⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۴ و ۱۳۶۷

قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۴ مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۶۷ مجمع تشخیص مصلحت نظام:

ماده ۱- هر کس از راه حیله و تقلب مردم را به وجود شرکتها یا تجارتخانه های یا کارخانه ها یا موسسات موهوم یا به داشتن اموال و اختیارات واهی فریب دهد یا به امور غیر واقع امیدوار نماید یا از حوادث و پیش آمدهای غیر واقع بترساند و یا اسم و یا عنوان مجعول اختیار کند و به یکی از وسایل مذکور و یا وسایل تقلبی دیگر وجوه و یا اموال یا اسناد یا حوالجات یا قبوض یا مفاصا حساب و امثال آنها تحصیل کرده و از این راه مال دیگری را ببرد کلاهبردار محسوب و علاوه بر رد اصل مال به صاحبش، به حبس از یک تا ۷ سال و پرداخت جزای نقدی معادل مالی که اخذ کرده است محکوم می شود.

در صورتیکه شخص مرتکب بر خلاف واقع عنوان یا سمت ماموریت از طرف سازمانها و موسسات دولتی یا وابسته به دولت یا شرکتهای دولتی یا شوراها یا شهرداریها یا نهادهای انقلابی و بطور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح و نهادهاو موسسات مامور بخدمت عمومی اتخاذ کرده یا اینکه جرم با استفاده از تبلیغ عامه از طریق وسائل ارتباط جمعی از قبیل رادیو ، تلویزیون، روزنامه و مجله یا نطق در مجامع و یا انتشار آگهی چاپی یا خطی صورت گرفته باشد یا مرتکب از کارکنان دولت یا موسسات و سازمانهای دولتی یا وابسته به دولت یا شهرداریها یا نهادهای انقلابی بخدمت عمومی باشد علاوه بر رد اصل مال به صاحبش به حبس از ۲ تا ده سال و انفصال ابد از خدمت دولتی و پرداخت جزای نقدی معادل مالی که اخذ کرده است محکوم می شود.

تبصره ۱: در کلیه موارد مذکور در این ماده در صورت وجود جهات و کیفیات مخففه دادگاه میتواند با اعمال ضوابط مربوط به تخفیف، مجازات مرتکب را فقط تا حداقل مجازات مقرر در این ماده ( حبس ) و انفصال ابد از خدمات دولتی تقلیل دهد ولی نمیتواند به تعلیق اجرای کیفر حکم دهد.

تبصره ۲: مجازات شروع به کلاهبرداری حسب مورد حداقل مجازات مقرر در همان مورد خواهد بود و درصورتیکه نفس عمل انجام شده نیز جرم باشد، شروع کننده به مجازات آن جرم نیز محکوم میشود.

مستخدمان دولتی علاوه بر مجازات مذکور چنانچه در مرتبه مدیر کل یا بالاتر یا همطراز آنها باشند به انفصال دائم از خدمات دولتی و در صورتی که در مراتب پائین تر باشند به شش ماه تا سه سال انفصال موقت از خدمات دولتی محکوم می شوند.

ماده ۲- هر کس بنحوی از انحاء امتیازاتی راکه به اشخاص خاص به جهت داشتن شرایط مخصوص تفویض میگردد نظیر جواز صادرات و واردات و آنچه عرفا موافقت اصولی گفته میشود در معرض خرید و فروش قرار دهد و یا از آن سوءاستفاده نماید و یا در توزیع کالاهائی که مقرر بوده طبق ضوابطی توزیع نماید مرتکب تقلب شود و یا بطور کلی مالی یا وجهی تحصیل کند که طریق تحصیل آن فاقد مشروعیت قانونی بوده است مجرم محسوب و علاوه بر رد اصل مال به مجازات سه ماه تا دو سال حبس و یا جریمه نقدی معادل دو برابر مال بدست آمده محکوم خواهد شد .

تبصره: در موارد مذکور در این ماده در صورت وجود جهات تخفیف و تعلیق دادگاه مکلف به رعایت مقررات تبصره ۱ ماده ۱ این قانون خواهد بود .

ماده ۳- هر یک از مستخدمین و مامورین دولتی اعم از قضایی و اداری یا شوراها یا شهرداریها یا نهادهای انقلابی و بطور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح یا شرکتهای دولتی یا سازمانهای دولتی وابسته به دولت و یا مامورین به خدمات عمومی خواه رسمی یا غیر رسمی برای انجام دادن یا انجام ندادن امری که مربوط به سازمانهای مزبور می باشد وجه یا مال یا سند پرداخت وجه یا تسلیم مالی را مستقیما یا غیر مستقیم قبول نماید در حکم مرتشی است اعم از این که امر مذکور مربوط به وظایف قبول نماید در حکم مرتشی است ا عم از این که امر مذکور مربوط به وظایف آنها بوده یا نداده و انجام آن برطبق حقانیت و وظیفه بوده یا نبوده باشد و یا آن که در انجام یا عدم انجام آن موثر بوده یا نبوده باشد به ترتیب زیر مجازات می شود .

در صورتیکه قیمت مال یا وجه ماخوذ بیش از بیست هزار ریال نباشد به انفصال موقت از شش ماه تا سه سال و چنانچه مرتکب در مرتبه مدیر کل یا همطراز مدیر کل یا بالاتر باشد به انفصال دائم از مشاغل دولتی محکوم خواهدشد و بیش از این مبلغ تا دویست هزار ریال از یکسال تا سه سال حبس و جزای نقدی معادل قیمت مال یا وجه ماخوذ و انفصال موقت از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد و چنانچه مرتکب در مرتبه مدیر کل یا همطراز مدیر کل یا بالاتر باشد به جای انفصال موقت به انفصال دائم از مشاغل دولتی محکوم خواهد شد.

در صورتی که قیمت مال یا وجه ماخوذ بیش از دویست هزار ریال تا یک میلیون ریال باشد مجازات مرتکب دو تا پنج سال حبس به علاوه جزای نقدی معادل قیمت مال یا وجه ماخوذ و انفصال دائم از خدمات دولتی و تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد بود و چنانچه مرتکب در مرتبه پایین تر از مدیر کل یا همطراز آن باشد بجای انفصال دائم به انفصال موقت از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد .

در صورتی که قیمت مال یا وجه ماخوذ بیش از یک میلیون ریال باشد مجازات مرتکب پنج تا ده سال حبس به علاوه جزای نقدی معادل قیمت مال یا وجه ماخوذ و انفصال دائم از خدمات دولتی و تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد بود و چنانچه مرتکب در مرتبه پایین تر از مدیر کل یا همطراز آن باشد بجای انفصال دائم به انفصال موقت از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد .

تبصره ۱: مبالغ مذکور از حیث تعیین مجازات و یا صلاحیت محاکم اعم از اینست که جرم دفعتا واحده و یا به دفعات واقع شده و جمع مبلغ ماخوذه بالغ بر نصاب مزبور باشد.

تبصره ۲: در تمامی موارد فوق مال ناشی از ارتشاء بعنوان تعزیر رشوه دهنده به نفع دولت ضبط خواهد شد و چنانچه راشی به وسیله رشوه امتیازی تحصیل کرده باشد این امتیاز لغو خواهد شد .

تبصره ۳: مجازات شروع به ارتشاء حسب مورد حداقل مجازات مقرر در آن مورد خواهد بود (در مواردی که در اصل ارتشاء انفصال دائم پیش بینی شده است در شروع به ارتشاء بجای آن سه سال انفصال تعیین می شود) و در صورتی که نفس عمل انجام شده جرم باشد به مجازات این جرم نیز محکوم خواهد شد.

تبصره ۴: هر گاه میزان رشوه بیش از مبلغ دویست هزار ریال باشد، در صورت وجود دلایل کافی، صدور قرار بازداشت موقت به مدت یکماه الزامی است واین قرار درهیچ یک از مراحل رسیدگی قابل تبدیل نخواهد بود. همچنین وزیر دستگاه می تواند پس از پایان مدت بازداشت موقت کارمند را تاپایان رسیدگی وتعیین تکلیف نهایی وی از پایان مدت بازداشت موقت کارمند را تا پایان رسیدگی وتعیین تکلیف نهایی وی از خدمت تعلیق کند. به ایام تعلیق مذکور در هیچ حالت، هیچگونه حقوق و مزایایی تعلق نخواهد گرفت .

تبصره ۵: در هر مورد از موا رد ارتشاء هر گاه راشی قبل از کشف جرم مامورین را از وقوع بزه آگاه سازد از تعزیر مالی معاف خواهد شد و در مورد امتیاز طبق مقررات عمل میشود و چنانچه راشی در ضمن تعقیب با اقرار خود موجباب تسهیل تعقیب مرتشی را فراهم نماید تا نصف مالی که بعنوان رشوه پرداخته است به وی بازگردانده می شود و امتیاز نیز لغو میگردد.

ماده ۴- کسانیکه با تشکیل یا رهبری شبکه چند نفری به امر ارتشاءو اختلاس و کلاهبرداری مبادرت ورزند علاوه بر ضبط کلیه اموال منقول و غیر منقولی که از طریق رشوه کسب کرده اند بنفع دولت و استرداد اموال مذکور در مورد اختلاس و کلاهبرداری و رد آن حسب مورد به دولت یا افراد، به جزای نقدی معادل مجموع آن اموال وانفصال دائم از خدمات دولتی و حبس از پانزده سال تا ابد محکوم میشوند و در صورتیکه مصداق مفسد فی الارض باشند مجازات آنها، مجازات مفسد فی الارض خواهد بود.

ماده ۵- هر یک از کارمندان و کارکنان ادارات و سازمانها یا شوراها و یا شهرداریها و موسسات و شرکتهای دولتی و یا وابسته به دولت و یا نهادهای انقلابی و دیوان محاسبات و موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره میشوند و یا دارندگان پایه قضائی و بطور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح و مامورین به خدمات عمومی از رسمی یا غیر رسمی وجوه یا مطالبات یا حواله ها یا سهام و اسناد و اوراق بهادار و یا سایر اموال متعلق به هر یک از سازمانها و موسسات فوق الذکر و یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به آنها سپرده شده است بنفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب نماید مختلس محسوب و بترتیب زیر مجازات خواهد شد.

تبصره ۱: در صورتیکه میزان اختلاس تا پنجاه هزار ریال باشد مرتکب به ششماه تا سه سال حبس و شش ماه تا سه سال انفصال موقت و هر گاه بیش از این مبلغ باشد به دو تا ده سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و در هر مورد علاوه بر رد وجه یا مال مورد اختلاس به جزای نقدی معادل دو برابر آن محکوم می شود.

تبصره ۲: چنانچه عمل اختلاس توام با جعل سند و نظایر آن باشد در صورتیکه میزان اختلاس تا پنجاه هزار ریال باشد مرتکب به ۲ تا ۵ سال حبس و یک تا ۵ سال انفصال موقت و هر گاه بیش از این مبلغ باشد به ۷ تا ده سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و در هر دو مورد علاوه بر رد وجه یا مال مورد اختلاس به جزای نقدی معادل دو برابر آن محکوم می شود.

تبصره ۳: هر گاه مرتکب اختلاس قبل از صدور کیفر خواست تمام وجه یا مال مورد اختلاس را مسترد نماید دادگاه او را از تمام یا قسمتی از جزای نقدی معاف می نماید و اجراء مجازات حبس را معلق ولی حکم انفصال درباره او اجراء خواهد شد.

تبصره ۴: حداقل نصاب مبالغ مذکور درجرائم اختلاس از حیث تعیین مجازات یا صلاحیت محاکم اعم از اینست که جرم دفعتا واحده یا به دفعات واقع شده و جمع مبلغ مورد اختلاس بالغ بر نصاب مزبور باشد.

تبصره ۵: هر گاه میزان اختلاس زائد برصد هزار ریال باشد، در صورت وجود دلایل کافی، صدور قرار بازداشت موقت به مدت یکماه الزامی است و این قرار در هیچ یک از مراحل رسیدگی قابل تبدیل نخواهد بود. همچنین وزیر دستگاه می تواند پس از پایان مدت بازداشت موقت، کارمند را تا پایان رسیدگی و تعیین تکلیف نهائی وی از خدمت تعلیق کند. به ایام تعلیق مذکور در هیچ حالت هیچگونه حقوق و مزایائی تعلق نخواهد گرفت.

تبصره ۶: در کلیه موارد مذکور در صورت وجود جهات تخفیف دادگاه مکلف به رعایت مقررات تبصره یک ماده یک از لحاظ حداقل حبس و نیز بنا به مورد حداقل انفصال موقت و یا انفصال دائم خواهد بود.

ماده ۶- مجازات شروع به اختلاس حسب مورد حداقل مجازات مقرر در همان مورد خواهد بود و در صورتی که نفس عمل انجام شده نیز جرم باشد، شروع کننده به مجازات آن جرم نیز محکوم میشود.

مستخدمان دولتی علاوه بر مجازات مذکور چنانچه در مرتبه مدیرکل یا بالاتر و یا همطراز آنها باشند به انفصال دائم از خدمات دولتی و در صورتی که در مراتب پائین تر باشند به شش ماه تا سه سال انفصال موقت از خدمات دولتی محکوم می شوند.

ماده ۷- در هر مورد از بزه های مندرج در این قانون که مجازات حبس برای آن مقرر شده در صورتی که مرتکب از مامورین مذکور در این قانون باشد از تاریخ صدور کیفر خواست را به اداره یا سازمان ذیربط اعلام دارد. در صورتی که متهم به موجب رای قطعی برائت حاصل کند ایام تعلیق جزء خدمت او محسوب و حقوق و مزایای مدتی را که بعلت تعلیقش نگرفته دریافت خواهد کرد.

ماده ۸- کلیه دستگاههائی که شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذکر نام است مشمول این قانون خواهند بود همچنین کلیه مقررات مغایر این قانون لغو میشود.

 مشتمل بر ۸ ماده و  ۱۴ تبصره در جلسه علنی روز پنجشنبه مورخ ۱۳۶۴/۰۶/۲۸ مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ۱۳۶۷/۹/۱۵ با اصلاحاتی به تأیید و تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی رسیده است.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مراحل ثبت شکایت

معمولا مردم در هنگام تصمیم برای ثبت شکایت با خود به این سوال فکر می کنند که مراحل ثبت شکایت چیست. برخی هم بدون این که فکر کنند مراحل ثبت شکایت چیست مستقیم به کلانتری محل مراجعه می کنند.

بسته به این که چه اتفاقی افتاده است ممکن است مراحل ثبت شکایت فرق کند. مثلا اگر در آپارتمان شما درگیری شده باشد یا اگر دزدی را در محل وقوع جرم دستگیر کرده باشید باید ابتدا به ۱۱۰ زنگ بزنید. ۱۱۰ نیز پس از مراجعه و بررسی موضوع صورتجلسه ای تنظیم می کند و از شما می خواهد که برای ثبت شکایت خود به دادسرا مراجعه کنید. اما اگر موضوع شما مثلاً جعل و یا کلاهبرداری باشد، دیگر نیازی به مراجعه به کلانتری و یا حضور ماموران پلیس و تنظیم صورتجلسه نیست و شما باید مستقیماً به دادسرا برای طرح شکایت مراجعه کنید.

بنابراین به طور کلی مراحل ثبت شکایت به این صورت است که شما در ابتدا باید ببینید برای چه موضوعی می خواهید شکایت کنید:

– اگر موضوع شما مواردی اضطراری مانند دستگیری دزد در محل وقوع جرم باشد که نیاز به تماس با ۱۱۰ و حضور پلیس برای دستگیری متهم و تنظیم صورتجلسه باشد، باید ابتدا با ۱۱۰ تماس بگیرید و سپس برای طرح شکایت به دادسرا مراجعه کنید.

– اگر موضوع شما مواردی مانند جعل و یا کلاهبرداری و یا سایر جرایم کیفری باشد، شما باید مستقیماً به دادسرا مراجعه و شکایت خود را طرح کنید. در این موارد مراجعه شما به کلانتری یک کار بیهوده است و وقت خود را تلف کرده اید زیرا کلانتری به شما خواهد گفت که برای طرح شکایت به دادسرا مراجعه کنید.

در واقع نقش اصلی کلانتری (به جز در مورد اول که نیاز به حضور و دستگیری متهم و تنظیم صورتجلسه دارد) این است که پس از ثبت شکایت در دادسرا و صدور دستور قضایی از سمت دادسرا به تحقیقات بپردازد. این درحالی است که بسیاری از مردم فکر می کنند باید ابتدا در کلانتری شکایت را ثبت کرد و سوال می پرسند که مراحل ثبت شکایت در کلانتری چیست. البته پس از این که شما در دادسرا پرونده تشکیل دادید و شکایت کردید و دستور قضایی صادر شد باید برای پیگیری موضوع به کلانتری محل یا اداره آگاهی مربوطه -هر کدام که دادسرا تعیین کرده است- مراجعه نموده و مراحل ثبت شکایت را در کلانتری و یا آگاهی طی کنید. وقتی که پس از دادسرا به کلانتری یا آگاهی مراجعه کردید، خود کلانتری یا آگاهی مدارک لازم و مراحل ثبت پرونده را به شما خواهد گفت.

– به طور استثنایی در جرایم و حوزه های قضایی خاصی که در قانون تعیین شده، شکایت کیفری به طور مستقیم در دادگاه مطرح می شود که برای آگاهی از این موارد باید با وکیل مشورت شود. البته در بیشتر موارد باید مستقیم به دادسرا مراجعه کنید و مراجعه به دادگاه در اتهامات خاص و موردی لازم است.

دقت داشته باشید برای طی کردن مراحل ثبت شکایت در دادسرا به جای مراجعه حضوری به دادسرا میتوانید شکایت خود را در وبسایت خدمات الکترونیک قضایی ثبت و با مراجعه به دفاتر خدمات قضایی نیز مراحل ثبت شکایت خود را پیگیری کنید. البته می‌توانید برای طی کردن مراحل ثبت شکایت خود بدون مراجعه به وبسایت مستقیماً به دفاتر خدمات الکترونیک قضایی مراجعه کنید.

دادسرا و دادگاه کدام محل؟

با مطالعه این متن به طور کلی با مراحل ثبت شکایت آشنا شدید. اما حال این سوال در ذهن ایجاد می شود که به دادسرا و دادگاه در کدام محل باید مراجعه کرد؟

– اصل کلی این است که به دادسرا و دادگاهی باید مراجعه کرد که جرم در حوزه آن اتفاق افتاده باشد.

اما در مواردی که متهم چند جرم انجام داده باشد (دادسرا و دادگاهی صالح است که مهم ترین جرم در حوزه آن اتفاق افتاده باشد) و یا شخصیت متهم شرایط خاصی را بطلبد (برای مثال طفل و نوجوان باشد، نظامی و روحانی باشد) دادسرا و دادگاه صالح به رسیدگی متفاوت خواهد بود و باید به دادسراها و دادگاه هایی که برای این افراد در نظر گرفته شده مراجعه نمود.

پس از تکمیل تحقیقات اگر دادسرا با مجرمیت متهم موافقت کرد پرونده به دادگاه کیفری ارسال خواهد شد. البته مراحل تجدیدنظر (در دادگاه تجدیدنظر) و طرق دیگر خاص اعتراض نیز برای شاکی و متهم وجود دارد.

نکته دیگری که حتما باید به آن توجه کنید این است که بسیاری از اختلافات مالی، تجاری، املاک و مواردی از این قبیل جرم محسوب نمی شوند و به جای رسیدگی در دادسرا، دادگاه کیفری، کلانتری و آگاهی صرفاً در دادگاه‌های حقوقی یا شوراهای حل اختلاف قابل طرح هستند.

در هرحال برای طرح و پیگیری دقیق و بی نقص یک شکایت کیفری در تمامی مراحل، مشورت با یک وکیل توصیه می گردد. چه بسا افرادی خود پیگیر شکایت شده اند و تا مراحلی نیز راه را صحیح رفته اند اما در ادامه راه به دلیل عدم آگاهی از قوانین و عدم تجربه از رسیدن به حق خود بازمانده اند و یا به کلی نتوانسته اند دیگر طرح شکایت کنند یا باز مجبور شده اند پس از مدتی پیگیری از نو شکایت خود را طرح کنند.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

دادگاه در چه شرایطی حکم را مجددا بررسی می‌کند؟

مبنای اعاده دادرسی

هدف اصلی از دادرسی حفظ حق و اجرای عدالت است و دادرس نیز مانند سایرین در معرض خطا و اشتباه قرار دارد. در صورتی که در نتیجه دادرسی حکمی صادر شود که با خطا همراه باشد، تردیدی نیست که باید به طور مجدد مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد. بنابراین برای اینکه رأی دادگاه‎ها مصون از خطا باشد، اعاده دادرسی پیش‎بینی شده است.
 
انواع اعاده دادرسی

اعاده دادرسی با توجه به نحوه‎ اقامه آن به دو نوع تقسیم می‌شود:

1- برابر بند الف ماده 432 قانون آیین دادرسی مدنی، اگر متقاضی اعاده دادرسی به طور مستقل آن را درخواست کند، این درخواست، اعاده دادرسی اصلی محسوب می‎شود. یعنی چنانچه بدون اینکه دعوایی در جریان رسیدگی باشد، یکی از طرفین حکمی که سابقا صادر شده است، درخواستی را به عنوان اعاده دادرسی مطرح کند، این درخواست، اعاده دادرسی اصلی خواهد بود که باید ضمن دادخواست به دادگاه صلاحیت‎دار تقدیم شود.

2- در مقابل اعاده دادرسی اصلی، اعاده دادرسی طاری قرار دارد که در بند ب همان ماده به آن اشاره شده است. اعاده دادرسی طاری در ضمن دادرسی مطرح می‎شود؛ این در حالی است که در اعاده دادرسی اصلی پرونده‎ای در حال رسیدگی نیست تا ضمن آن اعاده دادرسی مطرح شود.
 
 جهات درخواست اعاده دادرسی

اعاده دادرسی به استحکام احکام لطمه می‎زند و اعتبار احکام را سست می‎کند، بنابراین استفاده از آن بسیار محدود است و تنها در مواردی که قانون مقرر کرده، قابل استفاده است. در جلسه دادرسی نیز تنها به جهتی رسیدگی می‎شود که در دادخواست اعاده دادرسی قید شده است.  بر اساس  ماده 436 قانون آیین دادرسی مدنی، در اعاده دادرسی به جز آنچه که در دادخواست اعاده دادرسی ذکر شده است، جهت دیگری مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد.

جهات اعاده دادرسی عبارتند از:

1- موضوع حکم، مورد ادعای خواهان نبوده باشد. به عنوان مثال، خواهان از دادگاه، صدور حکم تخلیه را تقاضا کند و دادگاه علاوه بر صدور حکم تخلیه، حکم به پرداخت اجرت‎المثل صادر کند.

2- حکم به میزان بیشتر از خواسته صادر شده باشد. مانند اینکه خواسته خواهان 10 میلیون تومان است اما دادگاه بر اساس نظر کارشناس حکم به پرداخت 15 میلیون تومان خسارت داده است. این جهت اعاده دادرسی در مواردی قابل تحقق است که خواسته پول رایج ایران، پول خارجی یا مالی کلی باشد. (مانند صد تن گندم یا سکه طلا) ارایه حکم مورد درخواست اعاده دادرسی دلیل تحقق این جهت اعاده دادرسی است.

3- وجود تضاد در مفاد یک حکم که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد. مثلاً دادگاه شرط ضمن عقد را نامشروع دانسته و در عین حال با استناد به ماده 237 قانون مدنی، خوانده را ملزم به انجام آن شرط کرده است.

4- حکم صادره با حکم دیگری در خصوص همان دعوا و اصحاب آن، که قبلاً توسط همان دادگاه صادر شده است، متضاد باشد؛ بدون آن‎ که سبب قانونی موجب این مغایرت باشد.

5- طرف مقابل درخواست‎کننده اعاده دادرسی حیله و تقلبی به‎ کار برده که در حکم دادگاه موثر بوده است. حیله و تقلب می‎تواند مصادیق متعددی داشته باشد. مانند اینکه خواهان کاری کند که شخصی غیر از خوانده به‎ عنوان خوانده در دادگاه حاضر شود و برخلاف واقع به صحت ادعاهای خواهان اقرار کند.

6- حکم دادگاه مستند به اسنادی بوده که پس از صدور حکم، جعلی بودن آنها ثابت شده باشد.
7- پس از صدور حکم، اسناد و مدارکی به دست می‎آید که دلیل حقانیت درخواست‎کننده اعاده دادرسی باشد و ثابت شود اسناد و مدارک یادشده در جریان دادرسی مکتوم بوده و در اختیار متقاضی نبوده است.
 
چگونگی رسیدگی به دادخواست اعاده دادرسی

دادگاه پس از بررسی دادخواست اعاده دادرسی، موضوع را صورت‎جلسه کرده و به همین وسیله قرار قبول یا رد دادخواست را صادر می‎کند. چنانچه قرار قبولی دادخواست صادر شود، دادگاه دستور تعیین وقت رسیدگی و ابلاغ آن به همراه نسخه دوم دادخواست به طرف مقابل و ابلاغ وقت به درخواست‎کننده را صادر می‎کند. هرگاه قرار رد درخواست صادر شود، این قرار به طرفین ابلاغ می‎شود.
 
مرجع اعاده دادرسی

بر اساس ماده 432 قانون آیین دادرسی مدنی، مرجع صلاحیت‎دار در رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی دادگاهی است که حکم قطعی را صادر کرده است. بنابراین اگر دادگاه بدوی حکم قطعی را صادر کرده باشد، همان دادگاه مرجع صالح برای رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی است و در صورت قبول این درخواست به استناد تبصره‎ ذیل ماده 435 قانون آیین دادرسی مدنی، رسیدگی ماهوی کرده و حکم مقتضی صادر می‎کند. حکم صادره توسط این دادگاه نیز طبق مقررات قابل تجدیدنظرخواهی است.در صورتی که دادگاه تجدیدنظر حکم قطعی را صادر کرده باشد، این دادگاه مرجع صالح برای اعاده دادرسی خواهد بود و در صورت قبول درخواست اعاده دادرسی و انجام رسیدگی‎های لازم، مبادرت به صدور رأی می‌کند که این رأی قطعی خواهد بود. البته در صورتی که جهت درخواست اعاده دادرسی، مغایرت دو حکم صادره از دادگاه واحد باشد، دادخواست اعاده دادرسی به شعبه دادگاه صادرکننده حکم دوم تقدیم می‎شود.

اگر تقاضای اعاده دادرسی به استناد ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاه‎های عمومی و انقلاب انجام شود، مرجع دریافت درخواست اعاده دادرسی به شرح زیر است:

الف) متقاضیان و معترضان به احکام قطعیت‌یافته مرحله‎ بدوی و تجدیدنظر هر استان به عنوان خلاف بین شرع باید به دادگستری همان استان مراجعه کنند.

ب) متقاضیان و معترضان به احکام قطعیت‎یافته در دیوان عالی کشور و شعب تشخیص به عنوان خلاف بین شرع باید برای تسلیم درخواست و مدارک خود به دادستانی کل کشور مراجعه کنند.

ج) متقاضیان و معترضان به احکام قطعیت‎یافته در سازمان قضایی نیروهای مسلح به عنوان خلاف بین شرع باید برای تسلیم درخواست و مدارک خود به نمایندگان حوزه‎ نظارت قضایی ویژه در سازمان قضایی نیروهای مسلح همان استان یا به رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح در تهران مراجعه کنند.
 
مهلت درخواست اعاده دادرسی

مهلت درخواست اعاده دادرسی برای اشخاص مقیم ایران 20 روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه و به شرح زیر است:

1- نسبت به آرای حضوری قطعی، از تاریخ ابلاغ.

2- نسبت به آرای غیابی، از تاریخ انقضای مهلت واخواهی و درخواست تجدیدنظر.

البته در مواردی که درخواست‎کننده‎ اعاده دادرسی عذر موجهی داشته باشد، باید دلایل عذر خود را ضمن دادخواست به دادگاهی که مرجع رسیدگی به اعاده دادرسی است، ارایه کند. دادگاه در این موارد در ابتدا به ادعای داشتن عذر، رسیدگی می‎کند و چنانچه عذر را موجه تشخیص دهد، قرار قبول دادخواست اعاده دادرسی را صادر و سپس دادخواست را برای انطباق داشتن یا انطباق نداشتن با جهات اعاده دادرسی بررسی می‎کند و در نتیجه قرار قبول یا رد اعاده دادرسی را صادر خواهد کرد. (ماده 427 و 306 قانون آیین دادرسی مدنی)‎ مهلت‎های مقرر در مواد 428، 429 و 430 قانون آیین دادرسی مدنی نیز مبتنی بر این اصل است و هیچ مهلتی علیه کسی که قادر به استفاده از آن نباشد، آغاز نمی‎شود.
 
تمدید مهلت

تمدید مهلت درخواست اعاده دادرسی ممنوع است مگر در مواردی که قانون معین کرده باشد. مواردی که با توجه به ماده 431 قانون آیین دادرسی مدنی، تمدید مهلت مجاز شمرده شده، دو مورد است:

1- چنانچه شخصی که حق درخواست اعاده دادرسی دارد، قبل از انقضای مهلت اعاده دادرسی، ورشکسته یا محجور شود یا فوت کند، مهلت جدید از تاریخ ابلاغ حکم، نسبت به مدیر تصفیه‎ شخص ورشکسته و قیم شخص محجور و در صورت فوت به وراث یا قائم‌مقام یا نماینده قانونی وراث آغاز می‎شود. (ماده 337 قانون آیین دادرسی مدنی)

2- اگر سِمَت یکی از اشخاص که به عنوان نمایندگی از قبیل ولایت یا قیمومیت یا وصایت در دعوا دخالت داشته‎اند، قبل از انقضای مهلت درخواست اعاده دادرسی از بین برود، مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ حکم به کسی که به این سِمَت تعیین می‎شود، آغاز خواهد شد و اگر زوال این سِمَت به واسطه‎ رفع حجر باشد، مهلت درخواست اعاده دادرسی از تاریخ ابلاغ حکم به کسی که از وی رفع حجر شده است، آغاز می‌شود. (ماده 338 قانون آیین دادرسی مدنی)
 
چگونگی اجرای حکم مورد درخواست اعاده دادرسی

قابلیت اعاده دادرسی و حتی صرف درخواست اعاده دادرسی مانع از اجرای حکم نیست. در صورتی که قرار قبولی درخواست اعاده دادرسی صادر شود، از آنجاییکه با تشخیص دادگاه علایمی مبنی بر نادرست بودن حکم وجود دارد و اجرای آن ممکن است خساراتی را برای متقاضی اعاده دادرسی ایجاد کند، بنابراین در مواردی که جبران این خسارت ناممکن است، اجرای حکم متوقف می‎شود. با توجه به ماده 437 قانون آیین دادرسی مدنی، با صدور قرار قبولی اعاده دادرسی اصل بر توقف عملیات اجرایی حکم است؛ مگر اینکه محکوم‎به، مالی باشد و محکوم‎له تأمین مناسبی برای اجرای حکم بدهد. البته عملیات اجرایی زمانی متوقف می‎‌شود که حکم در حال اجرا باشد اما در صورتی که حکم قبلاً اجرا شده بود، دادگاه تا صدور حکمِ اعاده دادرسی نباید در خصوص اعاده‎ وضعیتِ عملیات اجرایی تصمیم بگیرد. باید توجه داشت که دادگاه در این خصوص نباید رأساً اقدام کند بلکه با تقاضای خواهانِ اعاده دادرسی، دادگاه دستور توقف اجرای حکم را می‎دهد.پس از توقف عملیات اجرایی تا معلوم شدن نتیجه‎ قطعی، اعاده دادرسی همچنان متوقف می‎ماند مگر اینکه محکوم‎به مالی باشد و محکوم‎له درخواست ادامه‎ آن را مطرح کند که در این ‎صورت با اخذ تأمین، عملیات اجرایی ادامه می‎یابد.
 
رأی دادگاه در مرحله اعاده دادرسی

چنانچه دادگاه پس از رسیدگی، درخواست اعاده دادرسی را وارد تشخیص دهد، حکم مورد درخواست اعاده دادرسی را نقض و رأی مقتضی صادر می‎کند. در صورتی که درخواست اعاده دادرسی در مورد قسمتی از حکم باشد، تنها همان قسمت نقض می‎شود. در صورتی که جهت اعاده دادرسی مغایرت دو حکم باشد و دادگاه پس از رسیدگی درخواست اعاده دادرسی را وارد بداند، حکم دوم (مؤخرالصدور) را نقض و حکم نخست درهر حال به قوت خود باقی خواهد بود. (ماده 439 قانون آیین دادرسی مدنی)
 
تصحیح رأی

تصحیح سهو یا اشتباهاتی که رأی صادره در مرحله‎ اعاده دادرسی متضمن آن است، با توجه به ملاک ماده 309 و تبصره ماده 435 قانون آیین دادرسی مدنی تا قبل از آن ‎که مورد شکایت قرار گیرد، با دادگاه صادرکننده حکم خواهد بود که رأساً یا بنا به درخواست هر یک از طرفین در این خصوص اقدام می‌کند.
 
چگونگی اجرای رأی صادره در مرحله اعاده دادرسی

در صورتی که حکم مورد درخواست اعاده دادرسی نقض شود، اقدامات اجرایی تا حدی که اجرا شده، باید به درخواست ذی‎نفع و با دستور دادگاهی که اجراییه را صادر کرده است، به حالت پیش از اجرا بازگردد اما اگر چنین حکمی قبلاً اجرا شده باشد، بازگشت عملیات اجرایی به حالت پیش از اجرا با توجه به ماده 39 قانون اجرای احکام مدنی منوط به نهایی شدن حکمی است که پس از اعاده دادرسی صادر می‎شود./حمایت

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

طرح شکایت کیفری و نکات آن

در مقالات قبل درباره دعوای حقوقی و شکایت کیفری، تعریف آن‌ها، تفاوت آن‌ها و مراجع رسیدگی‌ کننده به هر کدام و چگونگی طرح یک دعوای حقوقی، مطالبی را عنوان نمودیم. در این بخش سعی داریم به زبانی ساده، چگونگی طرح شکایت کیفری را مطرح نماییم.

چگونگی طرح شکایت کیفری

در شکایت کیفری دیگر خبری از دادخواست نیست. شکایت حتی می‌تواند به شکل شفاهی مطرح گردد که البته در این صورت باید دادسرا و یا کلانتری آن را در صورت‌مجلس قید نموده و به امضای شاکی برساند. البته در اکثر موارد شکایت نیز به شکل یک نوشته کتبی که شکواییه نامیده می‌شود تهیه شده و به دادسرا یا کلانتری تحویل داده می‌شود. به عنوان اولین نکته باید بدانید که بهتر است حتی‌الامکان شکایت خود را در دادسرا مطرح نمایید؛ چراکه شکایت‌های مطرح شده در کلانتری نیز ابتدا باید به دادسرا ارسال شده و پس از صدور دستور قضایی به کلانتری یا آگاهی فرستاده می‌شود. بنابراین با طرح شکایت کیفری در دادسرا یک گام جلوتر هستید.
در شکواییه باید مشخصات کامل شاکی، موضوع شکایت و تاریخ و محل وقوع جرم، ضرر و زیان وارده به مدعی، ادله وقوع جرم و اسامی و مشخصات شهود در صورت امکان ذکر گردد. اخیرا اوراق متحدالشکلی در دادگستری تهیه شده است که شکایات بر روی آن‌ها می‌تواند تنظیم گردد. شما می‌توانید از انتهای این مقاله فرم شکواییه را دانلود نمایید.
اما همان‌طور که عنوان شد برای طرح شکایت کیفری باید به دادسرا یا کلانتری مراجعه کنید. البته ذکر این نکته نیز مفید است که در حوزه قضایی بخش دادسراها وجود ندارند و وظایف آن‌ها را نیز دادگاه‌ها انجام می‌دهند. ازآنجاکه هزینه طرح شکایات کیفری بسیار اندک است و در صورت پیروزی شاکی، مجازات سنگین‌تری نیز انتظار مجرم را می‌کشد، علاقه به این نوع شکایات در بین موکلین ما نیز غالبا بیشتر است. اما باید بدانید که اثبات یک جرم دشوارتر از اثبات یک دعوای حقوقی است و همچنین زمان رسیدگی به شکایات غالبا طولانی است. (گرچه امروزه رسیدگی در دعاوی حقوقی نیز زمان زیادی می‌برد چراکه دادگاه‌ها زمان رسیدگی‌های طولانی تعیین می‌کنند.)
اما همچون دعاوی حقوقی این سوال پیش می‌آید که برای شکایات کیفری از بین این‌همه دادسرا در سطح کشور به کدام دادسرا باید مراجعه کنیم. بسیاری از مردم تصور می‌کنند که برای شکایت کیفری باید به دادسرای محلی که ساکن هستند مراجعه کنند؛ درحالی‌که به‌هیچ‌وجه این‌گونه نیست. باید بدانید که متهم در دادگاهی محاکمه می‌شود که جرم در حوزه آن واقع شود. اگر شخصی مرتکب چند جرم در حوزه‌های قضایی مختلف گردد، رسیدگی در دادگاهی صورت می‌گیرد که مهم‌ترین جرم در حوزه آن واقع‌شده باشد.
همچنین در مورد برخی از اشخاص دادگاه‌های خاصی تشکیل شده است که دادگاه‌ها و دادسراهای عمومی و انقلاب به جرایم آن‌ها رسیدگی نمی‌کنند. مثلا درصورتی‌که متهم کمتر از ۱۸ سال سن داشته باشد، دادسرا و دادگاه‌های اطفال به جرایم وی رسیدگی می‌کنند. به جرایم نظامیان در دادسراها و دادگاه‌های نظامی رسیدگی می‌شود و جرایم روحانیون نیز در دادگاهی به همین نام تحت رسیدگی قرار می‌گیرد.

مراحل رسیدگی به شکایت کیفری

اما دلیل این‌که ما عنوان نمودیم که رسیدگی‌های کیفری طولانی هستند این است که در مرحله دادسرا در صورت قبول صحت شکایت شاکی و مجرم شناخته شدن مشتکی‌عنه، هیچ مجازاتی برای متهم تعیین نمی‌شود. بلکه دادسرا صرفا به صدور کیفرخواست علیه متهم اقدام می‌نماید و از دادگاه می‌خواهد که به اتهامات متهم رسیدگی کند. بنابراین درصورتی‌که شما بتوانید قاضی دادسرا را مجاب کنید که فردی که شما از او شکایت کرده‌اید مجرم است وارد مرحله دادگاه خواهید شد که در این مرحله درصورتی‌که قاضی دادگاه نظر شما و قاضی دادسرا را بپذیرد، اقدام به صدور رای به مجازات متهم می‌نماید. البته این آخر کار نیست و متهم می‌تواند از این رای، تجدیدنظرخواهی نماید که باز هم پرونده به دادگاهی دیگر ارسال می‌شود تا نظر آن قضات نیز اعلام شود. بعد از پیروزی شما در این مرحله است که می‌توانید به مجازات متهم امیدوار باشید. گرچه برخی طرق خاص اعتراض باز هم وجود دارد که چون از موارد تخصصی است ما از ذکر آن‌ها در این مقاله خودداری می‌کنیم.
به‌هرحال و در انتهای این مجموعه مقالات دو پیشنهاد دوستانه به شما می‌نماییم: اول اینکه سعی نمایید حتی‌الامکان با تراضی و توافق قبل از اینکه موضوع به دادگستری ارجاع شود مشکل خود را حل نمایید و برای هر مساله جزئی و کوچکی به دادگستری مراجعه نکنید.گاهی مشاهده می‌شود که طرفین یک شکایت یا دعوا امری را که به راحتی از طریق گفتگو یا با تعیین یک داور حل می‌شود به دادگاه‌ها می‌کشانند. امری که علاوه بر پرازدحام شدن دادگستری و گرفتن وقت دیگرانی که جرایم مهم‌تری همچون قتل و سرقت و آدم‌ ربایی و اختلاس را مطرح نموده‌اند، موجب اتلاف وقت و هزینه طرفین نیز می‌شود.
ثانیا درصورتی‌که قصد طرح شکایت یا دعوایی را دارید قبل از طرح آن حتما به یک وکیل دادگستری مراجعه نموده و از مشاوره او استفاده نمایید و حتی‌الامکان طرح یک دعوا یا شکایت را نیز به وکلا بسپارید تا علاوه بر تخصصی شدن نحوه طرح این دعاوی از اتلاف وقت و هزینه خود نیز حذر کرده باشید. چراکه در بسیاری از دعاوی شما بعد از یک اشتباه فرصت جبران نخواهید داشت و ممکن است به دلیل ناآگاهی از قوانین از رسیدن به حق خود برای همیشه محروم بمانید.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قتل در قانون ایران

یکی از بزرگ‌ترین جرائم در همه کشورها، جرم قتل است. قتل در قانون ایران دارای انواع مختلفی است که در این مقاله به بیان تفاوت آن‌ها خواهیم پرداخت.

تعریف قتل

قتل واژه‌ای عربی و به معنای کشتن و کشتار است. در واقع از زمانی که جامعه بشری شکل گرفت و کشاکش و اصطکاک منافع بین انسان‌ها آغاز شد، جرم کشتن نیز به وجود آمد. به طور کلی قتل به دو دسته «عمد» و « غیرعمد» تقسیم‌بندی می‌گردد. تفاوت اساسی این دو دسته کشتار نیز در هدف و نیت عامل یا عاملان آن است.

انواع قتل

بر اساس ماده ۲۸۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲، جنایت بر نفس دارای ۳ نوع است: عمد، شبه عمد و خطای محض (یا همان غیرعمد)

  • قتل عمد

    وقتی محقق می‌شود که فردی با انجام کاری قصد کشتن شخصی را داشته باشد و یا کاری که انجام داده نوعا کشنده باشد و یا هرچند کارش نوعا کشنده هم نبوده، اما با در نظر گرفتن وضعیت مقتول از قبیل پیری یا بیماری یا کودکی نسبت به او کشنده تلقی شود. درواقع قتل عمد قتلی است که عملی که در مورد مقتول انجام می‌یابد، آگاهانه بوده و مقصود از آن نیز کشتن وی باشد.

  • قتل شبه عمد

    در تعریف جنایت شبه عمد در ماده ۲۹۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ آمده است:

    • الف- هرگاه مرتکب نسبت به مجنیٌ علیه قصد رفتاری را داشته لکن قصد جنایت واقع شده یا نظیر آن را نداشته باشد و از مواردی که مشمول تعریف جنایات عمدی می‌گردد، نباشد. از مصادیق این مورد می‌توان به مواردی اشاره کرد که شخص سالم و با جثه نسبتاً خوبی را از جای کوتاهی پرت کنند ولی اتفاقا فرد مذکور پس از سقوط فوت کند.
    • ب ـ هرگاه مرتکب ، جهل به موضوع داشته باشد مانند آنکه جنایتی را با اعتقاد به اینکه موضوع رفتار وی شیء یا حیوان و یا افراد مشمول ماده ( ۳۰۲ ) این قانون است به مجنیٌ علیه وارد کند، سپس خلاف آن معلوم گردد.
    • پ ـ هرگاه جنایت به سبب تقصیر مرتکب واقع شود، مشروط بر اینکه جنایت واقع شده مشمول تعریف جنایت عمدی نباشد. در این مورد می‌توان به تخلفات رانندگی منجر به فتل اشاره کرد.
  • خطای محض

    جنایت در موارد زیر خطای محض محسوب می‌شود:

    • الف ـ در حال خواب و بیهوشی و مانند آنها واقع شود.
    • ب ـ به وسیله صغیر و مجنون ارتکاب یابد.
    • پ ـ جنایتی که در آن مرتکب نه قصد جنایت بر مجنیٌ علیه را داشته باشد و نه قصد ایراد فعل واقع شده بر او را ، مانند آنکه تیری به قصد شکار رها کند و به فردی برخورد نماید.

مجازات قتل

در حالت کلی دو نوع مجازات برای کشتن افراد درنظر گرفته شده است.

  • ۱) قصاص و کشتن قاتل
  • ۲) پرداخت دیه از سمت قاتل

البته علاوه بر دو مورد مجازات فوق، در بعضی از موارد قانون‌گذار بنا بر مصالح اجتماعی علاوه بر پرداخت دیه، مجازات حبس هم قرار داده است.

در مورد قتل عمد، اگر اولیای دم مقتول رضایت ندهند و بخواهند فرد قاتل اعدام (قصاص) شود، آنگاه فرد قاتل را قصاص می‌کنند و البته هیچ مبلغی به عنوان دیه به خانواده مقتول پرداخت نخواهد شد. اما اگر اولیای دم از قصاص قاتل بگذرند و بخشش کنند، آنگاه قاتل را قصاص نمی‌کنند ولی فرد قاتل موظف خواهد بود تا ظرف یک‌سال (از تاریخ ارتکاب قتل)، مبلغ دیه را بپردازد. در این مورد و همچنین در مواردی که اولیای دم حتی نسبت به دیه نیز گذشت نمایند دادگاه بنابر شرایط می تواند مجرم را به ۳ تا ۱۰ سال حبس محکوم نماید.

مجازات کشتن غیرعمد ناشی از تخلفات رانندگی که درواقع یکی از مصادیق قتل در حکم شبه‌عمد است، در ماده ۷۱۴ قانون یاد شده از ۶ ماه تا ۳ سال حبس و نیز پرداخت دیه در صورت مطالبه از ناحیه اولیای دم پیش‌بینی شده است.

مهلت پرداخت دیه در قتل‌های غیرعمد نیز در مورد قتل شبه عمد دو سال و در قتل خطای محض سه سال می‌باشد. این مدت در صورت رضایت طرفین می‌تواند به تأخیر بیفتد و اگر در شبه عمد، قاتل در مدت معین قادر به پرداخت نباشد به او مهلت مناسب داده خواهد شد.

نکته آخر اینکه مسئول پرداخت دیه در قتل عمد و شبه عمد همواره قاتل می‌باشد اما در خصوص قتل‌های خطایی مسئول پرداخت حسب مورد متفاوت است. اگر (در قتل خطایی) قتل با اقرار قاتل یا خودداری او از سوگند و یا قسامه ثابت شد، دیه به عهده خود اوست و در صورتی که قتل با بینه (دلیل) یا قسامه (نوع خاصی از اثبات دعوا که با قسم انجام می‌شود) یا علم قاضی ثابت شود، پرداخت دیه به عهده عاقله می‌باشد. منظور از عاقله، بستگان مرد نَسَبی پدر و مادری که در صورت فوت قاتل می‌توانند از او ارث ببرند، است که به صورت مساوی عهده‌دار پرداخت دیه خواهند بود.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

زنا و نکات حقوقی آن در قانون ایران

زنا یکی از گناهانی کبیره ای است که قانون اساسی نیز مجازات های سنگینی برای آن در نظر گرفته است. این مجازات‌ها تنها در صورتی قابل اعمال هستند که اسناد محکمی برای اثبات وقوع این فعل حرام وجود داشته باشد. در این مقاله فارغ از بعد مذهبی به بررسی‌ ابعاد حقوقی زنا خواهیم پرداخت.

 

تعاریف زنا

زنا به نزدیکی بین زن و مرد (شامل آمیزش جنسی مهبلی و مقعدی) بدون ازدواج اطلاق می‌شود. یعنی مرد و زن نامحرمی بی آنکه عقد دائم یا موقت بخوانند با هم از راه جلو یا پشت نزدیکی نمایند و دخول صورت بگیرد. یعنی آلت مرد در آلت زن یا مقعد داخل گردد و دخول هم به مقدار ختنه‌گاه صورت بگیرد. اگر نزدیکی و دخول صورت نگیرد، به آن زنا نمی‌گویند. بنابراین هر چند لمس و یا دیدن بدن دختر نامحرم، حرام است اما حکم زنا را ندارد و حد زنا جاری نمی‌شود.

این‌ جرم‌ زمانی‌ توسط مرد و زن‌ ارتکاب ‌می‌یابد که‌ بالغ‌ و عاقل‌ و مختار باشند و نسبت‌ به‌حکم‌ و موضوع‌ آن‌ نیز آگاه‌ باشند بنابراین‌ چنانچه‌ یک‌ طرف‌ از زن‌ و مرد از تحقق‌ آن آگاهی‌ نداشته ‌باشد و یا علم‌ به‌ حرمت‌ مباشرت‌ جنسی‌ حرام ‌نداشته‌ باشد، محکوم‌ به‌ مجازات حد نمی‌شود و تنها طرفی‌که‌ از حکم‌ و موضوع‌ آگاه‌ باشد محکوم به حدمی‌شود.

انواع زنا

باتوجه به تعریف فوق، بر حسب اینکه شرایط زانی و زانیه چگونه باشد، چهار نوع زنا در فقه و حقوق ایران تعریف شده است:

  • ۱- زنای با محارم نَسَبی:

    محارم نَسَبی کسانی هستند که انسان به علت هم خونی با آن‌ها محرم است. برای نمونه خواهر،مادر، عمه و خاله برای مرد و برادر، پدر، دایی و عمو برای زن از محارم سببی محسوب می‌شوند. در نتیجه زنا با محارم به معنای آن است که مثلاً یک مرد با یکی از زن‌هاییی که جزو محارم نَسَبی وی هستند و ازدواج کردن با آنان ممنوع (حرام) است، مرتکب این گناه شود.

  • ۲- زنای به زور:

    زنای به زور یا زنای به عنف، با زور و اجبار و تجاوز همراه است. مثلاً زنی به این عمل راضی نباشد و مرد با زور و ارعاب و تهدید با او نزدیکی کند. هرگاه کسی به زنی که راضی به همبستر شدن با او نباشد در حال بیهوشی، خواب یا مستی تجاوز کند رفتار او در حکم زنای به عنف است. در زنا از طریق اغفال و فریب دادن دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن اگر چه موجب تسلیم شدن او شود نیز حکم زنای به عنف جاری است.

  • ۳- زنای محصن (محصنه):

    زنای محصنه به معنای آن است که شخص زناکننده دارای همسر دائمی باشد به گونه‌ای که هرگاه بخواهد با همسر خود نزدیکی کند مانعی در کار نباشد و با این حال تن به این گناه داده باشد. به زبان ساده‌تر اگر یک زن متاهل زنا کند، به فعل رخ داده زنای محصنه گفته می‌شود و اگر زانی مرد باشد زنای محصن گفته می‌شود. البته اموری از قبیل مسافرت، حبس، حیض، نفاس، بیماری مانع از مقاربت یا بیماریی که موجب خطر برای طرف مقابل می‌گردد مانند ایدز و سفلیس، زوجین را از احصان خارج می‌کند. به عنوان مثال اگرچنانچه زنی در هنگام غیاب شوهرش (مثلا به یک مسافرت طولانی رفته است)، با فرد دیگری زنا کند، در حکم محصنه نیست.

  • ۴- زنای غیرمحصنه:

    به زنایی گفته می‌شود که شخص زناکار (زن یا مرد) فاقد همسر و مجرد باشد و به اختیار خود رابطه جنسی برقرار کرده باشد و یا شرایط احصان برای زن و مرد وجود نداشته باشد. به زبان ساده‌تر به زنای شخص مجرد، زنای غیر محصنه گفته می‌شود.

راه‌های اثبات زنا

دو راه اصلی برای اثبات عبارت است از اثبات با اقرار خود فرد و اثبات با شهادت چهار نفر.

در مورد اثبات با اقرار خود شخص، علاوه بر شرایط عمومی (بلوغ، عقل، اختیار و آزاد بودن خود فرد) لازم است تا چهار بار اقرار در نزد قاضی (و نه مثلا پلیس یا هر فرد دیگری) صورت پذیرد.

راه دوم اثبات، شهادت چهار نفر شاهد مرد عادل به دیدن عمل است، و اگر سه مرد و دو زن عادل هم شهادت دهند کافی است و جرم ثابت می‌شود. دقت شود که براى حفظ آبرو و شرف دیگران، اسلام براى اثبات زنا، چهار شاهد مقرّر کرده است وگرنه مقایسه کنید با اثبات قتل که دو شاهد کافى است!
البته طبق ماده ۱۲۰ قانون مجازات اسلامی یکی از شرایط اثبات این جرم، علم قاضی است که از طریق متعارف حاصل می‌شود. بنابراین در صورتی که زنا با فیلمبرداری اثبات شود و قاضی یقین به زنا پیدا کند نیز حکم به مجازات صادر می‌شود.

مجازات‌ زنا

بستگی به نوع زنا و همچنین شرایط اتفاق جرم، طیف گسترده‌ای از مجازات برای آن تعریف شده است. از جمله مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از: اعدام، سنگسار و شلاق.

  • مجازات اعدام

    ۱- رابطه با محارم نسبی که موجب اعدام مرد و زن می‌شود
    ۲- رابطه با زن پدر که موجب اعدام مرد زناکار است
    ۳- رابطه مرد غیرمسلمان با زن مسلمان که موجب اعدام مرد زناکار است
    ۴- زنای به عنف و اکراه که موجب اعدام مرد زناکار است
    ۵- فرد زناکار که سه بار به دلیل زنا مجازات (شلاق) شده است، در مرتبه چهارم اعدام می‌شود

  • مجازات سنگسار برای اعدام

    حد زنا برای زانی محصن و زانیه محصنه رجم (سنگسار) است. در صورت عدم امکان اجرای رجم با پیشنهاد دادگاه صادرکننده حکم قطعی و موافقت رییس قوه قضاییه، چنانچه جرم با دلیل ثابت شده باشد (مثلا شهادت چهار شاهد)، موجب اعدام زانی محصن و زانیه محصنه است و در غیر این صورت (اثبات به وسیله اقرار) موجب صد ضربه شلاق برای هریک می‌باشد.

  • مجازات شلاق برای زنا

    حد زنا در مواردی که مرتکب غیرمحصن باشد، صد ضربه شلاق است، البته برای دفعات اول تا سوم!
    همچنین مردی که همسر دائم دارد، هرگاه قبل از دخول، مرتکب این جرم شود حد وی صد ضربه شلاق، تراشیدن موی سر و تبعید به مدت یک سال قمری است.
    در زنا با محارم نسبی و زنای محصنه، چنانچه زانیه بالغ و زانی نابالغ باشد (در واقع زن شوهردار با پسربچه نابالغ رابطه برقرار کند) مجازات زانیه صد ضربه شلاق است.

نکات تکمیلی

تحت برخی از شرایط، مجازات زنا می‌تواند ساقط شود. به عنوان مثال اگر طرفین ادعای زوجیت کنند (که به اشتباه تعبیر می‌شود به زور عقدشان کردند!) و یا شخص پیش از اثبات زنا نزد حاکم توبه نماید. همچنین اگر ثابت شود که زن به زور و از روی اکراه به زنا تن داده است و یا اغفال شده است مجازات وی ساقط خواهد شد.

همچنین توجه به این نکته هم ضروری است که شرایط قانون برای شهادت‌دهندگان (شهود) نیز بسیار سخت‌گیرانه است. شهادت شهود باید روشن و بدون ابهام و مستند به مشاهده باشد و شهادت حدسی معتبر نیست. بنابراین هرگاه شهود خصوصیات مورد شهادت را بیان کنند، این خصوصیات باید از لحاظ زمان و مکان و مانند آن‌ها اختلاف نداشته باشند و در صورت اختلاف بین شهود، علاوه بر این که زنا ثابت نمی‌شود، شهود نیز به حد قذف محکوم می‌شوند، یعنی به دلیل تهمت به متهم، شلاق می‌خورند!

درنهایت نکته مهمی که در مورد زنای به عنف (تجاوز به عنف) مطرح می‌شود، موضوع اثبات زنا و از آن مهم‌تر اثبات این است که آیا زنا بدون رضایت زن و با قهر و غلبه صورت گرفته است یا خیر؟ و اثبات این موضوع نیز بر عهده قربانی است. بنابراین، اگر چنانچه زنا مورد انکار مرد باشد زن باید آن را اثبات کند و در عین حال باید ثابت کند که نزدیکی بدون رضایت وی رخ داده است! البته در صورتی که زنای به عنف از طرف زن اثبات نشود ولی اصل زنا اثبات گردد مرد به مجازات زنای غیرعنف محکوم می‌شود.

محکوم به حد

جمع آوری مطلب هادی کاویانمهر

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اگر در دادسرا شکایت کردید ممکن است این قرارهای قضایی صادر شوند!

بیشتر پرونده‌های کیفری پس از آنکه در دادسرا توسط بازپرس، دادیار یا دادستان بررسی می‌شود، با تنظیم کیفرخواست در دادگاه صلاحیت‌دار مورد رسیدگی قرار می‌گیرند، مگر در پاره‌ای از جرایم مانند جرایم ارتکابی از سوی اطفال یا جرایمی همچون زنا و لواط که این پرونده‌ها مستقیم در دادگاه بررسی می‌شوند.

چنانچه تحقیقات دادسرا دلالت بر توجه اتهام به متهم داشته باشد، قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده با صدور قرار مجرمیت که مخاطب آن دادستان است، از او می‌خواهد با صدور کیفرخواست، متهم در دادگاه محاکمه شود. عموماً پس از اعلام جرم یا اعلام شکایت، پرونده در دادسرا تشکیل می‌شود و با انجام تحقیقات مقدماتی یعنی اخذ شکایت شاکی، تحقیق از متهم، مطلعان و شهود واقعه، بررسی گزارش پلیس، معاینه و تحقیق محلی، کشف و ضبط اموال حاصل از جرم، انجام آزمایش‌های لازم بر آلات و ادوات جرم و جلب نظر اهل خبره و کارشناس و ... بازپرس یا دادیار مکلف است نسبت به پرونده اتخاذ تصمیم نهایی کند. تصمیم نهایی مقامات دادسرا به شرح زیر احصا می‌شود.

قرار منع پیگرد

اگر قاضی دادسرا به این نتیجه برسد که متهم عمل انتسابی را مرتکب نشده و دلایل برای توجه اتهام به او کافی نیست، قرار منع پیگرد صادر می‌کند. همچنین هنگامی که عمل متهم فاقد وصف کیفری است، قرار منع پیگرد صادر می‌شود. به عنوان مثال، شخصی به اتهام کلاهبرداری از شرکت بیمه تحت تعقیب قرار می‌گیرد و با بررسی شکایت شرکت بیمه و دفاعیات متهم و ... قاضی به این نتیجه می‌رسد که این شخص مرتکب این عمل نشده است یا اینکه وی، به اتهام عدم بازپرداخت بدهیش با شکایت شاکی تحت تعقیب قرار می‌گیرد حال آنکه برابر قوانین، عدم بازپرداخت بدهی، جرم نیست.

در هر دو حالت قاضی دادسرا قرار منع پیگرد صادر می‌کند اما این قرار در هر دو شکل آن از سوی شاکی خصوصی ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل شکایت در دادگاه صالح است. برای اینکه حق شکایت متصور باشد، باید به نکات زیر توجه داشت؛ الف) در صورت صدور قرار منع پیگرد از سوی بازپرس یا دادیار، دادستان نیز باید با آن موافقت کند اما در مواردی ممکن است دادستان با آن موافق نباشد که در این صورت اگر قرار از سوی دادیار صادر شده باشد، به ناچار مکلف است از نظر دادستان پیروی کند و از نظر خود دایر بر منع تعقیب، عدول کند و به تعقیب متهم ادامه دهد. چنانچه این قرار از سوی بازپرس صادر شود و دادستان با آن مخالف باشد، برای حل اختلاف بین نظر آن دو دادگاه تصمیم‌گیری می‌کند. در این حال اگر نظر دادگاه مبنی بر ادامه تعقیب باشد، بازپرس مکلف به ادامه تعقیب است. ب) حق اعتراض شاکی به این قرار، هنگامی است که مراحل گفته‌ شده در بند یک به انجام رسیده باشد یعنی اولاً قرار به تأیید دادستان برسد و ثانیاً اگر به تایید دادستان نرسید، مراحل گفته‌شده طی شود. ج) اگر قرار منع پیگرد به علت نبود دلیل باشد و این قرار به هر دلیلی قطعیت پیدا کند، دادستان می‌تواند پس از کسب اجازه از دادگاه و در صورت وجود دلایل جدید، یک بار دیگر نیز متهم را تعقیب کند.

قرار موقوفی تعقیب

همیشه در دادسرا یک اصل وجود دارد که بر اساس آن، اگر متهمی تحت تعقیب قرار گرفت، رسیدگی به اتهام او متوقف نمی‌شود مگر آن که به موجب قانون، توقف تحقیقات ضرورت پیدا کند. به عنوان مثال، اگر متهمی که مرتکب جرم خیانت در امانت شده است، پس از ارتکاب جرم یا در حین تحقیقات فوت کند یا اینکه عمل او مشمول عفو قرار بگیرد و همچنین هنگامی که متهم در زمان ارتکاب جرم دیوانه باشد و ... . در این حالات نیز شاکی حق دارد از تصمیم قاضی صادرکننده قرار به دادگاه شکایت کند البته همانند قرار منع پیگرد، تصمیم قاضی صادرکننده قرار باید به تأیید دادستان برسد و در صورت تایید دادستان متهم حق دارد تا پنج روز از تاریخ ابلاغ نسبت به قرار شکایت کند.

قرار جلب به دادرسی

چنانچه تحقیقات دادسرا، بر توجه اتهام به متهم دلالت داشته باشد، قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده با صدور قرار جلب به دادرسی که مخاطب آن دادستان است، از او می‌خواهد با صدور کیفرخواست، متهم در دادگاه محاکمه شود. چنانچه دادستان با نظر قاضی صادرکننده قرار موافق باشد، پرونده را با کیفرخواست به دادگاه صالح می‌فرستد و اگر با قرار مجرمیت مخالف باشد، دو حالت متصور است: نخست اینکه چنانچه صادرکننده قرار جلب دادرسی، دادیار باشد، مکلف به پیروی از نظر دادستان است و در این حالت شاکی حق دارد از این تصمیم شکایت کند. همچنین در حالت دوم، اگر صادرکننده قرار جلب دادرسی، بازپرس باشد و دادستان با آن مخالفت کند، دادگاه بین آن دو حل اختلاف خواهد کرد. اگر نظر دادگاه مبنی بر تایید نظر بازپرس باشد، دادستان باید با صدور کیفرخواست، متهم را تعقیب کند و اگر مبنی بر تایید نظر دادستان باشد، رای دادگاه درباره حل اختلاف بین دادستان و بازپرس قطعی است. در این حالت نظر تاییدشده دادستان مبنی بر عدم پیگیری پرونده از سوی شاکی در دادگاه صالح قابل شکایت است. خلاصه آنکه اگر پرونده در دادسرا منتهی به صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست شود، نظر شاکی تأمین خواهد شد.

قرار ترک تعقیب

این قرار نخستین بار در تبصره یک ماده 177 قانون آیین داردسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری توسط قانونگذار مورد توجه قرار گرفت و با تصویب قانون آیین دادرسی کیفری جدید در سال 1392 در ماده 79 نیز دوباره مقنن آن را ادامه داد. قرار ترک محاکمه هرچند با رأی و حکم دادگاه از سوی قاضی صادر می‌شود اما ترک محاکمه حق شاکی است و نیز می‌تواند از این حق صرف‌ نظر کند. مطابق ماده فوق مقرر شده است: «در صورت درخواست مدعی مبنی بر ترک محاکمه، دادگاه قرار ترک تعقیب صادر خواهد کرد. این امر مانع از طرح شکایت مجدد نخواهد بود.» به این معنا که مدعی یا شاکی حق دارد بعد از تقاضای ترک تعقیب مجدداً شکایت کند؛ اما تکلیف پرونده بعد از صدور قرار ترک تعقیب معلوم نیست یعنی بعد از طرح مجدد شکایت معلوم نیست که همان پرونده قبلی پیگیری می‌شود یا باید پرونده جدیدی تشکیل و دوباره تحقیقات انجام شود همچنین مدت زمانی که شاکی می‌تواند مجددا طرح شکایت کند، معلوم نیست.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شکایت کیفری و دعوای حقوقی

در صورتی که به مشکل قضایی برخورد کرده باشید یا پایتان به دادگاه و دادسرا و کلانتری افتاده باشد و یا یکی از اقوام یا دوستانتان با مشکلاتی از این دست روبه رو شده باشد، احتمالا این جمله را شنیده‌اید که موضوع حقوقی است یا کیفری؟ با وجود اینکه این جمله زیاد شینده می‌شود، اما بسیاری از مردم اطلاعی نسبت به آن ندارند و نمی‌دانند منظور از کلمات حقوقی و کیفری چیست. در این مقاله به تعریف این دو نوع رسیدگی (دعوای حقوقی و شکایت کیفری)، می‌پردازیم و در مقالات دیگری نیز توضیحات بیشتری مانند نتایج هریک از این دو و مراجع صالح به رسیدگی به هر کدام از آن ها ارائه می‌کنیم. امیدواریم در راستای آگاهی بخشی به مردم و نیز حل مشکلات افراد درگیر با این مسائل قدمی برداشته باشیم.

جرم، مجازات و شکایت کیفری

جرم هر عملی است که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است. در همه کشورهای دنیا برای برخی از اعمال افراد آن جامعه مجازات تعیین شده است. به طور مثال در همه جوامع قتل، سرقت، تجاوز به عنف و… از اعمال خلاف قانون است که برای آن ها مجازات تعیین شده است. حال این مجازات می تواند اعدام، حبس، جزای نقدی و یا کار اجباری در مدت معین و…. باشد. این اعمال را در حقوق و جامعه جرم می‌نامند. در صورتی که فردی مرتکب این نوع اعمال شود فرد زیان دیده یا دادستان به نمایندگی از جامعه علیه او شکایت کیفری مطرح می نماید و در صورت اثبات در دادگاه صالح به مجازات آن عمل محکوم می شود.

دعوای حقوقی

با عنایت به مطالب بالا، دعوای حقوقی آن است که اقدام یک فرد در قانون ممنوع شده ولی مجازاتی برای آن تعیین نگردیده است. بنابراین کسی که از مفاد قرارداد خود تخطی می‌کند و یا درحالی‌که خانه خود را فروخته است از تحویل آن امتناع می‌نماید، درحالی‌که مرتکب عملی خلاف قانون یا قرارداد شده است، اما مرتکب جرم نشده است و نمی‌توان از او شکایت کیفری کرد و وی را به حبس یا مجازات محکوم کرد؛ ولی می‌توان علیه او دعوای حقوقی مطرح کرد و او را ملزم به اجرای مفاد قرارداد یا پرداخت خسارتی که به دیگری وارد شده است نمود.

چگونه بدانیم باید شکایت کیفری مطرح نماییم یا دعوای حقوقی؟

گرچه اکثر مواردی که مربوط به تخلف از قراردادها می‌باشد باید منجر به دعوای حقوقی شود اما در بسیاری از موارد تشخیص این امر برای افراد عادی سخت و غیرممکن می‌نماید و نیاز به آشنایی با قوانین دارد. به همین دلیل در شروع یک دعوا یا شکایت بهتر است با وکلای دادگستری مشورت نمایید. بارها مشاهده شده است که افراد بعد از طی یک زمان طولانی و صرف هزینه‌های بسیار متوجه می‌شوند که راه را اشتباه پیموده‌اند و وقتی از آن‌ها پرسیده می‌شود چرا از ابتدا با یک وکیل مشورت ننمودید، دلایلی چون اعتماد به کمک افراد ناآگاه و حتی بعضا کارمندان دادگستری یا هزینه‌بر بودن اشاره می‌کنند که در برخی از این موارد به دلیل گذشتن مواعد قانونی دیگر حتی وکیل دادگستری نیز نمی‌تواند به آن‌ها کمک نماید.

تفاوت‌های دعوای حقوقی و شکایت کیفری

بعد از تعریف دعوای حقوقی و شکایت کیفری، در این قسمت تفاوت آثار و نتایج دعوای حقوقی و شکایت کیفری را مطرح می‌نماییم. اما در ابتدا باید ذکر نماییم که برخی از موارد هم قابلیت شکایت کیفری و هم قابلیت دعوای حقوقی را دارد. به‌صورت یک قاعده کلی باید گفت بسیاری از مواردی که شما اقدام به شکایت کیفری می‌کنید، اگر موجب وارد آمدن خسارت به شاکی شده باشد، می‌توانید دعوای حقوقی نیز مطرح نمایید. اما خلاف آن صادق نیست. به این معنا که هر دعوای حقوقی را نمی‌توان به شکل یک شکایت کیفری مطرح نمود. به‌عنوان نمونه، در ارتباط با چک ما در مقالات جداگانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای به تفصیل، به کیفری یا حقوقی بودن آن پرداختیم. در اینجا به اختصار ذکر می‌کنیم، تمامی چک‌هایی که با شرایط قانونی صادرشده‌اند قابلیت طرح دعوای حقوقی را دارند؛ ولی تنها زمانی می‌توان در رابطه با چک شکایت کیفری نمود که برخی شرایط خاص مثل به‌روز بودن چک و یا بدون تاریخ نبودن چک وجود داشته باشد. (برای مطالعه بیشتر در این‌باره می‌توانید به مقاله ما در ارتباط با چک کیفری وحقوقی رجوع کنید)

تفاوت آثار و نتایج دعوای حقوقی و شکایت کیفری

شاید مهم‌ترین تفاوت این دو نوع رسیدگی در هزینه‌های قضایی باشد. در دعوای حقوقی غالبا هزینه دادرسی بسیار بالاتر از شکایت کیفری است.
در دعاوی حقوقی نحوه رسیدگی و آیین دادرسی به نسبت پیچیده‌تری نسبت به شکایت کیفری وجود دارد. به همین دلیل نیز در دعاوی حقوقی نیاز به اخذ وکیل بیش از شکایات کیفری احساس می‌شود.
در دعوای حقوقی صدور حکم به مجازات بی‌معنا است. به این معنا که شما نمی‌توانید طرح دعوای حقوقی کنید و منتظر باشید که فرد مقابل به شلاق یا حبس محکوم شود. تنها پرداخت خسارت و الزام به ایفای تعهد جزو آثار صدور حکم حقوقی است. البته لازم به ذکر است با توجه به قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی درصورتی‌که محکوم‌علیه (کسی که حکم به ضرر او صادر شده است) بعد از ابلاغ حکم و اجراییه به اجرای حکم اهتمام نورزد تا زمان پرداخت آنچه به آن محکوم شده است یا تا زمانی که دادخواست اعسار خود را ارائه ننماید حبس می‌گردد. بنابراین در دعوای حقوقی در شرایط خاص و بعد از صدور اجراییه می‌توان اقدام به حبس محکوم‌علیه نمود که او نیز با ارائه یک دادخواست اعسار می‌تواند بدون هیچ وثیقه‌ای آزاد باشد. همچنین عدم حضور خوانده در دادگاه نمی‌تواند محملی برای بازداشت یا حبس او باشد.
اما در شکایت کیفری به‌محض اینکه دادسرا یا دادگاه متهم را احضار نمایند و او در جلسه حاضر نشود امکان صدور حکم جلب به وجود می‌آید. علاوه بر آن متهم در صورت حضور ممکن است نیاز به وثیقه یا کفیل داشته باشد و در صورت صدور قرارهای تامین قضایی، موظف به اجرای آن‌هاست؛ در غیر اینصورت بازداشت می‌شود. در شکایت کیفری قاضی حتی می‌تواند در صورت عدم حضور شاهد حکم جلب او را صادر نماید.
علاوه بر آن نتیجه شکایت کیفری – درصورتی‌که حق با شاکی باشد- مجازات مجرم است. به این معنا که فرد به مجازات اعدام، حبس، شلاق، جزای نقدی در حق دولت و…. محکوم شود. لازم به ذکر است در اکثر موارد در شکایت کیفری نمی‌توان از مجرم تقاضای خسارت یا بازگرداندن مال را نمود مگر اینکه به‌طور مجزا و همچون دعوای حقوقی اقدام به ارائه دادخواست نموده باشید.
در انتها باید اشاره کنیم موارد مذکور در بالا قسمت کوچکی از تفاوت‌های عمده این دو نوع رسیدگی است. اما ما به اختصار و برای آشنایی جزئی برخی از مهم‌ترین موارد را ذکر نمودیم.
در مقالات بعد به مراجع رسیدگی و چگونگی طرح دعوای حقوقی و شکایت کیفری خواهیم پرداخت.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۸:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نامه درخواست بازگشت به سرکار قبلی

جناب آقای ....

مدیر محترم امور اداری / رییس محترم اداره کارگزینی

موضوع : درخواست بازگشت به کار

با سلام و احترام

بدینوسیله به استحضار می رساند اینجانب ............. به شماره کارمندی ...... و به شماره شناسنامه ....... که از تاریخ ........... در شرکت با سمت ....... در واحد ...... مشغول بکار بوده ام متاسفانه بنا به بدلایل شخصی / کاری تقاضای ناچار به استعفا و ترک کار از تاریخ ............... گردیده ام با توجه به مشکلات بیشماری که پس از ترک شرکت با آن موجه شده ام ، از جنابعالی تقاضای بازگشت به کار داشته و تعهد می نمایم در صورت موافقت با شروع بکار اینجانب به نحو احسن نسبت به انجام امورمحوله اهتمام ورزم .

پیشاپیش از حسن نظر جنابعالی کمال تشکر خویش را ابراز نموده و استدعا دارم در صورت صلاحدید با بازگشت به کار اینجانب موافقت فرمایید.

با تشکر و سپاس

نام و نام خانوادگی

تاریخ و امضا

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه نامه اداری از وزارت کشور به استانداری

نامه اداری داخلی - با ماهیت دستوری
      آرم                                                                                          تاریخ ....
 وزیر کشور                                                                                     شماره ....
وزارت کشور                                                                                   پیوست: یک برگ
                                              به نام خدا
جناب آقای ....
استاندار محترم آذربایجان شرقی
 با سلام
  تصویر مصوبه شماره 12366 /ت30626 ک مورخ 83/6/30  کمیسیون موضوع اصل 138 قانون اساسی مبنی بر اصلاحات و تغییرات تقسیمات کشوری در شهرستان آذر شهر و نقشه های مربوط به پیوست ارسال می گردد.
     مقتضی است دستور فرمایید با توجه به قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری و آیین نامه اجرایی آن اقدام لازم معمول دارند.

                                                                                             نام و نام خانوادگی وزیر

                                                                                                         امضا

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه نامه درخواست دسته چک

رئیس محترم بانک ملی شعبه دانشگاه
سلام علیک
با احترام نظر به اینکه این جانب حساب جاری(...............)حقوق خود را به شعبه
متبوع انتقال داده ام خواهشمند است دستور فرمائید یک دسته چک برای استفاده بنده
صادر گردد.
 
                                                                                        با تشکر
                                                                                    ............

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه نامه تقاضای انتقال محل خدمت

رئیس محترم اداره...............
با سلام نظر به اینکه این جانب مدت دو سال پیاپی در شهرستانهای............
و..........مشغول انجام وظیفه می باشم.اکنون به دلیل گرفتاریهای خانوادگی
نمیتوانمدر خارج از مرکز خدمت نمایم.از جناب عالی تقاضا دارم با انتقال بنده
به مرکز موافقت فرمایید تا با رغبت و دل گرمی بیشتری وظایف خود را ایفا کنم..
۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه نامه درخواست انتقال دانشجو

رئیس محترم دانشگاه آزاد اسلامی واحد..........
سلام علیکم
   با احترام این جانب .............. دانشجوی ........... ورودی ...... به
  دلیل مشکلات ذیل تقاضای انتقال به واحد ........ را دارم:
1-بنده در شرکت.............شاغل هستم و این امر حضور مرا در کلاسهای  درسی و استفاده از آموزش حضوری غیر ممکن می سازد.
2-به علت مسافت طولانی راه بنده ناگزیرم از مرخی روزانه استفاده کنم و
   تکرار این مورد را مسوولان سازمان نمی پذیرند بنابراین در موارد بسیار
  مجبور می شوم برخی از درسهای خود را حذف کنم.
3-به دلیل متاهل بودن هزینه های بالای سرپرستی خانواده تحمل مخارج رفت و
آمد را برای من دشوار کرده است.
تقاضا دارم برای حل مشکلات بنده دستور مساعدت صادر فرمایید.
                                                                                            امضا

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه نامه درخواست همکاری در دانشگاه

جناب آقای دکتر.........
رئیس محترم دبیرخانه منطقه 2 دانشگاه....
موضوع:در خواست استخدام
 
سلام علیکم
      با سلام عطف به شماره .............تاریخ.........روزنامه اطلاعات
درباره کارشناس آموزشی این جانب آمادگی خود را برای همکاری اعلام
می کنم.
مدارک لازم در 5 نسخه به شرح زیر-به پیوست – تقدیم می گردد:
1-تصویر دانشنامه لیسانس
2-تصویر برگ پایان خدمت
3-تصویر تمامی صفحات شناسنامه
4-تصویر سوابق کار
                                                                                            با سپاس ............
نشانی و تلفن..............................................................
 

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نامه درخواست استخدام به یک سازمان

جناب آقای............
رئیس محترم........
       با سلام این جانب به دلیل داشتن تخصص................و تناسب رشته
تحصیلی خود با زمینه سازمان متبوع علاقه مندم در آن سازمان به فعالیت
بپردازم.
      خواهشمند است دستور فرمایید در صورت امکان با استخدام بنده موافقت شود.
مدارک لازم به شرح زیر پیوست در 4 برگ تقدیم می گردد:
1-تصویر مدارک کارشناسی
2-تصویر کارت پایان خدمت
3-تصویر شناسنامه
4-تصویر گواهی دوره تخصصی
                                                                                               ....................

نشانی و تلفن............................................................

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه نامه درخواست وام خرید کالا

 

                                                                                                          تاریخ...............
رئیس محترم بانک ملی شعبه......
موضوع:درخواست وام خرید کالا
     با سلام نظر به اینکه این جانب برای خرید لوازم خانگی نیاز ضروری به وام دارم خواهشمند است دستور فرمایید اقدام مقتضی در این مورد به عمل آید.
به پیوست 2 برگ فاکتور خرید تقدیم می گردد.                                      
نشانی و تلفن.................................................
نامه اداری داخلی – با ماهیت در خواستی

                                (کارمند به واحد – تقاضای وام ضروری)

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظارت دادسرا و دادگاه انتظامی قضات و نظارت بر دیوان عدالت اداری

1- نظارت دادسرا و دادگاه انتظامی قضات
1/1- نظارت بر صلاحیت داوطلبان عضویت در هیات مدیره کانون و بازرسان ان در دادسرا انتظامی قضات(ماده 9)
1/2- مرجع تجدنظر از رد صلاحیت عضویت هیات مدیره کانون و بازرسی ان ،در دادگاه انتظامی قضات با رای قطعی(ماد ه10)
1/3- مرجع تجدیدنظر از ارای صادر دادگاه انتظامی وکلا در خصوص شکایات انتخاباتی در دادگاه انتظامی قضات با رای قطعی(تبصره1 ماده12)
1/4 -رسیدگی به تخلف دادستان کل انتظامی وکلا در دادگاه انتظامی قضات
1/5 – مرجع تجدیدنظر احکام دادگاه انتظامی وکلا و هیات عمومی انتظامی وکلا، در دادگاه عالی انتظامی قضات(ماده170)

2- نظارت دیوان عدالت اداری

2/1- مرجع شکایت از مصوبات هیات مدیره و روسای کانون‌های محلی از حیث عدم مطابقت با قانون و شرع (ماده17)
2/2- مرجع شکایت از مصوبات هیات عمومی، شورای اجرایی و رئیس کانون ملی از حیث عدم مطابقت با قانون و شرع(ماده28)
2/3- مرجع اعتراض به تصمیم هیات مدیره کانون های محلی در خصوص نقل و انتقال وکلا(ماده55)

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قانون مصادیق شرط نامشروع در قانون مدنی کدام ها هستند.؟

1_ شرط در نکاح منقطع: باطل است
2_ شرط عدم توارث در نکاح دائم: باطل است
م 240 با حاشیه خونده بشه
3_ شرط بر خلاف ق امری: باطل است
4_ شرط اسقاط حق حضانت بطور کلی:باطل است
5_ شرط اسقاط حق حضانت بطور جزئی: باطل است
6_ شرط اسقاط خیار تدلیس: باطل است.
7_ شرط اسقاط خیار تعذر تسلیم: باطل است
8_ شرط خیار تفلیس: باطل است
9_ شرط اسقاط حق رجوع مرد در طلاق رجعی : باطل است
10_ شرط اسقاط حق ولایت بصورت کلی و جزئی: باطل است
11_ شرط اسقاط حق اقامه دعوا در مورد غیر جرایم:صحیح است
12_ شرط اسقاط خیارات بصورت کلی: باطل است
مثال شماره 12: شخصی در قالب قرارداد تمام حق خود را در مورد خیارات نسبت به تمام معاملاتی که در طول حیات خود ممکن است انجام بدهد ساقط می کند.
دلیل اینکه سلب حق مدنی بطور کلی ممنوع است
13_ اسقاط حق شفعه بطور کلی: باطل است
14_ شرط عدم نزدیکی در نکاح دائم: باطل است
15_ شرط عدم نزدیکی در نکاح منقطع: صحیح است
16_شرط سقوط تکلیف زوج به پرداخت نفقه در نکاح دائم: باطل است.ماده 1106
17_ شرط انفاق توسط زوج در نکاح منقطع: صحیح است.ماده 1113
18_ شرط عدم مهر در نکاح دائم:ماده 108ذ 19_ شرط عدم مهر در نکاح منقطع: باطل و مبطل است.ماده 1095
20_ شرط بطلان عقد نکاح در صورت عدم تادیه مهر در مدت معین: شرط باطل اما نکاح و مهر صحیح است.ماده 1081
21_ در قرارداد هواپیمایی با مهمانداران شرط شده است‌که اولا میهمانداران مونث مجرد باقی بمانند و ثانیا از تصویر آنها درتبلیغات استفاده شود.وضعیت عقد و شرط چیست؟
عقد صحیح،شرط اول باطل و شرط دوم صحیح
22_ شخصی مالی را رهن می گذارد و مدت رهن را 5 سال تعیین می کنند،وضعیت چگونه است؟
رهن موقت صحیح است
23_ شخصی خانه اش را به دیگری می فروشد و ضمن عقد شرط می کند که خریدار تا 5 سال حق انتقال نداشته باشد: شرط صحیح است
24_ شخصی خانه اش را به مبلغ یکصد میلیون به دیگری می فروشد و ضمن عقد شرط می کند که خریدار اتومبیلش را برای حمل مواد مخدر در اختیار وی قرار دهد: عقد صحیح و شرط باطل.
چون در اینجا موضوع عقد خانه است و موضوع شرط اتومبیل است.بنابراین نامشروع بودن جهت شرط به عقد سرایت نمی کند
25_ خانه ام را به مبلغ یکصد میلیون تومان به تو فروختم به شرط آنکه ار آنجا به عنوان قمارخانه استفاده کنی:
در اینجا هم عقد و هم شرط باطل است.زیرا جهت عقد نامشروع است و نامشروع بودن شرط به عقد سرایت کرده
26_ خانه ات را به مدت یکسال به مبلغ ماهانه یک میلیون تومان اجاره کردم به شرط آنکه گاهی در آن پارتی برگزار کنم.
در اینجا داره میگه گاهی،در نتیجه عقد صحیح است و جهت عقد نامشروع نیست.زیرا آنچه بعنوان انگیزه بیان شده است‌ جنبه فرعی دارد و جهت اصلی عقد به شمار نمی آید.
27_ شخصی خانه اش را به مبلغ یکصد میلیون به دیگری می فروشد به شرط آنکه خریدار هزینه‌های پیدا شدن اتومبیل گمشده او را بپردازد: این شرط مجهول است ولی باعث جهل به عوضین نشده است

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط تملڪ «نصف دارایی مرد» پس از طلاق

به موجب ماده 1119 قانون مدنی طرفین عقد ازدواج می‌توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج لحاظ کنند.

طبق بند «الف» شرایط ضمن عقد مندرج درسند ازدواج ، چنانچه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه، تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نباشد، زوج مکلف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با زوجه به دست آورده یا معادل آن را، بصورت بلاعوض به زوجه منتقل کند.

شرایط تحقق شرط تنصیف دارایے

طلاق واقع شود: اجرای این شرط برخلاف سایر شروط ، صرفاً منوط به واقعه طلاق است و بدون وقوع آن قابل اجرا نیست و امکان الزام شوهر برای اجرای شرط قبل از درخواست طلاق ناشی از درخواست وی وجود ندارد .

زوج ، خواهان طلاق باشد : یکی از شرایط تحقق شرط تنصیف دارایی این است که زوج بخواهد زوجه را طلاق دهد و وی ارائه کننده دادخواست طلاق باشد و نه اینکه زوجه خواهان طلاق باشد .

طلاق مستند به تخلف زن از وظایف زناشویی یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد : چنانچه سوءرفتار و سوءاخلاق زوجه علت زوج باشد با اثبات آن ، شرط تنصیف دارایی تحقق نمی‌یابد. مثلاً هرگاه زوج، نشوز و عدم تمکین زوجه را اثبات کند ، این شرط برای زوجه قابل استفاده نخواهد بود .

ملاک تا نصف اموال یا معادل آن می‌باشد: در این شرط عبارت « تا نصف دارایی» یا معادل آن ذکر شده که این میزان می‌تواند از پایین‌ترین درصد اموال زوج تا سقف پنجاه درصد آن تلقی شود که تعیین آن به نظر دادگاه بستگی دارد .

دارایی حاصل زندگی زناشویی با زوجه باشد: یکی دیگر از شرایط تحقق شرط مذکور حصول دارایی زوج ، در زمان زندگی زناشویی با زوجه است ، لذا به اموالی که زوج پیش از ایام زناشویی داشته (نه از تاریخ عقد) و اموال موروثی سرایت پیدا نمی‌کند ، زیرا به مال ناشی از ارث اموال به دست آورده در زمان زناشویی اطلاق نمی‌شود .

دارایی در حین طلاق موجود باشد: موجود بودن اموال حین طلاق شرط لازم برای اجرای این ‌شرط است. بنابراین شامل اموال از بین رفته اعم از تلف یا مفقود شده ، نمی‌شود. همچنین آنچه موضوع شرط است، دارایی زوج است، لذا به نطر باید دیون زوج نیز مدنظر قرار گیرد.

به عنوان مثال اگر زوج نسبت به مهر زوجه‌ای که می‌خواهد او را طلاق دهد یا زوجه دیگرش مشغول‌الذمه باشد، پرداخت مهریه زوجه مذکور یا زوجه دیگر از دارایی زوج ، نسبت به اعمال شرط تنصیف دارایی مقدم است و حتی بنا بر نظری اجرای این شرط نسبت به مستثنیات دین هم ممنوع بوده و تعهد به انتقال تا نصف مال زوج نیز نمی‌تواند از این قاعده کلی مستثنی باشد.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا بعد از طلاق هم بین زوجین رابطه توارث برقرار است؟

اگر شوهر زن خودش را به طلاق رجعے مطلقه ڪند هر یڪ از آن ها که قبل از پایان عده بمیرد دیگری از او ارث مے برد ولی اگر فوت بعد از پایان عده باشد رابطه توارث برقرار نمے شود و در سایر طلاق ها نیز رابطه توارث بعد از طلاق برقرار نمے شود چه قبل و بعد از عده باشد. البته باید توجه داشت که اگر شوهر در حال بیماری همسرش را طلاق دهد (هر طلاقے) و ظرف یڪ سال از تاریخ طلاق به علت همان بیماری فوت ڪند زن او از وی ارث خواهد برد، البته به شرط آنڪه زن در این مدت ازدواج دیگری نڪرده باشد. همچنین باید دانست ڪه اگر مردی در بیماری زنی را عقد کند و در همان حالت بیماری و قبل از دخول بمیرد زن از او ارث نمی برد ولی اگر بعد از دخول یا بعد از سلامتے از آن مرض فوت ڪند زن از او ارث مے برد.

۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۶:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر