⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۴۵۰۲ مطلب با موضوع «مطالب آیین دادرسی مدنی» ثبت شده است

تفاوت دستور تخلیه و حکم تخلیه

دستور تخلیه برای مواردی است که در وقوع اجاره شکی نیست و مطابق قانون منعقد شده است و همچنین بررسی قضایی پیچیده ای ندارد که با اتمام مدت می توان از شورای حل اختلاف این دستور تخلیه را اخذ کرد. اما در حکم تخلیه به دلیل پیچیدگی بیشتر و اختلافی بودن آن نیاز است که دادگاه به آن رسیدگی کند که زمان بیشتری برای حکم تخلیه و اخذ آن لازم است برخلاف دستور تخلیه. در ابن مورد یعنی اجاره بدون قرارداد باید دادخواست حکم تخلیه را مبنا قرار دهیم.

۲۴ دی ۰۲ ، ۱۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حکم تعدی و تفریط چیست؟

در تعدی و تفریط فرد به علت کوتاهی و تقصیر مسئول جبران خسارات وارده به مال خواهد بود و باید آن را به مالک پرداخت کند.

۲۴ دی ۰۲ ، ۱۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

کوتاهی کردن در نگهداری مال

اگر فرد در مالی که به او سپرده شده تقصیر و کوتاهی یا تعدی و تفریط کند دیگر عنوان امین درباره وی صادق نخواهد بود و اصطلاحا در حکم غاصب است و اگر خساراتی در این زمینه به بار آید مسئولیت خواهد داشت. و به نوعی مانند غاصب با وی رفتار می شود و خسارات را از وی می گیرند.

 

برای مثال اگر فرد در اجاره تعدی و تفریط کند؛ هم مسئول خسارات خواهد بود و هم اینکه موجر حق دارد اجاره را به این دلیل فسخ کند.

 

به سراغ مثال قبلی برویم؛ فرض کنیم شما مالی را به کسی سپرده اید که از آن نگهداری کند مثلا طلا و جواهرات خود را به کسی سپرده اید برای نگهداری (ودیعه) حال، آن شخص، بدون آنکه از شما اجازه بگیرد در یک مهمانی که پیش رو دارند از آن استفاده می کند؛ در اینجا اگر هر اتفاقی برای آن مال بیفتد مثلا دزدیده شود یا گم شود؛ آن فرد باید تمام قیمت آن طلا و جواهرات را به شما پرداخت کند.

۲۴ دی ۰۲ ، ۱۲:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفریط به چه معناست؟

تفریط یعنی کم کاری کردن و کوتاهی کردن به عبارت ساده تر در تفریط فرد کاری را که لازم است انجام بدهد انجام نداده است و ترک وظیفه کرده است.

برای مثال شما به طور امانت دستبند طلایی که به کسی سپرده اید که از آن نگهداری کند اما به دلیل حساسیت آن باید آن را در جایی امن نگه می داشت در معرض دید قرار داده و به سرقت رفته است.

۲۴ دی ۰۲ ، ۱۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تعدی به چه معناست؟

تعدی خود به معنای تجاوز از حد است یعنی فرد کاری را که نباید انجام می داد انجام داده است. برای مثال در عقد اجاره، مستاجر نباید تغییراتی در شکل مورد اجاره انجام دهد و یا این که نباید به دیوار ها و یا سایر بخش ها ضرر وارد کند ولی این کار را انجام می دهد؛ در اینجا مرتکب تعدی شده است.

۲۴ دی ۰۲ ، ۱۲:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اموال منقول و اسباب منزل چگونه بین وراث تقسیم می شود ؟

=ارث به معنای انتقال قهری اموال و دارایی های فردی است که فوت شده به وراث وی می باشد. بنابراین، ارث شامل همهی اموال اعم از منقول (مانند وسایل خانه) و غیرمنقول (مانند خانه و زمین) و دارای اعم از مثبت و منفی می شود که به ترتیب و مطابق طبقات ارث بری تقسیم می گردد.

=مطابق ماده 862 قانون مدنی طبقات ارث که به موجب رابطه ی نسبی ارث می برند به شرح زیر می باشد:

1=اولین طبقه: والدین، فرزندان و فرزندان فرزندان

2=دومین طبقه: اجداد، خواهر، برادر و فرزندان آن ها

3=سومین طبقه: خواهران، برادران والدین و اولاد آن ها

=در خصوص تکلیف اسباب و وسایل منزل پس از فوت مالک آنها باید گفت به موجب ماده 1118 قانون مدنی زن مستقلا میتواند در دارائی خود هر تصرفی را که میخواهد بکند. در واقع، جهیزیه نیز جز اموال زن بوده و دارایی او محسوب می گردد. به همین خاطر می توان گفت اسباب و وسایل منزل در صورتی که جهیزیه زن باشد، جز دارایی زن بوده و به ورثه ی او می رسد و در صورتی که متعل به مرد باشد، جز دارایی مرد محسوب می گردد.

=بنابراین، وسایل خانه نیز در صورتی که جهیزیه بوده یا متعلق به زن باشد، همچون سایر دارایی های زن مطابق قواعد ارث میان ورثه ی زن تقسیم می گردد.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط تنصیف دارایی

شرط تنصیف اموال را می توانید به طور مطلق در عقدنامه ذکر کنید به این معنا که شرط کنید بعد از ازدواج در صورتی که به هر دلیلی طرفین از یکدیگر جدا شدند اموال آن ها نصف شود و هر یک صاحب نیمی از اموال یا معادل قیمتی آن گردند؛ بنابراین در صورتی که شرط به شکل بالا ذکر شود حتی در صورتی که زن در هنگام تاهل اموالی به دست آورد نیمی از اموال مذکور بعد از طلاق و جدایی به مرد تعلق می گیرد همچنین است در موردی که مرد اموالی به دست آورد.

 

=وقوع طلاق: تحقق این شرط منوط به طلاق است. به عبارت دیگر این شرط بر خلاف شروط دیگری که ضمن عقد ازدواج وجود دارد منوط به وقوع طلاق و جدایی طرفین است یعنی زن علی الاصول نمی تواند بدون طلاق از همسر خود درخواست اجرای این شرط را نماید و الزام شوهر قبل از طلاق به اجرای شرط تنصیف دارایی امکان پذیر نیست.

زوج خواهان طلاق باشد: اجرای شرط نصف شدن دارایی صرفا زمانی می تواند درخواست شود که طلاق به درخواست زوج (مرد) باشد و اگر زن خواهان طلاق و جدایی باشد نمی تواند از این شرط استفاده کند. همچنین در صورتی که طلاق مستند به تخلف زن از وظایف زناشویی یا به دلیل سوء رفتار یا سوء اخلاق زن باشد با وجود اینکه این طلاق به درخواست مرد است بازهم زن امکان درخواست اجرای شرط تنصیف دارایی را نخواهد داشت. مثلا زمانی که نشوز و عدم تمکین زن در دادگاه اثبات و رای قطعی برآن صادر شود زن امکان استفاده از این شرط را از دست خواهد داد.

 

=ملاک شرط تا نصف اموال: در این شرط عبارت “تا نصف دارایی” درج شده است. لذا دادگاه می تواند از کمترین میزان تا نصف دارایی را موضوع حکم قرارداده و مرد را ملزم به تملیک آن میزان از دارایی خود به زن یا پرداخت معادل آن نماید ولی به هیچ وجه نمی تواند به بیشتر از آن حکم کند به عبارت دیگر عبارت “تا نصف دارایی” به قاضی دادگاه این اختیار را می دهد که به هر میزانی از اموال مرد را که صلاح می داند به تملک زن درآورد البته این میزان نباید از نصف دارایی مرد تجاوز کند.

=اموال حاصل زندگی مشترک باشد: این شرط از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به موجب این شرط کلیه اموالی که مرد بعداز ازدواج به دست می آورد در صورتی که حاصل زندگی مشترک باشد مشمول تنصیف دارایی می شود پس اموالی که قبل از ازدواج در تملک مرد بوده یا اموالی که به دست آوردن آن ها حاصل زندگی مشترک و زناشویی نیست مثل اموالی که به مرد ارث رسیده باشد مشمول شرط تنصیف دارایی نیست.

 

=دارایی در زمان طلاق موجود باشد: موجود بودن اموال حین طلاق شرط لازم برای اجرای این شرط است. بنابراین شامل اموال از بین رفته اعم از تلف یا مفقود شده، نمی شود. همچنین آنچه موضوع شرط است، دارایی زوج است، لذا به نطر باید دیون زوج نیز مدنظر قرار گیرد. به عنوان مثال اگر زوج نسبت به مهر زوجه ای که می خواهد او را طلاق دهد یا زوجه دیگرش مشغول الذمه باشد، پرداخت مهریه زوجه مذکور یا زوجه دیگر از دارایی زوج، نسبت به اعمال شرط تنصیف دارایی مقدم است و حتی بنا بر نظری اجرای این شرط نسبت به مستثنیات دین هم ممنوع بوده و تعهد به انتقال تا نصف مال زوج نیز نمی تواند از این قاعده کلی مستثنی باشد. نکته ای که در اینجا لازم است ذکر کنیم این است که ادعای اعسار از سوی مرد در دعوای اجرای شرط تنصیف دارایی پذیرفته نیست زیرا با وجود بودن عین مال ادعای اعسار بلاوجه است و ادعای اعسار صرفا نسبت به دین قابل پذیرش است نه عین.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ماهیت شرط تنصیف دارایی

شرط را می توان التزام و تعهدی تبعی و ضمن عقد دانست که در مانحن فیه اولا بدلیل لزوم توفق زوجین بر آن، دارای ماهیتی قراردادی است و ثانیا از نوع شرط فعل حقوقی موضوع بند۳ ماده ۲۳۴ قانون مدنی است که موضوع آن «تعهد انتقال و تملیک بلاعوض تا نصف دارایی تحصیل شده زوج در زمان زوجیت، به زوجه» است. به لحاظ حقوقی بر شرط مذکور ایراداتی همچون مجهول بودن مقدار مالی که هنگام طلاق از سوی زوج به زوجه منتقل می گردد در زمان توافق زوجین بر شرط مزبور، به واسطه عبارت «تا نیمی از دارایی» در متن آن، و نیز عدم وجود دارایی موضوع شرط حین عقد نکاح وارد شده است. برخی معتقدند نظر به اینکه شروط باطل و مبطل عقد در مواد ۲۳۲ و ۲۳۳ قانون مدنی اشاره شده است و در میان آن ها شرط مجهول وجود ندارد و تنها، شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین شود (بند۲ ماده ۲۳۳) مبطل عقد است لذا سایر شروط، هرچند مجهول باشند، به لحاظ فرعی بودن و عدم ضرورت علم تفصیلی مذکور در ماده۲۱۶ قانون مدنی برای اعتبار شروط، باطل و مبطل نیستند برخی وکیل پایه یک دیگر نیز شرط مجهول را تنها در عقود معاوضی، به دلیل سرایت جهل به عوضین، باطل و مبطل عقد دانسته و در عقود غیر معاوضی (همچون نکاح موضوع بحث) صحیحی و غیرمبطل می دانند. اما گروهی دیگر بر این باورند که هرچند شرط، جنبه فرعی و تبعی نسبت به عقد دارد، اما همانند عقد باید تمام شرایط اساسی صحت عقد موضوع ماده۱۹۰ قانونی مدنی را دارا باشد، در غیر این صورت فاقد اعتبار قانونی است.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

راهکارهای مدیریت موقعیت های تعارض منافع چیست؟

برای مدیریت هر یک از موقعیت های ذکرشده روش ها و شیوه هایی مشخص شده است تا بتوان تا حد ممکن آن ها را کنترل نمود و یا از رخ دادنشان جلوگیری کرد. در کنار این موارد خاص راهبردهایی نیز برای مدیریت موقعیت­های تعارض منافع به صورت کلی و عام مطرح هستند که در اینجا اشاره کوتاهی به آن ها می کنیم:

 

1=موارد عام: افشای وجود تعارض منافع: افشای تعارض منافع یکی از راه های مهم و کم هزینه برای مدیریت و کنترل آن است. افراد در زمان هایی خاص مانند شروع تصدی یک مسئولیت، بستن قراردادها یا تغییر جایگاه باید تعارض منافع بالقوه موقعیت خود را افشا کنند. اعمال محدودیت: یکی از راه های کنترل تعارض منافع ایجاد محدودیت ها و ممنوعیت های قانونی برای برخی موارد مانند داشتن شغل دوم، دریافت هدایا، سهامداری یا مالکیت شرکت های خصوصی توسط خود مسئول یا اعضای خانواده اش است. اعلام منافع مالی: مسئولان در برخی مشاغل باید دارایی های شخصی و خانوادگی شان را در زمان تصدی یک مسئولیت اعلام نمایند.

 

2=موارد مبتنی بر موقعیت:

 

=متأثر کردن قاعده گذار از نتایج اجرای قواعد یا تفکیک قاعده گذار و مجری

=تفکیک ناظر و نظارت شونده

=برطرف کردن تعارض میان درآمدها و وظایف سازمان: از طریق تعیین مسیر دیگری برای کسب درآمد برای سازمان که در تعارض با وظایف و اهداف آن نباشد.

برطرف کردن تعارض بین وظایف یک سازمان: باید وظایف یک سازمان را به گونه ای تعریف و تعیین نمود که باهم در تعارض قرار نگیرند.

تغییر قواعد در فرایندهای کارشناس محور: باید به گونه ای عمل شود که در موارد نیاز به نظر کارشناس (امضای طلایی) احتمال فساد کم شود برای مثال از طریق قطع رابطه کارشناس و متقاضی و کاهش امکان تبانی.

مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه به مدت بیش از ۲۰ ماه است که روی موضوع تعارض منافع به صورت متمرکز مشغول پژوهش است و در این مدت تعارض منافع را در حوزه های گوناگون مورد کاوش و بررسی قرار داده است که حوزه های ذکرشده عبارت اند از: نظام بانکی، شهرداری، برنامه و بودجه، حوزه خیریه ها، مسکن و شهرسازی، محیط زیست، انرژی، تامین اجتماعی و صندوق های بازنشستگی، حوزه تعاون، کار و بهزیستی.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مفهوم تعارض منافع در قانون تجارت

تعارض منافع در حقوق تجاری نیز مفهومی مشابه آنچه گفتیم دارد. این اصطلاح هم در اسناد و قوانین بین المللی تجاری زیاد به کار رفته و هم در حقوق تجاری کشورمان وجود دارد. برای درک بهتر تعارض منافع در اسناد بین المللی، می توان تعریف های موجود را بررسی کرد:

 

.سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی (OECD): «تعارض منافع زمانی رخ می دهد که یک فرد یا شرکت (اعم از خصوصی یا دولتی) در موقعیتی قرار بگیرد که به نحوی از شرایط رسمی یا حرفه ای خود در جهت منافع شخصی یا منافع مربوط به شرکت خود بهره ببرد.»

.سازمان بین المللی شفافیت: «موقعیتی که فرد یا سازمانی (اعم از دولتی، تجاری، رسانه ای یا جامعه مدنی) مجبور به انتخاب میان وظایف شغلی و منافع شخصی خود شود.»

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت تعارض منافع فردی و سازمانی چیست؟

تعارض منافع فردی زمانی اتفاق می افتد که منافع شخصی فرد با مسئولیت های او در تعارض باشد، اما مفهوم تعارض منافع در سازمان کمی متفاوت است. تعارض منافع در سازمان زمانی رخ می دهد که انجام وظایف سازمان در تعارض با منافع آن سازمان باشد، مثلا وقتی سازمانی مأمور نظارت بر فعالیت سازمان های مشابه خود شود، ممکن است برخی از فعالیت ها مشمول جریمه ای شود که همین سازمان مسئول تعیین کردنش است. در این حالت، تعارض منافع سازمان محور اتفاق افتاده است. نمونه دیگر از تعارض منافع در سازمان یا در عالم تجارت، زمانی است که مدیر یک بخش با سازمان دیگری معامله ای انجام دهد که به نفع آن مدیر و به زیان سازمانش باشد. تعارض منافع در سازمان ممکن در زمان گردآوری اطلاعات محرمانه نیز اتفاق بیفتد. مثلا ممکن است مأمور گردآوری اطلاعات محرمانه برای یک سازمان یا شرکت، به اطلاعاتی دست پیدا کند که برای او منفعت شخصی داشته باشد.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

موقعیت های تعارض منافع چیست؟

1=اشتغال بیرونی (اشتغال همزمان): اشتغال بیرونی به معنای حضور همزمان یک مدیر یا کارمند بخش دولتی در بخش خصوصی و در حوزه کاری مشابه است. البته حضور همزمان در دو شرکت بخش خصوصی نیز می تواند تعارض منافع ایجاد نماید و مصداق اشتغال بیرونی قلمداد گردد.

2=ارتباطات پساشغلی (مسأله درب گردان): این نوع از تعارض منافع در دو موقعیت بروز می یابد. موقعیت اول زمانی ایجاد می شود که فردی پس از فراغت از مسئولیتش در بخش دولتی به هر دلیلی (بازنشستگی، استعفا و …) بلافاصله در همان حوزه کاری در بخش خصوصی مشغول به کار شود. این موقعیت موجب می شود فرد در زمانی که در بخش دولتی مشغول به کار است، توجه ویژه ای به یک سازمان بیرونی داشته باشد و به گونه ای عمل کند که بتواند بعد از فراغت به آن سازمان بپیوندد. همچنین وی بعد از حضور در بخش خصوصی از رانت های اطلاعاتی و ارتباطی خود در بخش دولتی برای پیشبرد امور در بخش خصوصی سود می برد. در موقعیت دوم فرد بالعکس از بخش خصوصی وارد بخش دولتی می شود و معمولاً سمتی بالا در بخش دولتی کسب می کند.

3=تعارض منافع نظارت بر خود (اتحاد ناظر و منظور): به موقعیتی اطلاق می شود که فرد یا سازمانی مسئول نظارت بر رفتار و عملکرد خویش باشد یا مسئولیت نظارت بر سازمان یا شخصی را داشته باشد که خودش به کار گمارده است.

4=تعارض منافع در قاعده گذاری برای خود (اتحاد قاعده گذار و مجری): قاعده گذاری برای خود همان گونه که از نامش پیداست به معنای ایجاد امکان برای یک شخص یا سازمان است که مسئولیت تمام یا بخشی از قاعده گذاری برای خود را بر عهده داشته باشد؛ برای مثال در خصوص میزان حقوق و مزایایش خودش تصمیم گیری کند.

5=تعارض درآمد و وظیفه: این موقعیت ناشی از شیوه و ساختار درآمدی خاص یک سازمان است که موجب می شود کارکنان جهت کسب درآمد بیشتر برای خود یا سازمانشان در معرض تعارض منافع قرار بگیرند زیرا کسب درآمد بیشتر با زیر پا گذاشتن بخشی از وظایفشان رخ می دهد.

6=تعارض وظایف: به شرایطی اطلاق می شود که در آن میان وظایف گوناگون یک فرد یا سازمان تعارض ایجاد می شود و موجب می گردد که آن فرد یا سازمان نتواند به خوبی همه وظایفش را به انجام رساند.

7=تعارض منافع در ارتباط/ پیوند/ وابستگی با گروه های اجتماعی (قومی، مذهبی، سیاسی یا حرفه ای): ارتباط با گروه های گوناگون اجتماعی که فرد عضویت یا تعهدی در آن ها دارد، یکی دیگر از موقعیت های تعارض منافع را ایجاد می نماید. زیرا ممکن است فرد منافع آن گروه را به انجام وظایفش ترجیح دهد.

8=تعارض منافع در ارتباطات خویشاوندی، خانوادگی و دوستانه: هر نوع رابطه ای که فرد در حوزه کاریش با خویشاوندان و دوستان داشته باشد، موقعیت تعارض منافع ایجاد می کند. این رابطه می تواند از نوع اشتغال، سهامداری، رابطه مالی و … باشد.

9=تعارض منافع ناشی از قبول هدیه: قبول هدیه ازجمله مصادیقی است که در ادبیات جهانی بسیار پرتکرار و پردامنه است. قبول هر نوع هدیه ای می تواند به تعارض منافع منجر شود زیرا فرد را از انجام وظایف حرفه اش دور می کند و به سوی منافع شخصی می کشاند.

10=تعارض منافع ناشی از در اختیار داشتن اطلاعات درونی: اگر کارکنان یک سازمان دولتی از اطلاعات درونی سازمانشان برای کسب منافع شخصی خود استفاده کنند، با موقعیت تعارض منافع مواجه هستند.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

انواع تعارض منافع چیست؟

در پیش­نویس لایحه تعارض منافع که از سوی معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری ارائه شده است، تعریف تعارض منافع این گونه آمده است: «تعارض منافع عبارتست از تعارض منافع شخصی مشمولان این قانون با انجام بی طرفانه و بدون تبعیض وظایف و اختیارات قانونی آنها.» تعارض منافع را می توان از جهات گوناگون به شیوه های مختلفی دسته بندی کرد که در اینجا به طور مختصر به برخی از این دسته بندی ها می پردازیم.

 

.فرد محور یا سازمان محور: در تعارض منافع فردمحور منافع شخصی یک فرد در تعارض با وظایف و مسئولیت های غیرشخصی او قرار می گیرد و در تعارض منافع سازمان محور، وظایف یک سازمان در تعارض با منافع خاص آن قرار می گیرد مانند زمانی که سازمان بازرسی یک وزارتخانه خاص از همان وزارتخانه ای کسب درآمد کند که مسئول نظارت بر آن است.

 

.نظام مند یا غیر نظام مند: تعارض منافع غیر نظام مند به معنای آن است که اگر فرد یا سازمانی در یک جایگاه خاص قرار بگیرد ممکن است تعارض منافع ایجاد شود درصورتی که اگر فرد یا سازمان دیگری در آن جایگاه قرار داده شود، تعارض منافعی رخ ندهد. اما در تعارض منافع نظام مند، مهم نیست چه شخص یا سازمانی در جایگاهی قرارگرفته است زیرا به صورت نهادینه شده ای این نوع از تعارض منافع رخ می دهد.

 

.بالقوه، بالفعل و شبهه تعارض منافع: در تعارض منافع بالقوه(potential) فرد ممکن است که به خاطر قرار گرفتن در یک موقعیت خاص، در آینده حین انجام وظایف خود، تحت نفوذ منافع متعارض قرار بگیرد. در این تعارض منافع، هرچند هنوز آن موقعیت پدیدار نشده است اما هر آن می توان منتظر آن بود اما در تعارض منافع بالفعل (actual) فرد در زمان حال در موقعیتی است که تحت تأثیر منافع شخصی اش قرارگرفته است. این موقعیت به منافع متعارضی در زمان حال یا گذشته اشاره دارد. شبهه تعارض منافع Perceived (apparent))) زمانی پدیدار می شود که به نظر برسد یک فرد ممکن است تحت نفوذ منافع متعارض قرار بگیرد ولی در اصل این گونه نباشد.

 

.مالی یا غیرمالی: تعارض منافع مالی موقعیت هایی را در برمی گیرد که شامل منفعتی مالی هستند درحالی که در تعارض منافع غیرمالی پای منافع غیرمالی مانند روابط شخصی و خانوادگی، شأن و جایگاه اجتماعی فرد، علاقه یا تعصب و … در میان است.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تعارض منافع چیست؟

تعاریف مختلفی برای مسئله تعارض منافع ارائه می شود. با وجود این طبق یک تعریف فراگیر: «مجموعه ای از شرایط که موجب می گردد تصمیمات و اقدامات حرفه ای، تحت تأثیر یک منفعت ثانویه قرار گیرد را تعارض منافع می نامند»، همچنین تعارض منافع به عنوان نشانه، شاکله و نتیجه فساد مورد نظر قرار گرفته است. نهادهای مختلف بین المللی تعاریف مختلف و البته مشابهی را برای تعارض منافع مطرح کرده اند. راهنمای سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی (OECD) در پاسخ به سؤال تعارض منافع چیست، آن را به عنوان تعارضی میان وظایف دولتی و منافع خصوصی مأمورین دولتی تعریف می کند، به طوری که این منافع می تواند به صورت ناصحیحی وظایف آن ها را تحت تأثیر قرار دهد. سازمان شفافیت بین الملل تعارض منافع را شرایطی می داند که در آن افراد یا نهادها (که می تواند دولت، رسانه، کسب و کار با سازمان مدنی باشد) در مواجه با انتخاب بین وظایف خود و منافع شخصی شان قرار می گردند. در طرح نامه کمیسیون اروپا در مورد دستورالعمل تدارکات دولتی آمده است که مفهوم تعارض منافع باید در برگیرنده تمامی حالت هایی باشد که در آن کارکنان پیمانکار با سایر ارائه کنندگان خدمات دخیل در فرایند، دارای منفعت شخصی از نتیجه این قرارداد بوده، به گونه ای که بی طرفی و عملکردشان را به طور ناصوابی تحت تأثیر قرار دهد.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه ایجاد خطر

یکی از ارکان مسئولیت مدنی فعل زیان بار است، که در حقوق ایران ماده 1 قانون مسئولیت مدنی و در حقوق فرانسه ماده 1382 قانون مدنی فرانسه به آن اشاره داشته اند. فعل زیان بار در جهت تعیین متعهد جبران خسارت ضروری است. مسئول جبران در زنجیره اسباب، شخصی است که «فعل زیان بار» را انجام داده است که به طور سنتی این فعل باید تقصیرآمیز باشد. در کنار این مبنای سنتی، یعنی تقصیر، مبانی دیگری مانند نظریه خطر، نظریه مختلط، نظریه تضمین و نظریه تعهد ایمنی نیز ارائه شده است. با وجود این، نظرات در یک نکته اشتراک دارند و آن اینکه مسئولیت مدنی، نیازمند فعل زیان بار است و بنابراین در تعیین شخص مسئول، قاعده این است که اصولاً شخصی به عنوان مسئول جبران خسارت تعیین می گردد که مرتکب فعل یا ترک فعلی شده باشد. در اینجا این سئوال اهمیت پیدا می کند که آیا قاعده ضرورت فعل زیان بار، هنوز به قوت خود باقی است یا خیر؛ و با لحاظ تفکیک بین تقصیر و فعل زیان بار، آیا تقصیر هنوز مبنای مسئولیت است یا صرف فعل زیان بار کفایت می کند. از نظر تحلیلی نمی توان تقصیر را به کلی از حقوق مسئولیت مدنی حذف کرد، اما در عین حال، حقوق در این چارچوب نیز محصور نمی ماند. امروزه در کنار این قاعده، نظرات دیگری مطرح شده که بر دامنه قاعده نقش فعل در تعیین مسئول اثر گذاشته است. نظریه خطر دارای شکل ها و گونه های مختلف است:

 

.برخی بر این نظرند که شخصی که از فعالیتی سود می برد، باید ضرر های ناشی از آن را هم تحمل کند و این امری طبیعی و موافق با اخلاق و عدالت است. این نظریه به نظریه خطر، معروف است. مقصود از نفع، سود مالی و اقتصادی است و فعالیت اقتصادی سود آور موجب مسئولیت است، هر چند که تقصیری در میان نباشد. بنابراین برای مطالبه خسارت اثبات تقصیر یا حتی فرض تقصیر لازم نیست و زیان دیده فقط باید ثابت کند که ضرر ناشی از فعالیت سود آور خوانده بوده است.

.از آن جا که فعالیت انسان منحصر به فعالیت انتفاعی نیست و چه بسا ممکن است خسارت ناشی از فعالیت غیر انتفاعی (مانند رانندگی برای تفریح) باشد نظریه خطر، دارای قلمروی گسترده شد. این نظریه معروف به نظریه خطر مطلق یا خطر فعالیت است. طبق این نظریه، نفع اعم از نفع مادی یا معنوی است. بنابراین، راننده اتومبیل چه نفع مالی داشته باشد و چه برای تفریح رانندگی کند، در صورت ایراد خسارت به دیگری مسئول است، هرچند که مرتکب تقصیری نشده باشد یا تقصیر او را نتوان اثبات کرد.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه تقصیر

طبق این نظریه مسئولیت مدنی مبتنی بر تقصیر (اعم از عمدی یا غیر عمدی) است و فقط کسی را می توان مسئول شناخت که مرتکب تقصیر شده باشد و اثبات آن اصولا بر عهده زیان دیده است. طرفداران این نظریه آن را با مفاهیم اخلاقی توجیه می کنند و می گویند محکوم کردن شخص، بی آن که تقصیری از او سر زده باشد، محکوم کردن بی گناه است که اخلاق آن را نمی پذیرد.

 

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مبانی مسئولیت در قانون مدنی

مسئولیت‭ ‬مدنی‭ ‬عبارت‭ ‬از‭ ‬جبران‭ ‬ضرر‭ ‬و‭ ‬زیان‭ ‬و‭ ‬خسارت‭ ‬به‭ ‬دیگری‭ ‬است‭ ‬که‭ ‬این‭ ‬مسئولیت‭ ‬بر‭ ‬اساس‭ ‬رابطه ای‭ ‬دینی‭ ‬بین‭ ‬زیان دیده‭ ‬از‭ ‬جرم‭ ‬و‭ ‬زیان زننده‭ ‬ایجاد‭ ‬می شود‭.‬ بر‭ ‬این‭ ‬اساس،‭ ‬شخص‭ ‬به‭ ‬جبران‭ ‬خسارتی‭ ‬که‭ ‬به‭ ‬دیگران‭ ‬وارد‭ ‬می کند،‭ ‬ملزم‭ ‬می شود‭ ‬و‭ ‬در‭ ‬حقیقت‭ ‬این‭ ‬الزام،‭ ‬ناشی‭ ‬از‭ ‬عمل‭ ‬منتسب‭ ‬و‭ ‬مرتبط‭ ‬به‭ ‬او‭ ‬نسبت‭ ‬به‭ ‬دیگری‭ ‬است‭.‬ در اکثر کشور ها نظریه تقصیر مبنای اصلی مسئولیت مدنی است، اگر چه در مواردی بر اساس نیاز ها و مصالح اجتماعی نظریه خطر یا مسئولیت بدون تقصیر مورد قبول قانون گذار واقع شده است. 

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اصطلاحات حقوقی کار رفته

=مبیع: عین موجود در خارج (که قابل رویت و لمس باشد) ویا عین کلی در ذمه که بعنوان معوض و بانتظار دریافت عوض معلوم به طرف تملیک می‌شود. مثلاً در عقد صلح اگر دو مال مبادله شود هیچک جنبه معوض را ندارد بلکه صرفاً هریک بدل دیگر است و از همین رو عقد صلح که صرفاً یک نوع تسالم و توافق است با عقد بیع فرق می‌کند.

=ثمن: مالی که عوض مبیع در عقد بیع قرار می‌گیرد ثمن نامیده می‌شود. ثمن باید مال باشد و لازم نیست حتماً پول باشد بلکه ممکن است عین یا کلی در ذمه باشد. هرگاه در عقد بیع یکی از عوضین پول باشد عنوان ثمن را دارد.

عین معین: چیزی مادی متمایز و مشخص را گویند. مانند این خانه با پلاک ثبتی فلان……..

=عین در حکم معین: یا عین کلی در معین نیز گفته می‌شود. مانند ۱۰۰ کیلو گندم از انبار گندم موجود معین

=مبیع کلی فی الذمه: اشیایی است که بواسطه عدد یا وزن یا مقدار مشخص می‌شود و تشخیص خارجی (فرد معین خارجی) آن‌ها در نظر گرفته نمی‌شود. مانند ۱۰۰ کیلو گندم در ذمه فروخته شود. گاهی نیز آن را عین خارجی غیر معین نیز می‌نامند.

۱۵ دی ۰۲ ، ۱۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تعریف حقوقی خیار تأخیر ثمن

مطابق مادهٔ ۴۰۲ قانون مدنی، اگر فروشنده و خریدار زمانی را برای پرداخت مشخص نکرده باشند، در صورتی که در ظرف سه روز از تاریخ معامله بگذرد و خریدار ثمن (وجه مورد توافق) را نپردازد و فروشنده هم کالا را در اختیار وی نگذاشته باشد، فقط فروشنده حق خواهد داشت معامله را فسخ کند. به این نوع خیار که مختص بایع (فروشنده) است خیار تأخیر ثمن گفته می‌شود.

لازم به ذکر است مطابق ماده ۴۰۳ قانون مدنی اگر فروشنده به هر شکلی از اشکال مطالبه *ثمن نماید مثلاً اظهارنامه‌ای مبنی بر مطالبه ثمن ارسال کند یا شخصی را جهت مطالبه ثمن به خریدار ارسال کرده باشد. دراین حالت با توجه به اوضاع و احوال معلوم گردد که مقصود وی التزام به بیع بوده است خیار تأخیر ثمن عملاً ساقط شده و دیگر حق فسخ نخواهد داشت.

۱۵ دی ۰۲ ، ۱۳:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مال مفروز یعنی چه ؟

ملک مفروز در واقع یک مالک دارد و همان ملک مشاع در قبل بوده که الان هر شریک به تقسیم سهم خود از مال دست زده است پس مال مفروز به معنی مال تقسیم شده است که دیگر شریکی در کار نخواهد بود.

مثال مال مفروز

 

فرض کنید از فرد متوفی زمینی ۵۰۰ متری به ارث رسیده و دو پسر هم از وی به جا مانده در اینجا دو پسر هنگام تقسیم به افراز ۲۵۰ متر به یک پسر و ۲۵۰ متر به پسر دیگر می افتد. حال هر کدام می توانند مستقلاً درباره مال جدا شده خود تصمیم بگیرند و در آن تصرف کنند و در حال حاضر هر یک مال خود را استقلال بخشیده اند.

نکته ای که باید به آن دقت داشت و کارشناس، آن را مورد نظر قرار می دهد این است که در افراز باید تمام قسمت ها دارای ارزش یکسان باشد وگرنه افراز ممکن نیست و باید تقسیم به تعدیل صورت گیرد.

در نتیجه مفروز به مال جدا شده گفته می شود و افراز هم همان عمل جدا کردن است یعنی افراز به معنای جدا کردن سهم مشترک شرکا از هم دیگر است.

حال که معنای مفروز و افراز را دانستیم که به معنای جدا کردن سهم شریک از مال مشترک است. افراز نوعی از نوع تقسیم کردن است. در واقع مالی که مشاع است؛ اگر بخواهیم آن را بین شرکا تقسیم کنیم یک نوع این تقسیم کردن افراز است.

حال اگر مال قابل افراز نبود سراغ موارد بعدی تقسیم مثل تعدیل یا فروش خواهیم رفت.

 

در هر حال صلاحیت افراز مال یا ملک در اختیار دو مرجع است.

 

یک مرجع اداره ثبت است که ملک را افراز میکند و آن زمانی است که جریان ثبتی ملک پایان پذیرفته است و بین شرکا هم فردی غایب یا محجور نباشد. اما اگر جریان ثبتی ملک تمام نشده و حتی تمام شده ولی بین شرکا محجور یا غایب وجود دارد امر افراز با دادگاه خواهد بود.

مثلا : در زمین های کشاورزی می گویند که سهم من از اینجا تا فلان جا و سهم فلانی هم از این محل تا فلان محل یا اینکه مثلا قسمت پایین زمین به شخصی داده می شود و قسمت بالای زمین هم با توافق شبه شخص دیگر در اینجا عمل افراز به صورت عملی و با توافق انجام شده که به آن افراز عملی میگویند یا به آن مفروز الرعیه گفته میشود. پس مفروز الرعیه به افراز عملی اشخاص بین خود گفته می شود.

۱۳ دی ۰۲ ، ۱۵:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر