اصل استصحاب یعنی آنچه که قبلا بوده، بر حالت اولیه خود باقی است و خلافش نیامده است. استصحاب دو رکن دارد که عبارتند از یقین سابق و شک لاحق.
شرایط اجرای اصل استصحاب
برای اینکه بتوانیم در مورد مسئله ای به اصل استصحاب رجوع کنیم، شرایطی لازم است که این شرایط عبارتند از:
«یکی بودن متقین و مشکوک»
«تعدد زمان متقین و مشکوک»
«تقدم زمان متقین بر زمان مشکوک»
«اجتماع یقین و شک در یک زمان»
«فعلیت شک و یقین»
اقسام استصحاب
استصحاب وجودی : استصحاب وجودی یعنی به «بودن و وجود» چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم؛ لیکن اکنون در وجود و بقای آن شک کنیم.
استصحاب عدمی : استصحاب عدمی یعنی به «نبودن و عدم» چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون در وجود و بودن آن شک کنیم.
استصحاب حکمی : هر گاه حکمی مانند وجوب، حرمت، استحباب و… را استصحاب کنیم، به این نوع استصحاب، استصحاب حکمی می گوییم.
استصحاب موضوعی : استصحاب موضوعی یعنی استصحابی که در آن، حکمی را استصحاب نمی کنیم؛ بلکه «موضوع حکم شرعی» را استصحاب می کنیم.
استصحاب حکم شرعی : استصحاب حکم شرعی مقابل استصحاب حکم عقلی است و به استصحابی گفته می شود که در آن، آنچه که استصحاب می کنیم،حکمی از احکام شرعی مثل وجوب، حرمت و… است.
استصحاب حکم عقل : استصحابی است که در آن،آنچه که استصحاب می کنیم، حکمی از احکام مستقل عقلی(مثل نیکو بودن عدالت، زشتی کم فروشی و…) است.
استصحاب سببی و مسببی :
استصحاب سببی، مقابل استصحاب مسببی میباشد و به معنای استصحابی است که باعث از بین رفتن شک در مستصحب استصحاب دیگر میشود؛ به بیان دیگر، هرگاه جریان استصحاب در چیزی معین، باعث منتفی شدن شک در استصحاب دیگر گردد، شک در استصحاب اولی را «شک سببی» و شک در استصحاب دومی را «شک مسببی» میگویند و استصحاب در مورد اول را استصحاب سببی» و در مورد دوم را «استصحاب مسببی» مینامند.
هر گاه در موضوعی با استصحاب سببی و مسببی با هم مواجه شدیم، استصحاب سببی را جاری میکنیم نه استصحاب مسببی را.
استصحاب جزئی : اگر مورد استصحاب (متقین سابق)، فرد مشخص و معینی باشد، استصحاب جزئی نام دارد.
مثال : یقین داریم بیعِ با خیار فسخی (جزئی) قبلا بین دو نفر وجود داشته؛ لیکن اکنون شک میکنیم آیا هنوز هم وجود دارد یا خیر؟
بیع «کلی» است؛ و بیعِ با خیار فسخ و بیعِ بدون خیار فسخ «جزئی» هستند.
استصحاب کلی : اگر مورد استصحاب (متقین سابق)، کلی باشد، استصحاب کلی نام دارد.
مثال: یقین داریم نکاح (کلی) قبلا مستحب بوده؛ لیکن اکنون شک می کنیم که آیا هنوز هم مستحب است یا خیر؟
نکاح کلی است؛ و نکاح منقطع و نکاح دائم، جزئی هستند.