقتی که خواهان تامین ندهد، دادرسی متوقف خواهد ماند و در صورتی که مدت مقرر در قرار دادگاه برای دادن تامین منقضی شود و خواهان تامین ندهد به درخواست خوانده قرار رد دادخواست خواهان صادر می شود .
تبصره – چنانچه بر دادگاه محرز شود که منظور از اقامه دعوا تاخیر در انجام تعهد یا ایذای طرف یا غرض ورزی بوده، دادگاه مکلف است در ضمن صدور حکم یا قرار، خواهان را به تادیه سه برابر هزینه دادرسی به نفع دولت محکوم نماید.

ماده ۱۱۰ در دعاویی که مستند آنها چک یا سفته یا برات باشد و همچنین در مورد دعاوی مستند به اسناد رسمی و دعاوی علیه متوقف ، خوانده نمی تواند برای تامین خسارات احتمالی خود تقاضای تامین نماید.

ماده ۱۱۱ ـ درخواست تامین از دادگاهی می شود که صلاحیت رسیدگی به دعوا را دارد.

ماده ۱۱۲ ـ درصورتی که درخواست کننده تامین تا ده روز از تاریخ صدور قرار تامین نسبت به اصل دعوا دادخواست ندهد، دادگاه به درخواست خوانده، قرار تامین را لغو می نماید.

ماده ۱۱۳ ـ درخواست تامین درصورتی پذیرفته می شود که میزان خواسته معلوم یا عین معین باشد.

ماده ۱۱۴ ـ نسبت به طلب یا مال معینی که هنوز موعد تسلیم آن نرسیده است، در صورتی که حق مستند به سند رسمی و در معرض تضییع یا تفریط باشد می توان درخواست تامین نمود .

ماده ۱۱۵ ـ درصورتی که درخواست تامین شده باشد مدیر دفتر مکلف است پرونده را فوری به نظر دادگاه برساند ، دادگاه بدون اخطار به طرف، به دلایل درخواست کننده رسیدگی نموده، قرارتامین صادر یا آنرا رد می نماید .

ماده ۱۱۶ ـ قرار تامین به طرف دعوا ابلاغ می شود ، نامبرده حق دارد ظرف ده روز به این قراراعتراض نماید. دادگاه در اولین جلسه به اعتراض رسیدگی نموده و نسبت به آن تعیین تکلیف می نماید .

ماده ۱۱۷ ـ قرار تامین باید فوری به خوانده ابلاغ و پس از آن اجرا شود. درمواردی که ابلاغ فوری ممکن نباشد و تاخیر اجرا باعث تضییع یا تفریط خواسته گردد ابتدا قرار تامین اجرا و سپس ابلاغ می شود .

ماده ۱۱۸ ـ درصورتی که موجب تامین مرتفع گردد دادگاه قرار رفع تامین را خواهد داد. درصورت صدور حکم قطعی علیه خواهان یا استرداد دعوا و یا دادخواست، تامین خود به خود مرتفع می شود.

ماده ۱۱۹ ـ قرار قبول یا رد تامین قابل تجدید نظر نیست.

ماده ۱۲۰ ـ درصورتی که قرار تامین اجرا گردد و خواهان به موجب رای قطعی محکوم به بطلان دعوا شود و یا حقی برای او به اثبات نرسد ، خوانده حق دارد ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ حکم قطعی ، خسارتی را که از قرار تامین به او وارد شده است با تسلیم دلایل به دادگاه صادرکننده قرار، مطالبه کند. مطالبه خسارت در این مورد بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی و پرداخت هزینه دادرسی صورت می گیرد.
مفاد تقاضا به طرف ابلاغ می شود تا چنانچه دفاعی داشته باشد ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ بادلایل آن راعنوان نماید. دادگاه در وقت فوق العاده به دلایل طرفین رسیدگی و رای مقتضی صادر می نماید. این رای قطعی است. در صورتی که خوانده درمهلت مقرر مطالبه خسارت ننماید وجهی که بابت خسارت احتمالی سپرده شده به درخواست خواهان به او مسترد می شود.

۲ ـ اقسام تامین

ماده ۱۲۱ ـ تامین در این قانون عبارت است از توقیف اموال اعم از منقول و غیرمنقول .

ماده ۱۲۲ ـ اگر خواسته ، عین معین بوده و توقیف آن ممکن باشد، دادگاه نمی تواند مال دیگری را به عوض آن توقیف نماید.

ماده ۱۲۳ ـ درصورتی که خواسته عین معین نباشد یا عین معین بوده ولی توقیف آن ممکن نباشد، دادگاه معادل قیمت خواسته از سایر اموال خوانده توقیف می کند.

ماده ۱۲۴ ـ خوانده می تواند به عوض مالی که دادگاه می خواهد توقیف کند و یا توقیف کرده است، وجه نقد یا اوراق بهادار به میزان همان مال در صندوق دادگستری یا یکی از بانک ها ودیعه بگذارد . همچنین می تواند درخواست تبدیل مالی را که توقیف شده است به مال دیگر بنماید مشروط به اینکه مال پیشنهاد شده از نظر قیمت و سهولت فروش از مالی که قبلا توقیف شده است کمتر نباشد. در مواردی که عین خواسته توقیف شده باشد تبدیل مال منوط به رضایت خواهان است.

ماده ۱۲۵ ـ درخواست تبدیل تامین از دادگاهی می شود که قرار تامین را صادر کرده است. دادگاه مکلف است ظرف دو روز به درخواست تبدیل رسیدگی کرده، قرار مقتضی صادر نماید.

ماده ۱۲۶ ـ توقیف اموال اعم از منقول و غیرمنقول و صورت برداری و ارزیابی و حفظ اموال توقیف شده و توقیف حقوق استخدامی خوانده و اموال منقول وی که نزد شخص ثالث موجوداست، به ترتیبی است که در قانون اجرای احکام مدنی پیش بینی شده است .

ماده ۱۲۷ ـ از محصول املاک و باغها به مقدار دوسوم سهم خوانده توقیف می شود. اگر محصول جمع آوری شده باشد، مامور اجرا سهم خوانده را مشخص و توقیف می نماید. هرگاه محصول جمع آوری نشده باشد برداشت آن، خواه دفعتا و یا به دفعات، باحضور مامور اجرا به عمل خواهد آمد. خوانده مکلف است مامور اجرا را از زمان برداشت محصول مطلع سازد. مامور اجراحق هیچ گونه دخالت در امر برداشت محصول را ندارد ، فقط برای تعیین میزان محصولی که جمع آوری می شود حضور پیدا خواهد کرد. خواهان یا نماینده او نیز در موقع برداشت محصول حق حضور خواهد داشت.
تبصره – محصولاتی که در معرض تضییع باشد فورا ارزیابی و بدون رعایت تشریفات با تصمیم و نظارت دادگاه فروخته شده، وجه حاصل در حساب سپرده دادگستری تودیع می گردد.

ماده ۱۲۸ ـ در ورشکستگی چنانچه مال توقیف شده عین معین و مورد ادعای متقاضی تامین باشد، درخواست کننده تامین بر سایر طلبکاران حق تقدم دارد.

ماده ۱۲۹ ـ در کلیه مواردی که تامین مالی منتهی به فروش آن گردد رعایت مقررات فصل سوم از باب هشتم این قانون (مستثنیات دین) الزامی است.

۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۵:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت دعوای خلع ید با دعوای تصرف عدوانی و تخلیه ید.

لازم به ذکر است دعوای خلع ید با دعوای تصرف عدوانی و تخلیه ید متفاوت است زیرا منشاء دعوای خلع ید غصب است و هیچ قراردادی بین مالک و متصرف وجود ندارد اما در تخلیه قرارداد وجود دارد اما با وصف اینکه مدت اجاره پایان پذیرفته است مستاجر حاضر به تخلیه ملک نیست اینجا باید دعوای تخلیه مطرح کرد که در آن مالکیت عین ملک نیز شرط نیست.
همین که شما مالک منافع هم باشی کفایت می کند، تصرف عدوانی نیز که به دو صورت کیفری و حقوقی قابل طرح است باز موضوع فرق می کند در دعوای تصرف عدوانی حقوقی فقط اثبات سابقه تصرف کافی است و نیازی به اثبات مالکیت (عین و منافع) نیست همین که سبق تصرف خواهان و لحوق تصرف خوانده و عدوانی بودن تصرف ثابت شود کافی است اما در شکایت تصرف عدوانی کیفری که طبق ماده690 قانون مجازات اسلامی مصوب سال1375 مطرح می شود اختلاف نظر وجود دارد.

🔺عده ای مالکیت را شرط می دانند.

🔺عده دیگری فقط سبق تصرف را کافی می دانند.
⚖رویه قضایی نظر اول یعنی اثبات مالکیت را پذیرفته است. با توجه به ق.آ.د.م رسیدگی به دعوای خلع ید در حیطه اختیارات دادگاه عمومی میباشد و دعوای تصرف عدوانی به انتخاب مدعی می باشد.
🖇در مواردی هم مدعی طبق ماده ۶۹۰ ق.م عمل مینماید که از نظر مهلت و مدت شکایت محدودیت ندارد.

۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۵:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مترادف :.


چند لفظ که یک معنا دارند را «مترادف» می‌نامیم.

*مثال : ماده ۵۱۶ قانون‌مدنی: تعهّدات متصدّیان حمل و نقل اعم از این که از راه خشکی یا آب یا هوا باشد برای حفاظت و نگهداری اشیایی که به آن‌ها سپرده می‌شود همان‌است‌که برای امانت‌‌داران مقرّر است.
الفاظ «حفاظت» و «نگهداری» در مادۀ 516 قانون‌مدنی؛ دو لفظ هستند که بر یک معنا دلالت دارند (یک معنا می‌دهند)؛ لذا به این دو لفظ، مترادف می‌گوییم.

✍️منبع: اصول فقه دانشگاهی استاد  شب خیز

۱۹ تیر ۹۷ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مسائل حقوقی سرقفلی اماکن تجاری.

سرقفلی حقی است معنوی که تاجر برای تقدم در اجارهٔ محل و ادامهٔ تجارت درمحل کار خود دارد. وجزء اموال غیرمنقول تبعی است

  سرقفلی در میان بازاریان، کسبه و اصناف به دو صورت مشاهده می شود:

  1.   سرقفلی که از حق کسب و پیشه حاصل شده است: این نوع سرقفلی که ریشه در حق کسب و پیشه حاصل از قرارداد‌های اجاره قدیمی (اجاره‌های قبل از ۷۶) دارد در واقع حقوق قانونی مستاجر سابق یک محل است که دست به دست واگذار می‌شود و در میان عامه مردم سرقفلی نام گرفته است.
  2.  سرقفلی واقعی: این نوع سر قفلی در واقع حاصل حق کسب و پیشه یا اجاره‌های سابق نیست. بلکه در این نوع سرقفلی، مالک مغازه بدون اینکه ملک خود را واگذار کند سرقفلی ملک (حق کسب وکار در ملک) را به مدت نامحدود با اجاره ماهیانه با شرایط خاص به فردی واگذار می‌کند و براساس این قرارداد، مالک سرقفلی بدون مالکیت در اعیان یا زمین مغازه، حق استفاده از مغازه و کسب وکار در آنجا را به دست می‌آورد و می‌تواند این حق را به نحو مقتضی برابر شرایط مقرر بین خود و مالک به فرد دیگر نیز واگذار کند.

 تفاوت و تشابه سرقفلی واقعی و سرقفلی حاصل از حق کسب و پیشه:

با توجه به تعریفی که درباره هر کدام از سر قفلی‌ها ارایه شد، تا حدودی تفاوت آن‌ها  مشخص شد که سرقفلی نوع اول حاصل حق کسب و پیشه ناشی از اجاره های سابق است، در حالی که سرقفلی‌های واقعی بدوا و بلا فاصله بعد از ساخت ملک با اراده مالک ملک واگذار می‌شوند و ریشه در اجاره‌های سابق ندارند. اما تفاوت‌های این دو نوع سرقفلی به اینجا پایان نمی یابد بلکه این اختلاف ماهیتی، تفاوت در مقررات این دو نوع سرقفلی را نیز در پی داشته است و در حالی که سر قفلی نوع اول مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستاجر سال ۵۶ می‌شود، سرقفلی نوع دوم صرف نظر از برخی قواعد ساختگی عرفی (مثل پرداخت حق مالکانه) بیشتر تابع اراده خریدار و فروشنده سر قفلی هستند.

 مغازه داران و مالکان سرقفلی نوع اول باید بدانند:

مغازه داران و کسانی که سرقفلی  حاصل از حق کسب و پیشه را خریداری کرده اند باید بدانند که سرمایه و سرقفلی آن‌ها مستمراً در معرض خطر ادعای مالک است و با توجه به شمول قانون روابط موجر و مستاجر در اینگونه سرقفلی‌ها، امکان تخلیه ملک توسط مالکان حتی بدون پرداخت سرقفلی وجود دارد. البته این موضوع نباید ترس و واهمه‌ای را در مغازه داران و مالکان سرقفلی و دارندگان حق کسب و پیشه به وجود آورد، چرا که مالکین در صورتی می‌توانند بدون پرداخت سرقفلی، تخلیه ملک خود را بخواهند که تخلفی از طرف مستاجر انجام شده باشد. بنابراین تا زمانی که مستاجر تمام مقررات راجع به سرقفلی را کاملا رعایت می‌کند خطر سرقفلی او را تهدید نخواهد کرد.  رعایت مقررات، مستلزم آگاهی مغازه داران از آنهاست. متاسفانه مغازه داران و مالکان سرقفلی به دلیل عدم آگاهی از مقررات، یا با عدم رعایت آن‌ها با خطر تخلیه مواجه می‌شوند یا با سخت گیری بیش از حد برای خود موجبات آزار و حتی تضعیف کسب و کار خود را فراهم می‌کنند . برخی مغازه داران و مالکان سرقفلی می‌گویند بدون اجازه مالک نمی‌شود حتی یک میخ به دیوار مغازه زد. 

برای خرید سرقفلی یک ملک چه مواردی را باید رعایت کرد؟

  •   سند سرقفلی: باید توجه شود که سند سرقفلی و صلح نامه حق کسب و پیشه و تجارت رسمی است یا معمولی؟ در صورتی که سند عادی باشد لزوماً باید رضایت مالک گرفته شود. حتی اگر فرد (دارنده سرقفلی) حق انتقال به غیر را داشته باشد پرداخت مبلغ قبل از اخذ رضایت مالک خطر بزرگی برای خریدار سرقفلی محسوب می‌شود.
  •   شغل: شغل در اسناد سرقفلی یا به عبارت دیگر (اجاره نامه مبنای سرقفلی) از اهمیت فراوانی برخوردار است. به دیگر سخن هدف از خرید باید معلوم و مشخص باشد. خریدار در صورتی که می‌خواهد شغلی غیر از شغل قید شده در اجاره نامه سابق را داشته باشد باید در هنگام انعقاد اجاره نامه جدید، شغل مورد نظر خود را درج کند. حتی اگر مجبور به پرداخت حق مالکانه خارج از مظنه عرفی شود زیرا بعد از انتقال و تنظیم اجاره نامه اخذ رضایت مالک برای تغییر شغل سخت‌تر خواهد بود.
  •  انتقال: مسئله ای که دقت در آن از اهمیت زیادی برخوردار است موضوع انتقال است. یعنی آیا حق انتقال به غیر وجود دارد یا خیر؟ اگر حق انتقال به غیر وجود داشته باشد لازم است دقت شود که انتقال دهنده (مستاجر) در مدت اجاره می‌خواهد حق حقوق خود را انتقال دهد یا خیر؟ علی رغم اینکه این مسئله خطر زیادی را در برندارد اما شایسته است مستاجری که دارای حق انتقال است در صورتی که مدت اجاره اش منقضی شده باشد بدواً با الزام مالک به تنظیم اجاره نامه جدید حقوق قانونی خود را تثبیت و سپس اقدام به انتقال کند. در این صورت، قطعاً مشکلی، حقوق مستاجر (مالک سر قفلی) را تهدید نخواهد کرد.

نکات مربوط به فروش سرقفلی یک ملک

  •   اطلاع به مالک در صورت عدم وجود حق انتقال به غیر. در مواقعی که قصد دارید سرقفلی ملکی را که خریداری کرده اید یا حق کسب و پیشه‌ای که برای شما حاصل شده است را واگذار کنید شایسته است این موضوع را رسماً با اظهارنامه به اطلاع مالک ملک برسانید تا در صورت تمایل با وی وارد معامله شوید.
  •   اخذ مجوز انتقال از مالک در صورت عدم رضایت. در صورتی که مالک راضی به انتقال ملک نباشد مالک سرقفلی (مستاجر) می‌تواند با مراجعه به دادگاه و اخذ مجوز انتقال، بصورت قانونی نسبت به انتقال سرقفلی (حق کسب و پیشه) اقدام نماید.
  •   در صورت وجود حق انتقال. در صورتی که مالک سرقفلی حق انتقال به غیر را داشته باشد لازم است توجه کند که آیا مدت اجاره اش منقضی شده یا خیر؟ در صورت انقضاء مدت، بهتر است بدواً از طریق مراجع قضایی علیه مالک، دعوی الزام به تنظیم اجاره نامه مطرح کرده و سپس مبادرت به انتقال ملک کند. لازم به توضیح است که انتقال علی رغم اتمام مدت نیز با توجه به عدم اهمیت مدت قرارداد در قانون روابط موجر و مستاجر ۵۶ صحیح است لیکن با توجه به برخی اختلاف نظر‌های موجود، انجام پیشنهاد اخیر شایسته‌تر خواهد بود.

انواع سند سرقفلی

  •   سرقفلی با سند عادی: در میان کسبه و بازاریان یکی از راه‌های انتقال سر قفلی با سند عادی است. با این توضیح که اشخاصی که ملکی را با سند عادی اجاره کرده اند یا اجاره نامه‌ای در بین نبوده و به طور شفاهی اقدام به اجاره ملک کرده اند با تمایل به واگذاری حقوق حاصله خود با سند عادی اقدام به واگذاری حقوق خود می‌کنند یا برخی مالکان ابتدا به ساکن سرقفلی ملک خود را با سند عادی انتقال می‌دهند.
  •  سند رسمی: اشخاصی که سند اجاره آن‌ها رسمی است  حقوق حاصل از اجاره نامه (حق کسب و پیشه) خود را در قالب سند صلح و یا سند رسمی به مستاجر دیگر انتقال می‌دهند.

انتقال سندسرقفلی و شرایط آن

انتقال سر قفلی به این منظور است که فرد دیگری غیر از مالک سرقفلی عملاً و از محل سرقفلی استفاده نماید و در آنجا مشغول کسب وکار شود. 

  •   اختیاری: سرقفلی یک ملک، گاهی اختیاری و با میل و رغبت مالک سرقفلی به فرد دیگری منتقل می‌شود که ممکن است با سند عادی باشد یا سند رسمی.
  •  قهری: انتقال قهری به این صورت است که شخصی فوت می‌کند و حقوق حاصل از اجاره (حق کسب و پیشه) به ورثه شخص منتقل می‌شود.
  •   قضایی: وقتی از طرف مقام قضایی حکم به انتقال سرقفلی ملک داده می‌شود در این صورت انتقال قضایی خواهد بود.

هنگامی که سند سرقفلی عادی است و حق انتقال در آن قید شده باشد صاحب سرقفلی می‌تواند سرقفلی ملک را منتقل کند مشروط به اینکه انتقال جدید با سند رسمی باشد. به عبارت دیگر حتی با وجود حق انتقال، مالک سرقفلی (حق کسب و پیشه) نمی‌تواند با سند عادی سر قفلی را منتقل کند.اجاره عقدی  =      اجاره عقدی است که به موجب آن مستأجر مالک منافع عین مستاجره می‌شود، کسی که جایی رو اجاره میدهد را موجر وکسی که جایی را اجاره میکند را مستأجر و مورد اجاره را عین مستاجره گویند.

 در واقع عقدی است که به موجب آن مستأجر، در برابر پولی که به موجر می‌دهد، برای زمان معین مالک منافع مثل مستأجره می‌شود. یعنی همان سلطه و اختیار استفاده مالک را از عین مورد اجاره دارد؛ بنابراین اجاره عقدی تملیکی و معوض و موقت می‌باشد.

شرایط اجاره
۱- موجر باید مالک خانه یا آپارتمان و یا مغازه باشد: بنابراین کسی غیر از مالک یا وکیل او نمی تواند ملکی را به اجاره دهد مستاجر هم میتواند محلی را که اجاره کرده به دیگری اجاره بدهد مگر اینکه در قرارداد اجاره این حق از اوگرفته شده باشد
۲-مدت اجاره باید معین باشد : اگر در قرار داد اجاره زمانی معین نشود (مثلا یک سال یا دو سال یا چند ماه ..) اجاره باطل است و هیچ اثری ندارد مدت اجاره معمولا یک سال تعیین می شود
۳- موجر و مستاجر باید بالغ و عاقل باشند: بنابراین کودکان غیر بالغ و افراد دیوانه نمیتوانند ملک را به اجاره بدهند یا ملکی را اجاره کنند قیم این افراد می تواند از جانب آنها اجاره کند یا اجاره بدهد
۴-اجاره کتبی : طبق قانون روابط موجر و مستاجر ۱۳۷۶ ، باید قرارداد اجاره به صورت کتبی تنظیم شود و دو نفر شاهد هم زیر آن را امضا کنند و باید در دو نسخه تنظیم شود تا بتوانند از امتیازات قانون روابط موجر و مستاجر سال۷۶ بهره مند شوند . اگر طرفین(موجر و مستاجر) قرارداد کتبی تنظیم نکنند با مشکلات زیادی مواجه می گردند که باعث می شود ماهها و شاید سالها در راهروهای دادگستری بلاتکلیف باشند.

تکالیف موجر
۱- تحویل مورد اجاره به مستاجر: موجر باید پس از انعقاد اجاره مورد اجاره خانه یا آپارتمان یا مغازه را تحویل مستاجرنماید
۲- بر گرداندن پول پیش مستاجر به هنگام تخلیه: چون معمولا در قراردادهای اجاره پول پیش از مستاجر می گیرد در موقع تخلیه باید مبلغ فوق را به مستاجر بر گرداند
۳-انجام تعمیرات کلی و اساسی در مورداجاره : اگر موتور خانه (سیستم گرمایشی و سرمایشی) آسانسور ایزوگام پشت بام و سایر تعمیرات کلی در مورد اجاره لازم شود موجر باید آنرا انجام دهد

   جمع آوری مطلب هادی کاویانمهر

۱۴ تیر ۹۷ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

زمان مناسب طرح دعوای ضامن علیه وام گیرنده.

ضامن در چه زمانی می تواند در دادگاه طرح دعوای مطالبه اقساط را علیه وام گیرنده طرح کند؟ آیا باید صبر کند تمام اقساط از فیش حقوقی اش کسر شود سپس دادخواست را به دادگاه تقدیم کند یا اینکه پس از کسر شدن چند قسط نیز می تواند طرح دعوا نماید یا اینکه حتی قبل از کسر شدن هیچ قسطی آیا به صرف اخطار بانک وام دهنده ، می تواند طرح دعوی نماید. در وضعیتی که اقساط از فیش حقوقی ضامن کسر نمی شود و ضامن خودش به بانک مراجعه و قبل از کسر اقساط ، بدهی وام گیرنده را با بانک صاف می کند چه زمانی می توان طرح دعوا کرد؟

یکی از شرایط دعوا این است که وجود دین بر ذمه مدیون محقق شده باشد به عبارتی زمان بدهی مدیون فرا رسیده باشد. مثلاً اگر کسی از یک شخص بدحساب چکی در دست دارد نمی تواند قبل از رسیدن تاریخ چک به صرف اینکه می داند صادرکننده چک بدهی اش را با سوء سابقه بدحسابی پرداخت نمی کند ، از او مطالبه نماید. در مبحث وام و ضمانت نیز قبل از اینکه مبلغی مطابق گواهی کسر از حقوق ارائه شده از حقوق ضامن کسر گردد یا قبل از اینکه ضامن بصورت نقدی اقساطی پرداخت نکند صرف بدحسابی وام گیرنده و تعلّل در پرداخت اقساط نمی تواند دلیلی برای استحقاق مطالبه وجه محسوب گردد.

ولی با کسر حتی یک قسط از حقوق ضامن یا پرداخت نقدی یک قسط ، استحقاق مطالبه وجه به اندازه مبلغ کسر شده یا پرداخت شده پیدا می شود. ماده ۷۰۹ قانون مدنی نیز مطلب فوق را بدین صورت مورد تأئید قرار می دهد که « ضامن حق رجوع به مضمون عنه ندارد مگر بعد از اداء دین» . علی رغم اینکه هنوز اقساط وام به پایان نرسیده و وام مستهلک نشده ، در صورت طرح دعوای ضامن ، دادگاه وظیفه رسیدگی پیدا می کند و باید به دعوای مطروحه رسیدگی نماید. ضامن باید مطابق ماده ۷۱۳ قانون مدنی در دادخواست تقدیمی در قسمت میزان خواسته صرفاً مجموع مبالغی را که پرداخت کرده یا از فیش حقوقی او کسر شده قید نماید نه کل مبلغ وام . لیکن ضامنی که می داند وام گیرنده ای که از او ضمانت کرده شخصیتاً الباقی اقساط را حتی با وجود طرح دعوای حقوقی پرداخت نمی کند ، برای هر تعداد قسطی که از حقوقش کسر می گردد باید یک دادخواست جداگانه بدهد که در مجموع سبب تشکیل چندین پرونده در محاکم قضایی می شود.

نکته قابل توجه این است که اگر اقساط معوقه از فیش حقوقی ضامن کسر گردد در اثبات وجود دین بر ذمه وام گیرنده مشکلی بوجود نمی آید چرا که از دادگاه تقاضای استعلام از بانک یا کارگزینی محل خدمت فرد می شود و صحت کسر اقساط از حقوق ضامن و لزوم بازپرداخت آن توسط وام گیرنده برای دادگاه ثابت می شود. ولی زمانی که ضامن برای جلوگیری از مسدود شدن حقوق ماهیانه اش خود پیش قدم شده و نقداً اقساط معوقه را تصفیه می کند حتماً بایست ضمن پرداخت ، گواهی از بانک مبنی بر اینکه این اقساط توسط ضامن پرداخت شده اخذ کند. در غیر این صورت چه بسا اثبات پرداخت توسط ضامن به مشکلاتی بر بخورد و دادگاه قرار رد دعوای ضامن را صادر نماید.

مطابق ماده ۴۱۱ قانون تجارت پس از آنکه ضامن دین را پرداخت کرد بانک باید تمام اسناد و مدارکی را که برای رجوع ضامن به وام گیرنده لازم و مفید است به او بدهد. بنابراین اگر بانک از وام گیرنده چک یا سفته ای بابت تضمین بازپرداخت اقساط وام اخذ می کند پس از تصفیه وام توسط ضامن ، باید آنها را در اختیار او قرار دهد تا اقدامات مقتضی را برای وصول طلب خود معمول دارد. ضامن نمی تواند یک بار اقساط پرداختی را با استناد به چک یا سفته موجود در بانک و یک بار هم به استناد کسر از فیش حقوقی اش از وام گیرنده بگیرد. یک دین را نمی توان از دو طریق دو بار دریافت نمود.

۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۹:۲۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اعتبار امر قضاوت شده(مختوم).

آیا دادگاه دیگری می تواند در مورد رای قطعی و اجرا شده ی دادگاه صادر کننده حکم، رسیدگی نماید؟

برابر بند (۶) ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی،«چنانچه دعوای طرح شده سابقا بین همان اشخاص یا اشخاصی که اصحاب دعوا قائم مقام آنان هستند، رسیدگی شده و نسبت به آن حکم قطعی صادر شده باشد»

دادگاه مجددا وارد رسیدگی ماهوی نخواهد شد و بر اساس قاعده اعتبار امر مختوم می باید اقدام به صدور قرار رد دعوا نماید.

۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۰:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

امر عدمی.

اثبات امر عدمی:
سؤالی که مطرح می شود این است که آیا امر عدمی قابل اثبات است وآیا شخص می تواند بر امر عدمی اقامه دعوی کندیا خیر؟
در پاسخ لازم است که متذکر شویم که امر عدمی یا عدم خاص است یا عدم مطلق. عدم مطلق مانند این که کسی مدعی شود هیچگاه در محل ومکان معینی نبوده است.وعدم خاص مانند اینکه شخصی مدعی شود در زمان خاصی در مکان معینی حضور نداشته است.عدم مطلق قابل اثبات نیست وکسی نمی تواند برای اثبات آن دلیل اقامه کند اما عدم خاص قابل اثبات است البته نه مستقیما بلکه ازطریق اثبات امر وجودی که ملازمت با عدم خاص دارد .مثلا کسی نمی تواند اثبات کند هیچگاه در شهر مشهد حضور نداشته است اما می تواند ثابت کند که در مورخه 1/8/87در مشهد نبوده است وآن از طریق اثبات حضور خود(امر وجودی) در همان روز در شهر دیگری یا درخارج از کشورمی باشد.


در مورد ماده265ق.م
اثبات عدم مدیونیت مدعی غیر ممکن نیست ومانند بسیاری از امور عدمی با اثبات یک امر وجودی، میسر است . چنانکه می توان ثابت کرد که وجه برای خرید چیزی داده شده است ،نه درمقام انجام تعهد واثبات به همین مقدار به مقصود کفایت می کند .ثانیا صرف عنوان امر عدمی نباید این توهم را درذهن تداعی کند که اثبات آن امکان پذیر نیست . موارد متعددی درقوانین وجود دارد که اثبات امر عدمی بر عهده مدعی نهاده شده است که به پاره ای از آنها اشاره می شود.
الف . ماده 95 قانون مدنی مقررمی دارد: هرگاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضلاب یا آب باران زمین ینا خانه دیگر ی بوده است ، صاحب آن خانه یا زمین نمی تواند جلوگیری از آن کند، مگر درصورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.))
دراین ماده اثبات (( عدم استحقاق )) بر عهده مدعی نهاده است .
ب، ماده 348 قانون مدنی می گوید: ؛؛ بیع جیزی که بایع قدرت بر تسلیم آن ندارد باطل است ..؛؛ اگر مشتری مدعی بطلان عقد باشد ، باید عدم قدرت بر تسلیم بایع را به اثبات برساند.


هرچند از دیدگاه فقهای عظام شهادت عدمی (شهادت نفی) معتبر نیست لیکن آگر آن برگشت به شهادت بر اثبات باشد بلامانع است.  به دیگر سخن شهادت بر لوازم وجودی امر عدمی مسموع است و دادرس باید از راه احراز آن لوازم،  پی به ملزوم برد و لوازم عرفی و عادی دراین باره کافی است (ترمینولوژی حقوقی، دکتر لنگرودی،  ص 399).  چنانکه شهادت بر اعسار نمونه اجلی و روشن این نوع شهادت است لیکن آن از طریق اثبات درآمد و هزینه کرد و بررسی وضعیت دارایی مثبت و منفی خواهان آن  قابل اثبات است.

همچنین با مطالعه منابع زیر صحت مدعای پیش گفته اثبات میشود:

دانش نامه حقوقی، لنگرودی، ج 1 ص 504 و ج 5 ص 195 و 196

جواهر ج4/370/23 و 24

قضاء، آشتیانی،  ص 109

الاشباه و النظائر، ابن نجیم ،  ص 222

دایره المعارف علوم اسلامی،  ص 357 تا 430

سلوک الملوک ص 133

مسبوط در ترمینولوژی حقوقی، لنگرودی، ج 3 ص 2311 (به نقل از منبع آخری).

 

دیوان عالی کشور ایران فرصت یافته است تا در یکی از آرای درخشان خود نظریه‌ «اثبات ناپذیری مطلق امر عدمی»را مورد تشکیک قرار داده،اثبات‌پذیر بودن آن را از طریق یک امر وجودی ملازم با آن ممکن بشمارد:

«دلیلی بر اینکه امر عدمی به‌طور کلی قابل تحقیق و رسیدگی نباشد موجود نیست و ممکن است به شهادت مطلعین مشتمل بر امر وجودی باشد،لذا عدم قبول تقاضای‌ مزبور به‌عنوان اینکه در امر عدمی مورد ندارد صحیح نخواهد بود.»

دیوان عالی کشور،رأی شماره 1706 مورخ 8/7/1318 به نقل از:
صدرزاده افشار(سید محسن):«ادّلهء اثبات دعوتی در حقوق ایران»،تهران،مرکز نشر دانشگاهی،1376،ص 25

مقاله:
ژرف ساخت دلیل کیفری - پژمان پورزند مقدم

۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت حق کسب یا پیشه یا تجارت با سرقفلی.

تفاوت حق کسب یا پیشه یا تجارت با سرقفلی

این دو مفهوم در گفتارهای روزمره معمولا با هم اشتباه گرفته می شوند.

حق کسب یا پیشه یا تجارت موضوع فصل پنجم قانون روابط موجر و مستاجر 1356 است. این حق مالی در این قانون تعریف نشده ولی از مواد18 و 19 اینطور برداشت میشود که این حق در نتیجه عمل تجاری مستاجر و رونق ملک موضوع اجاره ایجاد میشود و به هنگام تخلیه مالک باید مبلغی با عنوان حق کسب یا پیشه یا تجارت به مستاجر بپردازد.

قانون روابط موجر و مستاجر1356 بر قراردادهای اجاره با موضوع تجاری تا قبل از لازم الاجرا شدن قانون روابط مالک و مستاجر1376، حاکم بوده.

حق سرقفلی موضوع فصل دوم قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1376 است.

بر اساس ماده 6 قانون اخیر الذکر(( هرگاه مالک، ملک تجاری خود را به اجاره واگذار نماید میتواند مبلغی را تحت عنوان سرقفلی از مستاجر دریافت نماید....))

با توجه به تبصره 1 و 2 ماده 6 و ماده 9 اگر موجر به هنگام انعقاد قرارداد اجاره مبلغی به عنوان سرقفلی از مستاجر نگرفته باشد؛ به هنگام تخلیه، مستاجر مستحق دریافت سرقفلی نخواهد بود.

۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بررسی وضعیت اعمال حقوقی سفیه.

🔶با توجه به⚖ ماده ۱۲۱۴ قانون مدنی، حجر سفیه مانند حجر صغیر غیر ممیز و مجنون، کامل نیست.

🔺حجر سفیه مخصوص امور مالی اوست،اما با این حال، سفیه در استیفای حقوق مالی خود،به طور مطلق محجور اعلام نشده است،بلکه معاملات مالی او منوط به اجازه ولی(اگر سفه متصل به صغر باشد) و یا قیم(اگر سفه بعد از بلوغ حادث شده باشد) خواهد بود. چنان‌چه معاملات او را سرپرست اجازه نماید،نافذ و در صورت رد او،باطل خواهد بود.

👈🏻در نتیجه سفیه دارای قصد انشاء معامله است و اهلیت انعقاد معامله را دارد؛ولی قانونگذار برای رعایت غبطه و حمایت از منافع او و جلوگیری از سوء استفاده از وضعیت او،معاملاتش را غیرنافذ دانسته است، اعم از این که اجازه قبل یا بعد از معامله کسب شود.

✅نکته قابل توجه دیگر این است که حجر سفیه در اعمال حقوقی مالی، در موردی است که بخواهد مالی را از دارایی خود خارج کند؛ اما در مواردی که خواهان به دست آوردن مالی به صورت بلاعوض یا مجانی و افزودن به دارایی خود باشد،می‌تواند مستقلا تصمیم بگیرد و حق خود را استیفاء نماید و نیازی به کسب اجازه از سرپرست ندارد.لذا می‌توان گفت حجر سفیه یک حجر نسبی است نه مطلق.

🔶بنابراین غیر‌نافذ‌ بودن اعمال سفیه مربوط به معاملاتی است که احتمال نفع و ضرر در آن وجود دارد.اما اعمال صرفا نافع سفیه،حتی بدون اجازه سرپرست صحیح می‌باشد و اعمال صرفا مضر او حتی با کسب اجازه از سرپرست باطل و بلااثر خواهد بود.اما اعمال حقوقی سفیه،تا جایی که مربوط به امور مالی نباشد،نافذ است.مثلاً می‌تواند بدون اجازه ولی، نکاح کند یا همسر خود را طلاق دهد.

۱۳ تیر ۹۷ ، ۲۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر