⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۸۲۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

نظریه شماره ۸۱

 نظریه شماره ۸۱

۲۳/۵/۹۲

۹۴۰/۹۲/۷

۶۰۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : نظربه ماده ۷۲۸ از قانون مجازات اسلامی جدید آیا تبصره ماده ۲۶۹ از قانون مجازات اسلامی قدیم نسخ شده است یا خیر در صورت مثبت بودن پاسخ تکلیف محاکم درایراد جرح دارای شرایط تبصره ۲ ماده ۲۶۹ چیست؟

نظریه مشورتی:

با عنایت به مقررات مواد ۳۸۶ و ۳۹۲ و ۴۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ تکلیف تبصره ۲ ماده ۲۶۹ قانون مجازات اسلامی سابق به روشنی تبین گردیده ، بنابراین در موارد ایراد جرح عمدی وفق ماده ۶۱۴ و تبصره آن از قانون مجازات اسلامی تعزیرات مصوب ۱۳۷۵ اقدام خواهد گردید.


 نظریه شماره ۸۲

۴/۶/۹۲

۱۰۵۷/۹۲/۷

۶۰۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : احتراما در اجرای تبصره ۱ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی مصوب سال۱۳۹۲ در خصوص افرادی که سابقه محکومیت کیفری داشته ولی سابقه ایشان در حال حاضر موثر نمی باشد آیا فرم شماره یک (فاقد سابقه کیفری) یا فرم شماره ۲ (فاقد سابقه موثر کیفری) صادر و به ایشان تحویل می شود.

نظریه مشورتی:

با توجه به اینکه صرفاً محکومیت قطعی کیفری در جرائم عمدی طبق ماده ۲۵قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲محکومٌ علیه را درمدت های مقرر درذیل این ماده از حقوق اجتماعی محروم می نماید. بنابراین درغیر موارد مذکور در بندهای ذیل این ماده محکومٌ علیه فاقد سابقه کیفری محسوب می گرددو لزومی به درج درگواهی صادره نیست وباید گواهی عدم سوء‌پیشینه کیفری صاد رگردد.


 نظریه شماره ۸۳

۲۰/۷/۹۲

۱۳۸۹/۹۲/۷

۷۹۹-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : آیا دادگاه در مقام تجمیع احکام کیفری موضوع ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی سابق و ماده ۱۸۴ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور کیفری چنانچه حداکثرمجازات مقرر در قانون را از برای اصلاح و تنبیه مجرم کافی نداند منعی برای تعیین مجازات تکمیلی موضوع ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی مصوب (۱/۲/۹۲) وجود دارد یا خیر.

نظریه مشورتی:

تعیین مجازات تکمیلی با تجمیع احکام کیفری موضوع ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مغایرت ندارد، النهایه با توجه به تبصره ۲ ماده ۲۳ همان قانون دادگاه می تواند مجازات های تکمیلی که نیاز به تصویب آئین نامه ندارد مورد لحوق حکم قرار دهد.


 نظریه شماره ۸۴

۱۶/۶/۹۲

۱۱۳۵/۹۲/۷

۸۰۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در ماده ۱۳۴ منظور از عبارت هر گاه جرایم ارتکابی بیش ازسه جرم باشد مجازات هر یک را بیش از حداکثر مجازات مقرر قانونی مشروط به اینکه از حداکثر به اضافه نصف آن تجاوز نکند تعیین می نماید چه می باشد؟ برای مثال هر گاه فردی مرتکب بیش از سه جرم شده باشد و یکی از جرایم خیانت در امانت موضوع ماده ۶۷۴ باشد تا چه میزان میتوان حبس تعیین کرد منظور از سوال این است که در عبارت(... حداکثر به اضافه نصف.....) چگونه محاسبه می گردد آیا نصف حداکثر مجازات یا نصف حداقل مجازات است.

نظریه مشورتی:

ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲درتعدد جرائم، وقتی که جرائم ارتکابی بیش از سه جرم باشد، مجازات را تشدید نموده است، مفهوم تشدید مجازات هم این است که از حداکثر مجازات قانونی جرم بیشتر باشد، زیرا تعیین حداکثر مجازات مقرر درقانون دراین حالت تشدید محسوب نمی شود،‌ همانطور که دراین ماده مقرر شده که هر گاه جرائم ارتکابی بیش از سه جرم باشد مجازات هریک را بیش از حداکثر مجازات مقرر قانونی مشروط به اینکه از حداکثر به اضافه نصف آن تجاوز نکند بنابراین درجرم خیانت درامانت که مجازات قانونی جرم طبق ماده ۶۷۴قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵شش ماه تا سه سال حبس است درمقام اعمال ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی دادگاه می تواند متهم را حداکثر به مجازات حبس تا چهارسال ونیم محکوم نماید.


 نظریه شماره ۸۵

۱۳/۶/۹۲

۱۱۲۹/۹۲/۷

۸۰۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ هر گاه قاضی بخواهد تا سه جرم ارتکابی حداکثر مجازات را تعیین نماید در مواردی که در قانون مجازات حبس و جریمه یا جزای نقدی با کلمه یا به کار رفته است قاضی کدامیک را می بایست به عنوان حداکثر تعیین نماید؟ برای مثال جرم ماده ۶۰۹ قاضی می بایست حداکثر شش ماه حبس را تعیین نماید یا هفتاد و چهار ضربه شلاق را یا یک میلیون ریال جرای نقدی.

نظریه مشورتی:

وقتی مجازات جرمی در قانون یکی از چند جنس جداگانه مثلاً حبس یا شلاق یا جزای نقدی باشد دراین صورت قاضی قانوناً مخیّر به انتخاب یکی از آنهاست وهرکدام از آن ها را می تواند تعیین ومورد حکم قراردهد و چنانچه موضوع مشمول مقررات ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ باشد باید حداکثر مقرر در قانون از همان را مورد حکم قراردهد، مثلاً درجرم موضوع ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ دادگاه مخیر به انتخاب مجازات حبس یا جزای نقدی یا شلاق است وهریک از این سه نوع مجازات را که انتخاب نمود در اعمال مقررات صدر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی باید حداکثر آن را تعیین کند، بدیهی است اگر مجازات جرمی از مجموع چند جنس جداگانه باشد ودادگاه مجاز به انتخاب همه یا چند نوع از آن مجازات ها باشد مانند" حبس وجزای نقدی وشلاق" چون مجموع آن ها مجازات قانونی جرم است، قاضی در اعمال مقررات تعدد جرم مکلف است که حداکثر مجازات مقرر قانونی همه آنها را مورد حکم قرار دهد.


 نظریه شماره ۸۶

۱/۷/۹۲

۱۲۸۹/۹۲/۷

۶۰۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : حتراما آیا تفاوتی بین ماده ۵۶۸ و بند الف ماده ۵۶۹ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ می باشد ؟زیرا هر دو راجع به شکستن عضوی است که دارای دیه مقدر است.

نظریه مشورتی:

۱- استخوان شکسته شده مربوط به عضوی است که آن عضو فاقد دیه مقدراست در این صورت مطابق ماده ۵۶۸قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ارش ثابت خواهد شد مگر اینکه درقانون حکم دیگری برای آن شکستگی مقرر شده باشد مانند شکستن استخوان ترقوه.

۲- استخوان شکسته شده مربوط به عضوی است که آن عضو دارای دیه مقدر است وپس از شکستگی به طور کامل وبدون عیب ونقص بهبود یافته است دراین صورت مطابق هردو ماده ۵۶۸و۵۶۹ چهاربیست وپنجم که همان چهار پنجم دیه شکستگی عضو است ثابت خواهد شد.

۳- استخوان شکسته شده مربوط به عضوی است که آن عضو دارای دیه مقدر است واستخوان پس از شکستگی بهبود نیافته است یا به صورت ناقص بهبودی پیدا کرده است، دراین صورت بین ماده ۵۶۸و۵۶۹ تعارض وجود دارد زیرا ماده ۵۶۸دراین مورد ارش را ثابت می داند ولی ماده ۵۶۹ یک پنجم دیه کامل را که باید از طریق قانون رفع شود


 نظریه شماره ۸۷

۲۲/۷/۹۲

۱۴۰۵/۹۲/۷

۹۲-۱۸۶/۱-۶۰۹

سوال : نحوه جمع بین مواد ۲ و۱۸ و۶۹ از حیث اینکه چگونه ممکن است جرمی وجود داشته باشد که در قوانین موضوعه نوع و میزان تعزیرش معلوم نشده باشد ولی جرم­انگاری شده باشد لطفا پاسخ سوال را در ضمن مثالی تعیین گردد.

نظریه مشورتی:

نظر به­اینکه اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها بموجب اصل ۳۶ قانون اساسی و ماده ۲ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، به عنوان یکی از اصول اساسی حاکم بر امور کیفری و نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شده است و به موجب ماده ۱۰ قانون مرقوم نیز بر آن تأکید گردیده و در ماده ۱۸ همان قانون مقرر شده است: تعزیر و کیفیت و نوع و میزان آن باید به موجب قانون باشد، لذا ماده ۶۹ نمی تواند معارض با این قوانین باشد،‌بلکه این ماده نیز هماهنگ با مقررات فوق تنها ناظر به مواردیست که قانونگذار به جرم بودن عملی تصریح نموده لکن بدون تعیین نوع و میزان مجازات ، مقرر نموده است که مرتکب با رعایت دفعات و مراتب جرم و مراتب تادیب از وعظ و توبیخ و تهدید به مجازات تعزیری محکوم می شود مانند تبصره ۲ قانون الحاق ماده واحده به قانون گذرنامه و یا مواد ۳۰ الی ۳۳ و ۳۶ قانون همه پرسی جمهوری اسلامی ایران.


 نظریه شماره ۸۸

۱۶/۶/۹۲

۱۱۳۲/۹۲/۷

۸۲۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- اگربه موجب دادنامه حقوقی صادره ازمحکمه کیفری با موضوع جبران ضرروزیان ناشی از جرم محکوم­علیه علاوه بر اصل خواسته به پرداخت خسارت تاخیر تادیه نیز محکوم شده باشد وپس ازصدور اجرائیه اصل خواسته را پرداخت نماید ولی تمام یا بخشی از خسارت تاخیر تادیه را پرداخت نکرده باشد ویا آنکه پس ازصدوراجرائیه مال یا اموالی به میزان اصل خواسته توقیف وازطریق مزایده به فروش برسد و خسارت تاخیر تادیه تامین نشده باشد آیا نسبت به خسارت تاخیر تادیه پرداخت نشده که در زمان واریز اصل خواسته محاسبه شده است خسارت تاخیر تادیه تعلیق می گیرد؟
۲- درصورتی که محکوم­علیه به لحاظ تجویزماده دوقانون نحوه اجرای محکومیت­های مالی بازداشت شده باشد و پس از مدتی محکوم به و خسارات مربوطه را پرداخت کرده لیکن نیم عشر دولتی پرداخت نشده باشد و با توجه به اینکه نیم عشردولتی مانند جزای نقدی به نفع دولت ضبط و به حساب خزانه واریز می گردد آیا می توان ایام بازداشت وی را وفق ماده ۲۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ معادل ۰۰۰/۳۰۰ ریال محاسبه و ازمعادل ریالی نیم عشرمتعلقه کسر نموده.

نظریه مشورتی:

با عنایت به اینکه نیم عشر اجرائی دین محکومٌ علیه محسوب نمی شود که اگر پرداخت نکند مشمول ماده ۲قانون نحوه اجرای محکومّیت های مالی قرار گیرد، بلکه دراین مورد اجرای احکام فقط می تواند از اموال محکومٌ علیه نیم عشر اجرائی را وصول نماید؛ بنابراین عدم پرداخت نیم عشر اجرائی پس از تأدیه محکومٌ به،‌ نباید مانع آزادی محکومٌ علیه شود.


 نظریه شماره ۸۹

۱۲/۶/۹۲

۱۱۰۸/۹۲/۷

۶۱۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : ۱- بالحاظ ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲
الف-آیا بندهای ۱ و۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت به قوت خود باقی است یا خیر؟
ب- درصورتی که قانون وصول برخی از درآمدهای دولت نسخ شده آیا دادگاه می تواند حکم به حبس ۳ ماه یا کمتر از آن صادر نماید.

نظریه مشورتی:

درمورد این که آیا بند یک ماده ۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن درموارد معیّن مصوب سال۱۳۷۳، با تصویب قانون اخیرالتصویب نسخ شده است یا خیر،‌باید گفت: مطابق بند یک درهر مورد که درقوانین حداکثر مجازات کمتر از ۹۱روز حبس باشد، به جای حبس حکم به جزای نقدی صادر می شود واین امر تکلیف قانونی است. امّا طبق ماده ۶۴قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، مجازات جایگزین حبس موقعی قابل اعمال است که محکومٌ علیه واجد شرائط تخفیف باشد، درغیر این صورت مجازات جایگزین اعمال نخواهد شده، مثلاً‌ دادگاه مجازات متهّم سابقه دار را درصورت ارتکاب جرمی که حداکثر مجازات آن ۳ماه حبس باشد،‌ باید اجباراً به جزای نقدی تبدیل کند امّا به مجازات جایگزین حبس نمی تواند محکوم نماید،‌ درنتیجه بند یک ماده ۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ازمقررات مجازات های جایگزین حبس خفیف تر ونسخ نشده است.


 نظریه شماره ۹۰

۲۰/۵/۹۲

۹۰۹/۹۲/۷

۶۳۶-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با توجه به اینکه قانونگذار در قانون مجازات جدید در بحث حدود (منافی عفت) اشاره ای به اینکه اجبار و اکراه موجب سلب مسئولیت شرعی و قانونی خواهد بود نکرده است همچنان که در مواد ۶۷ و۱۱۶ و۱۱۲ و۱۱۱ و۱۱۳ سابق به آن اشاره نموده بود آیا منظور قانونگذار این بوده که در خصوص اختیار واکراه یا اجبار به مقررات کلی و مواد عمومی ارجاع داده و از تکرار آن در حدود خوداری نموده یا اینکه اجبار واکراه در منافیات عفت را اصلا نپذیرفته که اگر این برداشت درست باشد در خصوص مفعول غیرمنطقی خواهد بود.

نظریه مشورتی:

با توجه به مقررات ماده ۲۱۸قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲که قاعده عمومی در مورد حدود می باشد اجبار واکراه در جرائم منافی عفت (فرض پرسش) باعث سقوط حد می شود.


 نظریه شماره ۹۱

۲۶/۵/۹۲

۹۵۱/۹۲/۷

۶۳۸-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : آیا ارسال پیامک توهین آمیز یا تماس تلفنی همراه با توهین مزاحمت تلفنی است یا توهین یا تعدد معنوی جرم که با فعل واحد جرایم متعدد محقق شده است آیا تعداد پیامکها یا تماسها که یک بار باشد یا بیش از یک بار تاثیری در موضوع و تعیین عنوان بزه دارد یا خیر مثلا اگر یک بار باشد آن را صرفا توهین تلقی کنیم و بیش از یک بار توهین و مزاحمت تلقی شود.

نظریه مشورتی:

اگرتماس تلفنی به طورمکرروتوأم با توهین باشد یا ارسال پیامک های تلفنی با محتوی توهین آمیزبیش از یک بار صورت گیرد،‌ چون مجموع اعمال ارتکابی در قانون، عنوان مجرمانه خاص مزاحمت تلفنی تلقی می شود،‌ لذا مجازات مرتکب طبق تبصره ۲ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲تعیین می گردد، اما تماس تلفنی یک بار توأم با توهین یا ارسال یک پیامک با محتوی توهین آمیز فقط توهین تلقی می گردد با این حال تطبیق اعمال ارتکابی متهم با عناوین مجرمانه مقرر در قانون به عهده قاضی رسیدگی کننده است.


 نظریه شماره ۹۲

۴/۶/۹۲

۱۰۵۸/۹۲/۷

۶۳۹-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : انتشار حکم موضوع ماده (۳۶ قانون مجازات اسلامی) در مورد جرائم مذکور در صدر ماده در صورتی الزامی است که اولاً نباید موجب اخلال در نظم یا امنیت جامعه باشد. ثانیاً فقط برای یکبار در یکی از روزنامه های محلی منتشر گردد. اما در مورد جرائم مذکور در تبصره این ماده انتشار حکم در هر حال الزامی است و بعلاوه باید در رسانه ملی یا یکی از روزنامه های کثیرالانتشار منتشر گردد.

نظریه مشورتی:

انتشار حکم موضوع ماده (۳۶ قانون مجازات اسلامی) در مورد جرائم مذکور در صدر ماده در صورتی الزامی است که اولاً نباید موجب اخلال در نظم یا امنیت جامعه باشد. ثانیاً فقط برای یکبار در یکی از روزنامه های محلی منتشر گردد. اما در مورد جرائم مذکور در تبصره این ماده انتشار حکم در هر حال الزامی است و بعلاوه باید در رسانه ملی یا یکی از روزنامه های کثیرالانتشار منتشر گردد.


 نظریه شماره ۹۳

۵/۶/۹۲

۱۰۷۳/۹۲/۷

۶۴۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با توجه به اینکه در رای وحدت رویه شماره ۶۹۱-۱۱/۷/۸۵ آمده است(چنانچه دو استخوان از یک عضو نیز شکسته شود برای هر استخوان بایستی دیه جداگانه تعیین شود) لیکن در ماده ۵۴۳ از کتاب اول قانون مجازات اسلامی در صورتی که شکستگی ها در یک عضو باشد و از یک نوع باشد و با یک رفتار به وجود آید و متصل یا نزدیک به هم باشند که دقیقا موضوع رای وحدت رویه فوق در خصوص شکستگی نازک­نی و درشت­نی در یک پا بود در ماده ۵۴۳ دیه آسیب­های متعدد تداخل نموده و تنها دیه یک آسیب ثابت می شود آیا مقررات ماده ۵۴۳ مذکور ناسخ رای وحدت رویه اشعار می باشد؟

نظریه مشورتی:

شرط اعمال مقررات ماده ۵۴۳قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲وتعیین تنها یک دیه آسیب است. با توجه به صراحت ماده مذکور اجتماع چهار شرط ذیل این ماده ضروری است که با عنایت به شرط مقرردر بند (پ) ماده مذکور آسیب ها باید متصل به هم وبه گونه ای نزدیک به هم باشند که عرفاً یک آسیب محسوب گردد. چون شکستگی نازک نی ودرشت نی یک پا عرفاً یک آسیب تلقی نمی گردد، لذا مشمول مقررات ماده فوق نبوده ودادگاه باید برای هرشکستگی با توجه به قسمت اخیر ماده ۵۴۱قانون مجازات اسلامی جدید، دیه جداگانه تعیین نماید. بنابراین مقررات ماده ۵۴۳قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب ناسخ رأی وحدت رویه شماره ۶۹۱مورخ ۱۱/۷/۱۳۸۵دیوانعالی کشور نمی باشد.


 نظریه شماره ۹۴

۱۸/۶/۹۲

۱۱۷۶/۹۲/۷

۸۲۸-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : ۱- اگربه موجب دادنامه حقوقی صادره ازمحکمه کیفری با موضوع جبران ضرروزیان ناشی از جرم محکوم­علیه علاوه بر اصل خواسته به پرداخت خسارت تاخیر تادیه نیز محکوم شده باشد وپس ازصدور اجرائیه اصل خواسته را پرداخت نماید ولی تمام یا بخشی از خسارت تاخیر تادیه را پرداخت نکرده باشد ویا آنکه پس ازصدوراجرائیه مال یا اموالی به میزان اصل خواسته توقیف وازطریق مزایده به فروش برسد و خسارت تاخیر تادیه تامین نشده باشد آیا نسبت به خسارت تاخیر تادیه پرداخت نشده که در زمان واریز اصل خواسته محاسبه شده است خسارت تاخیر تادیه تعلیق می گیرد؟
۲- درصورتی که محکوم­علیه به لحاظ تجویزماده دوقانون نحوه اجرای محکومیت­های مالی بازداشت شده باشد و پس از مدتی محکوم به و خسارات مربوطه را پرداخت کرده لیکن نیم عشر دولتی پرداخت نشده باشد و با توجه به اینکه نیم عشردولتی مانند جزای نقدی به نفع دولت ضبط و به حساب خزانه واریز می گردد آیا می توان ایام بازداشت وی را وفق ماده ۲۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ معادل ۰۰۰/۳۰۰ ریال محاسبه و ازمعادل ریالی نیم عشرمتعلقه کسر نموده.

نظریه مشورتی:

ماده ۵۲۲قانون آئین دادرسی درامور مدنی در حقیقت حاوی حکمی دائر به پرداخت خسارت تأخیر تأدیه نیست وصرفاً برای جبران کاهش ارزش پول است. بنابراین در فرضی که خوانده محکوم به پرداخت دین با احتساب خسارت تنزل ارزش پول طبق ماده ۵۲۲مرقوم گردیده واصل مبلغ دین را پرداخت نموده،‌ مادامی که الباقی را پرداخت ننموده با توجه به اجرائیه صادره مکلف به پرداخت باقیمانده محکومٌ به نیز براساس شاخص تورم خواهد بود. یعنی خسارت تنزل ارزش پول به آن بخش از محکومٌ به که پرداخت نشده نیز تعلق می گیرد واین فرض منصرف ازبحث خسارت مرکب است.


 نظریه شماره ۹۵

۷/۸/۹۲

۱۴۷۰/۹۲/۷

۶۴۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : ۱- منظور از تعزیرات منصوص شرعی درتبصره۲ ماده ۱۱۵و تعزیرمعین شرعی در ماده ۱۳۵ قانون مجازات اسلامی چیست؟ با توجه به الفاظ (منصوص) و(معین) آیا شامل همه تعزیرات شرعی می گردد یا موارد خاصی مدنظراست در صورتی که موارد خاصی را شامل شود مصادیق آن کدامند؟

شرط مذکور در ماده ۳۶ قانون مجازات اسلامی در صورتی که موجب اخلال در نظم یا امنیت نباشد شامل تبصره ماده مذکور نیز می شود.

نظریه مشورتی:

۱- اولاً تعزیرات منصوص شرعی به تعزیراتی گفته می شود که درشرع مقدس اسلام برای یک عمل معین، نوع ومقدار کیفر مشخص شده است؛ بنابراین درمواردی که به موجب روایات ویا هر دلیل شرعی دیگری به طور کلی ومطلق برای عملی تعزیر مقرر شده است ولی نوع ومقدار آن معین نگردیده است، تعزیر منصوص شرعی محسوب نمی شود. ثانیاً منظور از تعزیر معین شرعی همان تعزیر منصوص شرعی است.

۲- شرط مذکور در ماده ۳۶قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲( موجب اخلال در نظم یا امنیت) صرفاً شامل جرائم مذکور در ماده است ( حد محاربه وافساد فی الارض یا تعزیر تا درجه ۴و کلاهبرداری بیش از یک میلیارد ریال) وانتشار احکام قطعی در جرائم مذکور در تبصره ذیل ماده ۳۶درصورتی که یک میلیارد ریالح یا بیشتر باشد در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار ویا رسانه ملی الزامی است.


 نظریه شماره ۹۶

۹/۶/۹۲

۱۱۰۵/۹۲/۷

۶۴۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : در خصوص ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی:

۱- در صورتی که بخشی از مجازات اشد اجراء شده باشد سپس مجازات به یکی از علل قانونی مانند عفو،آزادی، مشروط، اعمال ماده ۲۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری تقلیل یا تبدیل شود و نوبت به اجرای مجازات اشد بعدی برسد آیا آن مقدار از مجازات که اجراء شده نسبت به مجازات اشد بعدی محاسبه و کسر می گردد یا نه؟

۲- تشخیص اجرای مجازات اشد بعدی به عهده دادگاه است یا قاضی اجرای احکام؟

۳- منظور از عبارت (غیر قابل اجراء شود) چیست؟

۴- علل قانونی (تقلیل و تبدیل قابل اجراء شدن ) شامل عفو- آزادی مشروط و نظایر آن می شود.

نظریه مشورتی:

- درصورتی که مجازات اشد تعیین شده توسط دادگاه به یکی از علل قانونی تقلیل یابد یا تبدیل ویا غیرقابل اجراء شود ونوبت به اجرای مجازات اشد بعدی برسد آن مقدار از مجازات قبلی که اجراء شده برحسب مورد قابل احتساب است زیرا مجازات تعیین شده در مجموع برای همه اعمال ارتکابی بوده است.

۲- تشخیص مجازات اشد بعدی در ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ به عهده دادگاه صادرکننده حکم است.

۳- منظور از عبارت « غیر قابل اجراء گردد» در ماده ۱۳۴ این است که مجازات اشد تعیین شده امکان اجراء را از دست بدهد مانند این که به موجب قانون لغو شود یا مشمول مرور زمان گردد یا با گذشت شاکی خصوصی قبل از اجرای قسمتی از آن منتفی گردد.

۴- علل قانونی هم ممکن است شامل عفو باشد وهم شامل آزادی مشروط باشد.


 نظریه شماره ۹۷

۸/۷/۹۲

۱۳۲۹/۹۲/۷

۶۴۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : چنانچه حکم محکومیت از شعب کیفری دادگاه نخستین صادر گردد و حکم یاد شده در یکی ازشعب دادگاه تجدیدنظر قطعیت یابد مرجع صالح برای صدورحکم به آزادی مشروط چه مرجعی است.

نظریه مشورتی:

با توجه به ماده ۲۷۸قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامور کیفری، تنها رأی قطعی قابلیت اجراء دارد وهرگونه تغییر در اجرای حکم صادره از جمله اعمال مقررات آزادی مشروط نیز باید ناشی از تصمیم دادگاه صادرکننده آن رأی باشد؛ بنابراین منظور از "دادگاه صادرکننده" در ماده ۵۸قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲دادگاهی است که رأی لازم الاجراء را صادر کرده است. بدیهی است در صورتی که رأی دادگاه بدوی ذاتاً قطعی باشد یا به علت عدم طرح دردادگاه تجدیدنظر قطعیت یافته باشد( احکام موضوع بند الف وب ماده ۲۷۸قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامور کیفری) دادگاه صادرکننده رأی قطعی، دادگاه بدوی است وچنانچه رأی دادگاه بدوی پس از رسیدگی به اعتراض عیناً در دادگاه تجدیدنظر تأیید ویا اینکه این مرجع با نقض رأی دادگاه بدوی، رأساً مبادرت به صدور حکم نماید، مرجع صادرکننده حکم آزادی مشروط،‌ دادگاه تجدیدنظر می باشد. ضمناً اجرای احکام کیفری طبق بند الف ماده ۳قانون تشکیل دادگاه های عمومی وانقلاب اصلاحی ۲۸/۷/۱۳۸۱به عهده دادسرا به ریاست دادستان می باشد.


 نظریه شماره ۹۸

۱۷/۶/۹۲

۱۱۵۳/۹۲/۷

۶۵۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- آیا اطلاق این ماده شامل کلیه مجازات های اصلی و تکمیلی و جایگزین حبس است یا با توجه به اینکه این ماده در فصل نهم آمده است فقط در مورد مجازاتهای جایگزین حبس قابلیت اعمال دارد.

۲- منظور از دادگاه در این ماده کدام دادگاه است چنانچه رای از دادگاه تجدیدنظر در مقام تایید رای دادگاه بدوی صادر شده باشد مرجع اتخاذ این تصمیم مقرره در ماده ۸۰ دادگاه بدوی است یا دادگاه تجدید نظر .

۳- همچنین خواهشمند است با توجه به قانون جدید اظهارنظر فرمایید درتعدد مجازاتهای ملاک اولیه اشد بودن مجازات ترتیب درجات است یا نوع مجازاتها (موضوع تبصره دو و سه ماده ۱۹ ق.م.ا)

نظریه مشورتی:

۱- مقررات ماده ۸۰ قانون مجازات اسلامی در فصل نهم (مصوب ۱۳۹۲) فقط ناظربه مجازاتهای جایگزین حبس است.

۲- با توجه به ماده ۲۷۸ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امورکیفری تنها رأی قطعی قابلیت اجراء دارد و هر گونه تغییری در حکم صادره از جمله اعمال مقرات ماده ۸۰ قانون مجازات اسلامی نیز باید ناشی از تصمیم دادگاه صادرکننده آن رأی باشد؛ بنابراین منظور از "دادگاه" در ماده ۸۰ قانون مذکور، دادگاهی است که رأی لازم الاجراء (رأی قطعی ) را صادرکرده است. بدیهی است در صورتی که رأی دادگاه بدوی ذاتاً قطعی باشد و یا به علت عدم طرح در دادگاه تجدیدنظر قطعیت یافته باشد دادگاه بدوی، دادگاه صادرکننده رأی قطعی است و چنانچه رأی دادگاه بدوی در دادگاه تجدیدنظر، تأئید و یا این مرجع پس ازنقض رأی دادگاه بدوی رأسا مبادرت به صدور حکم نماید، دادگاه تجدیدنظر صادرکننده رأی قطعی است.

۳- هر چند مجازاتهای تعزیری از نظر شدّت و ضعف درجه بندی شده است، ­مع الوصف نظر به اینکه در درجه بندی مجازاتها درهر درجه انواع مجازات پیش بینی شده است برای تشخیص مجازات اشد باید مجازاتها از لحاظ نوع مورد مقایسه قرار گیرند و در صورت غیر همنوع بودن با رعایت تبصره ۳ ماده ۱۹ اقدام می شود.


 نظریه شماره ۹۹

۱/۷/۹۲

۱۲۹۱/۹۲/۷

۶۵۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- با توجه به اینکه درمواد ۱۱۴و۱۱۵ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ احراز توبه برای قاضی ذکر شده آیا بازپرس می تواند در صورت احراز توبه متهم قرارموقوفی یا منع تعقیب صادرنماید یا اینکه بایستی پرونده را با کیفرخواست به دادگاه ارسال نماید و تصمیم گیری در این خصوص فقط از اختیارات دادگاه است.

۲- چنانچه متهم در دادگاه بدوی قبل ازصدورحکم توبه نماید و توبه او برای قاضی دادگاه محرز شود آیا باید ابتدا برای اومجازات تعیین نماید وسپس درخصوص توبه تصمیم­گیری نماید دراین صورت باید حکم به سقوط مجازات صادرنماید یا قرار یا اینکه بعد از احراز توبه نیازی به تعیین مجازات نیست.

۳- چنانچه متهم بعد ازصدور حکم بدوی وقطعیت آن درمرحله بدوی توبه نماید و توبه او برای دادگاه محرز باشد آیا دادگاه میتواند درخصوص سقوط کردن مجازات تصمیم­گیری نماید؟ آیا اصولا بعد از قطعیت حکم دادگاه بدوی یا تجدیدنظر می تواند دراین زمینه تصمیم­گیری نماید.

۴- آیا مقررات مربوط به توبه درمرحله اجرای حکم نیز قابل اعمال است.

نظریه مشورتی:

پاسخ سوال ۱: درجرائم موجب حد به استثنای محاربه وقذف چنانچه متهم قبل از اثبات جرم توبه کند واصلاح وی برای قاضی محرز شود، حد از او ساقط می شود، بنابراین احراز توبه مرتکب جرم با قاضی محکمه است وبازپرس حق مداخله ندارد، لکن درصورت احراز توبه، بازپرس باید پرونده را باصدور قرار مجرمیت وکیفرخواست به دادگاه ارسال تا اقدام مقتضی معمول گردد.

پاسخ سوال ۲: احراز توبه مرتکب جرم مشمول حدّ توسط قاضی محکمه موجب سقوط حد و صدور قرار موقوفی تعقیب است بدون اینکه درقرار مذکور نیازی به تعیین مجازات باشد.

پاسخ سوال ۳: طبق ماده ۱۱۴قانون مارّ الذکردر جرائم موجب حدّ با استثنای قذف (محاربه) درصورت توبه مرتکب بعد از صدور حکم قطعی، دادگاه فقط می تواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضائیه از مقام معظم رهبری درخواست نماید.

پاسخ سوال چهارم: مقررّات ماده ۱۱۴در مرحله اجرای حکم نیز قابل اعمال است.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه شماره ۵۸

 نظریه شماره ۵۸

۲/۶/۹۲

۱۰۰۳/۹۲/۷

۵۶۹-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

الف- چنانچه مرورزمان مقرر در مواد ۱۰۵ به بعد قانون جدید مجازات اسلامی در زمان حاکمیت قانون سابق سپری شده باشد اما پرونده منتهی به صدورقرارنهایی نشده باشد ومطابق مقررات اخیر موضوع مشمول مرورزمان نشود آیا با اطلاق بند ت ماده ۱۱ قانون جدید (که اجرای مرورزمان را نسبت به جرایم سابق بر وضع قانون پذیرفته) می تواند حقوق مکتسب متهم را مبنا قرارداد و متهم را مشمول قانون سابق دانست یا خیر؟
ب- چنانچه بین مقررات قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح از جمله بحث تخفیف و تبدیل مجازات(ومجازات­های جایگزین حبس) با مقررات قانون جدید مجازات اسلامی تعارضی وجود داشته باشد آیا با توجه به ماده ۷۲۸ قانون جدید ناسخ مقررات متعارض پیش بینی شده در قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح می باشد یا خیر؟ یا اینکه بین دوقانون رابطه عموم و خصوص حاکم است.

نظریه مشورتی:

الف -اطلاق صدر ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در مورد مرور زمان، با توجه به شرایط سهل تر مرور زمان مقرر در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ نسبت به قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ منصرف از حالتی است که مدت مرور زمان تعقیب یا اجرای حکم بر طبق قانون سابق نسبت به جرایم ارتکابی قبل از اجرای قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲منقضی شده باشد، لذا چنانچه جرمی در زمان حاکمیت مواد ۱۷۳ و ۱۷۴ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری و قبل از اجرای قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ مشمول مرور زمان شده باشد باید حسب مورد، قرار موقوف ماندن تعقیب یا اجرای حکم صادر شود و این امر منافاتی با بند ت ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ندارد.
ب- مقنن در قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح مصوب ۹/۱۰/۱۳۸۲، مقررات خاصی با توجه به شرایط خاص متهم از جمله نظامی بودن وی و اینکه جرم ارتکابی مربوط به وظایف خاص نظامی و انتظامی است وضع نموده است و با توجه به مواد ۲-۳-۴-۵-۷ قانون مذکور، تخفیف و تبدیل مجازاتهای جرایم موضوع این قانون شرایط و مقررات خاص
خود را دارد که هم با قانون سال ۱۳۷۰ و هم با قانون سال ۱۳۹۲ متفاوت است، لذا در مقام تعارض، قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح در موارد شمول اجراء می شود.


 نظریه شماره ۵۹

۲۲/۷/۹۲

۱۴۰۶/۹۲/۷

۵۷۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- منظور از تعزیرات منصوص شرعی یا تعزیر معین شرعی که در تبصره ۲ ماده ۱۱۵ و۱۳۵ قانون مجازات اسلامی اشاره شده چیست؟ آیا تاسیسات حقوقی مثل مرورزمان احتساب ایام بازداشت قبلی وغیره که در تبصره ۲ ماده ۱۱۵ اشاره شده نسبت به جرایمی مثل ارتشاء اختلاس و ... قابل اعمال است یا خیر؟
۲- درتبصره ۲ماده ۱۱۵ قانون مجازات اسلامی در رابطه با تعزیرات منصوص شرعی تصریح شده اطلاق مقررات این ماده شامل مواد ۹۳ و۹۴ که در رابطه با تحفیف تعویق و تعلیق مجازات اطفال و نوجوانان است نمی باشد که با توجه به اینکه چنین مقررات و محدویتی نسبت به بزرگسالان وجود ندارد این شبهه وجود دارد که آیا در تعزیرات منصوص شرعی امکان تخفیف تعویق یا تعلیق اجرای مجازات نسبت به بزرگسالان وجود دارد لکن نسبت به اطفال و نوجوانان قابل اعمال نیست؟ یا اینکه باید گفت مقررات قانونی مزبور در خصوص تعزیرات منصوص شرعی به طریق اولی نسبت به بزرگسالانلازم­الاجرا می باشد؟
۳- منظور از دادگاه صادرکننده حکم که در ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی در رابطه با آزادی مشروط بیان شده است کدام دادگاه می باشد؟.

نظریه مشورتی:

۱- تعزیرات منصوص شرعی به تعزیراتی گفته می شود که در شرع مقدس اسلام برای یک عمل معین، نوع ومقدار کیفر مشخص شده است؛ بنابراین در مواردی که به موجب روایات ویا هر دلیل شرعی دیگر، به طور کلی ومطلق برای عمل تعزیر مقرر شده است ولی نوع ومقدار آن معین نگردیده، تعزیر منصوص شرعی محسوب نمی شود وبا توجه به مراتب فوق جرائمی از قبیل ارتشاء واختلاس، تعزیر منصوص شرعی محسوب نمی شوند وتبصره ۲ماده ۱۱۵قانون مجازات اسلامی سال ۹۲درخصوص این جرائم مجری نمی باشد.
۲- مقررات قانونی موضوع تبصره ۲ماده ۱۱۵قانون مجازات اسلامی شامل افراد بزرگسال نیز هست.
۳- با توجه به اصل قطعیت احکام دادگاه ها، دادگاهی صالح به اعطای آزادی مشروط می باشد که حکم در آنجا قطعی شده باشد؛ بنابراین درصورتی که رأی دادگاه بدوی در دادگاه تجدیدنظر به قطعیت رسیده باشد مرجع اعطای آزادی مشروط دادگاه تجدیدنظر است. ولی در مواردی که رأی دادگاه بدوی در دیوان عالی کشور ابرام شده باشد مرجع صالح اعطای آزادی مشروط دادگاه بدوی است.


 نظریه شماره ۶۰

۴/۶/۹۲

۱۰۵۳/۹۲/۷

۵۳۶-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- مطابق با ماده ۴۰۱ و ۴۴۷ هر دو از قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ تغییررنگ پوست وتورم بدن مشمول ماده۶۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۷۵ بوده و دو سال تا پنج سال در صورت بیم تجری مرتکب یا دیگران یا اخلال در نظم دارد حال سوال مطرح می شود که آیا این تغییر رنگ یا تورم باید منتهی به نقص عضو یا شکستگی یا از بین رفتن منافع شود یا اینکه به تنهایی مشمول ماده ۶۱۴ می گردد؟
۲- با عنایت به اینکه ماده ۲۶۹ و تبصره های آن از قانون مجازات اسلامی سال ۷۵ با تصویب قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ نسخ شده است حال اگر فردی عمدا صدماتی ازحارصه تا موضحه به کسی وارد نمایند و در صورت بیم تجری مرتکب یا مرتکبین یا اخلال در نظم عمومی عنصر قانونی آن را از باب جنبه عمومی مشمول کدام ماده قانونی است؟
۳- بر اساس مفهوم مخالف ماده ۷۳ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ آیا می توان جرایمی که کمتر از یکسال حبس دارند و دادگاه مجازات آنرا تخفیف داده و سپس این مجازات تخفیف داده شده را اعمال جایگزین حبس نماید مثلا: ایجاد مزاحمت تلفنی که مجازات وی درجه ۶ ازماده ۱۹ می باشد و با اعمال تخفیف مجازات می شود حبس درجه ۸ و آیا این سه ماه حبس را می توان مشمول جایگزین حبس نمود و آیا حبس کمتر از سه ماه هم داریم یا خیر و اگر نداریم می توان شلاق یا جزای نقدی درجه۸ را اعمال نمود؟
۴- درمواردی که می توان هم تخفیف مجازات داد وهم جایگزین حبس اعمال نمود کدامیک مقدم تر می باشد؟
۵- در مجازاتهای جایگزین حبس در ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ در سطر دوم ذکر شده که گذشت شاکی آیا گذشت شاکی از شرایط الزامی است یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

۱- تعزیرمقرر در ماده ۴۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ وارجاع آن طبق ماده ۴۴۷ همین قانون به ماده ۶۱۴ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵، فقط شامل مواردی می شود که ضرب وجرح عمدی منتهی به آثارمندرج دراین ماده " موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضاء یا منتهی به مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنیٌ علیه گردد " ویا مشمول تبصره آن باشد بنابراین صدمه ای که صرفاً موجب تغییر رنگ پوست و تورم بدن شود، بدون این که آثار فوق را داشته باشد وجرح وارده نیز توسط اسلحه یا چاقو نباشد ، مشمول تعزیرمندرج در ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵ نیست وبه طور کلی با تصویب قانون مجازات اسلامی، جنایات عمدی غیرقابل قصاص درصورتی قابل تعزیر است که از مصادیق ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ و تبصره آن باشد .
۲- با توجه به نسخ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ ، از جمله ماده ۲۶۹ آن قانون وتبصره های آن، به جز مواردی که مشمول ماده ۶۱۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ وتبصره آن می باشد برای سایرصدمات عمدی مجازات تعزیری پیش بینی نشده وفاقد جنبه جزایی است.
۳- حسب مفاد مواد ۶۵-۶۶-۶۷-۶۸ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲، ملاک اعمال مجازات جایگزین حبس مجازات قانونی جرم است، ضمناً در مورد قسمت اخیر سؤال این بند که مجازات درجه ۶ ذکر گردیده با ۲ درجه تخفیف باید مجازات درجه ۸ یعنی " تا سه ماه حبس" تعیین شود واز مصادیق بند ۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین نیست تا دادگاه بتواند جزای نقدی یا بیش از سه ماه حبس تعیین کند زیرا حسب مفاد بند ۲ این ماده در هر مورد که در قانون حداکثر مجازات بیش از ۹۱ روز حبس وحداقل آن کمتر از این باشد، دادگاه مخیر است که حکم به بیش از ۳ ماه حبس یا جزای نقدی صادرنماید ودر مانحن فیه پس از اعمال تخفیف، مجازات به سه ماه حبس یا کمتر تقلیل داده شده، از مصادیق بند ۲ ماده۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و... نمی باشد.
۴- درمواردی مجازات جایگزین حبس ، موضوع مواد۶۵و۶۶ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ با وجود شرایط قانونی اجباری است ومقررات تخفیف قابل اعمال نیست واجباراً باید مجازات جایگزین حبس تعیین شود اما درصورتی که در مقام اعمال تخفیف مجازات حبس تا میزان مواد۶۵و۶۶ قانون مذکور تقلیل داده شود، نمی توان مجازات جایگزین حبس تعیین نمود زیرا " مجازات قانونی جرم" باید از مصادیق مواد۶۵و۶۶ قانون مرقوم باشد وحبس پس از اعمال مقررات تخفیف، مجازات قانونی جرم ارتکابی نمی باشد، اما درمجازاتهایی که دادگاه مخیر به تعیین مجازات جایگزین است، می توان از مقررات مربوط به تخفیف استفاده کند ویا مجازات جایگزین اعمال نماید، موضوع ماده ۶۷ و قسمت اخیر ماده ۶۸ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲
۵- باتوجه به ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ در مواردی که شاکی خصوصی وجود دارد گذشت او یکی از شرایط اعمال مجازات جایگزین حبس است.


 نظریه شماره ۶۱

۴/۶/۹۲

۱۰۵۳/۹۲/۷

۵۳۸-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- مطابق با ماده ۴۰۱ و ۴۴۷ هر دو از قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ تغییررنگ پوست وتورم بدن مشمول ماده۶۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۷۵ بوده و دو سال تا پنج سال در صورت بیم تجری مرتکب یا دیگران یا اخلال در نظم دارد حال سوال مطرح می شود که آیا این تغییر رنگ یا تورم باید منتهی به نقص عضو یا شکستگی یا از بین رفتن منافع شود یا اینکه به تنهایی مشمول ماده ۶۱۴ می گردد؟
۲- با عنایت به اینکه ماده ۲۶۹ و تبصره های آن از قانون مجازات اسلامی سال ۷۵ با تصویب قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ نسخ شده است حال اگر فردی عمدا صدماتی ازحارصه تا موضحه به کسی وارد نمایند و در صورت بیم تجری مرتکب یا مرتکبین یا اخلال در نظم عمومی عنصر قانونی آن را از باب جنبه عمومی مشمول کدام ماده قانونی است؟
۳- بر اساس مفهوم مخالف ماده ۷۳ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ آیا می توان جرایمی که کمتر از یکسال حبس دارند و دادگاه مجازات آنرا تخفیف داده و سپس این مجازات تخفیف داده شده را اعمال جایگزین حبس نماید مثلا: ایجاد مزاحمت تلفنی که مجازات وی درجه ۶ ازماده ۱۹ می باشد و با اعمال تخفیف مجازات می شود حبس درجه ۸ و آیا این سه ماه حبس را می توان مشمول جایگزین حبس نمود و آیا حبس کمتر از سه ماه هم داریم یا خیر و اگر نداریم می توان شلاق یا جزای نقدی درجه۸ را اعمال نمود؟
۴- درمواردی که می توان هم تخفیف مجازات داد وهم جایگزین حبس اعمال نمود کدامیک مقدم تر می باشد؟

در مجازاتهای جایگزین حبس در ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ در سطر دوم ذکر شده که گذشت شاکی آیا گذشت شاکی از شرایط الزامی است یا خیر

نظریه مشورتی:

۱- تعزیرمقرر در ماده ۴۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ وارجاع آن طبق ماده ۴۴۷ همین قانون به ماده ۶۱۴ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵، فقط شامل مواردی می شود که ضرب وجرح عمدی منتهی به آثارمندرج دراین ماده " موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضاء یا منتهی به مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنیٌ علیه گردد " ویا مشمول تبصره آن باشد بنابراین صدمه ای که صرفاً موجب تغییر رنگ پوست و تورم بدن شود، بدون این که آثار فوق را داشته باشد وجرح وارده نیز توسط اسلحه یا چاقو نباشد ، مشمول تعزیرمندرج در ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵ نیست وبه طور کلی با تصویب قانون مجازات اسلامی، جنایات عمدی غیرقابل قصاص درصورتی قابل تعزیر است که از مصادیق ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ و تبصره آن باشد .
۲- با توجه به نسخ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ ، از جمله ماده ۲۶۹ آن قانون وتبصره های آن، به جز مواردی که مشمول ماده ۶۱۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ وتبصره آن می باشد برای سایرصدمات عمدی مجازات تعزیری پیش بینی نشده وفاقد جنبه جزایی است.
۳- حسب مفاد مواد ۶۵-۶۶-۶۷-۶۸ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲، ملاک اعمال مجازات جایگزین حبس مجازات قانونی جرم است، ضمناً در مورد قسمت اخیر سؤال این بند که مجازات درجه ۶ ذکر گردیده با ۲ درجه تخفیف باید مجازات درجه ۸ یعنی " تا سه ماه حبس" تعیین شود واز مصادیق بند ۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین نیست تا دادگاه بتواند جزای نقدی یا بیش از سه ماه حبس تعیین کند زیرا حسب مفاد بند ۲ این ماده در هر مورد که در قانون حداکثر مجازات بیش از ۹۱ روز حبس وحداقل آن کمتر از این باشد، دادگاه مخیر است که حکم به بیش از ۳ ماه حبس یا جزای نقدی صادرنماید ودر مانحن فیه پس از اعمال تخفیف، مجازات به سه ماه حبس یا کمتر تقلیل داده شده، از مصادیق بند ۲ ماده۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و... نمی باشد.
۴- درمواردی مجازات جایگزین حبس ، موضوع مواد۶۵و۶۶ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ با وجود شرایط قانونی اجباری است ومقررات تخفیف قابل اعمال نیست واجباراً باید مجازات جایگزین حبس تعیین شود اما درصورتی که در مقام اعمال تخفیف مجازات حبس تا میزان مواد۶۵و۶۶ قانون مذکور تقلیل داده شود، نمی توان مجازات جایگزین حبس تعیین نمود زیرا " مجازات قانونی جرم" باید از مصادیق مواد۶۵و۶۶ قانون مرقوم باشد وحبس پس از اعمال مقررات تخفیف، مجازات قانونی جرم ارتکابی نمی باشد، اما درمجازاتهایی که دادگاه مخیر به تعیین مجازات جایگزین است، می توان از مقررات مربوط به تخفیف استفاده کند ویا مجازات جایگزین اعمال نماید، موضوع ماده ۶۷ و قسمت اخیر ماده ۶۸ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲
۵- باتوجه به ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ در مواردی که شاکی خصوصی وجود دارد گذشت او یکی از شرایط اعمال مجازات جایگزین حبس است.


 نظریه شماره ۶۲

۱۸/۶/۹۲

۱۱۶۷/۹۲/۷

۵۷۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : آیا گواهی عدم امکان سازش که قبل از لازم الاجرا شدن قانون حمایت خانواده مصوب ۱/۱۲/۹۲ در دفاتر ثبت طلاق ثبت شده مشمول ماده ۳۴ قانون مذکور می باشند یعنی چنانچه از تاریخ تسلیم گواهی ها به دفترخانه سه ماه گذشته باشد و اجرا نشده باشند از درجه اعتبار ساقط شده اند یا اینکه چون در زمان حاکمیت قوانین سابق به دفتر خانه ارائه شده اند مشمول مرور زمان نشده و به فوت خود باقی هستند و هرزمانی طرفی که آن را به دفتر خانه تحویل داده مدارک را ارائه کند قابل اجرا است؟

نظریه مشورتی:

با توجه به اینکه قواعد اجرای احکام از جمله قواعد شکلی هستند که ایجاد حق نمی کنند و با توجه به اینکه طبق بند۱۱ ماده ۵۸ قانون حمایت خانواده مصوب ۱/۱۲/۹۱، قانون تعیین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش مصوب ۱۱/۸/۱۳۷۶ نسخ گردیده لذا گواهی عدم امکان سازش که براساس مقررات قانون سابق صادر شده ولی تا زمان لازم الاجراء شدن قانون حمایت خانواده ۱/۱۲/۹۱ اجرا نشده، اجرای آن تابع قانون اخیرالتصویب خانواده بوده و نتیجتاً مشمول ماده ۳۴ قانون مذکور می باشد.


 نظریه شماره ۶۳

۸/۷/۹۲

۱۳۳۰/۹۲/۷

۵۸۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : تصویب قانون حمایت خانواده سال ۱۳۹۲ و نسخ صریح قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب ۱۳۷۱ قانون تعیین مدت اعتبارگواهی عدم امکان سازش مصوب ۱۳۷۶ به دلالت ظاهر ماده ۲۶ قانون حمایت خانواده ۱۳۹۲ صدورگواهی عدم امکان سازش محدود به دو مورد
۱- طلاق توافقی
۲- درخواست طلاق به درخواست زوج است همکاران معتقدند اگرزوجه با استناد به وکالتنامه محضری و یا شروط ضمن عقد در سند نکاحیه درصدد جدایی باشد لازم است ازطریق صدورحکم برطلاق دادخواست خود را تقدیم کند با توجه به آثار متفاوت گواهی عدم امکان سازش با حکم طلاق ارشاد این دادگاه موجب امتنان خواهد بود.

نظریه مشورتی:

حکم احراز شرایط اعمال وکالت موضوع قسمت اخیر ماده ۲۶ قانون حمایت خانواده مصوب ۱/۱۲/۱۳۹۱ یا حکمی که بر اساس وکالت محضری زوجه از زوج برای طلاق بر جواز اعمال وکالت صادر می شود متفاوت از حکم طلاق مذکور در ماده ۳۳ آن قانون بوده و به منزله طلاق توافقی است زیرا زوجه به وکالت از زوج اقدام می کند که حکایت از موافقت موکل بر طلاق دارد و مورد مشمول ماده ۳۴ قانون یاد شده است که مدت اعتبار آن سه ماه از تاریخ ابلاغ رأی قطعی یا قطعی شدن رأی است.


 نظریه شماره ۶۴

۱۵/۵/۹۲

۹۰۰/۹۲/۷

۵۸۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با توجه به تصویب واجرای قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲ از آنجا که مجازات رانندگی با وسائط نقلیه بدون داشتن پروانه گواهینامه رسمی مشمول مجازات درجه هشت می باشد آیا رسیدگی به این اتهام در صلاحیت شورای حل اختلاف است یا دادگاه؟.

نظریه مشورتی:

با توجه به اینکه شورای حل اختلاف برابر نص صریح ماده یک قانون شوراهای حل اختلاف و محتوای اصل ۳۹ قانون اساسی مرجع قضایی محسوب نمی شود و صلاحیت های آن نیز احصایی، استثنائی، و محدود است لذا با تصویب بند ج ماده ۱۰ قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی مصوب سال ۱۳۸۹ که رسیدگی به جرم رانندگی بدون پروانه را در صلاحیت مرجع قضائی دانسته است بند الف ماده ۹ قانون شورای حل اختلاف منسوخ است بنابراین دادگاه عمومی جزائی صالح به رسیدگی است و تجدیدنظرخواهی آن نیز تابع عمومات قانون است.


 نظریه شماره ۶۵

۲۷/۶/۹۲

۱۲۵۳/۹۲/۷

۵۸۴-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : نظربه اینکه برابر بند ۳ ماده۳۸ قانون مجازات اسلامی سابق مقرر گردید در صورتی که حبس توام با جزای نقدی باشد محکومین جهت استفاده از آزادی مشروط با موافقت رئیس حوزه قضایی می تواند ترتیبی برای پرداخت جزای نقدی که غالبا به صورت تقسیط بوده بدهند اما در حال حاضر درماده ۲۸ و سایر مواد مربوط به نظام آزادی مشروط مقرر در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ قانون سکوت دارد لذا خواهشمند است در این خصوص اعلام نظر فرمائید.

نظریه مشورتی:

مقنن در ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ شرایط برخورداری از آزادی مشروط را تصریح نموده و اشاره ای به جزای نقدی در مجازات حبس توأم با جزای نقدی ندارد بنابراین نمی توان صدورحکم به آزادی مشروط را منوط به پرداخت جزای نقدی نمود زیرا پس از صدور حکم آزادی مشروط ممکن است محکومٌ­علیه با استفاده از برخی مقررات مانند تقسیط جزای نقدی در جرایم موضوع قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر طبق تبصره ۱ ماده ۳۱ این قانون با تحمل حبس بدل از جزای نقدی و یا پرداخت آن بتواند از حکم صادر شده (حکم آزادی مشروط) بهره مند شود.


 نظریه شماره ۶۶

۲۰/۵/۹۲

۹۱۳/۹۲/۷

۵۸۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

احتراما نظر به اینکه با توجه به ماده۴۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مبنی بر اینکه قاضی اجرای احکام کیفری مخیر است پس ازاجرای یک سوم از مجازات از دادگاه صادرکننده حکم تقاضای تعلیق مجازات را نماید آیا مقصود قانونگذار از اطلاق کلمه مجازات مشمول جزای نقدی نیز می گردد یا فقط شامل مجازات حبس است؟
۲- درصورتی که محکوم­علیه به جزای نقدی وحبس محکوم شود و یک سوم مدت حبس را تحمل نماید برای استفاده از تعلیق اجرای مجازات میبایست جزای نقدی را به طور کامل بپردازد یا اینکه بعد از تحمل یک سوم از مدت حبس باید یک سوم جزای نقدی را نیز بپردازد تا از تعلیق اجرای مجازات بهره­مند گردد؟.

نظریه مشورتی:

پاسخ سوال۱- براساس ماده ۴۶قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲درجرائم درجه ۳تا ۸امکان تعلیق مجازات با داشتن شرایط لازم پیش بینی شده است وبا توجه به اطلاق حکم ماده دراین مورد تعلیق حکم می تواند هم شامل حبس وهم شامل جزای نقدی که باید یک سوم آن پرداخت شده باشد،‌ می شود.
پاسخ سوال۲- چنانچه محکومٌ علیه به حبس وجزای نقدی محکوم شده باشد،‌برای استفاده ازتعلیق اجرای مجازات باید علاوه برتحمل یک سوم حبس مقرر در حکم یک سوم از جزای نقدی را نیز پرداخت نماید.


 نظریه شماره ۶۷

۱۳/۷/۹۲

۱۳۵۱/۹۲/۷

۵۸۶-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

اول- چگونگی اعمال تخفیف در مورد مجازاتهای درجه هشتم به جهت عدم کارایی هیچکدام از بندهای ماده ۳۷.
پیشنهاد- استفاده از مجازاتهای جایگزین حبس (مواد ۶۴ به بعد)
دوم- نحوه درجه بندی اکثر مجازاتهای مقرر در قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ (مورد نیاز در زمان تخفیف مجازات طبق ماده ۳۷ یا تعیین مجازات برای معاون طبق بند ت ماده ۱۲۷ قانون مصوب ۱۳۹۲) به لحاظ عدم تطابق با درجات قید شده در ماده ۱۹ و تبصره های آن .
مثال: ماده ۵۰۱ و ۵۰۸ و ... با مجازات یک تا ده سال حبس
حداقل مجازات قانونی (یکسال) با درجه ۶ (درجه بالاتر) و حداکثر آن با درجه ۴ (درجه پایین تر) مطابقت دارد فلذا مشمول تبصره دو ماده ۱۹ نیز نمی گردند.
ماده ۶۵۲ با مجازات سه ماه تا ده سال.
حداقل مجازات با درجه ۸ و حداکثر آن با درجه ۴ مطابقت دارد.
ماده ۶۰۸( ملاک طبق تبصره ۳ ماده ۱۹مجازات شلاق است) با مجازات یک تا ۷۴ ضربه شلاق حداقل آن با درجه ۸ و حداکثر آن با درجه ۶ مطابقت دارد.
پیشنهادت:
الف- تا قبل ازاصلاح قانون مصوب ۱۳۷۵ ارائه آیین نامه ای از ناحیه ریاست معظم قوه قضائیه به منظور درجه بندی مجازاتهای مقرر در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ مثال: مجازاتهای مقرر در مواد ۵۰۱ و ۵۰۸( و موارد مشابه با قید شماره مواد) از درجه پنجم محسوب می شوند.
ب- اصلاح تبصره ۲ ماده ۱۹ به صورت ذیل:
مجازاتی که حداقل آن منطبق بریکی از درجات فوق وحداکثر آن منطبق بر درجه دیگر(نه بالاتر) باشد در صورت اختلاف یک درجه از درجه بالاتر و در صورت اختلاف بیش از دو درجه از درجه ای معادل میانگین درجات مزبور خواهد بود.
دوم- منظور از دادگاه لغو کننده قرار تعلیق و صادرکننده دستور اجرای حکم معلق در ماده ۵۴ چه دادگاهی است؟
آیا دادگاه صادرکننده حکم محکومیت اخیراست؟
یا دادگاه بدوی صادرکننده محکومیت تعلیقی؟
یا دادگاه صادرکننده حکم قطعی محکومیت تعلیقی (مرجع تجدیدنظر)؟
یا دادستان مجری حکم محکومیت قطعی اخیر؟
(عبارتی که این ابهام را ایجاد کرده است .. و مراتب رابه دادگاه صادرکننده قرار تعلیق اعلام می کند در ماده ۵۴ می باشد)
چهارم- راه حل تعارض بین بند الف ماده ۸۶ این قانون با بند ۱ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین چگونه است:
در مورد جرایمی که حداکثر مجازات آنها کمتر از ۹۱ روز حبس باشد میزان جزای نقدی جایگزین حبس:
الف- طبق بند الف ماده ۸۶ عبارت است از یک ریال تا نه میلیون ریال.
ب- طبق بند ۱ ماده ۳ قانون وصول عبارت است از نهصد هزار ریال تا چهارده میلیون ریال.
پنجم- راه حل تعارض بین بند ب ماده ۸۶ این قانون با بند ۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین چگونه خواهد بود.
در مورد جرایمی با حداقل مجازات حبس کمتر از نود ویک روز و حداکثر بیش از نودو یک روز میزان جزای نقدی جایگزین حبس:
الف- طبق بند ب ماده ۸۶ عبارت است از نه میلیون ریال تا هجده میلیون ریال.
ب- طبق بند ۲ ماده ۳ قانون وصول عبارت است از نهصد هزار ریال تا چهل میلیون ریال.
(یاد آور می گردد وفق ماده ۷۲۸ این قانون مقررات ماده ۳ قانون وصول نسخ گردیده است)
ششم- منظور از دادگاه یا دادگاه صادرکننده حکم در مواد ۵۸ و ۶۲ تبصره ۴ ماده ۸۴ و ۹۰ و تبصره ۲ ماده ۲۱۵ کدام دادگاه است آیا دادگاه صادرکننده حکم بدوی است یا دادگاه صادرکننده حکم قطعی؟
هفتم- رسیدگی به اعتراض نسبت به دستور یا حکم دادگاه مبنی بر ضبط اموال (موضوع ماده ۲۱۵ این قانون) در دادگاه عمومی جزایی (موضوع تبصره ۱ ماده ۲۱۵) که یک دادگاه هم عرض با دادگاه صادرکننده دستور یا حکم مورد اعتراض است چگونه خواهد بود.

نظریه مشورتی:

اول -باتوجه به اینکه مجازاتهای درجه ۸ از حداقل ممکن واحد مجازاتی شروع می شود، تقلیل موضوع ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ منتفی است اما تبدیل آن طبق مقررات مربوطه بلامانع می باشد مانند مجازات حبس درجه ۸ که لازم نیست ماده ۳۷ قانون مرقوم اعمال گردد چون مجازات درجه ۸ تا سه ماه حبس می باشد موضوع از مصادیق بند یک ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین مصوب سال ۱۳۷۳ می باشد ودادگاه مکلف به تبدیل آن به جزای نقدی است زیرا خفیف تر از مجازات موضوع مواد۶۴و۶۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ است وماده ۶۵ زمانی قابل اعمال است که متهم واجد شرایط تخفیف باشد اما اعمال بند یک ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت چنین قیدی ندارد واما در مورد شلاق به نظر می رسد باتوجه به وحدت ملاک بندت ماده ۳۷ تبدیل شلاق به جزای نقدی مندرج درهمان درجه بلامانع می باشد، بدیهی است تبدیل جزای نقدی به سایر مجازاتها مساعدتر به حال متهم نیست لذا موضوعاً منتفی است.
دوم- مطابق تبصره ۲ ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ملاک تعیین درجه مجازاتها حداکثر مجازات است ودرصورت تعدد مجازاتهای یک جرم، طبق تبصره ۳ ماده مذکور، مجازات شدیدتر ودرصورت عدم امکان تشخیص مجازات شدید، مجازات حبس ملاک خواهد بود.
سوم- منظور از دادگاه در ماده ۵۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ ، دادگاه صادرکننده رأی قطعی جرم ارتکابی مرتکب در ایام تعلیق می باشد.
چهارم- اگر شرایط اعمال ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ وجود داشته باشد، مقررات ماده ۸۶ قانون مرقوم اعمال خواهد شددرغیراینصورت بند الف ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت حاکم به موضوع است بنابراین تعارضی وجود ندارد.
پنجم – باتوجه به پاسخ بند چهارم، نیازی به پاسخ دراین بند نیست.
ششم- منظور از دادگاه درهر موردی که صراحت یا قرینه ای وجود ندارد دادگاه صادرکننده حکم قطعی است به جز درمورد تبصره ۲ ماده ۲۱۵ که باتوجه به مقصود مقنن طبق مفاد تبصره، حسب مورد دادگاه ممکن است دادگاه بدوی باشد یا تجدیدنظر.
هفتم – رسیدگی به اعتراض متضرر از قرار بازپرس یا دادستان موضوع تبصره ۱ ماده ۲۱۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ حسب مورد دادگاه عمومی جزایی یا دادگاه انقلاب است وچنانچه رأی به ضبط یا معدوم شدن اموال مرتبط با جرم توسط دادگاه صادر شده باشد رسیدگی به اعتراض مطابق مقررات آیین دادرسی کیفری به عهده دادگاه تجدیدنظر استان است البته درخصوص حکم ضبط خودرو حامل موادمخدر یا روان گردان­های صنعتی غیردارویی ولی باتوجه به فراز دوم ماده ۳۲ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر، چون حکم صادره فقط توسط ریاست دیوانعالی کشور و یا دادستان کل کشور قابل نقض است لذا، معترض می تواند اعتراض خود را با درخواست ومستندات به هریک از این دو مرجع تقدیم کند ومقامات مزبور می توانند نسبت به نقض حکم ضبط خودرو به علت تعلق خودرو به شخص ثالث پس از احراز عدم اذن واطلاع وی در این خصوص اتخاذ تصمیم نمایند.


 نظریه شماره ۶۸

۲۳/۵/۹۲

۹۳۷/۹۲/۷

۵۸۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

به نظر می رسد که به جای ماده ۶۳۷قانون مجازات اسلامی که فعلاً‌ حاکمیت دارد به اشتباه ماده ۵۳۷آمده که پس از اصلاح بشرح آتی اظهار نظر می گردد.
الف: صرف درخلوت بودن با نامحرم به نحو مذکور درسوال درصورتی که مرتکب جرمی نشوند درقانون جرم شناخته نشده اعم ازاینکه درمنزل یا داخل وسیله نقلیه باشند زیرا به موجب این ماده رابطه نامشروع ویا عمل منافی عفت را از قبیل تقبیل یا مضاجعه مثال زده است .
ب: چنانچه یکی از طرفین که متهم به زنا هستند با توجه به شرایط شرعی در قانون اقرار به زنا نماید حد براو جاری می گردد واگر دیگری انکار نماید و دلیل موجهی بر ارتکاب زنا نباشد تبرئه می شود" هم چنین است دررابطه نامشروع مادون زنا" که به طریق اولی وبه مراتب دست قاضی در کیفرهای تعزیری باز است،‌اضافه می گردد که در ادله اثبات در امور کیفری مصوب ۱۳۹۲که اقرار درماده ۱۶۰ازاهم دلایل است باید شرایط مندرج درمواد۱۶۷و۱۶۸و۱۶۹و۱۷۰و۱۷۱کاملاً رعایت و احراز گردد که پس از قطع ویقین واحراز شرایط مقرردر فصل دوم " اقرار" اقرارکننده به جرم زنا را، بشود نسبت به او حد جاری کرد.
پ: اصولاً دررابطه نامشروع تحقق تقبیل یا مضاجعه ومانند آن لازم است وصرف خلوت کردن بدون انجام شرایط مقرر که درماده ۶۳۷ذکر شده رابطه نامشروع تلقی نمی گردد، با این حال تعیین مصداق با توجه به محتویات پرونده به عهده قاضی محکمه است .
ت: به موجب تبصره ۲ماده ۲۱۸قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲اقرار درصورتی اعتبار شرعی دارد که نزد قاضی ودر محکمه انجام گیرد.

نظریه مشورتی:

در قانون مجازات اسلامی ماده ۵۳۷ قانون مجازات اسلامی اشعار میدارد هرگاه زن ومردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل یا مضاجعه شوند به شلاق تا ۹۹ ضربه خواهد شد بفرمائید:
الف- آیا خلوت با نامحرم مانند خلوت در خودرو و منزل مصداق روابط نامشروع مادون زنا می باشد یا خیر.
ب- درزنای موجب حد اگریکی از طرفین اقرار به زنا نمود ودیگری انکارکرد اقرار مقرعلیه خودش نافذ است و محکوم به حد می گردد و منکر تبرئه می گردد آیا می شود گفت این قاعده به طریق اولی در رابطه نامشروع مادون زنا جاری است یا خیر بگوئیم چون رابطه نامشروع طرفینی است اگریکی اقرار کرد دیگری نیز محکوم به شلاق تعزیری است
پ: آیا اساسا در رابطه نامشروع مادون زنا فعل لمس شرط می باشد یا خیر
ت: آیا اقرار نزد بازپرس در دادسرانافذ است یا اقرار در محکمه و نزد قاضی.


 نظریه شماره ۶۹

۲۰/۷/۹۲

۱۳۹۲/۹۲/۷

۵۸۹-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

هرگاه دادگاه بخواهد از موجبات تخفیف مجازات به استناد ماده ۳۸ قانون مجازات مصوب ۱۳۹۲ برای متهم مجازات حبس را تخفیف دهد با توجه به بند الف ماده ۳۷ چنانچه قاضی بخواهد حبس درجه هشت را اعمال نماید آیا میتواند به کمتر از سه ماه حبس حکم نماید یا باید مطابق بند دوم از ماده ۳ قانون وصول به جای حبس زیر سه ماه جزای نقدی حکم دهد؟.

نظریه مشورتی:

در مورد این که آیا بند یک ماده ۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین مصوب ۲۸/۱۲/۱۳۷۳با تصویب قانون اخیرالتصویب مجازات اسلامی نسخ شده است یا خیر؟! مطابق بند یک یاد شده در هرمورد که در قوانین حداکثر مجازات کمتر از ۹۱ روز حبس... باشد به جای حبس حکم به جزای نقدی صادر می شود واین امر یک تکلیف قانونی است. امّا طبق ماده ۶۴قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲مجازات جایگزین حبس موقعی قابل اعمال است که محکومٌ علیه واجد شرایط تخفیف باشد درغیر این صورت مجازات جایگزین، اعمال نخواهد شد مثلاً دادگاه مجازات متهم سابقه دار را در صورت ارتکاب جرمی که حداکثر مجازات آن سه ماه حبس باشد باید اجباراً به جزای نقدی تبدیل کند، امّا به مجازات جایگزین حبس نمی تواند محکوم نماید در نتیجه بند ۱ماده ۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت از مقررات مجازات های جایگزین حبس خفیف تر ونسخ نشده است.


 نظریه شماره ۷۰

۱۵/۷/۹۲

۱۳۸۱/۹۲/۷

۵۹۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : اجرای مواد فصل نهم قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در خصوص مجازات جایگزین حبس با توجه به ماده ۷۹ قانون در حال حاضر با توجه به عدم تصویب این نامه موضوع ماده ۷۹ قابلیت اعمال را دارد یا خیر یا اینکه در حال حاضر تا زمان تصویب این نامه ماده ۷۹ مجازات جایگزین حبس در خصوص انواع خدمات عمومی در دستگاه­ها و موسسات دولتی و عمومی قابلیت اعمال ندارد ولی درسایر موارد قابلیت اعمال مجازات جایگزین حبس وجود دارد.

نظریه مشورتی:

طبق ماده ۷۹قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲یکی از مجازات های جایگزین حبس، انواع خدمات عمومی است که دستگاه ها ومؤسسات دولتی وعمومی پذیرنده محکومان هستند ونحوه همکاری آنان باید طی آئین نامه مشخص گردد وبعضاً مجازات های جایگزین حبس نیاز به اقدامات مراقبتی ندارند ا زجمله مجازات های جایگزین حبس موضوع ماده ۸۶ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲که جزای نقدی است مع الوصف با توجّه به اطلاق قسمت اخیر ماده ۷۹همین قانون " مقررات این فصل پس از تصویب آئین نامه موضوع این ماده لازم الاجراء می شود " بنابراین مادام که آئین نامه مذکور به تصویب نرسیده مجازات های جایگزین حبس قابل اعمال نیست.


 نظریه شماره ۷۱

۲/۶/۹۲

۱۰۱۹/۹۲/۷

۷۵۶-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- با توجه به قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ آیا آراء وحدت رویه ۶۹۶و ۶۷۷ در خصوص جرائم ارتشاء وفروش مال غیر و عدم تسری مرورزمان به آن هیات عمومی دیوانعالی کشور به قوت خود باقی است یا خیر؟
۲- منظور قانونگذار ازتعزیرات منصوص شرعی مندرج در تبصره ۲ ماده ۱۱۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ چه جرائمی است.

نظریه مشورتی:

۱- درماده ۱۰۹قانون مجازات اسلامی جرائمی به شرح بندهای سه گانه ازشمول مرور زمان خارج گردیده است،‌ با این استثناء که جرائم اقتصادی شامل کلاهبرداری وجرائم سیزده گانه مندرج درتبصره ذیل ماده ۳۶قانون مرقوم درصورتی از شمول مرور زمان خارج است که میزان مال موضوع جرم ارتکابی یک میلیارد ریال تمام وبالاتر باشد، بنابراین آراء وحدت رویه شماره ۶۷۷مورخ ۱۴/۴/۱۳۸۴وشماره ۶۹۶مورخ۱۴/۵/۱۳۸۵درخصوص ارتشاء وفروش مال غیر ازدرجه اعتبار ساقط است ودرشرائط فعلی کاربردی ندارد.
۲- تعزیرات منصوص شرعی به تعزیراتی گفته می شود که درشرع مقدس اسلام، برای یک عمل معین نوع ومقدار کیفرمشخص شده باشد، بنابراین مواردی که به موجب روایات ویا هر دلیل شرعی دیگر، بطور کلی ومطلق برا ی عملی تعزیر مقرر گردیده است ونوع ومقدار آن معین نشده است،‌ تعزیر منصوص شرعی محسوب نمی شود


 نظریه شماره ۷۲

۷/۸/۹۲

۱۴۶۹

۷۶۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

استناد ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ و اصلاحات بعدی در مواردی که جرائم ارتکابی مختلف بودند برای هریک مجازات جداگانه تعیین می گردید و در مقام اجراء نیز کلیه مجازاتها در طول یکدیگر اجراء می شد و درمواردی که جرائم مختلف نبودند فقط یک مجازات تعیین واجراء می گردید وهرگاه در پرونده­های مختلف برای جرائم از نوع واحد مجازاتهای مختلفی تعیین می شد پرونده به تجویز ماده ۱۸۴ قانون تعیین آئین دادرسی در امور کیفری به مرجع صالح ارسال می گردید و مرجع صالح اقدام به نقض کلیه آراء نموده و مبادرت به صدور رای واحد می کرد در قانون مجازات اسلامی جدید مصوب ۱۳۹۲ درماده ۱۳۴و تبصره­های آنکه بحث تعدد جرم مطرح گردیده مقررات جدیدی وضع شده است از جمله ۱- صدور آراء مختلف در مورد جرائم متعدد ۲- تشدید مجازات حسب مورد ۳- اجراء مجازات اشد. اینکه با توجه به موادی که از آنها ذکر شده خواهشمند است نظریه خود را در خصوص موارد ذیل اعلام فرمانید:
۱- آیا منظور از جرائم ارتکابی در سطر اول ماده اعم از جرائم از نوع مختلف و ازنوع واحد است یعنی فردی مرتکب بزه خیانت درامانت،کلاهبرداری، سرقت و ... شود یا اینکه هرگاه مرتکب چند فقره بزه خیانت درامانت شود نیز مشمول قسمت اول ماده بوده و دادگاه باید درمورد هر فقره خیانت درامانت حکم صادر نماید.
۲- آیا منظور ازمجازات اشدی که قابل اجراء است مجازاتی است که درحکم تعیین شده یا مجازات قانونی هرجرم است.
۳- اگر منظور از مجازات اشد مجازات مقرر در رای است هرگاه مجازاتها مساوی باشند ملاک اجراء مجازات کدام حکم است.
۴- با توجه به مقررات ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی سابق وماده ۱۸۴ قانون آئین دادرسی درامور کیفری درمواردی که قبل ازلازم­الاجراء شدن قانون جدید احکام متعدد درمورد جرائم از نوع واحد (مثلا چند رای درمورد صدور چند فقره چک بلامحل ) صادر شده است آیا در زمان حکومت قانون جدید مجازات اسلامی ارسال پرونده ازاجراء احکام به دادگاه جهت صدور رای واحد مجوز قانونی دارد یا نه وچنانچه این پرونده­ها به دادگاه ارسال شد دادگاه مجاز است به استناد ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی سابق وماده ۱۸۴ قانون آئین دادرسی کیفری نسبت به نقض آراء مختلف و صدور رای واحد اقدام نماید یا خیر؟ در صورت مثبت بودن پاسخ آیا در رای جدید مجاز به تشدید مجازات می باشد یا نه؟ واگرمجاز به تشدید مجازات به استناد ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی جدید نباشد و فقط مجازات اشد مقرر در آراء مختلف قابل اجراء باشد ارسال پرونده به دادگاه چه اثری خواهد داشت و آیا واحد اجرای احکام کیفری مجاز است بدون ارسال پرونده به دادگاه بر اساس میزان مجازات مقرر در آراء مختلف راسا اقدام به اجراء مجازات اشد نماید یا نه.
۵- درصورتی که تشخیص مجازات اشد قابل اجراء به عهده دادگاه باشد و با توجه به اینکه طبق ماده ۱۸۴ قانون آئین دادرسی کیفری صرفا درمواردی که صدور رای واحد برای جرائم متعدد ضرورت دارد پرونده بر حسب مورد به یکی از دادگاههای ذکر شده در بندهای مختلف آن ماده ارسال می شود در حالیکه در ماده ۱۳۴ فعلی مجوزی برای نقض آراء سابق و صدور رای واحد وجود ندارد پرونده باید به کدام دادگاه برای تشخیص مجازات اشد ارسال شود و چنانچه آراء از شعب مختلف در حوزه های مختلف صادر شده باشد تشخیص حکم قابل اجراء به عهده کدام دادگاه است.

نظریه مشورتی:

۱- با توجه به اطلاق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ مقررات آن در تمام جرایم موجب تعزیر اعم از مشابه یا مختلف باید اعمال گردد.
۲- منظور از مجازات اشد قابل اجراء، مجازات مقرر در حکم است نه مجازات قانونی جرم.
۳- اگر میزان مجازات های مقرر در حکم های صادره ( احکام متعدد) علیه یک متهم مساوی باشد حتی از نظر آثار تبعی نیز یکسان باشند( هر دو فاقد آثار تبعی یا با آثار تبعی مساوی) در اینصورت فرقی در اجرای آنها نیست و یکی از مجازاتها قابل اجراء است.
۴- در خصوص احکام متعدد که قبل از اجرای قانون مجازات اسلامی راجع به جرایم مشابه صادر شده است، باید مطابق ماده ۱۸۴ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری و با رعایت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ حکم واحد صادر شود و ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ که مجازات شدیدتری در تعدد جرائم وضع شده به آنها تسری ندارد.
۵- با توجه به پاسخ بند ۴، اعلام پاسخ در این بند منتفی است.


 نظریه شماره ۷۳

۱۳/۷/۹۲

۱۳۵۶

۷۶۶-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با عنایت به اینکه برخی قواعد جزای عمومی مذکور در قانون مصوب ۱/۲/۹۲ نسبت به قانون سابق اشد محسوب می گردد مانند اینکه اختیارات قاضی در تخفیف مجازات حسب قانون جدید محدود شده ودرتکرارجرم و تعدد جرم نیز تشدید مجازات الزامیست یا دامنه شروع به جرم توسعه یافته آیا مواد مربوط به تخفیف (۳۷و ۳۸) تعدد (۱۳۴) و تکرار(۱۳۷) یا شروع به جرم( ۱۲۲) نسبت به جرائم قبل ازلازم­الاجرا شدن قانون تسری می یابد و قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ قابلیت استناد ندارد یا اینکه کماکان محاکم باید بر اساس قانون حاکم در زمان وقوع بزه وفق مواد ۲۲-۴۱-۴۷-۴۸ قانون سابق حکم صادر نمایند.

نظریه مشورتی:

برابر ماده ۱۰قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲قانون حاکم در زمان وقوع جرم ملاک عمل خواهد بود مگر آنچه درماده ۱۱همان قانون استثناء شده باشد یا قانون جدید خفیف تر یا مساعدتر به حال متهم باشد، تشخیص مصادیق تخفیف یا تشدید با توجه به محتویات پرونده به عهده مقام قضایی رسیدگی کننده است.


 نظریه شماره ۷۴

۲۶/۵/۹۲

۹۶۶/۹۲/۷

۵۹۲-۱/۱۶۸-۹۲

سوال : هرگاه در پرونده­های سرقت گوشی تلفن همراه و مزاحمت تلفنی اقدامات دادگاه جهت دستگیری مالک سیم کارت منتج به نتیجه نگردیده است آیا دادگاه میتواند دستور سوزاندن سیم کارت را به مخابرات یا ایرانسل اعلام نماید.

نظریه مشورتی:

سیم کارت تلفن همراه چون مستقیماً وسیله ارتکاب جرم نیست بلکه در مزاحمت تلفنی فقط وسیله انتقال صوت از گوینده به شنونده است ودرمورد سرقت گوشی نیز ارتباطی به اصل موضوع سرقت ندارد وگذشته ازآن در قوانین جزائی و مقررات مخابرات دراین مورد تعیین تکلیف شده در نتیجه سوزاندن سیم کارت تلفن همراه به شرح مذکور در سوال محتاج نصّ قانونی است، لذا دادگاه مجاز به صدور چنین دستوری نیست.


 نظریه شماره ۷۵

۱۸/۶/۹۲

۱۱۷۷/۹۲/۷

۷۸۴-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : ۱- مرجع صالح برای صدورحکم آزادی مشروط در فرضی که صادرکننده حکم قطعی دادگاه تجدیدنظر باشد کدام دادگاه است؟
۲- آیا میتواند بین احکام دادگاه تجدیدنظرتفکیک قائل شد بدین نحو که چنانچه دادگاه تجدیدنظرصرفا حکم بدوی را تایید نموده باشد صدورحکم آزادی مشروط در صلاحیت دادگاه نخستین بوده و درصورت نقض حکم بدوی و صدورحکم جدید توسط مرجع تجدیدنظرصدورحکم آزادی مشروط نیز با این مرجع اخیر باشد.

نظریه مشورتی:

با عنایت به اینکه صرفاً رأی قطعی ولازم الاجراء دارای اثر حقوقی است وهر گونه تغییر دراجرای حکم صادره ازجمله آزادی مشروط نیز باید ناشی از تصمیم دادگاه صادرکننده آن رأی باشد، بنابراین منظور ازدادگاه صادرکننده رأی، دادگاهی است که رأی لازم الاجراء را صادرکرده است، بدیهی است در صورتی که رأی دادگاه بدوی ذاتاً قطعی باشد ویا به علت عدم طرح در دادگاه تجدید نظر قطعیّت یافته باشد،‌دادگاه صادرکننده رأی قطعی،‌دادگاه بدوی است وچنانچه رأی دادگاه بدوی دردادگاه تجدیدنظر تأیید ویا دراین مرجع، رأی جدید صادرشده باشد،‌دراین صورت دادگاه تجدیدنظر صادرکننده رأی قطعی محسوب می شود.


 نظریه شماره ۷۶

۱۶/۶/۹۲

۱۱۳۱/۹۲/۷

۷۹۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با توجه به مقررات مربوط به تکرارجرم در قانون مجازات اسلامی مصوبه ۱۳۹۲ نظر) اگرمحکوم­علیه مرتکب جرم تعزیری درجه یک تا شش دیگری گردد به مجازات تا ۵/۱ برابر آن محکوم می گردد سوالات به وجود آمده:
۱- آیا در صورت تکرار جرم قاعده جمع مجازات­ها (یعنی هم مجازات سابق وهم مجازات جدید هر ۲) اجرا می گردد یا فقط مجازات اشد اجرایی می گردد؟
۲- اگر جرم تکرار شده ازهمان نوع جرم سابق باشد تکلیف چیست.

نظریه مشورتی:

تکرار جرم موضوع ماده ۱۳۷قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲این است که شخصی پس از محکومیت قطعی به یکی از مجازات های تعزیری درجه یک تا شش مرتکب جرم دیگری از همین درجات شود وازاین حیث با تعدد جرائم تفاوت دارد، بنابراین چنانچه محکومیت قبلی اجراء نشده ویا قسمتی ازمجازات محکومیت قبلی اجراء شده باشد، مجازات آن محکومیت ویا بقیه آن همراه با مجازات بعدی ناشی از تکرار جرم، اجراء خواهد شد مشروط بر آنکه مجازات قانونی هریک از دو جرم ارتکابی از درجه یک تا شش باشد، اعم ازاینکه جرم بعدی نظیر جرم قبلی باشد یا نه.


 نظریه شماره ۷۷

۲۸/۵/۹۲

۹۷۶/۹۲/۷

۵۹۳-۱/۱۶۸-۹۲

سوال : چنانچه در اجرای ماده ۱۴۰ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور کیفری مصوب ۱۳۷۸ وثیقه­گذار نتواند پس از ابلاغ واقعی محکوم­علیه را معرفی نماید و رئیس دادگستری (پرونده مربوط به سال ۱۳۸۳ و قبل از تشکیل دادسراها می باشد) دستور ضبط وثیقه را صادر نماید و دستور صادره به جهت عدم اعتراض وثیقه­گذار قطعی شود و پس از قطعیت دستورصادره اجرا شود و وثیقه به نام سازمان جمع آوری و فروش اموال تملیکی به نمایندگان از طرف دولت انتقال یابد و پرونده مختومه شود آیا دادستان می تواند از دستور صادره در سال ۱۳۸۳ که اجراء مختومه شده است عدول نماید یاخیر؟

نظریه مشورتی:

با توجه به اینکه حکم دادگاه در مورد ضبط وثیقه حسب مفاد بند ن ماده ۳ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب قطعی و موضوع واجد اعتبار امر مختومه است لذا مقام صادر کننده دستور ( اعم از رئیس حوزه قضائی یا دادستان) نمی تواند از دستور خویش پس از قطعیت آن مبنی بر ضبط وثیقه یا اخذ وجه الکفاله عدول کند


 نظریه شماره ۷۸

۲۰/۶/۹۲

۱۱۸۹/۹۲/۷

۷۹۴-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : براساس ماده ۳۸ اصلاحی قانون مجازات اسلامی مورخ ۲۷/۲/۷۷رسیدگی به درخواست آزادی مشروط در صلاحیت دادگاه صادرکننده­ی حکم قطعی اعلام شده بود ولی درماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ قید قطعی از دادگاه صادرکننده حذف شده است با توجه به اینکه قانونگذار سال ۱۳۹۲ دربعضی از مواد ازجمله مواد ۴۶و۵۷ قید قطعی را ازدادگاه صادرکننده­ی حکم حذف نکرده و بین دادگاه صادرکننده­ی حکم و دادگاه صادرکننده­ی حکم قطعی تفاوت قائل شده است استدعا دارد پاسخ دهید چنانچه متهمی دردادگاه بدوی به مجازات حبس محکوم شده وواجد شرایط استفاده از آزادی مشروط باشد واین حکم بدون هیچ دخل وتصرفی عینا دردادگاه تجدید نظرتایید شود کدامیک ازدادگاههای بدوی یا تجدیدنظرصلاحیت رسیدگی به درخواست آزادی مشروط را دارد.

نظریه مشورتی:

با توجه به ماده ۲۷۸ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، تنها رأی قطعی قابلیت اجراء دارد و هر گونه تغییر در اجرای حکم صادره از جمله اعمال مقررات آزادی مشروط نیز باید ناشی از تصمیم دادگاه صادرکننده آن رأی باشد، بنابراین منظور از"دادگاه صادرکننده" در ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ دادگاهی است که رأی لازم الاجراء صادر کرده است. بدیهی است در صورتی که رأی دادگاه بدوی ذاتاً قطعی باشد یا به علت عدم طرح در دادگاه تجدیدنظر قطعیت یافته باشد (احکام موضوع بند الف و ب ماده ۲۷۸ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور کیفری) دادگاه صادرکننده رأی قطعی، دادگاه بدوی است و چنانچه رأی دادگاه بدوی پس از رسیدگی به اعتراض عیناً در دادگاه تجدیدنظر تائید و یا اینکه این مرجع با نقض رأی دادگاه بدوی رأسا مبادرت به صدور حکم نماید، مرجع صادرکننده رأی قطعی، دادگاه تجدیدنظر محسوب می شود.


 نظریه شماره ۷۹

۱۴/۷/۹۲

۱۳۷۴/۹۲/۷

۶۰۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : مجازاتهای جایگزین حبس درفصل نهم بخش اول کتاب اول قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲ تصریح به موجب قسمت اخیر ماده ۷۹ این قانون مقررات این فصل پس ازتصویب آئین­نامه موضوع این ماده لازم­الاجرا می شود ازجمله مجازاتهای جایگزین حبس به استناد ماده ۸۶ قانون مرقوم جزای نقدی است آیا پس ازلازم الاجرا شدن قانون مذکور اعمال مقررات ماده ۸۶ این قانون امکان پذیر است یا خیر؟

نظریه مشورتی:

طبق ماده ۷۹ قانون مجازات اسلامی،‌یکی از مجازاتهای جایگزین حبس انواع خدمات عمومی است که دستگاهها و مؤسسات دولتی و عمومی پذیرنده محکومین هستند و نحوه همکاری آنان باید طی آئین نامه ای مشخص گردد و بعضاً مجازات های جایگزین حبس نیاز به اقدامات مراقبتی ندارد، از جمله مجازات های جایگزین حبس موضوع ماده ۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ که جزای نقدی است. مع الوصف با توجه به اطلاق قسمت اخیر ماده ۷۹ همین قانون، مقررات فصل نهم پس از تصویب آئین نامه لازم الاجراء می شود.


 نظریه شماره ۸۰

۱۷/۶/۹۲

۱۱۴۸/۹۲/۷

۷۹۶-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با توجه به مقررات ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱/۲/۹۲) مراد از دادگاه صادرکننده حکم دادگاه بدوی است یا دادگاه صادرکننده دادنامه قطعی تجدیدنظر.

نظریه مشورتی:

با توجه به ماده ۲۷۸قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامور کیفری تنها رأی قطعی قابلیت اجراء دارد وهرگونه تغییر دراجرای حکم صادره از جمله اعمال مقررات آزادی مشروط نیز باید ناشی از تصمیم دادگاه صادرکننده آن رأی باشد،‌ بنابراین منظور از " دادگاه صادرکننده" درماده ۵۸قانون مجازات اسلامی،‌ دادگاهی است که رأی لازم لاجراء را صادرکرده است، بدیهی است درصورتی که رأی دادگاه بدوی ذاتاً قطعی باشد یا به علت عدم طرح در دادگاه تجدیدنظر قطعیت یافته باشد( احکام موضوع بند الف وب ماده ۲۷۸قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامور کیفری) دادگاه صادرکننده رأی قطعی،‌دادگاه بدوی است وچنانچه رأی دادگاه بدوی پس از رسیدگی به اعتراض،‌عیناً در دادگاه تجدیدنظر تأیید ویا اینکه این مرجع با نقض رأی دادگاه بدوی،‌ رأساً مبادرت به صدور حکم نماید، دادگاه تجدیدنظر مرجع صادرکننده رأی قطعی محسوب می شود.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه شماره۴۱

نظریه شماره۴۱

۲۰/۶/۹۲

۱۲۰۱/۹۲/۷

۸۴۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: درصورتیکه مجازات جرمی در درجه پنج قرار گیرد و با اعمال ماده ۳۷ به درجه هشت تقلیل یافته (مواد ۱۹ و ۳۷ ق.م.ا) آیا متهم را می بایست به سه ماه حبس محکوم کرد یا اینکه تبدیل آن به جزای نقدی با رعایت قانون نحوه وصول برخی از درآمدهای دولت یا رای وحدت رویه امکان­پذیر است؟

۲-    منظورقانونگذار از دادگاه صادرکننده حکم در ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی (مصوب۱۳۹۲) دادگاه بدوی است یا تجدیدنظر؟

۳- درماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ آمده درهر یک از موارد فوق فقط مجازات اشد قابل اجراء است یعنی چه؟ وآیا عبارت اخیرالذکر شامل هر دو مورد جرائم ارتکابی بیش از سه جرم وکمتر از سه جرم می شود؟ با ذکر مثال بیان نظر فرمائید.

نظریه مشورتی:

۱- وقتی مجازات حبس با اعمال کیفیات مخففه براساس بند الف ماده ۳۷قانون مجازات اسلامی تقلیل می یابد،‌ حبس تقلیل یافته مورد حکم قرار می گیرد وتبدیل آن به مجازات جزای نقدی جایز نیست ودرما نحن فیه مجازات به ۳ماه حبس پس از اعمال تخفیف مجازات قانونی جرم نیست تا از مصادیق بند ۲ماده ۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت باشد.

۲- منظور از "دادگاه صادرکننده حکم" درماده ۵۸قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، دادگاه صادرکننده حکم قطعی است زیرا طبق ماده ۲۷۸قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامور کیفری،‌ تنها رأی قطعی ولازم الاجراء اثر حقوقی دارد وقابل اجراء است وهرگونه تغییر دراجرای حکم صادره از جمله آزادی مشروط نیز باید ناشی از تصمیم دادگاه صادرکننده آن رأی باشد، بنابراین منظور از دادگاه صادرکننده حکم، دادگاهی است که رأی لازم الاجراء را صادر کرده است، بدیهی است در صورتی که رأی دادگاه بدوی ذاتاً قطعی ویا به علت عدم طرح در دادگاه تجدیدنظر، قطعیت یافته باشد، دادگاه صادرکننده رأی قطعی دادگاه بدوی است وچنانچه رأی دادگاه بدوی در دادگاه تجدیدنظر عیناً تأیید ویا این مرجع با نقض رأی دادگاه بدوی رأساً مبادرت به صدور حکم نموده باشد، دادگاه تجدیدنظر، صادرکننده رأی قطعی محسوب می شود.
 
۳- مراد از مجازات اشد درماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی، شدیدترین مجازات مندرج درحکم می باشد وضابطه برای تشخیص مجازات اشد در   محکومیت های متعدد، مجازات اصلی جرم بدون توجّّه به آثار تبعی است ودرصورتی که مجازات های اصلی یکسان باشد، مجازاتی که آثار تبعی دارد یا آثار تبعی آن بیشتر است مجازات اشد محسوب می گردد ودر صورت عدم امکان تشخیص مجازات شدیدتر، با توجّه به تبصره ۳ماده ۱۹قانون مجازات اسلامی، مجازات حبس ملاک است . بنابراین درتعدد جرائم ارتکابی موضوع ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی اعم از اینکه جرایم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد یابیش از سه جرم باشد باید براساس مقررات این ماده مجازات هریک از جرائم ارتکابی را تعیین نمود ودرهر دو حالت فقط شدیدترین مجازات مندرج در حکم قابل اجراء است.

 ۳- مراد از مجازات اشد درماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی، شدیدترین مجازات مندرج درحکم می باشد وضابطه برای تشخیص مجازات اشد در   محکومیت های متعدد، مجازات اصلی جرم بدون توجّّه به آثار تبعی است ودرصورتی که مجازات های اصلی یکسان باشد، مجازاتی که آثار تبعی دارد یا آثار تبعی آن بیشتر است مجازات اشد محسوب می گردد ودر صورت عدم امکان تشخیص مجازات شدیدتر، با توجّه به تبصره ۳ماده ۱۹قانون مجازات اسلامی، مجازات حبس ملاک است . بنابراین درتعدد جرائم ارتکابی موضوع ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی اعم از اینکه جرایم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد یابیش از سه جرم باشد باید براساس مقررات این ماده مجازات هریک از جرائم ارتکابی را تعیین نمود ودرهر دو حالت فقط شدیدترین مجازات مندرج در حکم قابل اجراء است.


 نظریه شماره۴۲


۲۰/۶/۹۲

۱۱۹۵/۹۲/۷

۸۶۸-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: با توجه به ماده ۵۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در صورتی که دادگاه تجدیدنظر قرار تعلیق را صادر کرده باشد یا قرار تعلیق داده جزایی را تایید کرده باشد و حال اگر دادگاه جزایی شهرستان در پرونده دیگر همان متهم فوق به اتهام جرم عمدی به حبس و درجه ۶ محکوم نموده است ورای بلحاظ عدم تجدیدنظر قطعی شده است آیا در چنین شرایطی دادگاه جزائی اجازه دارد قرار تعلیق صادره از دادگاه تجدیدنظر را مطابق ماده ۵۴ قانون فوق الذکر بالحاظاین در ماده قید شده پس از قطعیت حکم اخیر قرار تعلیق لغو ) لغو و دستور اجرای حکم را صادر کند یا باید موضوع را به دادگاه تجدیدنظر اطلاع تا داده تجدیدنظر را تعلیقی خودش را لغو نماید

نظریه مشورتی:
 
با توجّه به صراحت ماده ۵۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲که مقررمی دارد ".... پس از قطعیت حکم اخیر، دادگاه قرار تعلیق را لغو ودستور اجرای حکم معلق را نیز صادر ومراتب را به دادگاه صادرکننده قرار اعلام می دارد... " لغو قرار تعلیق اجرای تمام یا قسمتی از مجازات صرفاً به عهده دادگاهی است که حکم قطعی مربوط به جرم بعدی (که دردوران تعلیق مرتکب شده) ازآن دادگاه صادر شده است اعم ازاینکه این دادگاه، دادگاه بدوی باشد یا دادگاه تجدیدنظر لذا درفرض سؤال لغو قرار تعلیق اجرای مجازات صادره ازدادگاه تجدیدنظر، توسط دادگاه بدوی با عنایت به صراحت واطلاق مقررات ماده مذکور قانوناً بلااشکال است خصوصاً این که " قرار تعلیق اجرای تمام یا قسمتی از مجازات" قرار نهایی محسوب نمی شود وتصمیم درماهیت قضیه نیست که اگر از ناحیه دادگاه عالی صادرشود، دادگاه تالی نتواند نسبت به لغو آن قانوناً اقدام نماید.


 نظریه شماره ۴۳

 ۲۵/۶/۹۲

 ۱۲۱۴/۹۲/۷                                                                                                                   

۹۰۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: احتراما نظربه اینکه درشق اول ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ قاعده و جمع مجازاتها درمورد جرائم ارتکابی مختلف پذیرفته شده بود و کلیه مجازاتهای تعیین شده برای جرائم مختلف اجرا می شد در حالیکه در ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در تعدد جرم فقط مجازات اشد قابل اجراست لذا چنانچه در سال گذشته محکومیت­های مختلف فردی توسط اجرای احکام به زندان اعلام شده باشد (محکومیت­ها شامل سرقت،ضرب وجرح و جعل بوده است).

۱-   آیا بایستی درحال حاضر با توجه به ماده ۱۳۴ مجددا اجرای احکام به زندان اعلام نماید که فقط مجازات اشد را اجرا و سپس محکوم­علیه آزاد شود؟ دراین صورت آیا قبل ازهرچیزی بایستی پرونده به آخرین شعبه دادگاه جزایی ارسال شود تا مطابق ماده ۱۳۴ برای هر یک از جرائم ارتکابی حداکثر مجازات را تعیین نماید و پس از آن مجازات اشد به زندان اعلام شود یا نیازی به این اقدام نیست.

۲-   اصولا آیا ماده ۱۳۴ نسبت به شق اول ماده ۴۷ خفیف می باشد یا شدید زیرا از یک طرف مطابق شق اول ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰ دادگاه الزامی به تعیین حداکثر مجازات یا بیش از حداکثر نداشت ولی همه مجازات­های تعیین شده اجرا می شد در حالیکه از طرف دیگر هم اکنون فقط مجازات اشد قابل اجراست

نظریه مشورتی:

 (۱-۲)- اجرای مجازات اشد مطابق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در تعدد جرایم در صورتی است که بر اساس این ماده مجازاتها تعیین شده باشد مطابق اصول کلی حقوق جزا قوانین ماهیتی عطف به ما سبق نمی شوند مگر آنکه نسبت به قانون سابق اخف یا مساعدتر به حال مرتکب باشد این مطلب در ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ هم تصریح شده است در خصوص تعدد جرایم تعزیری به طور مطلق نمی توان گفت قانون فعلی شدیدتر است یا خفیف تر و با توجه به اینکه طبق ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ قاعده جمع مجازاتها در جرایم متعدد غیر مشابه (مختلف) اعمال می شد ولی در قانون فعلی فقط یک مجازات اشد قابل اجراء است لذا در هر مورد( و در فرض سؤال نیز) باید بررسی و مشخص شود چنانچه مجموع مجازاتهای تعیین شده در حکم طبق قانون سابق بیشتر از مجازات اشدی است که مقنن در ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ پیش بینی نموده است مطابق بند ب ماده ۱۰ قانون مؤخر باید عمل شود در غیر این صورت مجموع همان مجازاتهایی که طبق قانون سابق تعیین شده اجراء می شود.


 نظریه شماره ۴۴

۲۳/۴/۹۲

۷۴۵/۹۲/۷

 ۴۵۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :با توجه به ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ و ماده ۱۳۳ لایحه قانون محازات اسلامی ابلاغی ۱۳۹۲ ومفاد مواد ۷۰۲/۷۰۳ قانون تعزیرات اسلامی کتاب پنجم که مرتکب خرید مشروبات الکلی و حمل مشروبات الکلی ونگهداری مشروبات الکلی وفروش مشروبات الکلی وساخت مشروبات الکلی ودرمعرض فروش قرار دادن مشروبات الکلی و از خارج وارد کردن مشروبات الکلی درهر مورد علی حده مستوجب مجازات شناخته است اگر شخصی در آن واحد و درعین حال مبادرت به خرید مشروبات الکلی و فروش مشروبات الکلی و نگهداری مشروبات الکلی نماید آیا در چنین موردی تعدد جرایم مادی است و در هر مورد دادگاه نسبت به هر اتهام باید جداگانه تعیین کیفر نماید؟.

نظریه مشورتی:

نظربه اینکه مقنن در ماده ۷۰۲ اصلاحی مصوب ۲۲/۸/۱۳۸۷ قانون مجازات اسلامی برای تمام مصادیق ساخت ، خرید وفروش، حمل ونگهداری ویا در اختیار دیگری قراردادن مشروبات الکلی مجازات یکسانی تعیین کرده، مضافاً براینکه ممکن است هریک از موارد مذکور مقدمه یا ملازمه با جرم منظور اصلی مجرم باشد، بنابراین درصورت ارتکاب تمامی آنها از جانب یک نفرفقط یک مجازات برای وی تعیین می گردد.


 نظریه شماره ۴۵

۲۸/۵/۹۲

۹۷۱/۹۲/۷

۴۵۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: احتراما همانطور که استحضار دارید به موجب تبصره ۲ ماده ۱۱۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ اطلاق مقررات مواد ۱۱۵ بند (ب) ماده (۷) وبندهای (الف) و(ب) ماده (۸) و مواد (۲۷)،(۳۹)،(۴۰)،(۴۵)،(۴۶)،(۹۳)،(۹۴)،(۱۰۵) این قانون شامل تعریزات منصوص شرعی نمی شود با توجه به اینکه تعزیرات منصوص شرعی در قانون مزبور تعریف نشده و یا مصادیق آن بیان نشده است اعلام فرمایند تعریف و مصادیق تعزیرات منصوص شرعی دقیقا چیست؟.

نظریه مشورتی:

تعزیرات منصوص شرعی به تعزیراتی گفته می شود که در شرع مقدس اسلام برای یک عمل معین، نوع و مقدار کیفر مشخص شده است، بنابراین مواردی که به موجب روایات و یا هر دلیل شرعی دیگر، به طور کلی و مطلق برای عملی تعزیر مقرر شده است ولی نوع و مقدار آن معین نگردیده، تعزیر منصوص شرعی محسوب نمی شود.


 نظریه شماره ۴۶

۲۶/۵/۹۲

۹۶۳/۹۲/۷

۴۷۰-۱/۱۸۶-۹۲

سؤال: احتراما با توجه به اینکه به موجب مقررات مواد ۱۲۲ و ۱۲۳ و ۱۲۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲نظام مشخصی برای جرم­انگاری و مجازات"شروع به جرم" در قانون مزبور تعریف و تعیین شده است به نظر میرسد ارده مقنن بر انتظام بخشی به نحوه مجازات شروع به جرم در کل نظام حقوقی و تحقیق بند ۷ سیاستهای کلان مقام معظم رهبری دائر بر یکسان سازی نحوه رسیدگی درامور قضایی بوده است از طرفی به موجب ماده ۷۲۸ همان قانون تمام قوانین مغایرملغی اعلام شده است و اطلاق این الغاء شامل قوانین عام و خاص هر دو می شود حال سوال این است آیا قوانینی که به موجب آنها به صورت خاص برای شروع به جرم تعیین مجازات شده است ازجمله مواد ۵۴۳ ،۵۹۴،۶۱۳ تبصره ماده ۶۲۱ و ماده ۶۵۵ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ ملغی است یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

با توجه به اینکه مقنن درقانون مجازات اسلامی مصوب۱۳۹۲درمقام ایجاد نظم خاصی برای مجازات "شروع به جرم" است لذا درتمام مواردی که مشمول ماده۱۲۲قانون مذکور است مجازات هایی به شرح بندهای ذیل این ماده تعیین نموده است همچنین با توجه به لزوم یکسان سازی نحوه رسیدگی در امورقضائی که دربند ۷سیاست های کلان مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است وبا توجه به ماده ۷۲۸قانون مزبور در خصوص لغو کلیه مقررات وقوانین مغایر با این قانون،‌ به نظراین اطلاق شامل کلیه قوانین ومقررات خاص وعام درخصوص موضوع سوال است زیرا چنانچه قائل به عدم نسخ موارد خاص مندرج در قوانین جزائی در خصوص تعیین مجازات شروع به جرم باشیم، شاهد تفاوت وشدت وضعف میزان مجازات وعدم تناسب آن خواهیم بود درنتیجه کلیّه مقرراتی که درقانون به طور خاص برای"شروع به جرم" مجازات تعیین شده است با تصویب ولازم الاجراء شدن قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ملغی ومجازات شروع به جرم درتمام جرائم طبق بندهای ذیل ماده ۱۲۲قانون مجازات اسلامی با رعایت ماده ۱۰همان قانون تعیین می شود.


 نظریه شماره ۴۷

۲۹/۴/۹۲

۷۸۰/۹۲/۷

۴۸۳-۱/۱۸۶-۹۲

سؤال: آقای (الف)مبادرت به غصب منزل (ب) میکند پس ازمدتی آقای (ج) وارد منزل (ب) شده و تعدادی لباس متعلق به (ب) را از کد خارج می کند (ج) دستگیر شده با شکایت (ب) به اتهام سرقت تحت تعقیب قرارمیگیرد آیا عمل (ج) مستوجب سرقت اعم از حدی یا تعزیری محسوب می شود یا نه؟.

نظریه مشورتی:

توجهاً به ماده ۲۶۷ قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب چنانچه شخص ج البسه متعلق به ب را ربوده باشد مرتکب بزه سرقت شده و غصب شدن منزل ب توسط الف تأثیری در قضیه ندارد وباتوجه به شکایت صاحب مال وتحقق شرایط مندرج در ماده ۲۶۸ قانون مجازات مذکور ونیز مقررات ماده ۲۷۶ این قانون عمل وی ممکن است سرقت حد یا تعزیری باشد که تشخیص آن باتوجه به محتویات پرونده به عهده قاضی رسیدگی کننده است مع هذا به کیفیتی که پرسش مطرح گردیده حدی نیست و تعزیری می باشد.


 نظریه شماره ۴۸

۳۱/۶/۹۲

۱۲۶۸/۹۲/۷

۴۸۴-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : درخصوص موضوع آزادی مشروط واجرائی شدن قانون مجازات جدید دو سوال مطرح است ۱- در قسمت بند ۳ از ماده ۳۸ اصلاحی ۲۷/۲/۱۳۷۷ قانون مجازات اسلامی سابق اینگونه آمده بود ".... و در مجازات حبس توام با جزای نقدی مبلغ مزبور را بپردازد یا با موافقت رئیس حوزه قضائی تربیتی برای پرداخت داده شده باشد" در حالیکه این فراز از قسمت اخیر بند پ ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی جدید حذف گردیده است
سوال وابهامی که در اینجا وجود دارد این است که در حالتی محکوم­علیه به حبس توام با جزای نقدی محکوم شده باشد به چه شکلی می بایست عمل شود؟
الف- آیا لازم است محکوم­علیه بدوا جزای نقدی را پرداخت نماید وسپس از امتیاز آزادی مشروط استفاده نماید؟
ب- آیا می توان در صورت عدم پرداخت یا عدم توان پرداخت با اخذ تامین مناسب در مرجع اجرای احکام جهت پرداخت در آینده نسبت به آزادی مشروط وی اقدام نمود؟
۲- در فراز اول ماده ۳۸ قانون مجازات اسلامی سابق اینگونه آمده بود هر کس برای بار اول به علت ارتکاب جرمی به مجازات حبس محکوم شده باشد... "درحالی که این فراز از ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی جدید حذف گردیده است سئوال این است که آیا سوابق قبلی محکوم­علیه درشمول آزادی مشروط بی­تاثیراست به عبارتی آیا محکوم­علیه هرچند دارای سوابق محکومیت یا محکومیت­های قبلی باشد می تواند به خاطر جرم جدید مشمول آزادی مشروط گردد یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

۱-الف- مقنن در ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ شرایط برخورداری از آزادی مشروط را تصریح نموده و علیرغم تعیین تکلیف ضرروزیان مدعی خصوصی به شرح بند پ این ماده ، اشاره ای به جزای نقدی در مجازات حبس توأم با جزای نقدی ندارد بنابراین نمی توان صدور حکم به آزادی مشروط را منوط به پرداخت جزای نقدی نمود زیرا پس از صدور حکم آزادی مشروط ممکن است محکومٌ علیه با استفاده از برخی مقررات مانند تقسیط جزای نقدی در جرائم موضوع قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر طبق تبصره ۱ ماده ۳۱ این قانون یا تحمل حبس بدل از جزای نقدی ویا پرداخت آن بتواند از حکم صادر شده ( حکم آزادی مشروط) بهره مند شود.


۱- ب- اخذ تأمین جهت پرداخت جزای نقدی در تبصره ۱ ماده ۳۱ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر... پیش بینی شده است در سایر موارد وجه قانونی ندارد.
۲- در فصل هشتم قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ نداشتن سابقه محکومیت حبس به عنوان شرط استفاده از آزادی مشروط نیامده است بنابراین داشتن سابقه محکومیت به حبس مانع اعطای آزادی مشروط با حصول سایر شرایط مقرر در قانون نیست و تنها ممنوعیت طبق بند ت ماده ۵۸ قانون مزبور، مربوط به این است که سابقاً از آزادی مشروط استفاده نکرده باشد.


 نظریه شماره ۴۹

۱۷/۶/۹۲

۱۱۵۶/۹۲/۷

۴۹۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : توجه به قانون اخیرالتصویب قانون جازات اسلامی آیا درقانون کیفری ایران مجازات حبس کمترازسه ماه پذیرفته شده به عبارتی آیا دادگاهها مجاز به صدورحکم حبس تا سه ماه هستند یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

درمورد اینکه آیا بند یک ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب ۲۸/۱۲/۱۳۷۳ با تصویب قانون اخیرالتصویب مجازات اسلامی نسخ شده است یا خیر؟ مطابق بند یک در هر مورد که در قوانین حداکثر مجازات کمتر از ۹۱ روز حبس .... باشد به جای حبس حکم به جزای نقدی صادر می شود و این امر یک تکلیف قانونی است،اما طبق ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲،مجازات جایگزین حبس موقعی قابل اعمال است که محکومٌ­علیه واجد شرایط تخفیف باشد درغیر این صورت مجازات جایگزین اعمال نخواهد شد مثلا دادگاه مجازات متهم سابقه دار را در صورت ارتکاب جرمی که حداکثر مجازات آن سه ماه حبس باشد باید اجباراً به جزای نقدی تبدیل کند ، اما به مجازات جایگزین حبس نمی تواند محکوم نماید در نتیجه بند ۱ ماده۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت از مقررات مجازاتهای جایگزین حبس خفیف­تر نسخ نشده است.


 نظریه شماره ۵۰

۲۹/۴/۹۲

۷۸۸/۹۲/۷

۵۱۸-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : دادگاه بدوی حکم به قلع و قمع بنا و جزای نقدی به لحاظ تغییر کاربری صادر و دادگاه تجدیدنظر نیز آن را تایید نموده است محکوم علیه تقاضای اعمال ماده ۱۸ نموده و مدعی شده که زمان تغییر کاربری قبل از سال ۱۳۷۶ بوده لذا مجازات جزای نقدی و قلع وقمع بنا با قانون زمان وقوع جرم منطبق نمی باشد پس از قبول درخواست وی مبنی براعمال ماده ۱۸ پرونده به شعبه هم عرض ارجاع شعبه مذکور پس از رسیدگی قلع و قمع بنا را از حکم خارج ولی محکومیت جزای نقدی به مبلغ ۱۵۱ میلیون ریال را تایید نموده است بفرمایید رای دادگاه تجدیدنظر چگونه است؟ ضمنا آیا مورد از موارد مرور زمان می باشد یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

۱- نقد و بررسی و تجزیه و تحلیل آراء و احکام و قرارهای صادره از مراجع قضائی از وظایف این اداره کل خارج است.

۲- تشخیص شمول مرور زمان تعقیب وفق مقررات ماده ۱۰۵ وبه بعد قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در فرض سوال با توجه به محتویات پرونده با مقام قضائی رسیدگی کننده است.


 نظریه شماره ۵۱

۳۰/۵/۹۲

۹۹۳/۹۲/۷

۵۱۹-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : چنانچه فردی به مجازات درجه شش (۶ ماه تا دو سال حبس) محکوم شود آیا دادگاه تجدیدنظر درمقام تخفیف یا دادگاه صادرکننده رای قطعی درجهت اعمال ماده ۲۷۷ قانون آئین دادرسی کیفری آنرا تبدیل به جزای نقدی نماید؟ با لحاظ این مطلب که حبس کمتر از۹۱ روز ممنوع می باشد و تخفیف دو درجه کمتر از مجازات درجه ۶ سه ماه حبس می باشد.

نظریه مشورتی:

بند الف ماده ۳۷قانون مجازات اسلامی مصو ب۱۳۹۲به دادگاه اختیار داده‌، در صورت وجود یک یا چند جهت ا زجهات تخفیف مجازات حبس مرتکب را یک تا سه درجه تقلیل دهد بنابراین مجازات تعیین شده دراستعلام درجه ۶وبا ۲درجه تخفیف با ید مجازات حبس درجه ۸یعنی تا سه ماه حبس تعیین شود ولی دادگاه مجاز به تبدیل آن به جزای نقدی نیست واعمال تخفیف به استناد ماده ۲۷۷قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب در امور کیفری نیز مشمول همین حکم است ومورد از مصادیق بند ۲ماده۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن درموارد معین (مصوب ۱۳۷۳) نیست تا بتوان جزای نقدی یا ۹۱روز حبس تعیین کند زیرا بند ۲ماده ۳قانون مذکور ناظر به جرائمی است که حداکثر مجازات بیش از ۹۱روز وحداقل آن کمتر از ۹۱روز باشد که دادگاه مخیر است حکم به بیش از سه ماه حبس یا جزای نقدی صادر نماید ودر مانحن فیه پس از اعمال تخفیف مجازات به سه ماه حبس یا کمتر تقلیل داده شده است ودر نتیجه از مصادیق بند ۲ماده ۳قانون وصول برخی از درآمدهای دولت نمی باشد.


 نظریه شماره ۵۲

۵/۶/۹۲

۱۰۷۹/۹۲/۷

۵۲۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : نظربه اینکه درقانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره­ای به تعلیق و تبدیل مجازات نشده است آیا صدورحکم محکومیت تعلیقی یا تبدیل مجازات در جرایم مواد مخدر و روانگردان به استناد قانون مجازات اسلامی (مواد ۲۵و ۲۲) جایز می باشد یا خیر.

نظریه مشورتی:

به جز مواردی که مطابق ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ از مقررات تعلیق استثناء شده است، سایر جرایم مذکور در قانون اصلاح مبارزه با مواد مخدر قابل تعلیق است، همچنین حکم شلاق مقرر در قانون موضوع سؤال به استناد مقررات ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ قابل تبدیل به جزای نقدی می باشد.


 نظریه شماره ۵۳

۴/۶/۹۲

۱۰۵۳/۹۲/۷

۵۸۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- تعزیرمقرر در ماده ۴۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ وارجاع آن طبق ماده ۴۴۷ همین قانون به ماده ۶۱۴ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵، فقط شامل مواردی می شود که ضرب وجرح عمدی منتهی به آثارمندرج دراین ماده " موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضاء یا منتهی به مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنیٌ علیه گردد " ویا مشمول تبصره آن باشد بنابراین صدمه ای که صرفاً موجب تغییر رنگ پوست و تورم بدن شود، بدون این که آثار فوق را داشته باشد وجرح وارده نیز توسط اسلحه یا چاقو نباشد ، مشمول تعزیرمندرج در ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵ نیست وبه طور کلی با تصویب قانون مجازات اسلامی، جنایات عمدی غیرقابل قصاص درصورتی قابل تعزیر است که از مصادیق ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ و تبصره آن باشد .
۲- با توجه به نسخ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ ، از جمله ماده ۲۶۹ آن قانون وتبصره های آن، به جز مواردی که مشمول ماده ۶۱۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ وتبصره آن می باشد برای سایرصدمات عمدی مجازات تعزیری پیش بینی نشده وفاقد جنبه جزایی است.
۳- حسب مفاد مواد ۶۵-۶۶-۶۷-۶۸ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲، ملاک اعمال مجازات جایگزین حبس مجازات قانونی جرم است، ضمناً در مورد قسمت اخیر سؤال این بند که مجازات درجه ۶ ذکر گردیده با ۲ درجه تخفیف باید مجازات درجه ۸ یعنی " تا سه ماه حبس" تعیین شود واز مصادیق بند ۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین نیست تا دادگاه بتواند جزای نقدی یا بیش از سه ماه حبس تعیین کند زیرا حسب مفاد بند ۲ این ماده در هر مورد که در قانون حداکثر مجازات بیش از ۹۱ روز حبس وحداقل آن کمتر از این باشد، دادگاه مخیر است که حکم به بیش از ۳ ماه حبس یا جزای نقدی صادرنماید ودر مانحن فیه پس از اعمال تخفیف، مجازات به سه ماه حبس یا کمتر تقلیل داده شده، از مصادیق بند ۲ ماده۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و... نمی باشد.
۴- درمواردی مجازات جایگزین حبس ، موضوع مواد۶۵و۶۶ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ با وجود شرایط قانونی اجباری است ومقررات تخفیف قابل اعمال نیست واجباراً باید مجازات جایگزین حبس تعیین شود اما درصورتی که در مقام اعمال تخفیف مجازات حبس تا میزان مواد۶۵و۶۶ قانون مذکور تقلیل داده شود، نمی توان مجازات جایگزین حبس تعیین نمود زیرا " مجازات قانونی جرم" باید از مصادیق مواد۶۵و۶۶ قانون مرقوم باشد وحبس پس از اعمال مقررات تخفیف، مجازات قانونی جرم ارتکابی نمی باشد، اما درمجازاتهایی که دادگاه مخیر به تعیین مجازات جایگزین است، می توان از مقررات مربوط به تخفیف استفاده کند ویا مجازات جایگزین اعمال نماید، موضوع ماده ۶۷ و قسمت اخیر ماده ۶۸ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲
۵- باتوجه به ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ در مواردی که شاکی خصوصی وجود دارد گذشت او یکی از شرایط اعمال مجازات جایگزین حبس است.

نظریه مشورتی:

۱- مطابق با ماده ۴۰۱ و ۴۴۷ هر دو از قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ تغییررنگ پوست وتورم بدن مشمول ماده۶۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۷۵ بوده و دو سال تا پنج سال در صورت بیم تجری مرتکب یا دیگران یا اخلال در نظم دارد حال سوال مطرح می شود که آیا این تغییر رنگ یا تورم باید منتهی به نقص عضو یا شکستگی یا از بین رفتن منافع شود یا اینکه به تنهایی مشمول ماده ۶۱۴ می گردد؟
۲- با عنایت به اینکه ماده ۲۶۹ و تبصره های آن از قانون مجازات اسلامی سال ۷۵ با تصویب قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ نسخ شده است حال اگر فردی عمدا صدماتی ازحارصه تا موضحه به کسی وارد نمایند و در صورت بیم تجری مرتکب یا مرتکبین یا اخلال در نظم عمومی عنصر قانونی آن را از باب جنبه عمومی مشمول کدام ماده قانونی است؟
۳- بر اساس مفهوم مخالف ماده ۷۳ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ آیا می توان جرایمی که کمتر از یکسال حبس دارند و دادگاه مجازات آنرا تخفیف داده و سپس این مجازات تخفیف داده شده را اعمال جایگزین حبس نماید مثلا: ایجاد مزاحمت تلفنی که مجازات وی درجه ۶ ازماده ۱۹ می باشد و با اعمال تخفیف مجازات می شود حبس درجه ۸ و آیا این سه ماه حبس را می توان مشمول جایگزین حبس نمود و آیا حبس کمتر از سه ماه هم داریم یا خیر و اگر نداریم می توان شلاق یا جزای نقدی درجه۸ را اعمال نمود؟
۴- درمواردی که می توان هم تخفیف مجازات داد وهم جایگزین حبس اعمال نمود کدامیک مقدم تر می باشد؟
۵- در مجازاتهای جایگزین حبس در ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ در سطر دوم ذکر شده که گذشت شاکی آیا گذشت شاکی از شرایط الزامی است یا خیر؟.


 نظریه شماره ۵۴

۱۸/۶/۹۲

۱۱۶۶/۹۲/۷

۵۴۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال : با توجه به قانون اصلاحی قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ که طی آن میزان درجه بندی جرایم طی ماده ۱۹ پیش­بینی گردیده و حبس پلکانی از یک روز تا ۲۵ سال را مورد لحوق قرار داده است خواهشمند است اظهار عقیده فرمائید که با این وصف آیا قانون وصول برخی از درآمدهای دولت خصوصا بند ۲و۱ ماده ۳ که مقرر می داشت درجرایم مشمول حبس کمتر از۹۱ روز دادگاه مکلف به تبدیل به جزای نقدی است آیا این قانون حذف شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر در صورتی که دادگاه بنا به جهات مقرر در ماده ۳۸ محکومیت حبس را یک یا چند درجه تخفیف دهد آیا می تواند حبس را به جزای نقدی مبدل نماید یا اینکه الزاما می بایست یک تا سه ماه مذکور در ماده ۸ را اعمال نماید؟ به دیگر سخن آیا حبس کمتر از۹۱ روز در قانون جدید وجاهت دارد یا خیر؟ آیا این حبس قابلیت تبدیل به جزای نقدی را دارد یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

در مورد اینکه آیا با تصویب قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲، بند یک قانون نحوه وصول برخی از درآمدهای عمومی دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب ۲۸/۱۲/۱۳۷۳ نسخ شده است یا خیر؟ با عنایت به اینکه مطابق بند یک مذکور، در هر مورد که در قوانین حداکثر مجازات کمتر از ۹۱ روز حبس باشد به جای حبس، حکم به جزای نقدی صادر می شود و این امر یک تکلیف قانونی است، لکن طبق ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مجازات جایگزین حبس موقعی قابل اعمال است که محکوم علیه واجد شرایط تخفیف باشد، در غیر این صورت مجازات جایگزین اعمال نخواهد شد، مثلاً دادگاه مجازات متهم سابقه داررا در صورت ارتکاب جرمی که حداکثر مجازات آن ۳ ماه حبس باشد باید اجباراً به جزای نقدی تبدیل کند اما به مجازات جایگزین حبس نمی تواند محکوم نماید، در نتیجه بند یک ماده ۳ قانون نحوه وصول برخی از درآمدهای عمومی دولت از مقررات مجازات های جایگزین حبس خفیف تر و نسخ نشده است و دادگاه ها در مقام تخفیف مجاز به تعیین مجازات کمتر از سه ماه حبس می باشند، فی المثل اگر حداکثر مجازات قانونی جرمی یک سال حبس باشد طبق ماده ۶۷ قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب در صورت عدم وجود شرائط موضوع ماده ۶۶ قانون مزبور، دادگاه می تواند
متهم را به مجازات جایگزین محکوم نماید، اما چنانچه از این اختیار استفاده نکرد و تصمیم گرفت مقررات مربوط به تخفیف را اعمال کند، وفق بند الف ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی ، می تواند مجازات حبس را به میزان یک تا سه درجه تخفیف دهد و چون حداکثر مجازات قانونی (مثال اعلام شده) یک سال حبس است (درجه ششم موضوع ماده ۱۹ همان قانون) با فرض اینکه بخواهد دو درجه تخفیف دهد باید به مجازات درجه ۸ محکوم نماید و چون یکی از مجازاتهای درجه ۸ حبس تا سه ماه می باشد در این صورت تعیین حبس کمتر از سه ماه بلااشکال است.


 نظریه شماره ۵۵

۲۳/۵/۹۲

۹۳۰/۹۲/۷

۵۵۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

الف- آیا امکان آن وجود دارد که قصور پزشک و یا کادر درمانی درخصوص صدمات ویا جراحات وارده به مصدوم یا مقتول از پزشک قانونی استعلام شود.
ب- به موجب قوانین جزایی قصور پزشک منجر به صدمه بدنی غیرعمدی فقط موجب محکومیت به دیه می باشد آیا به استناد مواد۲۰-۱۹ ق.م اسلامی سابق وماده ۲۳ ق.م.ا اسلامی جدید اعمال مجازات تکمیلی و تبعی از جمله محرومیت از طبابت یا نقل مکان محکوم علیه و ...وجود دارد یا خیر؟
ج- به موجب مقررات و قوانین مربوط به نظامات پزشکی رسیدگی به تخلف و قصور پزشکان پس­ازانجام تحقیقات درمرجع دادسرای انتظامی پزشکان وصدور کیفرخواست در هیات بدوی رسیدگی می شود آیا برای رسیدگی به جرائم عمومی پزشکان که از سوی مراجع قضایی ازهیات بدوی پیرامون تشخیص قصوراستعلام می شود در موارد غیر از کارشناسی می بایست پرونده به دادسرای انتظآمی ارسال و پس از صدور کیفر خواست زمینه رسیدگی در هیات بدوی فراهم شود؟.

نظریه مشورتی:

الف- تبصره ۳ماده ۳۵قانون سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۸۳نافی صلاحیت ذاتی پزشکی قانونی درمورد اظهارنظر نسبت به موضوعات مذکور دربندهای ۱و۲قانون تشکیل سازمان پزشکی قانونی کشور مصوب ۱۳۷۲نیست وچون نظر سازمان نظام پزشکی در پاسخ استعلام مراجع قضائی در رابطه با جرائم غیر صنفی وغیر حرفه ای شاغلین به حرف پزشکی و وابسته به پزشکی جنبه کارشناسی دارد لذا هرگاه نظریه مذکور قانع کننده نباشد ومورد تردید مرجع قضایی استعلام کننده قرار گیرد،‌طبق عمومات قانون آئین دادرسی کیفری،‌ قاضی رسیدگی کننده می تواند نظر کارشناسی پزشکان دیگر از جمله پزشکان پزشکی قانونی را نیز تحصیل نماید.
ب ماده ۲۳قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ فقط ناظر به محکومین به حد،‌ قصاص ومجازات های تعزیری از درجه ۶تادرجه۱است ونیز مجازات تبعی موضوع ماده ۲۵همین قانون که تصریحاً ناظر به "محکومین جرائم عمدی است" درخصوص تخلفات وجرائم پزشکی قابل اعمال نیست.
ج- دراستعلام نظر کارشناسی سازمان نظام پزشکی توسط مراجع قضایی، ضرورتی به ارسال پرونده قضایی نیست بلکه قاضی ضمن شرحی از جریان واقعه وبا ارسال تصویر مستندات مورد لزوم به سازمان نظام پزشکی نظر کارشناسی آن سازمان را مطالبه نماید
بدیهی است درصورتی که سازمان برای پاسخگویی نیاز به اطلاعات بیشتری از پرونده باشد با مراجعه به مرجع قضایی می توانند اطلاعات لازم را با مطالعه پرونده تحصیل نمایند.


 نظریه شماره ۵۶

۱۶/۶/۹۲

۱۱۳۶/۹۲/۷

۵۵۸-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- آیا ماده ۱۰۶ قانون مجازات اسلامی شامل جرایم مستمر مانند تصرف عدوانی نیز می شود؟
۲- با توجه به اینکه عنوان ضرب در مواد گوناگون به کار برده شده و در قانون مجازات اسلامی سابق در ماده ۴۸۴ مقرر شده بود( دیه ضربتی که در اثر آن رنگ پوست تغییر گردد) ولی در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ در ماده ۷۱۴ تحت عنوان (فصل ششم – دیه جراحات) چنین مقرر می دارد دیه صدماتی که موجب تغییر رنگ پوست می شود با تغییرات به عمل آمده قانون مجازات جدید منظور از( ضرب) در مواد قانونی چیست؟.

نظریه مشورتی:

۱- سقوط حق شکایت کیفری مذکور درماده ۱۰۶قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲منصرف به جرائم آنی است نه مستمر، بنابراین درجرم تصرف عدوانی مادام که مرتکب درحال ارتکاب جرم است،‌ حق تعقیب برای شاکی و... متضرر ازجرم کماکان باقی است ومشمول مرور زمان تعقیب شکایت به استناد مرقوم نمی شود.
۲- صرف نظر ازاینکه حسب فرض سؤال کلمه ضرب در قانون جدید مجازات اسلامی مصوب۱/۲/۱۳۹۲ذکر نشده است،‌ مع الوصف "ضرب" می تواند یکی از مصادیق " صدمه" محسوب شود.


 نظریه شماره ۵۷

۳۰/۵/۹۲

۹۹۴/۹۲/۷

۵۶۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال :

۱- با توجه به اینکه قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب مجمع تشخیص نظام می باشد آیا قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب هیچگونه حاکمیت و یا نظارتی بر آن می تواند داشته باشد .
۲- ماده ۸۹ قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب که بیان می دارد درباره نوجوانانی که مرتکب جرم تعزیری می شوند و سن آنان در زمان ارتکاب بین ۱۵ تا ۱۸ سال تمام شمسی است مجازات های زیر اجرا می شود آیامجازات های مقرر قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر نیز در خصوص این افراد تبدیل به مجازات های مندرج در ماده مذکور می گردد یا خیر.

نظریه مشورتی:

۱- نظریه تفسیری شماره ۵۳۱۸مورخ ۲۴/۷/۱۳۷۲شورای محترم نگهبان مقرر داشته است که هیچیک ا زمراجع قانون گذاری حق رد وابطال ونقض ونسخ مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام را ندارد بنابراین درهرمورد که حکم خاصی درقانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر وجود دارد باید براساس این قانون عمل شود اما درمواردی که این قانون ساکت است، مشمول عمومات قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲می باشد مانند مرور زمان، آزادی مشروط و....
۲- نظر به اینکه راجع به مجازات واقدامات تأمینی وتربیتی اطفال ونوجوانان حکم خاصی در قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر وجود ندارد، لذا مشمول عمومات قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲از جمله ماده ۸۹این قانون می باشد، ملاک رأی وحدت رویه شماره ۶۵۱مورخ ۳/۸/۱۳۷۹هیأت عمومی دیوانعالی کشور مؤید این نظراست.


 

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه شماره۲۸

نظریه شماره۲۸

۳۱/۴/۹۲

۸۰۰/۹۲/۷

۴۸۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:نظربه تصویب قانون مجازات اسلامی ولازم­الاجرا بودن آن از۲۲/۳/۹۲در خصوص موارد ذیل ارشاد فرمائید:

۱-   با عنایت به اینکه ماده ۳۱ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر میزان حبس بدل ازجزای نقدی را درجرایم مربوطه به ازای هرروزحداکثر ۵۰ هزار ریال اعلام کرده است وماده ۲۷ قانون مجازات اسلامی ۳۰۰ هزارریال در خصوص جرایم مواد مخدر کدام ماده ملاک عمل است؟

۲-   نظربه اینکه تبصره ۲ ماده ۳۱ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مقرر داشته است طول مدت حبس بدل ازجزای نقدی به هرحال بیشتر از۱۰سال نخواهد بود وماده ۲۹ قانون مجازات اسلامی مقرر داشته است .... در هر حال مدت بازداشت بدل ازجزای نقدی نباید ازسه سال تجاوز کند درمورد جرایم مواد مخدر ده سال ملاک عمل است یا سه سال؟

درخصوص اعمال تخفیف درجرایم مواد مخدرهمچنان ماده ۳۸ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر ملاک عمل است یا این ماده با توجه به تصویب ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی از درجه اعتبار ساقط شده است؟

نظریه مشورتی:

۱-   ماده ۳۱قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر درخصوص چگونگی احتساب حبس بدل از جزای نقدی محکومین موضوع این قانون حکم خاص ومصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام است ومطابق نظریه شورای محترم نگهبان با قوانین عادی نسخ نمی شود بنابراین مقررات قسمت اخیرماده ۲۷قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب راجع به احتساب مدت حبس بدل ازجزای نقدی..." به ازای هر روز حبس معادل سیصد هزار ریال" درمورد محکومین جرائم قانون صدرالذکر تسری ندارد ودرجرائم مذکور این قانون مقررات ماده ۳۱این قانون حاکم بر قضیه است.
(۳-۲) با استدلال فوق در جرائم موضوع قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر با اصلاحات والحاقات بعدی باید وفق تبصره ۲ماده ۳۱همین قانون عمل شود وطول مدت حبس بدل از جزای نقدی درهر حال بیشتر از ۱۰سال نخواهد بود. ودر تعیین میزان تخفیف مجازات دراینگونه جرائم درصورت وجود جهات مخففه باید مقررات ماده ۳۸قانون مرقوم مورد استناد وملاک قرارگیرد.


نظریه مشورتی۲۹

۳۱/۴/۹۲

۸۰۶/۹۲/۷

۳۶۴-۱۸۶-۹۲

سوال: آیا با توجه به ماده ۷ قانون مجازات اسلامی امکان محاکمه مجدد محکوم­علیه ایرانی که درمحاکم خارجی به اتهام زنای به عنف محکوم شده ومجازات را تحمل نموده است با درنظرداشتن اینکه مجنی علیه غیرمسلمه و غیرایرانی است وجود دارد یا خیر؟.

نظریه مشورتی:

ماده ۷ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ ناظر برجرایم تعزیری است وبه غیر آن تسری ندارد.


نظریه مشورتی۳۰

۲۳/۵/۹۲

۹۳۵/۹۲/۷

۳۱۳-۱/۱۶۸-۹۲

سوال: چنانچه دلایل موجود در پرونده کافی برای صدور رای محکومیت متهم نباشد از جهت تکمیل دلایل وعلم قاضی دادگاه میتواند شاکی را به وقوع جرم سوگند دهد یا اینکه سوگند شاکی منحصر به قسامه می باشد؟.

نظریه مشورتی:

طبق ماده ۲۰۸قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، حدود وتعزیرات با سوگند نفی یا اثبات نمی شوند لکن قصاص، دیه ،ارش وضرر وزیان ناشی از جرم، مطابق مقررات این قانون با سوگند اثبات می گردند. در فرض سوال با عدم امکان اقامه بینّه شرعی، مدعی خصوصی می تواند دعوای مالی خود را مطابق مفاد ماده ۲۰۹قانون مجازات مرقوم اثبات کند. بدیهی است طبق مواد ۳۱۲لغایت مواد ۳۴۶قانون مجازات اسلامی صدرالذکر، جنایات از طریق قسامه نیز قابل اثبات است، درنتیجه شاکی صرفاً درمورد لوث و موارد مذکوردرماده ۲۰۹ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲می تواند دعوای خود را با اتیان سوگند ثابت و دعوای مالی خود را نیزمطابق مواد ۲۷۰ الی مواد ۲۷۹قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب د رامور مدنی، با اتیان سوگند اثبات نماید.


نظریه شماره۳۱

۲۹/۴/۹۲

۷۸۵/۹۲/۷

شماره پرونده ۳۰۱-۱/۶۲-۹۲

سوال:الف- اصولا در ارتباط با مسوولیت پرداخت دیه احراز رابطه اسنادی شرط اساسی است و چنانچه میان فعل یا ترک فعل صورت گرفته با نتیجه زیانبار رابطه­ای از نوع مباشرت مشارکت یا تسبیت نباشد نمی تواند کسی را محکوم به پرداخت دیه یا جبران خسارات نمود حال سوال این است که آیا می توان کارفرما را صرفا به لحاظ عدم نظارت بر کارگاه یا کارگران محکوم به پرداخت دیه نمود؟

مثلا دریکی ازنظرات بازرس فنی اداره کار رئیس آموزش و پرورش منطقه به میزان شصت درصد در شکستگی پا و دست یکی از مستخدمان مدارس تابعه خویش به لحاظ عدم نظارت محکوم شده است یا پیمانکاری که اصولا درمحل کار حاضر نبوده به جهت سقوط کارگر از بلندی به میزان هفتاد درصد مسئوول شناخته شده است با این وصف که عدم نظارت پیمانکار یا رئیس اداره هیچ رابطه مستقیم یا غیر مستقیمی با نتیجه زیانبار نداشته است.

ب- چنانچه در خصوص فقه جزائی مذاهب ظاهریه و زیدیه خصوصا ابواب مشارکت در قتل و قصاص منابع معتبری سراغ دارید این جانب را راهنمائی فرمائید.

نظریه مشورتی:

ماده ۹۵ قانون کار، مسئولیت اجرای مقررات و ضوابط فنی و بهداشت کار را بر عهده کارفرما یا مسئولین واحدهای ذی ربط قرار داده است. همچنین برابر تبصره ذیل ماده ۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ عدم حضور کارفرما تأثیری در مسئولیت قانونی مشارالیه ندارد.


نظریه شماره۳۲

۱۵/۴/۹۲

۶۶۷/۹۲/۷

۲۹۸-۱/۱۶۸-۹۲

۱-    سوال: آیا جرایم تعزیری و بازدارنده همچون (توهین، تهدید، تصرف عدوانی، سرقت تعزیری) صرفا با گواهی یک نفرشاهد عادل(دارای کلیه شرایط) به اثبات می رسد؟

۲-    چنانچه درپرونده­ای به اثبات برسد که یک دختر و پسر نامحرم با یکدیگر به مسافرت رفته­اند لیکن دلیلی براصل ملامسه و تماس بدنی ناقص وجود نداشته باشد و متهمین نیزعلیرغم اعتراف به مسافرت درمعیت یکدیگر اصل تماس بدنی را انکار نمایند آیا موضوع می تواند از مصادیق مواد ۶۳۷ و ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی محسوب شود.

۳-    درجرایمی همچون جرح با چاقو که قانونگذار صدور قراربازداشت موقت را لازم دانسته است چنانچه موارد مذکور در بند د ماده ۳۲ قانون آئین دادرسی مفقود باشد آیا همچنان صدور بازداشت متهم توسط مقام قضایی ضروری است و به تعبیر دیگر آیا رعایت بند د ماده ۳۲ قانون آئین دادرسی در جرایم خاصی که قانونگذار صدور بازداشت موقت را ضروری دانسته است لازم است؟.

نظریه مشورتی:

ماده ۱۹۹ قانون مجازات اسلامی جدید نصاب شهادت شرعی را بیان کرده است ، لذا جز در جنایات موجب دیه که با شهادت یک شاهد مرد و یا دو شاهد زن قابل اثبات است و یا جرائم مربوط به زنا ،‌ لواط ، تفخیذ ومساحقه که با شهادت چهار شاهد اثبات می شود ، نصاب شهادت در جرائم دیگر ، شهادت دو شاهد مرد است.

۲- چون در خصوص ایراد جرح با چاقو به موجب قانون خاص ، قانون لغو مجازات شلاق مصوب سال ۱۳۴۴ صدور قرار بازداشت موقت الزامی است ، موضوع مشمول بند هـ ماده ۳۵ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری بوده و لذا از شمول بند دال ماده ۳۲ قانون مرقوم خارج است.


نظریه شماره۳۳

۲/۶/۹۲

۹۹۹/۹۲/۷

۵۵۳-۲۱۸-۹۲

سوال:آیا فصل دهم قانون مجازات اسلامی ۹۲ درخصوص مجازاتها و اقدامات تامینی و تربیتی اطفال و نوجوان به جرائم مواد مخدر تسری دارد یا خیر و به عبارت دیگر در مورد جرائم مواد مخدرافراد کمتر از ۱۸سال مجازات آنان باید بالحاظ مواد فصل دهم صادر گردد یا خیر.

نظریه مشورتی:

با عنایت به اینکه در فرض استعلام زوج به موجب حکم قطعی به پرداخت مهریه به صورت اقساط محکوم و اقساط را نیز در مواعد مقرر پرداخت کرده است و اینکه مهریه نباید در آن واحد از دو مرجع مطالبه شود و زوجه پس از صدور حکم قطعی فوق از طریق اداره ثبت نیز اقدام نموده ، دادگاه صادر کننده حکم قطعی باید با دعوت از زوجه نسبت به اجرای یکی از دو مورد تعیین تکلیف نماید.


نظریه شماره۳۴

۲/۶/۹۲

۱۰۰۲/۹۲/۷

۷۵۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:آیا فصل دهم قانون مجازات اسلامی ۹۲ درخصوص مجازاتها و اقدامات تامینی و تربیتی اطفال و نوجوان به جرائم مواد مخدر تسری دارد یا خیر و به عبارت دیگر در مورد جرائم مواد مخدرافراد کمتر از ۱۸سال مجازات آنان باید بالحاظ مواد فصل دهم صادر گردد یا خیر.

نظریه مشورتی:

نظریه تفسیری شماره ۵۳۱۸ مورخ ۲۴/۷/۱۳۷۲ شورای محترم نگهبان مقرر داشته است که: هیچ یک از مراجع قانونگذاری حق ردّ و ابطال و نقض و فسخ مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام را ندارد، بنابراین در هر مورد که حکم خاصی در قانون مذکور وجود دارد باید بر اساس این قانون عمل شود. اما در مواردی که قانون ساکت است مشمول عمومات قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ می باشد و نظر به اینکه راجع به مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی اطفال و نوجوانان در قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر حکم خاصی وجود ندارد. لذا مشمول عمومات قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ می باشد


نظریه شماره۳۵

۳۱/۴/۹۲

۸۰۰/۹۲/۷

۴۸۵-۱/۱۸۶-۹۲

۱-   سوال: با عنایت به اینکه ماده ۳۱ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر میزان حبس بدل ازجزای نقدی را درجرایم مربوطه به ازای هرروزحداکثر ۵۰ هزار ریال اعلام کرده است وماده ۲۷ قانون مجازات اسلامی ۳۰۰ هزارریال در خصوص جرایم مواد مخدر کدام ماده ملاک عمل است؟

۲-   نظربه اینکه تبصره ۲ ماده ۳۱ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مقرر داشته است طول مدت حبس بدل ازجزای نقدی به هرحال بیشتر از۱۰سال نخواهد بود وماده ۲۹ قانون مجازات اسلامی مقرر داشته است .... در هر حال مدت بازداشت بدل ازجزای نقدی نباید ازسه سال تجاوز کند درمورد جرایم مواد مخدر ده سال ملاک عمل است یا سه سال؟

۳-   درخصوص اعمال تخفیف درجرایم مواد مخدرهمچنان ماده ۳۸ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر ملاک عمل است یا این ماده با توجه به تصویب ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی از درجه اعتبار ساقط شده است؟.

نظریه مشورتی:

۱-   ماده ۳۱قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر درخصوص چگونگی احتساب حبس بدل از جزای نقدی محکومین موضوع این قانون حکم خاص ومصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام است ومطابق نظریه شورای محترم نگهبان با قوانین عادی نسخ نمی شود بنابراین مقررات قسمت اخیرماده ۲۷قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب راجع به احتساب مدت حبس بدل ازجزای نقدی..." به ازای هر روز حبس معادل سیصد هزار ریال" درمورد محکومین جرائم قانون صدرالذکر تسری ندارد ودرجرائم مذکور این قانون مقررات ماده ۳۱این قانون حاکم بر قضیه است.

(۳-۲) با استدلال فوق در جرائم موضوع قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر با اصلاحات والحاقات بعدی باید وفق تبصره ۲ماده ۳۱همین قانون عمل شود وطول مدت حبس بدل از جزای نقدی درهر حال بیشتر از ۱۰سال نخواهد بود. ودر تعیین میزان تخفیف مجازات دراینگونه جرائم درصورت وجود جهات مخففه باید مقررات ماده ۳۸قانون مرقوم مورد استناد وملاک قرارگیرد.


نظریه شماره۳۶

۲۶/۵/۹۲

۹۵۲/۹۲/۷

۴۸۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:

۱-    آیا براساس مواد ۱۳۳ و۱۳۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در صورتی که یک جرم حدی به همراه سه مجازات تعزیری توسط متهم صورت گرفته باشد مجازات باید حداکثر تا نصف حداکثرمجازات قانونی اضافه گردد و یا اینکه الزاما وقتی ماده ۱۳۳ برای افزایش مجازات­ها قابل اعمال است که کلیه جرایم ارتکابی همگی از جرایم تعزیری باشند.

۲-    در صورتی که از جهت تعدد چند مجازات تعیین می شود و موجبات تخفیف هم فراهم است باید اعمال تخفیف درهمه مجازات­های تعیین شده در حکم اجراء شود و یا فقط اعمال تخفیف در مجازات قابل اجراء اعمال می شود.

۳-    با توجه به سوال ۲ اگر قایل به این نظر باشیم که دادگاه می تواند تخفیف را در مجازات قابل اجراء اعمال کند ومجازات اشد قانونی را تخفیف دهد ولی مجازات بزه تعدی را تخفیف ندهد عملا مجازات جرم بعدی بیشتر باشد کدام مجازات باید اعمال شود مثلا شخصی مرتکب دو جرم با مجازات­های قانونی ۳ ماه تا ۲ سال وجرمی دیگر با مجازات ۳ ماه تا ۱۸ ماه گردیده اگر فقط جرم اول تخفیف داده شود عملا مجازات قانونی با اعمال حداکثر تخفیف براساس تبصره ۳ماده ۱۳۴ سیزده ماه ونیم می گردد ولی مجازات جرم بعدی بدون اعمال تخفیف ۱۸ ماه خواهد بود و در این صورت کدام مجازات باید اعمال گردد.

۴-    آیا مقررات خاص تخفیف مجازات­ها در قوانین جداگانه همانند ماده۱ قانون تشدید مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری به موجب مقررات قانونی مجازات اسلامی نسخ ضمنی شده است یا خیر؟

۵-    جرایم تعزیری درجه ۶،۷ و۸ که حسب ماده ۱۱۵قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ توبه مرتکب باعث سقوط مجازات می شود آیا این جرایم شامل جرایم قابل گذشت هم می شود یا خیر و منظور اینکه اگر در این جرایم شاکی بر شکایت خود باقی باشد مجازات با توبه اسقاط می شود یا خیر؟

۶-    درماده ۱۷۳ قانون مجازات اسلامی ۹۲"انکاربعد ازاقرار" را درمورد جرمی که مجازات قانونی آن"حد قتل" بوده است را پذیرفته است منظور از"حد قتل" چه مواردی است با توجه به اینکه درحدود مندرج دراین قانون قید شده است مجازات"اعدام"است آیا این"حد قتل"شامل کلیه مواردی است که درقانون برای حدود مجازات اعدام پیش­بینی شده است واگرجواب مثبت باشد آیا مجازت اعدامی که در اجرای قانون مبارزه با مواد مخدرهم صادر می شود شامل این موضوع هم می گردد

لازم به ذکر است که در ماده ۱۷۳ ابتدائا مجازات"حد رجم" و"اعدام" ذکر شده بود که بعد از اشکال شورای نگهبان"اعدام" به"حد قتل" اصلاح شده بود.

نظریه مشورتی:

۱- ماده ۱۳۳قانون مجازات اسلامی که در استعلام به آن اشاره شده، در خصوص تعددجرایم موجب حد وقصاص است وماده ۱۳۴قانون مذکور ناظر به تعدد جرایم تعزیری است وطبق قسمت اول همین ماده چنانچه جرایم موجب تعزیر بیش از سه جرم نباشد، دادگاه باید برای هر یک از جرایم تعزیری، حداکثر مجازات را مورد حکم قراردهد وموجبی برای تعیین مجازات بیشتر از حداکثرنیست هرچندکه سه جرم تعزیری با جرم موجب حد همراه باشد بدیهی است که مجازات جرم موجب حد نیز جداگانه درهمان حکم تعیین و وفق مقررات ماده ۱۳۵قانون مذکور اجراء‌ خواهد شد.

۲- درمورد تعدد جرایم اگر موجبات تخفیف درهمه جرایم ارتکابی فراهم باشد دادگاه با توجه به تبصره ۳ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲این تخفیف را نسبت به همه مجازات ها اعمال کند نه فقط د رخصوص مجازات قابل اجراء (اشد) زیرا ممکن است اجرای مجازات اشد به عللی موقوف گردد که دراین صورت مجازات اشد بعدی باید اجراء شود. اما اگر موجبات اعمال تخفیف نسبت به برخی از جرائم ارتکابی فراهم باشد فقط نسبت به همان جرایم قابل اعمال است.

۳-   با توجه به پاسخ بند۲، سوال این بند موضوعاً منتفی است.

۴- هرچند اعمال تخفیف درجرایم موضوع "قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء واختلاس وکلاهبرداری" نیز باید بعد از تصویب قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲وفق مقررات این قانون انجام شود.‌( قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲) معهذا با توجه به اینکه قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء.....مصوب ۱۳۶۷قانون خاص بوده ودلیلی براینکه قانون عام مؤخرالتصویب مذکور ناسخ مقررات قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء‌.... باشد وجود نداردتبصره۱ماده ۱قانون اخیرالذکر کماکان به قوت خود باقی است.

۵- با توجه به اطلاق ماده ۱۱۵قانون مجازات اسلامی مقررات این ماده شامل کلیه جرایم تعزیری درجه شش، هفت وهشت اعم از قابل گذشت یا غیرقابل گذشت است که اگر مرتکب این جرائم توبه نماید وندامت واصلاح او برای قاضی محرز شود، مجازات ساقط می شود.

۶- اولاً ماده ۱۷۳قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ناظر به جرمی است که مجازات آن" رجم یا حد قتل" است ومنظور از حد قتل همان مجازات اعدام در جرائم مشمول حد است مانند مجازات اعدام مقرر در مواد۲۲۴و۲۳۴قانون مذکور،‌ ثانیاً ماهیت مجازات اعدام مندرج در قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر از نوع حد نیست بلکه مجازات اعدام مندرج دراین قانون که به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع درقبال تخلف از مقررات ونظامات حکومتی، بدون آنکه در فقه یا شرع آمده باشد، تعیین شده ماهیت بازدارنده دارد لذا مشمول مقررات ماده ۱۷۳قانون مذکور نمی باشد.


نظریه شماره۳۷

۶/۶/۹۲

۱۱۰۰/۹۲/۷

۶۷۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: با توجه به تبصره ماده ۵۵۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ که مقرر داشته در کلیه جنایاتی که مجنی علیه مرد نیست معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تامین خسارت­های بدنی پرداخت می شود آیا قانون یاد شده قانون سابق (تبصره ۲ ماده ۴ قانون بیمه اجباری که بیمه گر را موظف کرده بدون لحاظ جنسیت خسارت وارده به زیان دیدگان را پرداخت نماید) نسخ می نماید به عبارت دیگر مسئولیت پرداخت تماما به عهده صندوق خسارت های بدنی است؟

ثانیا: آیا اطلاق ماده ۵۵۱ جنایات عمدی حوادث ناشی از کار حوادث رانندگی که خودرو مقصر بیمه نبوده را شامل می شود.

نظریه مشورتی:

تبصره ذیل ماده ۵۵۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲ که مقرر داشته...... « در کلیه جنایاتی که مجنیٌ­علیه مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تأمین خسارت های بدنی پرداخت می شود.» مربوط به جنایات مقرر در این قانون است و نه تنها ناسخ تبصره ۲ ماده ۴ قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث مصوب ۱۶/۴/۸۷ نیست بلکه در مقام گسترش دایره شمول آن مقررات بوده و آنرا به غیر از حوادث رانندگی نیز تسری داده است بنابراین ماده ۵۵۱ این قانون و تبصره ۲ ماده ۴ قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسائل نقلیه........ مصوب ۱۶/۴/۸۷ و مقررات مربوط به حوادث ناشی از کار و حوادث رانندگی بدون داشتن بیمه نامه خودرو هر یک در جای خود قابل اعمال است.


نظریه شماره۳۸

۶/۶/۹۲

۱۱۰۰/۹۲/۷

۶۷۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: با توجه به تبصره ماده ۵۵۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ که مقرر داشته در کلیه جنایاتی که مجنی علیه مرد نیست معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تامین خسارت­های بدنی پرداخت می شود آیا قانون یاد شده قانون سابق (تبصره ۲ ماده ۴ قانون بیمه اجباری که بیمه گر را موظف کرده بدون لحاظ جنسیت خسارت وارده به زیان دیدگان را پرداخت نماید) نسخ می نماید به عبارت دیگر مسئولیت پرداخت تماما به عهده صندوق خسارت های بدنی است؟

ثانیا: آیا اطلاق ماده ۵۵۱ جنایات عمدی حوادث ناشی از کار حوادث رانندگی که خودرو مقصر بیمه نبوده را شامل می شود.

نظریه مشورتی:

تبصره ذیل ماده ۵۵۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲ که مقرر داشته...... « در کلیه جنایاتی که مجنیٌ­علیه مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تأمین خسارت های بدنی پرداخت می شود.» مربوط به جنایات مقرر در این قانون است و نه تنها ناسخ تبصره ۲ ماده ۴ قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث مصوب ۱۶/۴/۸۷ نیست بلکه در مقام گسترش دایره شمول آن مقررات بوده و آنرا به غیر از حوادث رانندگی نیز تسری داده است بنابراین ماده ۵۵۱ این قانون و تبصره ۲ ماده ۴ قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسائل نقلیه........ مصوب ۱۶/۴/۸۷ و مقررات مربوط به حوادث ناشی از کار و حوادث رانندگی بدون داشتن بیمه نامه خودرو هر یک در جای خود قابل اعمال است.


نظریه شماره۳۹

۱۶/۶/۹۲

۱۱۳۴/۹۲/۷

۸۰۳-۱/۱۶۸-۹۲

سوال: در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ آیا تبصره یک ماده ۱۳۴ قانون ناسخ ماده ۱۳۱ می باشد یا خیر و اگر نمی باشد کاربرد تبصره یک در چه مواردی می باشد.

نظریه مشورتی:

تبصره ۱ ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ناسخ ماده ۱۳۱ همین قانون نیست، اصولاً در مواد مختلف یک قانون موضوع ناسخ و منسوخ بودن قابل توجیه نیست ودر هریک از دو مقررات ( تبصره ۱ ماده ۱۳۴ و ماده ۱۳۱ قانون مجازات اسلامی) حکم خاصی وضع شده است ، ماده ۱۳۱ راجع به تعدد معنوی که ناظر به فعل واحد است که عناوین متعدد جزایی دارد مثل فروش مال امانی که هم خیانت در امانت است وهم انتقال مال غیر اما در تبصره ۱ ماده ۱۳۴ نتایج متعدد حاصله از فعل واحد مدنظر است مثل این که کسی با یک عبارت به دونفرفحاشی کند.


نظریه شماره۴۰

۱۷/۶/۹۲

۱۱۵۲/۹۲/۷

۸۱۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: احتراما با توجه به حکم ماده ۴۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ که مقرر نموده درجنایات مورد نظر در ماده مرتکب علاوه بر دیه به تعریز کتاب پنجم قانون تعزیرات و مجازات­های بازدارنده نیز محکوم می گردد برابر ماده ۴۴۷ همان قانون که مقرر نموده درکلیه مواردی که در این کتاب(ازجمله حکم ماده ۴۰۱) به کتاب پنجم تعریزات ارجاع داده شده است درخصوص قتل عمدی مطابق ماده ۶۱۲ آن قانون و در سایر جنایات عمدی مطابق ماده ۶۱۴ و تبصره ۴ عمل می شود این سوالات به وجود می آید:

۱- آیا هدف قانونگذار فقط میزان مجازات مندرج در مواد ۶۱۲ و۶۱۴ قانون تعریزات بوده یا اینکه جنایات وارده درصورتی که شرایط مقرر در ماده ۶۱۲ (یعنی منجر به مرگ شود) و ماده ۶۱۴ (یعنی منتج به نقص عضو و غیره و یا آلات جراحت چاقو یا اسلحه و امثال آن باشد) را نیز باید دارا باشد تا مشمول حکم مواد ۴۰۱ و ۴۴۷ گردد؟

لازم به ذکر است که اگر بپذیریم حکم مواد ۴۰۱ و۴۴۷ در صورتی که جنایات مشمول حکم مواد ۶۱۲ و۶۱۴ و تبصره آن باشد را شامل حکم مواد ۴۰۱ و ۴۴۷ بدانیم به نظر حکم قانونگذار در۲ ماده یاد شده در قانون جدید مجازات اسلامی کاری عبث بوده چرا که بدون این ۲ ماده نیز مواد ۶۱۲ و ۶۱۴ به قوت خود باقی بود.

۲-     اینکه درمجموع مواد ۴۰۱ و ۴۴۷ این برداشت وجود دارد که جنایاتی که موجب جراحات درحدحارصه، دایمه، متلاسه، سمحاق وموضحه گردد موجب تعزیر نبوده لکن برابرماده ۵۶۷ قانونگذار درمواردی که رفتار مرتکب نه موجب آسیب عیبی در بدن گردد و نه اثری از خود در بدن بر جای گذارد در موارد عمدی مرتکب رامستحق شلاق با حبس درجه ۷ می داند آیا می توان جنایات در حد حارصه تا موضحه را هم مشمول حکم ماده ۵۶۷ دانست.

نظریه مشورتی:

۱ - تعزیر مقرر در ماده ۴۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ و ارجاع آن طبق ماده ۴۴۷ همین قانون به ماده ۶۱۴ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ فقط شامل مواردی می شود که ضرب و جرح عمدی منتهی به آثار مندرج در این ماده یعنی" نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضاء یا مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل گردد" و یا مشمول تبصره آن باشد ، بنابراین صدمه ای که صرفاً موجب تغییر رنگ پوست و تورم بدن شود بدون اینکه آثار فوق را داشته باشد مشمول تعزیر مندرج در ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ نیست و به طور کلی با تصویب قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ جنایات عمدی غیر قابل قصاص، در صورتی قابل تعزیر است که از مصادیق ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵ و یا تبصره آن باشد(اصل قانونی بودن جرم و مجازات و تفسیرمضیق قوانین جزایی هم مؤید این نظریه می باشد)

۲- هر جنایتی که آثاری در بدن بر جای گذارد حسب مورد مستلزم قصاص یا دیه و در بعضی موارد که قانون پیش بینی نموده مستلزم تعزیر است ماده ۵۶۷ ناظر به مواردی است که رفتار مرتکب آسیب و عیبی را در بدن موجب نمی گردد و اثری از خود در بدن به جای نمی گذارد که دراین صورت قصاص و دیه منتفی است النهایه در موارد عمد و در صورت عدم تصالح مجازات تعزیری پیش بینی شده است و چون جراحاتی در حد حارصه،دامیه،متلاحمه، سمحاق و موضحه به لحاظ آثاری که بر بدن بر جای می گذارند از شمول ماده ۵۶۷ قانون مجازات اسلامی خارجند.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه شماره۱۶

نظریه شماره۱۶

۲۶/۵/۹۲

۹۵۳/۹۲/۷

۵۸۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: با توجه به اینکه حسب تبصره ۴ ماده ۳ قانون اصلاحی تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب اصلاحی۱۳۸۱ جرائمی که تا تاریخ تصویب قانون مستقیما در دادگاه مطرح شده است در همان دادگاه بدون نیاز به کیفرخواست و رسیدگی دادسرا رسیدگی خواهد شد و اینکه حسب ماده ۱۱ قانون اصلاحی مجازات اسلامی مصوب ۹۲ قوانین مربوط به صلاحیت نسبت به جرائم سابق بروضع قانون فورا اجرا می گردد و اینکه رسیدگی به موضوع اتهام قتل عمدی می بایست در دادگاه کیفری استان رسیدگی گردد تکلیف پرونده­هایی که سابق بر تشکیل دادسرا با موضوع قتل عمدی در دادگاه عمومی مطرح رسیدگی است ومنجر به صدورحکم نگردیده است چه میباشد؟ آیا طبق قانون جدید مجازات اسلامی می بایست در دادگاه کیفری استان رسیدگی شود و تبصره ۴ ماده مذکور نسخ شده است یا درهمان دادگاه عمومی قابل رسیدگی است؟.

نظریه مشورتی:

تبصره ۴ماده۳قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی وانقلاب مصوب سال ۱۳۸۱، تکلیف پرونده های قتل عمدی را که سابق بروضع آن قانون در محاکم عمومی رسیدگی می شده، مشخص کرده وآن را درصلاحیت دادگاه عمومی دانسته نه کیفری استان ودرنتیجه تا زمانی که دادگاه عمومی نسبت به موضوع حکمی صادر نکرده است بدین لحاظ کماکان صالح به رسیدگی به موضوع است ولذا ماده ۱۱قانون مجازات اسلامی مصوب سال۱۳۹۲نیز تغییری دراین وضعیت ایجاد نکرده ودر واقع تبصره ۴ماده ۳قانون صدرالذکر مغایرتی با ماده ۱۱قانون اخیرالتصویب مرقوم نداشته وکماکان معتبراست.


نظریه شماره۱۷

۲/۶/۹۲

۱۰۱۸/۹۲/۷

۵۸۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:با توجه به تبصره ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مبنی بر غیر قابل اعمال بودن قواعد عطف به ما سبق نشدن قوانین ماهوی جزایی طبق ماده ۱۱ و با توجه به اینکه قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ یک قانون موقت و در مدت معین بوده آیا قواعد تخفیف تعدد و تکرار جرم و آزادی مشروط و سایر قواعد جزای عمومی باید طبق قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ اعمال شود یا باید بر اساس قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ که در زمان وقوع جرم حاکمیت داشته اعمال شود

مثال: درجرم سرقت طبق قانون مجازات اسلامی جدید ۹۲ تا دو درجه بیشتر نمیتوان حبس را تخفیف داد اما درقانون مجازات اسلامی قدیم دادن تخفیف محدودیت نداشت اگرجرم در زمان حاکمیت قانون قدیم ۷۰ اتفاق افتاده باشد تکلیف دادگاه چیست.

نظریه مشورتی:

با توجّه به صدور ماده ۱۰قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ومقررات مشابه آن درماده ۱۱قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۰درجرائم تعزیری مقررات قبل از وقوع جرم باید اجرا شود، مگر اینکه موضوع مشمول ماده ۱۱قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲باشد که دراین صورت تحت هرشرایطی قانون جدید اعمال می شود، درغیر این صورت اگر قواعد تخفیف،‌ تعدد، تکرارجرم، آزادی مشروط وسایر مقررات جزای عمومی قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲برای قاضی دراعمال مقررات تخفیف وسایر موارد محدودیتی قائل شده باشد، تشدید محسوب وعطف به ماسبق نمی شود.


نظریه شماره۱۸

۲۲/۵/۹۲

۹۲۶/۹۲/۷

۵۷۴-۱/۱۸۶-۹۲

۱-   سوال: منظور ازعبارت «یکی ازمجازاتهای تعزیری ازدرجه یک تا شش» که درصدر ماده ۱۳۷ قانون مجازات اسلامی جدید اشاره شده است مجازات قانونی جرم ارتکابی می باشد یا مجازاتی که مورد حکم واقع می شود که در این صورت چنانچه مجازات جرم درجه شش باشد ودادگاه با اعمال تخفیف مجازات مرتکب را درجه هفت تعیین کند درصورت تکرار جرم مستوجب مجازات تعزیری درجه یک تا شش مشمول مقررات تکرار نخواهد شد؟

۲-   با عنایت به مقررات مرور زمان برابر ماده ۱۷۳ قانون آیین دادرسی کیفری ۷۸ که اقدامات تعقیبی مانع مرور زمان نبود چنانچه شخص قبل از تصویب قانون جدید مجازات اسلامی مرتکب جرم شده باشد پس ازلازم­الاجرا شدن قانون جدید مجازات اسلامی مرور زمان مرحله تعقیب درحین تعقیب قطع خواهد شد و یا اینکه از این حیث که قانون جدید نسبت به قانون سابق شدیدتر است مقررات مرور زمان درحین تعقیب نسبت به جرایم ارتکابی قبل از لازم­الاجرا شدن قانون جدید عطف به ماسبق نخواهد شد.

نظریه مشورتی:

۱-   آنچه در ماده ۱۳۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در خصوص تکرار جرم آمده است ، ناظر بر مجازات مندرج در حکم دادگاه است نه مجازات قانونی جرم و عبارت"به موجب حکم قطعی به یکی از مجازاتهای تعزیری از درجه یک تا ۶ محکوم شود..." که در این ماده بکار رفته است دلالت بر این مطلب دارد.

۲-   چنانچه جرمی بر اساس مواد ۱۷۳ و ۱۷۴ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امورکیفری، مشمول مرور زمان شده باشد بلحاظ رعایت حقوق مکتسبه متهم یا محکومٌ­علیه باید حسب مورد قرار موقوف ماندن تعقیب یا موقوفی اجرای حکم صادر شود و قانون مجازات اسلامی جدید بر آن حکومت ندارد، اما جرائمی که قبل از تصویب قانون مجازات اسلامی جدید واقع شده اند و تا زمان اجرای این قانون مشمول مرور زمان نشده اند با توجه به صراحت بند ت ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مشمول مقررات این قانون می باشد.


نظریه شماره۱۹

  ۲۸/۵/۹۲

۹۷۵/۹۲/۷

۵۵۹-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: یا حکم مقرر در ماده ۴۸۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۱/۲/۹۲ در مورد مهلت پرداخت دیه شامل پرونده های قبل از تصویب قانون می گردد یا خیر؟

آیا مواد ۱۰ و ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۱/۲/۹۲ شامل حدود و قصاص و دیات می شود یا نه؟

آیا تبصره ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامی شامل خود این قانون نیز که برای مدت ۵ سال تصویب شده است می شود؟

در مورد اتهام شخصیت حقوقی نحوه تفهیم اتهام و صدور قرار تامین چگونه است؟.

نظریه مشورتی:

۱)   با توجه به ماده ۴ قانون مدنی که فی الجمله اثر قانون را نسبت به آتیه دانسته است و در ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ نیز موضوع سؤال ( اجرای ماده ۴۸۹ این قانون) در زمره استثنائات مذکور نیست و چون اجرای قانون سابق احتمالاً مساعدتر به حال متهم است ، لذا مقررات مذکور در مورد پرونده هایی که قبل از لازم الاجراء شدن قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ تشکیل شده قابل اجراء‌ نیست.

۲)   بر اساس صدر ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، مقررات و نظامات دولتی و اقدامات تأمینی و تربیتی شامل این قانون است و به حدود و قصاص و دیات تسری ندارد، ماده ۱۱ قانون مرقوم عام و کلی است و شامل همه مقررات می شود.

۳)   قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، هر چند به صورت آزمایشی برای مدت ۵ سال تصویب شده است، لکن چون عام و کلی است جزو قوانینی که برای مدت معین یا موارد خاص تصویب می شود، محسوب نمی گردد.

۴)   به موجب ماده ۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲، اعمال       مجازات هائی در مورد شخصیت حقوقی قابل تعیین و اجرا است و در مورد شخصیت حقیقی مدیرانی که در هیأت شخصیت حقوقی مرتکب جرم شده، تعقیب کیفری آنان برابر ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی مذکور بلامانع است.


نظریه شماره۲۰

۲۶/۵/۹۲

۹۵۰/۹۲/۷

۵۳۱-۸۸-۹۲

۱-   سوال: درصورتی که فرد ایرانی عهده یکی ازشعب بانکهای ایرانی درخارج مبادرت به صدور چک کرده و به ایران مراجعت نماید و دارنده ساکن خارج درمرجع قضایی محل وقوع بانک طرح شکایت کند ومرجع مذکور تقاضای تعقیب متهم را از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران بنماید با توجه به عدم حضور شاکی درایران آیا اصولا متهم در قالب تعقیب هست یا خیر؟ تکلیف دادسرا در این خصوص چیست؟

۲-   آیا در فرض سوال فوق محاسبه مواعد مقرر در ماده ۱۱ قانون صدور چک طرح شکایت در مرجع قضایی خارجی است؟ و یا اینکه ملاک طرح شکایت بر اساسا مقررات داخلی ایران است.

نظریه مشورتی:

قانون صدور چک مصوب ۱۳۵۵با اصلاحات بعدی مطلق صدور چک که منتهی به برگشت چک وعدم پرداخت آن گردد را جرم ندانسته بلکه استثنائاتی را برای عدم تعقیب کیفری صادرکننده مقرر نموده که عمدتاً‌ در ماده ۱۳(اصلاحی۲/۶/۱۳۸۲) قانون یاد شده مذکوراست. در ماده ۸(اصلاحی ۱۱/۸/۱۳۷۲) این قانون نیز قانونگذار چک هایی را که در"ایران" به عهده یکی از شعب بانک های ایرانی در خارج از کشور صادر گردیده ومنتهی به صدور گواهی عدم پرداخت شده باشد،‌از لحاظ کیفری مشمول مقررات این قانون دانسته است لذا در فرض سوال که چک عهده بانک ایرانی واقع د رخارج از کشور،‌توسط تبعه ایرانی در خارج از ایران صادر شده است اصولاً مشمول مقررات قانون صدور چک نبوده وبه لحاظ جرم نبودن موضوع وعدم قابلیت انطباق با شرایط ماده ۷قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، عمل مذکور در ایران قابل تعقیب کیفری نیست.


نظریه شماره ۲۱

۳۰/۴/۹۲

۷۹۲/۹۲/۷

شماره پرونده ۵۱۲-۱۰/۱۶-۹۲

۱-   سوال: بانک اقدام به احداث باغچه نماید به ساختمان خانه مجاور طبق نظریه کارشناس ضرر وارد نماید و صاحب ملک براساس دادخواست تقاضای مسلوب­لمنفعه نمودن باغچه را بنماید آیا این دعوی قابلیت استماع دارد یا اینکه باید تقاضای جبران خسارات و ضرروزیان وارده نماید نه مسلوب­لمنفعه نمودن را ؟

نظریه مشورتی :

پاسخ سوال ۲: هر چند طبق مواد ۳۰ و ۳۱ قانون مدنی، هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد، ولی حسب ماده ۳۳۳ همان قانون و مواد ۵۱۷ و ۵۱۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ، چنانچه مالک با عدم رعایت نکات ایمنی و ضوابط فنی سبب ورود ضرر به همسایه شود، دادگاه با احراز ورود خسارت و رابطه علیت بین تقصیر و فعل زیانبار می تواند مالک ملک مجاور را به رفع ضرر و غرامات محکوم نماید .


نظریه مشورتی۲۲

۷/۵/۹۲

۸۴۷/۹۲/۷

۵۱۰-۱/۱۸۶-۹۲

۱-    سوال:منظوراز کلمه عمده در بند ت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ چه می باشد (درمواد مخدرمثلا بالای ۱۰۰ کیلو عمده)

۲-    آیا قید عمده شامل مشروبات وسلاح وانسان که در بند ت ماده مذکور آمده است یا خیر صرفا اختصاص به مواد مخدر دارد.

نظریه مشورتی:

(۱-۲) با توجه به اینکه مقنن در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ضابطه ای برای تشخیص و ملاک " قاچاق عمده" تعیین ننموده است در نتیجه تشخیص مصداق آن بعهده قاضی رسیدگی کننده است که با توجه به اوضاع و احوال پرونده از قبیل میزان نحوه بسته بندی و ..... مشخص می گردد.

با توجه به نحوه نگارش بند ت ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲ قید "عمده" مشروبات الکلی، سلاح، مهمات و انسان نیز در بر می گیرد.


نظریه شماره ۲۳

۲۹/۴/۹۲

۷۸۱/۹۲/۷

۴۹۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: آیا در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ جایگاهی برای تبصره ۳ ماده ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی وجود دارد یا خیر؟ درصورت مثبت بودن پاسخ موضوع با کدام ماده قانونی از قانون جدید قابل مقایسه است و درصورت منفی بودن پاسخ در خصوص این نوع شکایت نحوه تصمیم­گیری چگونه است؟.

نظریه مشورتی:

مفهوم تبصره ۳ ذیل ماده ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی سابق، به طور متفرقه در موادی از جمله ۲۹۱و۲۹۵و۴۷۴و۵۰۵و۵۰۶ و۵۲۲تبصره های آن و۶۵۰ از قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ذکر شده است.


نظریه مشورتی۲۴

۳۱/۴/۹۲

۸۰۲/۹۲/۷

۴۹۰-۳/۱۸۷-۹۲

سوال: شخصی سه سال قبل دراثرپرتاب جسم سخت (سنگ) ازسوی فرد یا افراد ناشناس از ناحیه سر مصدوم که دربیمارستان تحت مراقبت وعمل جراحی قرار گرفته و مداوا می شود نحوه احقاق حق ایشان چگونه است؟

الف- باید شکایت مطرح یا دادخواست تقدیم دادگاه عمومی حقوقی نماید؟

ب- متهم یا متهمان و یا حسب مورد خوانده دعوی کیست؟

ج- آیا امکان محکوم کردن بیت­المال به پرداخت دیه وجود دارد؟(با وحدت ملاک از مواردی که جسدی در شارع عام پیدا و یا در قتل عمد قاتل شناسایی نمی شود).

د- آیا شاکی می تواند دادخواست به طرفیت شورای تامین شهرستان محل وقوع جرم تقدیم دادگاه عمومی حقوقی نماید؟

نظریه مشورتی:

درصورت ایراد جراحت توسط فرد یا افراد ناشناس درممّر عمومی، در صورتی که تحقیقات جامع و وسیعی که از طرف مأمورین کشف جرم انجام یافته مفید واقع نشده و به نتیجه نرسیده وشناسائی مرتکب به هیچ وجه ممکن نگردد، با توجه به فتاوی معتبر از جمله فتوای مرحوم آیة الله خوئی (ره) در کتاب تکملة المنهاج در مواردی که دیه قتل اعم از قتل عمد یا غیر عمد بر بیت المال است،‌در فرض سوال با اتخاذ ملاک از ماده ۳۸۷قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، پرونده بدون صدور قرار مجرمیت وکیفرخواست ودر صورت مطالبه دیه،‌جهت صدور حکم به پرداخت دیه از بیت المال با اعلام مراتب به دادگاه عمومی جزائی ارسال ودادگاه، حکم به صدور دیه از بیت المال صادر خواهد نمود.


نظریه شماره۲۵

۱/۵/۹۲

۸۱۷/۹۲/۷

۵۳۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:اگر شخصی مرتکب دو فقره یا سه فقره کلاهبرداری از دو نفر یا سه نفر شود آیا طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اخیر التصویب باید برای هر فقره کلاهبرداری یک مجازات تعیین شود یا اینکه قانون قبل ازجرایم مشابه تعزیری فقط یک مجازات تعیین می شود؟.

نظریه مشورتی:

در فرض سوال با توجه به ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲باید بابت هر کدام ازجرایم موجب تعزیر،‌مرتکب به حداکثر مجازات محکوم گردد مگر اینکه نحوه ارتکاب جرم به نحوی باشد که یک کلاهبرداری دارای چندین قربانی (مالباخته) باشد یا فاصله زمانی بین دفعات به حدی کوتاه باشد که عرفاً یک فعل واحد محسوب گردد که در این صورت فقط یک مجازات تعیین می شود به هرحال تشخیص آن به عهده قاضی رسیدگی کننده است.


نظریه شماره۲۶

۲۶/۵/۹۲

۹۵۷/۹۲/۷

۶۳۷-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: طبق ماده ۱۹ کتاب اول قانون مجازات اسلامی درتعیین درجات، حداقل و حداکثر مشخص شده است وهمانگونه که در تبصره ۲ ماده ۱۹ اشاره شده برخی مجازاتها با درجات تعیین شده مطابق نیست و می بایست جهت تعیین درجه آن حداقل را با یکی از درجات و حداکثر را با درجه دیگری تطبیق داد و طبق تبصره ۳ همین ماده اگربا هیچ یک از بندهای هشت گانه مطابقت نداشته باشد مجازات درجه ۷ محسوب می شود ابهام در نحوه محاسبه حداکثر است که مثلا درحبس ۶ ماه تا سه سال که با هیچ یک از درجات مطابق نیست و ضرورتا می بایست با استفاده از تبصره ۲ و سه ماده ۱۹ آن را درجه بندی نمود در محاسبه حداکثر کدام یک از نظرات ذیل منظور قانونگذار بوده است

۱-    با توجه به اینکه حداقل و حداکثر آن باهیچ یک از بندها مطابق نیست از حداقل مجازات درجه ۷ یعنی ۹۱ روز استفاده می کنیم و حداکثرآن با درجه ۵ مطابق خواهد بود یعنی تا ۵ سال پس طبق همین تبصره از درجه بالاتر یعنی درجه ۵ محسوب می شود.

۲-    با توجه به اینکه طبق تبصره ۲حداکثر جرم می بایست با حداکثریکی از بندهای ۸ گانه مطابق باشد وحداکثر درجه ۵ ، ۵ سال است فلذا مجازات ۶ ماه تا سه سال با هیچ یک از شقوق ماده ۱۹ مطابق نبوده و طبق تبصره ۳ ماده ۱۹ درجه ۷ محسوب می شود اختلاف این دو نظر در برداشت متفاوت از حداکثر است که اگر حداکثر را تا ۵ سال بدانیم نظر اول صحیح است و اگر مراد از حداکثر را ۵ سال بدانیم نظردوم صحیح است همانگونه که مستحضرید در قانون مجازات جدید محرومیت یا برخورداری ازبرخی امتیازات و نیز نوع و میزان برخی مجازاتها بستگی به درجه مجازات دارد مثلا درشروع به جرم که تا حبس درجه ۵ شروع به جرم آن جرم است با نظر اول شروع به جرم جرایمی که مجازات ۶ ماه تا سه سال دارند جرم است و در نظر دوم خیر.

نظریه مشورتی:

(۱-۲) وقتی مجازات قانونی جرم دارای حداکثر و حداقل است طبق تبصره ۲ ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ حداکثر مجازات ملاک تشخیص درجه است مثلاًمجازات حبس ۶ ماه تا سه سال، درجه ۵ محسوب می شود زیرا مجازات حبس درجه ۵ تا پنج سال است و حبس سه سال را نیز در بر می گیرد.


نظریه شماره۲۷

۴/۶/۹۲

۱۰۵۱/۹۲/۷

۵۹۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: چنانچه قاضی بخواهد مطابق با ماده ۴۰۱ و ۴۴۷ قانون مجازات مصوب ۱۳۹۲ و ۶۱۴ قانون مجازات مصوب ۱۳۷۵ متهم را به تعزیر محکوم کند میزان حبس را می بایست مطابق با ماده ۶۱۴ (دو تا پنج سال) تعیین کرد یا مطابق با تبصره ماده (سه ماه تا یک سال) برای مثال با یک ضربه ساده منتهی به کبودی بدن شاکی گردیده است.

نظریه مشورتی:

تعزیرمقرر در ماده ۴۰۱قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲وارجاع آن طبق ماده ۴۴۷همین قانون به ماده ۶۱۴کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵فقط شامل مواردی   می شود که ضرب وجرح عمدی منجربه آثار مندرج دراین ماده که شامل " نقصان یا شکستن یا ازکارافتادن عضوی ازاعضاء یا مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنیٌ علیه گردد" ویا مشمول تبصره آن باشد.بنابراین صدمه ای که صرفاً موجب تغییر رنگ پوست وتورم شود، بدون اینکه آثار فوق را داشته باشد، مشمول تعزیر مندرج درماده ۶۱۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵نیست وبه طور کلی با تصویب قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، جنایات عمدی غیرقابل قصاص درصورتی قابل تعزیراست که ازمصادیق ماده ۶۱۴قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵وتبصره آن باشد.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه شماره۸

نظریه شماره۸

۲۶/۵/۹۲

۹۶۴/۹۲/۷

۶۶۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: احتراما با توجه به لازم الاجراء شدن قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲:

۱-   آیا مقررات شروع به جرم این قانون ناسخ مواد شروع به جرم در قانون تعزیرات و یا قوانین متفرقه می باشد یا اینکه مقررات قانون تعزیرات و قوانین متفرقه همچنان به قوت خود باقی هستند؟

۲-   با توجه به اینکه در قانون تعزیرات یا قوانین متفرقه شروع به ارتکاب بعضی از جرائم جرم تلقی شده درحالیکه درماده ۱۲۲ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ شروع به ارتکاب بسیاری ازجرائم جرم تلقی شده آیا بعد ازلازم الاجراء شدن قانون جدید بایستی بر اساس ماده ۱۲۲ آن عمل نمود.

نظریه مشورتی

با توجه به اینکه مقنن درقانون مجازات اسلامی مصوب۱۳۹۲درمقام ایجاد نظم خاصی برای مجازات "شروع به جرم" است لذا درتمام مواردی که مشمول ماده۱۲۲قانون مذکور است مجازات هایی به شرح بندهای ذیل این ماده تعیین نموده است. همچنین با توجه به لزوم یکسان سازی نحوه رسیدگی در امورقضائی که دربند ۷سیاست های کلان مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است وبا توجه به ماده ۷۲۸قانون مزبور در خصوص لغو کلیه مقررات وقوانین مغایر با این قانون،‌به نظر این اطلاق شامل کلیه قوانین ومقررات خاص وعام درخصوص موضوع سوال است زیرا چنانچه قائل به عدم نسخ موارد خاص مندرج در قوانین جزائی در خصوص تعیین مجازات شروع به جرم باشیم، شاهد تفاوت وشدت وضعف میزان مجازات وعدم تناسب آن خواهیم بود درنتیجه کلیّه مقرراتی که درقانون به طور خاص برای"شروع به جرم" مجازات تعیین شده است با تصویب ولازم الاجراء شدن قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ملغی ومجازات شروع به جرم درتمام جرائم مطابق بندهای ذیل ماده ۱۲۲قانون مجازات اسلامی۱۳۹۲ با رعایت ماده ۱۰همان قانون تعیین می شود.


نظریه شماره۹

۲۹/۵/۹۲

۹۸۲/۹۲/۷

۶۵۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:با توجه به ماده ۵۵۴ قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب (۱۳۹۲) صابئین مندایی در استان خوزستان که جزء اقلیت­های مذهبی مورد اشاره در قانون اساسی نیست بفرمائید دیه آنها چگونه محاسبه می گردد.

نظریه مشورتی

پاسخ سئوال مطروحه اختلافی و از موارد رجوع به اصل ۱۱۷ قانون اساسی است. حضرت امام خمینی(ره) ( توضیح المسائل محشی به کوشش سید محمد حسن بنی هاشمی قم ۱۴۲۴ ق.ج اصل ۱۴۸) و مقام معظم رهبری ( اجوبه الا ستفتائات ، قم ۱۴۲۴ ق ص ۶۳) صائبین را اهل کتاب دانسته اند. برخی تحقیقات معتبر نیز صائبین مندابی را که در خوزستان زندگی می کنند و پیرو حضرت یحیی (ع) هستند، اهل کتاب دانسته و در نتیجه چنانچه شاخه ای از یهود باشند مشمول حکم مقرر در ماده ۵۵۴ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ هستند.


نظریه شماره۱۰

۲۶/۵/۹۲

۹۶۸/۹۲/۷

 ۶۴۱-۱/۱۶۸-۹۲

سوال: در ماده ۱۲۲ از کتاب اول قانون مجازات اسلامی در بحث شروع جرم در جرایم با مجازات حبس درجه ۵ شروع به جرم ،جرم است و با توجه به اینکه شروع به جرم برخی جرایم در تعزیرات جرم بود مانند مواد ۵۲۹ و ۵۳۰ و ۵۳۶و ۵۳۷ و۵۳۸ و۵۴۰ و۵۳۹ در جعل و تزویر که طبق ماده ۵۴۲ شروع به جرم آنها جرم بود لیکن طبق ماده ۱۲۲ مذکور این جرایم که حبس درجه ۵ ندارند شروع به جرم آنها جرم نیست ابهام اینجاست که آیا از این پس در این جرایم شروع به جرم آنها جرم نیست چرا که قانونگذار در بحث معاونت به این مطلب اشاره کرده که در صورتی که در شرع یا قانون مجازات دیگری برای معاون تعیین نشده باشد ولی در بحث شروع به جرم به سایر قوانینی که در خصوص شروع به جرم وجود دارد اشاره نکرده است پس لاجرم منظورقانونگذار نسخ سایر قوانین مربوط به شروع به جرم بوده است و یا اینکه این طور استدلال شود با توجه به اینکه قانونگذار در ماده۷۲۸ از کتاب چهارم به نسخ مواد مشخص و معینی از تعزیرات پرداخته اگر منظور نسخ این مواد بود به آنها نیز اشاره می گردد فلذا شروع به جرم آنها همچنان جرم است.

نظریه مشورتی:

با توجه به اینکه مقنن در مقام ایجاد نظم خاص برای" مجازات شروع به جرم  " در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در تمام مواردی که مشمول ماده ۱۲۲ می باشد مجازاتهایی بشرح بندهای ذیل این ماده تعیین نموده است و نیز در راستای یکسان سازی نحوه رسیدگی در امور قضایی که در بند ۷ سیاست های کلان مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است و با توجه به اینکه مقررات ماده ۷۲۸ قانون مزبور در خصوص لغو کلیه مقررات و قوانین مغایر با این قانون مطلق است لذا این اطلاق شامل کلیه قوانین و مقررات خاص و عام است و چنانچه قاتل به عدم نسخ موارد خاص مندرج در قوانین جزایی در خصوص مجازات شروع به جرم باشیم، شاهد تفاوت و شدت و ضعف میزان مجازات و عدم تناسب آن خواهیم بود، در نتیجه کلیه مقرراتی که در قانون بطور خاص برای شروع به جرم مجازات تعیین شده است با تصویب قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ ملغی و مجازات شروع به جرم در تمام جرائم طبق بندهای ذیل ماده ۱۲۲ قانون مجازات اسلامی با رعایت ماده ۱۰ همان قانون تعیین می شود.


نظریه شماره۱۱

۲۶/۵/۹۲

۹۴۹/۹۲/۷

۶۳۵-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: با توجه به اینکه در ماده ۱۲۷ از کتاب اول قانون مجازات اسلامی در بحث معاونت آمده است : در صورتیکه در شرع یا قانون مجازات دیگری برای معاون تعیین نشده باشد مجازات وی به شرح ذیل است...

و با توجه به اینکه در مواد مختلفی در تعزیرات برای معاونت مجازات پیش بینی شده مثل معاونت در قتل عمد تبصره ماده ۶۱۲ فلذا با توجه به اینکه ماده ۱۲۷ مذکور در صورتی حاکم است که درقانون مجازات دیگری تعیین نشده باشد ولی ماده ۶۱۲ مذکور مجازات معاون را تعیین نموده ازطرف دیگر قانون مجازات جدید هم در بحث معاونت فقط ماده ۷۲۶ تعزیرات را حذف کرده است و اشاره ای به ماده ۶۱۲ نکرده است بنابراین آیا ماده ۱۲۷ از کتاب اول قانون مجازات ناسخ ماده ۶۱۲ مذکور میباشد یا خیر.

نظریه مشورتی:

با توجه به صراحت ماده ۱۲۷قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲چنانچه مجازات دیگری در شرع یا قانون برای معاون تعیین نشده باشد به شرح مقرر در بندهای ذیل این ماده مجازات معاون تعیین می گردد، بنابراین با توجه به تعیین مجازات معاون در جرم قتل عمد در قانون یعنی تبصره ماده ۶۱۲قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵باید براساس همین تبصره مجازات معاون تعیین شود وبین این دو ماده هیچگونه تعارضی وجود ندارد.


نظریه شماره۱۲

۲۰/۵/۹۲

۹۱۱/۹۲/۷

۶۲۰-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:آیا اعمال تبصره یک ماده ۲۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ درخصوص مستخدمین دستگاههای دولتی مبنی برانفصال ازخدمت دولتی نیاز به تصریح درحکم دادگاه دارد یا دادستان می تواند بدون تصریح در حکم دادگاه نیز محرومیت نامبردگان از حقوق اجتماعی را به تبع اجرای محکومیت اصلی در خصوص آنها اعمال نماید.

نظریه مشورتی:

با توجه به تبصره ۱ماده ۲۶قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲کسی که از حقوق اجتماعی مندرج در ماده ۲۶این قانون محروم شده باشد، اعم از اینکه این محرومیت به عنوان مجازات اصلی یا مجازات تکمیلی یا تبعی شده باشد، با توجه به صراحت قسمت اخیر این تبصره چنانچه درحکم دادگاه انفصال از خدمت نیامده باشد به موجب قانون منفصل از خدمت خواهد شد، دراین رابطه نظر به اینکه دادستان مجری احکام یا قانون است مراتب انفصال را به دستگاه متبوع مستخدم ابلاغ و به اجرای آن نظارت می نماید.


نظریه شماره۱۳

 ۲۹/۵/۹۲

 ۹۸۳/۹۲/۷

 ۶۱۳-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: نظر به اینکه برای اشخاص حقوقی براساس مواد ۲۰ و ۱۴۳ قانون جدید مجازات اسلامی مسئولیت کیفری لحاظ شده است براین اساس چنانچه یک تصادف رانندگی به وقوع پیوندد که منجر به قتل غیرعمدی شود و مقصر تصادف شهرداری شناخته شود شهردار از حیث جنبه عمومی و شهرداری از حیث جنبه خصوصی بزه مسولیت کیفری خواهند داشت ولی چنانچه تصادف منجر به صدمه بدنی شود شهرداری فقط از حیث تسبیت مسولیت پرداخت دیه را بر عهده خواهد داشت و مساله ای که در این خصوص وجود دارد این است که در صدمه بدنی که موضوع فاقد جنبه عمومی بوده و شهرداری فقط مسولیت پرداخت دیه را برعهده دارد درمرحله دادسرا نحوه رسیدگی چگونه خواهد بود؟ تفهیم اتهام و صدور قرار تامین کیفری نسبت به شخص حقوقی آیا قابل اعمال است یاخیر؟ یا اینکه در اینجا نیز باید تفهیم اتهام و صدور قرار تامین کیفری نسبت به شهردار صورت بگیرد؟ با توجه به اینکه محکومیت نسبت به شهرداری صادر خواهد شد به نظر صحیح نمی باشد همچنین در صورت عدم تفهیم اتهام و عدم صدور قرار تامین کیفری پرونده با صدور قرارمجرمیت و کیفر خواست می بایست به دادگاه ارسال گردد یا اینکه پرونده با گزارش دادسرا به دادگاه ارسال شود.

نظریه مشورتی

به موجب ماده ۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲، اعمال مجازات هایی در مورد شخصیت حقوقی قابل تعیین و اجراء است و در مورد شخصیت حقیقی مدیرانی که در هیأت شخصیت حقوقی مرتکب جرم شده، تعقیب کیفری آنان برابر ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی مذکور بلامانع است.


نظریه شماره۱۴

۲۲/۵/۹۲

۹۲۱/۹۲/۷

۶۱۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: آیا بالحاظ مواد ۳۱ به بعد قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در صورتی که دادگاه فقط منع از رانندگی وسیله نقلیه موتوری صادرکرده باشد اجرای احکام میتواند ابطال گواهینامه وممنوعیت از درخواست مجدد را به مرجع مربوطه راهنمایی و رانندگی اعلام کند یا موضوع از مواردی است که دادگاه مکلف است آن را در رای خود قید نماید و برای اصلاح رای پرونده به دادگاه صادرکنند. اعاده نماید.

نظریه مشورتی:

هرچند صدور حکم ازسوی دادگاه مبنی بر منع از رانندگی بلحاظ وسعت دامنه شمول، دربردارنده ابطال گواهینامه ۲وممنوعیت از درخواست مجدد نیز می باشد، لکن با التفات به صراحت مواد۳۱به بعد قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲که منع از رانندگی را مستلزم ابطال گواهینامه و ممنوعیت از درخواست مجدد در طول یک دوره معین دانسته است، به موجب آن قاضی مکلّف است علاوه برقید منع از رانندگی د ر حکم صادره،‌ ابطال گواهینامه وممنوعیت ا ز درخواست مجدد را نیز در مدت معین صراحتاً قید نماید. بدیهی است در صورت عدم قید موارد مذکور بشرح فوق در حکم صادره،‌ اجرای احکام باید پرونده را جهت اصلاح رأی به دادگاه صادر کننده حکم ارسال نماید وخود نمی تواند مسئله ابطال گواهینامه وممنوعیت از درخواست مجدد را به اداره راهنمایی ورانندگی اعلام کند.


نظریه شماره۱۵

۱۲/۵/۹۲

۸۶۳/۹۲/۷

 ۹۲-۱۸۶/۱-۵۹۸

سوال: مجازات قانونی اشخاص بالغ کمترازهجده سال که مرتکب جرایم موجب حد یا قصاص می شوند ماهیت جرم ارتکابی انجام شده یا حرمت آن را درک نکنند یا در رشد وکمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد چیست.

نظریه مشورتی:

با عنایت به ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، در مورد جرایم حد یا قصاص، هرگاه افراد بالغ کمتر از ۱۸ سال، ماهیت جرم انجام شده و یا حرمت آن را درک نکند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، در این صورت حسب مورد با توجه به سن آنها به دیه و مجازات های پیش بینی شده در فصل دهم محکوم می شوند.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریات مشورتی قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲-شماره ۱ الی ۳۹۴

نظریه شماره ۱

۲/۶/۹۲

۱۰۲۲/۹۲/۷

۷۱۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:

مطابق ماده ۲۲۰ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور کیفری و همچنین ماده ۸۹ قانون مجازات اسلامی مصوب (۱/۲/۹۲) صلاحیت دادگاه اطفال و نوجوانان در رسیدگی به جرائم اشخاص تا ۱۸ سال تمام شمسی بیان شده است حال سوال این است که:

اولا- منظور از ۱۸ سال تمام چه می باشد آیا منظور۱۷ سال و۱۲ ماه می باشد یا اینکه شخصی که ۱۸ سال و۱۲ ماده نیز دارد مشمول رسیدگی در دادگاه اطفال و نوجوانان می شود.

ثانیا: اگر پاسخ شق اول سوال می باشد آیا خود سن ۱۸ سال یعنی فردی که در روز تولدش در سن ۱۸ سالگی مرتکب جرم می شود نیز رسیدگی به جرمش در صلاحیت دادگاه اطفال و نوجوانان می باشد.

نظریه مشورتی:

۱- منظور از۱۸سال تمام کسی است که ۱۲ماه از ورود سنش به ۱۸سالگی گذشته باشد ولذا کسی که ۱۲ماه ازورود سنش به ۱۷سالگی گذشته را نمی توان ۱۸سال تمام دانست.

۲- با توجه به اینکه عرفاً سالروز تولد فرد روز ورود وی به سن جدید است لذا فردی که درسالروز تولدش دستگیر می شود را نمی توان ۱۸سال تمام دانست.


نظریه شماره۲

۲/۶/۹۲-

۱۰۲۳/۹۲/۷-

۶۸۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال- نظربه مفاد مواد ۳۹،۴۰،۴۲ از قانون مجازات اسلامی جدید آیا حکم به معافیت از کیفر و قرار تعویق صدورحکم قابل تجدیدنظر می باشد یا خیر و در ضمن ضمانت اجرای تعویق مراقبتی همراه با تدبیرمقرر درماده ۴۲ چیست و سوال دیگر اینکه چنانچه تعویق مراقبتی همراه با دستور دادگاه باشد مرجع اجرای دستورات خود دادگاه بوده یا نهاد دیگری مثل اجرای احکام کیفری می باشد مستدعی است پاسخ مراتب را جهت بهره برداری قضایی به این شعبه اعلام فرمایید.

نظریه مشورتی

۱- با توجه به ماده ۵۵قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ چنانچه دادگاه صادرکننده قرار تعویق صدور حکم ویا دادستان وقاضی اجرای احکام احراز نمایند که محکومٌ علیه حائز شرایط مقرر قانونی جهت به تعویق انداختن ویا معافیت ازکیفر نبوده، می توانند لغو تعویق مجازات ومعافیت ازکیفررا ازدادگاه صادرکننده قرار تقاضا نمایند.

۲- درماده ۴۴قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ ضمانت اجرای عدم رعایت شرایط تعویق مشخصاً‌ احصاء گردیده.

۳- مرجع اجرای دستورات دادگاه ونظارت براجرای دستورات مذکور نهاد اجرای احکام کیفری وتوسط قاضی اجرای احکام صورت می گیرد.


نظریه شماره۳

۲/۶/۹۲

۱۰۱۸/۹۲/۷

۵۸۱-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: با توجه به تبصره ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مبنی بر غیر قابل اعمال بودن قواعد عطف به ما سبق نشدن قوانین ماهوی جزایی طبق ماده ۱۱ و با توجه به اینکه قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ یک قانون موقت و در مدت معین بوده آیا قواعد تخفیف تعدد و تکرار جرم و آزادی مشروط و سایر قواعد جزای عمومی باید طبق قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ اعمال شود یا باید بر اساس قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ که در زمان وقوع جرم حاکمیت داشته اعمال شود

مثال: درجرم سرقت طبق قانون مجازات اسلامی جدید ۹۲ تا دو درجه بیشتر نمیتوان حبس را تخفیف داد اما درقانون مجازات اسلامی قدیم دادن تخفیف محدودیت نداشت اگرجرم در زمان حاکمیت قانون قدیم ۷۰ اتفاق افتاده باشد تکلیف دادگاه چیست.

نظریه مشورتی:

با توجّه به صدور ماده ۱۰قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ومقررات مشابه آن درماده ۱۱قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۰درجرائم تعزیری مقررات قبل از وقوع جرم باید اجرا شود، مگر اینکه موضوع مشمول ماده ۱۱قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲باشد که دراین صورت تحت هرشرایطی قانون جدید اعمال می شود، درغیر این صورت اگر قواعد تخفیف،‌ تعدد، تکرارجرم، آزادی مشروط وسایر مقررات جزای عمومی قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲برای قاضی دراعمال مقررات تخفیف وسایر موارد محدودیتی قائل شده باشد، تشدید محسوب وعطف به ماسبق نمی شود.


نظریه شماره۴

۲/۶/۹۲

۱۰۱۹/۹۲/۷

۷۵۶-۱/۱۸۶-۹۲

۱- سوال: با توجه به قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ آیا آراء وحدت رویه ۶۹۶و ۶۷۷ در خصوص جرائم ارتشاء وفروش مال غیر و عدم تسری مرورزمان به آن هیات عمومی دیوانعالی کشور به قوت خود باقی است یا خیر؟

۲- منظور قانونگذار ازتعزیرات منصوص شرعی مندرج در تبصره ۲ ماده ۱۱۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ چه جرائمی است.

نظریه مشورتی

۱- درماده ۱۰۹قانون مجازات اسلامی جرائمی به شرح بندهای سه گانه ازشمول مرور زمان خارج گردیده است،‌ با این استثناء که جرائم اقتصادی شامل کلاهبرداری وجرائم سیزده گانه مندرج درتبصره ذیل ماده ۳۶قانون مرقوم درصورتی از شمول مرور زمان خارج است که میزان مال موضوع جرم ارتکابی یک میلیارد ریال تمام وبالاتر باشد، بنابراین آراء وحدت رویه شماره ۶۷۷مورخ ۱۴/۴/۱۳۸۴وشماره ۶۹۶مورخ۱۴/۵/۱۳۸۵درخصوص ارتشاء وفروش مال غیر ازدرجه اعتبار ساقط است ودرشرائط فعلی کاربردی ندارد.

۲- تعزیرات منصوص شرعی به تعزیراتی گفته می شود که درشرع مقدس اسلام، برای یک عمل معین نوع ومقدار کیفرمشخص شده باشد، بنابراین مواردی که به موجب روایات ویا هر دلیل شرعی دیگر، بطور کلی ومطلق برا ی عملی تعزیر مقرر گردیده است ونوع ومقدار آن معین نشده است،‌ تعزیر منصوص شرعی محسوب نمی شود.


نظریه شماره۵

۳۰/۵/۹۲

۹۹۸/۹۲/۷

۷۱۹-۱۶/۹-۹۲

سوال: نظربه اینکه قبل ازتصویب و لازم­الاجراء شدن قانون جدید مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲ احکامی ازسوی مراجع قضائی با ملاک عمل ازماده ۲۵۵ ق.م اسلامی مصوب سال۱۳۷۰ ماده ۴۸۷ق.م.ا مصوب ۹۲ و سایر قوانین و مقررا ت موضوعه مبنی برپرداخت دیه شهداء ومجروحین ازبیت­المال صادر گردیده و بعضا با اعتراض روسای دادگستری دادگاههای تجدیدنظر استان ضمن نقض حکم خطاب به دادگاه بدوی اعلام می داشته­اند که با طرح سوال از مجروحین و اولیاءدم شهدا استعلام گردد که آیا خواستار اخذ دیه از بیت­المال می باشند یا قرارگرفتن تحت پوشش بنیاد شهید وامور ایثارگران؟

حالیه با عنایت به مراتب فوق­الاشاره خواهشمند است دستور فرمایید در خصوص موضوع تعارض بین اخذ دیه ازبیت­المال و قرار گرفتن تحت پوشش بنیاد شهید نظریه تخصصی صادر و نتیجه را به این معاونت اعلام نمایند .

نظریه مشورتی:

چنانچه بنیادشهید مقتولی را در زمره شهدا محسوب وبه دلیل عدم شناسائی قاتل با استفاده از ملاک ماده ۲۵۵قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰، دیه وی از بیت المال پرداخت وخانواده وی نیز تحت پوشش بنیاد شهید قرار گیرند، چنین اقداماتی فاقد اشکال قانونی است. زیرا بین برقراری حقوق ومستمری برای بازماندگان مقتول واخذ دیه ازبیت المال تعارضی وجود ندارد. بنابراین اعتراض روسای دادگستری به حکم صادره از ناحیه دادگاه بدوی مبنی برپرداخت دیه از بیت المال واقدام محاکم تجدید نظر استان درنقض آراء مزبور فاقد وجاهت قانونی است.


نظریه شماره۶

۲/۶/۹۲

۱۰۱۶/۹۲/۷

۷۶۴-۱/۱۸۶-۹۲

سوال:چنانچه جرایم تعزیری از یک نوع (مثلا سه فقره سرقت تعزیری مشابه) باشد مجازات مرتکب چگونه تعیین می شود

نظریه مشورتی:

درفرض سوال با توجه به اطلاق ماده ۱۳۴قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲دادگاه برای هریک از جرائم، حداکثر مجازات مقرر را حکم می کند ولی فقط مجازات اشد قابل اجراء‌است اگر میزان مجازات ها برابر باشد یکی از آنها قابل اجراء خواهد بود.


نظریه شماره ۷

۲/۶/۹۲

۱۰۲۳/۹۲/۷

۶۸۲-۱/۱۸۶-۹۲

سوال: نظربه مفاد مواد ۳۹،۴۰،۴۲ از قانون مجازات اسلامی جدید آیا حکم به معافیت از کیفر و قرار تعویق صدورحکم قابل تجدیدنظر می باشد یا خیر و در ضمن ضمانت اجرای تعویق مراقبتی همراه با تدبیرمقرر درماده ۴۲ چیست و سوال دیگر اینکه چنانچه تعویق مراقبتی همراه با دستور دادگاه باشد مرجع اجرای دستورات خود دادگاه بوده یا نهاد دیگری مثل اجرای احکام کیفری می باشد مستدعی است پاسخ مراتب را جهت بهره برداری قضایی به این شعبه اعلام فرمایید.

نظریه مشورتی:

۱- با توجه به ماده ۵۵قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ چنانچه دادگاه صادرکننده قرار تعویق صدور حکم ویا دادستان وقاضی اجرای احکام احراز نمایند که محکومٌ علیه حائز شرایط مقرر قانونی جهت به تعویق انداختن ویا معافیت ازکیفر نبوده، می توانند لغو تعویق مجازات ومعافیت ازکیفررا ازدادگاه صادرکننده قرار تقاضا نمایند.

۲- درماده ۴۴قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ ضمانت اجرای عدم رعایت شرایط تعویق مشخصاً‌ احصاء گردیده.

۳- مرجع اجرای دستورات دادگاه ونظارت براجرای دستورات مذکور نهاد اجرای احکام کیفری وتوسط قاضی اجرای احکام صورت می گیرد.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

الزام به تنظیم سند رسمی قسمت اول

الزام به تنظیم سند رسمی
قسمت اول :
پیش درآمد :
انجام معاملات مربوط به اموال غیر منقول ( خانه، زمین ) با تنظیم سند عادی – که عرف عامه، به قولنامه مشهور شده است – از دیرباز در کشور ما رایج بوده و علیرغم تصویب قانون ثبت اسناد و املاک در سال ۱۳۱۰ و و الزام قانونی اشخاص به ثبت معاملات موصوف ( مادتین ۴۶ و ۴۷ ) و عدم پذیرش اسناد عادی راجع به این معاملات در دادگاهها و ادارات به عنوان ضمانت اجرای آن مواد ( ماده ۴۸ ) در عمل، همان روال سابق تداوم داشته و اغلب دادگاهها نیز به اسناد عادی موصوف – بنا به توجیهات مختلفی – اعتبار داده و به استناد آن ها احکام متعددی در قالب « ایفای تعهدات مالکیت و … » صادر کرده و می نمایند. حتی خود قانون ثبت نیز این اسناد را جهت صدور سند مالکیت و به عنوان دلیل مالکیت پذیرفته و به آن ها اعتبار بخشیده است. ماده (۱۴۷ ) اصلاحی
قانون گذار برای تضمین و صیانت از فلسفه « اجباری شدن املاک و اهداف آن » محلی را تحت عنوان « دفتر اسناد رسمی » با تصدی سردفتر تعیین نموده است تا اشخاص، معاملات راجع به اموال غیر منقول را در آنجا تنظیم و به ثبت برسانند.
سپس آن معامله در دفتر املاک اداره ثبت به ثبت برساند تا مورد حمایت قانون قرار گرفته و دولت کسی را که ملک به نام او ثبت شده است به عنوان مالک قانونی ملک بشناسد. ( ماده ۲۲ قانون ثبت )
پذیرش قولنامه به عنوان سند بیع و دلیل اثبات وقوع عقد بیع و تحقق ایجاب و قبول ، تبعات منفی زیادی دارد. از جمله این که فروشنده می تواند نسبت به یک ملک بارها اقدام به انجام معامله ( معارض ) نماید و آن را همزمان به چند نفر بفروشد یا اراضی موات، ملی و منابع طبیعی را بدون این که مالکیتی در آن ها داشته باشد به اشخاص متعددی انتقال داده و به مبالغ هنگفتی دست یافته و از پرداخت مالیات و عوارض دولتی سر باز زند.
یکی از اساتید برجسته حقوق در خصوص ماهیت قولنامه معتقد است : « در مواردی که خریدار و فروشنده قصد انجام دادن معامله را دارند ولی هنوز مقدمات لازم را فراهم نکرده اند قراردادی می بندند که در آن، دو طرف تعهدی می کنند که معامله را با شرایط معین و ظرف مهلت خاص انجام دهند. سندی که در این باب تنظیم میشود « وعده بیع » است و در زبان عرف ، « قولنامه » می نامند. برای مثال ، من مایلم خانه خود را به شما بفروشم و درباره قیمت و شرایط انجام معامله نیز به توافق رسیده ایم ولی شما برای تهیه پول به چند روز مهلت احتیاج دارید و من نیز باید برای گرفتن مفاصا حساب مالیاتی و عوارض نوسازی اقدام کنم تا تنظیم سند در محضر ممکن باشد. پس برای این که هردو به انجام معامله در آینده مطمئن شویم من سندی مینویسم و ضمن آن تعهد می کنم که اسناد لازم را ظرف یک هفته تهیه کنم و برای انتقال خانه ام در برابر ده میلیون ریال در فلان دفتر خانه حاضر شوم و شما نیز در برابر، ملتزم می شوید که به همان دفتر برای معامله بیایید».
به عقیده ایشان ، قولنامه ها به لحاظ آماده نمودن مقدمات و برای رعایت تنظیم سند رسمی، واقعا به صورت قولنامه تنظیم میشوند که همان « وعده انجام معامله » است نه خود معامله و بر اساس آن طرفین آمادگی خود را برای حضور در دفترخانه اسناد رسمی و انجام معامله با تعیین قیمت و زمان آن اعلام میدارند. شورای عالی قضایی و کمیسیون استفتائات آن شورا در اوایل انقلاب متاثر از این نظرات ، طی بخشنامه ای قولنامه را فاقد اعتبار دانسته و عنوان نموده بود که : « به نحوی که در بخشنامه شماره ۶۰۵۹- ۶/۲/۱۳۶۲ تصریح شده ، آنچه صرفا قولنامه است و ترتیب مقرر در آن ، ضمن عقد لازم انجام نگرفته و تعهد نشده ، اعتبار قانونی و شرعی ندارد و دادگاهها نمی توانند طرفین را الزام به وفا نمایند. بنابراین اگر راجع به زمین ، قولنامه تنظیم و وعده معامله داده شده و ضمن عقد لازم شرط نشده باشد لازم الوفا نیست ».
این اقدامات باعث شد تا مردم و بنگاه های معاملات ملکی در تنظیم قولنامه ها آن را در قالب « بیع نامه » تنظیم نمایند تا حکایت از وقوع عقد بیع داشته باشد. اما این ترفند هم حقوقدانان و رویه قضایی را قانع ننمود. به طوری که یکی از اساتید حقوق در این رابطه و در خصوص چنین بیع نامه هایی معتقد است : « قولنامه فروش یا خرید و یا قولنامه ای که در آن حق تقدم در خرید به شخص معین داده می شود بیع نیست. زیرا در بیع مالکیت مبیع از بایع به مشتری منتقل می شود. در حالیکه ماهیت قولنامه فقط وعده بیع است و وعده بیع اساسا الزام آور نیست . به همین جهت به نظر اینجانب قولنامه فروش، الزام آور نیست و نمی توان به استناد آن الزام به انجام معامله را در تاریخی که در قولنامه معین می شود خواستار گردید. استناد به ماده ۱۰ قانون مدنی هم برای اثبات صحت و الزام آور بودن قولنامه کافی نیست. زیرا ماده ۱۰ صرفنظراز شان نزول آن ، ناظر به قرارداد است و قولنامه چیزی جزء وعده بیع نیست و نمی توان آن را قرارداد تلقی کرد ».
به این نظریه دو ایراد وارد شده است :
« اولا – با کلیت ، گفته شده که قولنامه بیع نیست. در صورتی که در عمل بسیاری از محاکم با اماراتی مثل « به تصرف دادن مبیع » ، بیع را محقق دانسته و از قولنامه استنباط تعهد به تنظیم سند رسمی می نمایند و به این مورد حکم می دهند.
ثانیا – بین قولنامه و قرارداد تمایز قائل شده است. در صورتی که قولنامه نیز نوعی قرارداد است و تابع اصول کلی آن است. بنابراین ماده ۱۰ قانون مدنی بر آن نظارت دارد که طبق آن « قراردادهای خصوصی نسبت به طرفین تا وقتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است ». از جمله تعهد به انتقال رسمی.
صرف نظر از مراتب باید پذیرفت که اکثر قریب به اتفاق قولنامه ها در واقع « بیع نامه » هستند. یعنی به موجب ان فروشنده و خریدار، مال غیر منقولی را مورد بیع و شراع قرار داده و مبلغی به عنوان ثمن توسط خریدار به فروشنده پرداخت می شود و فروشنده نیز جهت انتقال رسمی ( تنظیم سند در دفتر اسناد رسمی ) در زمان معینی تعهد می دهد. این امر چنان در عرف ( مردم و بنگاه های معاملات ملکی ) رواج دارد که درصد ناچیزی از معاملات راجع به اموال غیر منقول در دفاتر اسناد رسمی انجام می پذیرد. جالب تر این که قولنامه ها در دادگاهها نیز ( غالبا ) به عنوان بیع نامه مورد پذیرش واقع شده و مبنای صدور احکامی قرار می گیرند.دکتر کاتوزیان در جای دیگری ، به واقع با اشاره به موضوع به خوبی ماهیت حقوقی قولنامه را تشریح کرده و می گوید : « تشخیص طبیعت حقوقی سندی که طرفین تنظیم کرده اند وابسته به تمیز قصد مشترک آنان است. اگر خواسته باشند که بیع با امضای آن سند واقع شود دادگاه باید آن سند را بیع بشمارد. بر عکس هرگاه هدف این باشد که بر طبق آن الزام به انشای عقد ایجاد شود نه انتقال ، دادگاه آن را « قولنامه » به حساب می آورد. منتهی عرف مسلم در داد و ستد های ما حکم می کند که اگر خریدار و فروشنده به دلیلی الزام قانونی یا خواسته خودشان اشاره به لزوم تنظیم سند رسمی معامله کرده باشند ظاهر این است که قصدشاهن تعهد به انتقال بوده است نه وقوع بیع.
ماده ۲۲۴ قانون مدنی نیز در تایید این مطلب مقرر می دارد : « الفاظ عقود ، محمول است بر مبانی عرفیه » .
هیات عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور نیز به موجب رای اصراری شماره ۱۴۵۱۰-۱۰/۲/۱۳۱۷ تصریح کرده که : « مطابق ماده ۲۲۴ قانون مدنی ، الفاظ عقود و قراردادها باید حمل بر معانی عرفیه شود و تخلف از آن موجب نقض دادنامه است ».
بنابراین تلقی عرف از الفاظ قولنامه از قبیل « فروشنده ، خریدار ، مورد معامله ، ثمن ، تسلیم مبیع ، اسقاط کافه خیارات و … »، انجام معامله ( عقد بیع ) بوده و اعتقادی به وعده بیع ندارد. ما با این اعتقاد و این که قولنامه همان بیع نامه بوده و تعهدات مندرج در آن برای طرفین الزام آور است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود پذیرش دعوای « الزام به ایفای تعهدات قراردادی و تنظیم سند رسمی انتقال مورد معامله موضوع قولنامه » را صحیح و موافق قانون دانسته و معتقد به صحت چنین معاملاتی بوده و بر این اساس نسبت به بررسی این دعوا و چگونگی رسیدگی به آن می پردازیم.
یکی از دعاوی که در پی تنظیم قولنامه به وفور در دادگاه ها مطرح می شود عبارت است از دعوای « الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مورد معامله ». بنابریان قولنامه ای که به موجب آن بیعی صورت گرفته و تعهد بر انتقال رسمی سند معامله آن شده است چنانچه تمام شرایط اسناد عادی را دارا باشد به موجب ماده ۱۰ قانون مدنی مفاد آن لازم الاتباع و لازم الوفا بوده و منعی در پذیرش آن در محاکم و ادارات وجود ندارد و چنین معاملاتی از شمول مقررات مواد ۴۷ و ۴۸ قانون ثبت اسناد و املاک خارج است و دادگاه باید حکم به ایفای تعهد ( انتقال رسمی سند ) بدهد. بر همین اساس اغلب دادگاه های معتقدند آن چیزی که مورد قبول ادارات و محاکم می باشد « بیع نامه » است. یعنی سندی که حکایت از وقوع بیع داشته و تنها تنظیم سند رسمی انتقال آن باقی مانده است که در صورت بروز اختلاف بین طرفین ، دادگاهها به اسنادی رسیدگی می کنند که طبق آنها بیع واقع شده و مهلتی برای انجام مقدمات انتقال رسمی و پرداخت مابقی ثمن مشخص شده باشد.موید این مطلب آرای متعدد دادگاه هاست. در یکی از این آرا آمده است : « … در خصوص الزام خوانده به تنظیم سند رسمی ، نظر به این که بنا به مراتب فوق الاشعار، عقد بیع تحقق یافته و فقط تشریفات قانونی آن که همانا ثبت رسمی معامله است باقی مانده … ، دادگاه دعوای خواهان را ثابت تشخیص داده و رای به الزام خوانده به انتقال رسمی سند شش دانگ … بنام خواهان … در قبال مبلغ … ریال ثمن معامله صادر و اعلام می دارد… » بنابراین چنانچه قولنامه ای شایط اساسی صحت معامله ( موضوع ماده ۱۹۰ قانون مدنی ) را دارا باشد و طرفین نیز شروطه لازمه ( اهلیت استیفا ) را داشته باشد عقد بیع صحیح بوده و اگر مانعی در جهت انتقال رسمی مورد معامله نباشد الزام فروشنده به ایفای تعهد مبنی بر انتقال رسمی سند آم منع قانونی نخواهد داشت.
در قرار دادها مبنای الزام متعهد به ایفای تعهدات قراردادی وی، علاوه بر آیات شریفه « یا ایها الذین آمنوا اوفوا باعقود »و « اوفوا بالعهد ان العهد کان مسوولا » و قاعده حقوقی « اصاله اللزوم »، مواد متعددی از قانون مدنی می باشد. از جمله به موجب ماده ۱۰ قانون مدنی : « قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است ». و نیز مطابق ماده ۲۲۰ همان قانون : « عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده ملزم می نماید بلکه متعاملین به کلیه نتایجی هم که به موجب عرف و عادت یا به موجب قانون از عقد حاصل میشود ملزم میباشند.» هم چنین به موجب ماده ۲۳۷ قانون مدکور : « هرگاه شرط در ضمن عقد ، شرط فعل باشد اثباتا یا نفیا کسی که ملتزم به انجام شرط شده است باید آن را به جا بیاورد و در صورت تخلف ، طرف معامله می تواند به حاکم رجوع نموده تقاضای اجبار به وفای شرط بنماید.»
با انعقاد قرارداد عادی راجع به معامله مال غیر منقول ( قولنامه ) و واگذاری حقوق مالکانه فروشنده ( مالک ) به خریدار، غالبا تعهداتی در ضمن قرارداد توسط متعاملین ، در خصوص زمان و نحوه تحویل مبیع و تنظیم سند رسمی قرار داده می شود که عدم ایفا و اجرای آن ها از ناحیه هر کدام از آنان طرف مقابل ( متعهد له ) را ناچار به اقامه دعوا در دادگاه می نماید. این دعوا تحت عنوان « الزام به تنظیم سند رسمی و اجبار به ایفای تعهدات قراردادی » مطرح می شود.همانگونه که خریدار می تواند به دبنال امتناع فروشنده ، الزام او را به تنظیم سند رسمی و اجرای تعهد بخواهد فروشنده نیز حق دارد اجرای تعهدات قراردادی خریدار را از دادگاه بخواهد تا او را ملزم به ایفای آن ها بنماید. از آن جمله، الزام به تنظیم سند رسمی با پرداخت ثمن معامله می باشد. بنابراین خواهان دعوای « الزام به ایفای تعهد و تنظیم سند رسمی انتقال » اعم از فروشنده و خریدار خواهد بود.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

الزام به تنظیم سند رسمی قسمت دوم

مبحث اول : نحوه اقامه دعوا و شرایط آن

دعوا وقتی ایجاد می شود که در خصوص موضوعی بین طرفین ، اختلاف حادث شود. در مورد تعهدات قراردادی – موضوعا و مشخصا قرارداد عادی راجع به مال غیر منقول ( قولنامه ) – چنانچه بین متعاملین راجع به مفاد قرارداد و اجرای تعهدات مندرج در آن ، اختلافی حادث شود و یکی از طرفین از ایفای تعهدات خود خودداری نماید طرف دیگر حق دارد حسب مورد، برای الزام ممتنع به اجرای تعهدات و مفاد قرارداد و انجام تشریفات معامله یا فسخ و انحلال عقد و … ، با اقامه دعوا به دادگاه صالح رجوع کرده و الزام متعهد را به ایفای تعهداتش بخواهد. این امر مسلتزم تقدیم دادخواست و رعایت شرایط قانونی راجع به آن است.
در اکثر موارد دعوای « الزام به تنظیم سند رسمی انتقال با حضور در دفتر اسناد رسمی » از ناحیه خریدار اقامه می شود . بنابراین خواهان باید در تنظیم دادخواست دقت لازم معمول داشته و موارد مندرج در بند های هفت گانه ماده ۵۱ قانون آیین دادرسی مدنی سال ۱۳۷۹ را دقیقا رعایت نماید والا دادخواست وی ممکن است طبق ماده ۵۴ همان قانون ، توسط مدیر دفتر دادگاه رد شود . بنابراین ضروری است که اقامه دعوا توسط اهل فن ( حقوقدان و وکیل دادگستری ) که به مقررات قانونی واقف باشد به عمل آید تا ضریب موفقیت خواهان در دعوا افزایش یافته و امکان رد دعوا یا بی حقی وی کاهش یافته یا منتفی شود.
با توجه به این که دعوای موصوف از جمله دعاوی مالی راجع به اموال می باشد، بنابراین در اجرای بند ۴ ماده ۶۲ قانون آیین دادرسی مدنی سال ۱۳۷۹ و رعایت شق ج بند ۱۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمد های دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب ۲۸/۱۲/۱۳۷۳ اصلاحی سال ۱۳۸۷، هزینه دادرسی باید مطابق ارزش معاملاتی املاک در هر منطقه ، محاسبه و اخذ گردد و مبلغ مندرج در قرارداد طرفین ( قولنامه ) ، تاثیری در تعیین هزینه دادرسی ندارد. به عبارت دیگر مبلغی که خواهان به عنوان بهای خواسته ذکر می کند هر چند که برابر ارزش واقعی باشد ملاک وصول هزینه دادرسی نیست. زیرا در این گونه دعاوی ، قانون گذار ارزش معاملاتی املاک در هر منطقه ، ملاک وصول هزینه دادرسی قرار داده است نه چیز دیگری را. و در مراحل تجدید نظر و اعتراض به حکم نیز ارزش معاملاتی منطقه ای محکوم به ، باید ملاک تادیه هزینه دادرسی باشد. لازم به ذکر است که قطعیت یا عدم قطعیت دادنامه صادره، تابع تقویم خواسته است که خواهان در ابتدای امر مشخص نموده است مگر این که خوانده به آن اعترض کرده و خواسته دعوا طبق نظر کارشناس و در اجرای ماده ۶۳ قانون آیین دادرسی مدنی مبلغ دیگری تعیین شده باشد در این صورت مبلغ جدید ملاک خواهد بود.
خواهان باید در توضیح خواسته دعوا ضمن اشاره به انعقاد عقد بیع صحیح بین او و خوانده، به تعهد خوانده مبنی بر تنظیم سند رسمی و انتقال آن با حضور در دفتر اسناد رسمی استناد کرده و مستندات خود را ذکر و تقاضای الزام وی به حضور در دفترخانه و تنظیم سند رسمی انتقال را بنماید. ضمنا او باید تحقق عقد بیع را ثابت نماید یا محقق شود که فروشنده از شرایط قرارداد تخلف نموده است.چون چنین ادعایی در تعارض با مالکیت رسمی طرف دعواست ، بنابراین انتقال مالکیت رسمی به او مستلزم اثبات صحت وقوع معامله است. زیرا غالبا خواهان به استناد قرارداد عادی ( قولنامه ) که صرفا دارای امضای مالک ملک ، وکیل یا قائم مقام قانونی اوست مدعی خرید مورد معامله از او شده و قصد متزلزل کردن مالکیت رسمی خوانده را دارد. در چنین دعوایی خواهان ( خریدار ) ، مالک قراردادی و خوانده ( فروشنده ) ، مالک قانونی می باشند. ولی در فرضی که خواهان ( فروشنده ) دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال به نام خوانده ( خریدار ) را مطرح می نماید اثبات مالکیت وی و وقوع عقد بیع ، معنی نداشته و دادگاه به دنبال آن نخواهد رفت. چون او ( فروشنده ) مالک قانونی بوده و خود ، اقرار به وقوع عقد بیع دارد.
اما با سند عادی از نظر مراجع قضایی مالک محسوب نشده و بایستی در مورد صحت وقوع عقد بیع بین او و فروشنده تحقیق و بررسی صورت بگیرد.مگر اینکه فروشنده اقرار به فروش ملک به او بنماید. چنانچه فروشنده نسبت به اخذ پایان کار و تفکیک مورد معامله اقدام نکرده باشد ولی ضمن قرارداد ( قولنامه ) ، در خصوص انجام آنها به خریدار تعهد داده باشد خریدار باید قبل از طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی یا همزمان با آن ، الزام فروشنده به ایفای تعهدات خود در این موارد را نیز بخواهد و تصریح کند که به علت عدم اجرای تعهد فروشنده ( خوانده ) راجع به اخذ پایان کار، تفکیک و انتقال رسمی مورد معامله با استعلام ثبتی در صورت احراز تعلق مورد معامله به وی در این خصوص نیز حکم مقتضی بر اخذ پایان کار، تفکیک، حضور در دفتر اسناد رسمی و تنظیم سند رسمی انتقال مورد معامله صادر شود. بدیهی است هر کدام از این دعاوی باید جداگانه تقویم و تمبر قانونی آنها ابطال شود.
دعاوی « اخذ پایان کار و تفکیک مورد معامله » بر خلاف دعوای « الزام به تنظیم سند رسمی انتقال » جزء دعاوی غیر مالی میباشند.
در صورتی که ملک مورد معامله بنام شخص محجور ( صغیر ، مجنون یا غیر رشید ) باشد و ولی یا قیم او اقدام به انجام معامله نموده باشد، در این صورت باید ولی یا قیم آن ها به عنوان خوانده، طرف دعوا قرار بگیرند. چنانچه شخصی به وکالت بلاعزل از مالک ملکی، اقدام به فروش ملک او به شخص دیگری بنماید طرح دعوا به طرفیت او ( وکیل ) فاقد وجاهت قانونی بوده و دعوا باید علیه مالک اقامه شود. زیرا وکیل، مالکیتی در ملک موصوفه نداشته و سوابق ثبتی حکایت از مالکیت او ندارد ولو اینکه در آن وکالت نامه اختیار انتقال ملک موصوف به صورت بلاعزل به او عطا شده است. این اختیار تجویزی بر الزام وکیل به تنظیم سند رسمی انتقال نمی باشد. چرا که در هر حال او وکیل است نه اصیل و مالک رسمی پلاک مورد معامله. زیرا « ذینفع بودن » با « ذی سمت بودن » تفاوت دارد که در ما نحن فیه ، وکیل ، ذی نفع نیست بله ذی سمت است. به استناد ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی نیز ذینفع بودن خواهان یا طرف مقابل شرط پذیرش دعوا است.
اداره حقوقی قوه قضاییه نیز در این مورد اعلام داشته است که : « دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال باید به طرفیت مالک ملک ، طرح و اقامه گردد نه بر علیه وکیل وی که طبق مقررات قانونی ، نماینده قراردادی موکل خود بوده و اختیارات وی محدود است به آنچه که به موجب عقد وکالت به وی تفویض شده است و اصیل دعوا نیست. بنابراین چنانچه درعوا بر علیه وکیل مالک طرح گردد دعوا متوجه او نبوده و چنین دعوایی مستندا به بند ۴ ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی سال ۱۳۷۹ محکوم به بطلان است ».
در صورتیکه که خواهان ضمن دعوای الزام به تنظیم سند رسمی ، دعاوی الام خوانده به اخذ پایان کار و تفکیک مورد معامله را نیز مطرح نموده باشد پس از رسیدگی دادگاه و صدر حکم و قطعیت آن ، محکوم له ( خریدار ) می تواند با اخذ نامه و گواهی از دفتر دادگاه مبنی بر قطعیت رای صادره و مراجعه به شهرداری محل ، درخواست ارائه صورت مجلس تفکیکی را بنماید. معمولا در چنین مواردی محکوم له از طریق دادگاه به دفتر اسناد رسمی ، راهنمایی یا مستقیما به شهرداری و اداره ثبت اسناد و املاک محل معرفی می شود.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

الزام به تنظیم سند رسمی قسمت سوم

نحوه رسیدگی دادگاه و اقدامات معموله در دعوای

الزام به تنظیم سند رسمی

 

دادگاه صالح رسیدگی به این دعوا دادگاه محل وقوع مال غیر منقول ( ملک ) می باشد. رسیدگی دادگاه به دعوای « الزام خوانده به تنظیم سند رسمی انتقال » به دو صورت شکلی و ماهوی خواهد بود. در هر کدام از این صورت ها اقداماتی انجام می شود که منتهی به رد دعوای خواهان ( در رسیدگی شکلی ) یا حکم به بی حقی او یا محکومیت خوانده ( پس از رسیدگی ماهوی ) می گردد. هر کدام از این مراحل بهشرح زیر مورد بررسی قرار می گیرد:

گفتار اول : رسیدگی شکلی به دعوا

 

این نوع رسیدگی که قبل از ورود به ماهیت دعوا و بررسی و ارزیابی ادله طرفین دعوا صورت می گیرد شامل دو دسته اقدامات است که از ناحیه دفتر دادگاه ( مدیر دفتر ) و خود دادگاه ( قاضی دادگاه ) انجام می شود.

بند اول : اقدامات مدیر دفتر دادگاه

پس از تقدیم دادخواست به دفتر دادگاه وظیفه مدیر دفتر شروع می شود. او باید فورا آن را ثبت کرده و رسیدی مشتمل بر نام خواهان، خوانده، تاریخ تسلیم ( روز و ماه و سال ) با ذکر شماره ثبت ، به تقدیم کننده دادخواست بدهد و در برگ دادخواست ، تاریخ تسلیم را قید نماید. این تاریخ ، تاریخ اقامه دعوا محسوب می شود که دارای آثار حقوقی است. بررسی مندرجات دادخواست تقدیمی از حیث رعایت بند های هفتگانه ماده ۵۱ قانون ایین دادرسی مدنی و در صورت نقص دادخواست از این لحاظ توقیف دادخواست و اقدام به صدر اخطاریه رفع نقص برای خواهان جهت رفع نقص یا نواقص موجود ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه از دگر وظایف مهم مدیر دفتر می باشد. مدیر دفتر این اخطار را ظرف دو روز از تاریخ تقدیم دادخواست یا وصول آن به دفتر دادگاه صادر خواهد کرد.

چنانچه خواهان در مهلت قانونی اقدام به رفع نقص یا نواقص موجو ننماید ؛ مدیر دفتر موظف است در اجرا قسمت اخیر ماده ۵۴ قانون مذکور، « قرار رد دادخواست » خواهان را صادر نماید. این قرار ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ به خواهان قابل اعتراض و رسیدگی در همان دادگاه می باشد. اما چنانچه دادخواست از ابتدا تکمیل بوده یا پس از ابلاغ اخطار فتر دادگاه، خواهان در مهلت قانونی اقدام به تکمیل آن با رفع نقص یا نواقص موجود نماید مدیر دفتر طی گزارشی پرونده را جهت صدور دستور مقتضی نزد قاضی دادگاه ارسال خواهد نمود. با این اقدام وظیفه مدیر دفتر در بررسی و ارسال پرونده به دادگاه خاتمه یافته تلقی می شود.

بند دوم : اقدامات شکلی دادگاه

پس از وصول پرونده به دادگاه ممکن است دادگاه نواقص را در پرونده مشاهده نماید که از دید مدیر دفتر پنهان مانده و دادگاه به علت وجود نقص، نتواند شروع به رسیدگی نماید. در چنین مواردی دادگاه با قید موارد نقص ، پرونده را به دفتر دادگاه اعاده خواهد نمود تا مدیر دفتر به شرح بند قبل اقدام به صدور اخطار رفع نقص نماید. همان اقدامات تا تکمیل دادخواست یا رد دادخواست توسط مدیر دفتر در این مرحله نیز طی خواهد شد. اما اگر پرونده  به صورت تکمیل شده به دادگاه ارسال شود اولین اقدام شکلی دادگاه، صدور دستور تعیین وقت رسیدگی و دعوت اصحاب دعوا جهت رسیدگی است که اقدامات آن توسط مدیر دفتر و منشی دادگاه انجام خواهد شد. در تعیین وقت رسیدگی و دعوت اصحاب دعوا به دادرسسی باید مقررات ماده ۶۴ قانون ایین دادرسی مدنی سال ۱۳۷۹ رعایت شود.

ممکن است دادگاه به عللی از قبیل عدم صلاحیت دادگاه یا عدم طرح صحیح و قانونی دعوا و … نتواند وارد رسیدگی شود. در این صورت در وقت فوق العاده بدون ورود در ماهیت دعوا ، اقدام به صدور قرار رد ( یا عدم استماع ) دعوا خواهد نمود.

صدور این قرار نیز اقدام و رسیدگی شکلی به دعوا محسوب می شود که ممکن است قبل از صدور دستور تعیین وقت رسیدگی صورت بگیرد یا در جلسه اول دادرسی و پس از طرح ایرادات موضوع ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی توسط خوانده انجام شود.

 

گفتار دوم : رسیدگی ماهوی دادگاه به دعوا و نوع

تصمیم متخده در این خصوص

 

همانگونه که گفته شد دادگاه وقتی وارد ماهیت دعوا می شود که پرونده تکمیلا به دادگاه ارسال و وقت رسیدگی تعیین و طرفین به دادرسی دعوت شده و دادگاه مبادرت به استماع اظهارات و مدافعات آنها نماید. بررسی و ارزیابی اظهارات و ادله اصحاب دعوا نقطه شروع رسیدگی ماهوی به دعوا محسوب می شود. در این راستا اقدامات متعددی توسط دادگاه انجام می شود . از قبیل استعلام وضعیت مالکیت خوانده از اداره ثبت اسناد و املاک و احراز آن، ارجاع امر به کارشناس ، انجام قرار های معاینه و تحقیق محلی ، استماع شهادت شهود و … . ممکن است طرفین دعوا علیرغم ابلاغ صحیح اخطاریه ها در جلسه دادگاه حاضر نباشند. در این صورت چنانچه پرونده معد تصمیم گیری باشد دادگاه بدون حضور آنها تصمیم مقتضی اتخاذ خواهد نمود ( مفهوم ماده ۹۵ آیین دادرسی مدنی ). از جمله مدارک و مستندات خواهان ، « گواهی حضور خود در دفتر اسناد رسمی در موعد حضور خوانده در آن جهت تنظیم سند رسمی انتقال » می باشد که باید ضمن تقدیم دادخواست به عنوان یکی از منضمات و مستندات ارائه شود.چنانچه ارائه نشده باشد به تقاضای خواهان باید از دفتر اسناد رسمی موصوف ، صحت و سقم آن استعلام شود.

از دیگر مستندات خواهان می توان به « اظهارنامه ارسالی وی به خوانده جهت حضور در روز و ساعت معینی در یکی از دفاتر اسناد رسمی ( با تصریح به نشانی دقیق آن ) جهت انتقال رسمی سند مال مورد معامله » اشاره کرد که ممکن است خواهان علیرغم حضور در دفتر خانه در موعد مقرر بعدا اقدام به ارسال چنین اظهارنامه ای به فروشنده نماید و آمادگی خود را برای پرداخت باقیمانده ثمن معامله و تعهد فروشنده به تنظیم سند رسمی انتقال و تخلف وی از آن ، حکم به الزام وی به تنظیم سند رسمی انتقال مورد معامله با مشخصات مندرج در سند عادی معامله در یکی از دفاتر اسناد رسمی خواهد داد.

مصادیق مدافعات خوانده :

ممکن است خوانده در در دفاع از دعوای مطروحه ، مدافعات متعددی به عمل آورد که مستلزم امعان نظر و بررسی باشد. از جمله « ادعای فسخ یا اقاله معامله فیمابین را بکند یا مدعی بطلان ان » شود. با توجه به اینکه این ادعاها که برای دفاع ا دعای مطروحه اظهار می شوند عنوان « دعوای متقابل » ندارند تا طی دعوایی جداگانه طرح گردند ، بنابراین نیاز به تقدیم دادخواست مجزا نداشته و دادگاه ملزم به استماع آن ها به عنوان مدافعات خوانده و احراز صحت و سقم ادعای خوانده می باشد. اما چنانچه خوانده به عنوان مثال مدعی مطالبه اجرت المثل شود این ادعا ، دفاع محسوب نشده و مستلزم طرح دعوای مجزا بوده و مانع از الزام وی به تنظیم سند رسمی انتقال به حکم دادگاه نخواهد بود .

از مصادیق دیگر مدافعات خوانده می تواند « ایراد به سند عادی ( قولنامه ) خواهان » باشد یعنی خوانده ادعا کند که سند ابرازی خواهان به استناد ماده ۴۸ ناظر به مواد ۲۲ ، ۴۶ و ۴۷ قانون ثبت اسناد و املاک قابل پذیرش در دادگاه نبوده و آثار قانونی بر آن مترتب نیست. در این صورت دادگاه با رسیدگی به این ادعا ، چنانچه وقوع بیع شرعی و قانونی را احراز نماید و تخلف فروشنده از تعهدات قراردادی او را محرز تشخیص دهد به استناد مواد ۱۰ ، ۲۱۹ ، ۲۲۰ ، ۲۲۳ و ۲۲۵ قانون مدنی خوانده را ملزم به ایفای تعهد قراردادی خود مبنی بر تنظیم سند رسمی انتقال مورد معامله خواهد نمود.

ممکن است سند عادی ابرازی خواهان « مورد انکار، تردید یا جعل خوانده » قرار گیرد. در این صورت دادگاه در اجرای مواد ۲۱۶ الی ۲۲۷ قانون ایین دادرسی مدنی به این ادعاها و اظهارات رسیدگی کرده و پس از احراز صحت و اصالت سند خواهان یا جعلیت آن ، حکم مقتضی صادر خواهد نمود.

نکته ۱ – چنانچه ملک مورد معامله قبلا تفکیک نشده و فاقد صورت مجلس تفکیکی و پایان کار شهرداری باشد، دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال آن ، قابلیت استماع نخواهد داشت. زیرا تنظیم سند مالکیت مفروزی نسبت به ملک مشاع و یا تفکیک نشده، وجاهت قانونی نداشته و امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین در این صورت دادگاه قرار رد ( عدم استماع ) دعوا صادر خواهد کرد مگر اینکه دعوای « الزام به دریافت پایان کار و انجام تفکیک » نیز ضمن این دعوا مطرح شود که به هر دو دعوا تواما رسیدگی خواهد شد.

نکته ۲ – الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی انتقال در مورد ملک فاقد سابقه ثبتی ممکن نیست و در چنین مواردی خریدارف تنها میتواند « تایید صحت معامله عادی و ایفای تعهدات قراردادی » را تقاضا کند. البته یک استثنا در ماده ۸۸ قانون ثبت اسناد و املاک در این خصوص بیان شده است که مقرر می دارد :

« در مورد املاکی که مطابق این قانون به ثبت نرسیده، دفاتر اسناد رسمی و همچنین دوایر ثبت اسناد و املاک ( در دفتر مخصوص ) می توانند هر نوع معامله و تعهد و نقل و انتقالی را راجع به عین غیر منقول یا منافع آن ثبت نمایند ولی این قبیل اسناد فقط نسبت به طفین یا طرفی که تعهد کرده و قائم مقام قانونی آنه ها رسمیت خواهد داشت ». البته این ماده به معنی تنظیم و صدور سند مالکیت به نام خریدار نیست. زیرا ملک ، فاقد سابقه ثبتی در دفتر املاک اداره ثبت می باشد. بنابراین فقط در محدوده نص این مادهف اقدام مذکور موثر خواهد بود.

نکته ۳ – در خصوص این که آیا امکان الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی انتقال ملکی که در رهن می باشد وجود دارد یا خیر و چنین دعوایی قابلیت استماع دارد یا نه؟ رویه واحدی وجود ندارد. در این مورد دو نظر ابراز شده است که مورد عمل دادگاه ها نیز می باشد :

الف : نظر و رویه اول :

به موجب این نظر ، چنانچه مورد معامله در رهن مرتهن (بانک و … ) قرار داشته باشد با حفظ حقوق مرتهن می توان فروشنده را به تنظیم سند رسمی آن بنام خریدار ملزم و محکوم کرد. بدین صورت که پس از صدور حکم توس دادگاه، شروع و ادامه عملیات اجرایی و صدور سند انتقال موکول به پرداخت طلب مرتهن می باشد و در عملیات اجرایی و صدور سند انتقال موکول به پرداخت طلب مرتهن می باشد و در صورتیکه محکوم له مبادرت به پرداخت قرض محکوم علیه نماید می تواند جهت وصول وجوه پرداخت شده، به محکوم علیه ( راهن ) مراجعه نماید. بدیهی است چنانچه حق فروش مال مرهونه ضمن قرارداد تنظیمی بین راهن و مرتهن از او ( راهن مالک ) سلب شده باشد الزام به انتقال سند رسمی آن مورد نخواهد داشت و معامله نیز از نظر قانون صحیح نخواهد بود. در این خصوص دادگاه باید با حفظ حقوق مرتهن و اشاره به پرداخت آن قبل از اجرای حکم مبادرت به تنظیم سند رسمی انتقال می دهد مرتهن به عنوان شخص ثالث ، حق اعتراض به این حکم را خواهد داشت. زیرا در مواردی ممکن است شخصیت راهن ( مثلا وام گیرنده از بانک ) مبنا و ملاک اعطای تسهیلات بوده و بانک حاضر به تغییر راهن نباشد.

اداره حقوقی قوه قضاییه در نظریه ای مشورتی قائل به تفکیک موضوع شده و اعلام نموده است : « در صورتی که مرتهن با فروش مال مرهون موافقت نموده باشد ، الزام وی ( فروشنده ) به تنظیم سند رسمی بلامانع است. اما اگر مرتهن با انتقال مال مرهون موافقت ننموده یا عدم موافقت خود را با انتقال مال مذکور اعلام نموده باشد و به تشخیص دادگاه ، الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی با حفظ حقوق مرتهن منافات داشته و مستلزم فک  رهن از مال مرهون باشد دادگاه باید ضمن الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی ، او را به فک رهن از موضوع معامله نیز محکوم نماید. بدیهی است در صورتی که حکم دادگاه مبنی بر الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی صادر شده باشد دادگاه باید شیوه اجرای حکم را به نحوی که منافی حقوق مرتهن نباشد مشخص نماید. اعم از این که با حفظ حقوق مرتهن یا جلب موافقت وی ، سند رسمی تنظیم شود و یا قبل از تنظیم سند رسمی از مال مرهون فک رهن به عمل آید ».

ایراد این نظریه :

اظهار نظر دادگاه در خصوص الزام فروشنده به فک رهن از مال مرهون، بدون اینکه فک رهن مورد خواسته خواهان باشد فاقد محمل و توجیه قانونی بوده و صدور حکم به مازاد بر خواسته تلقی و از موارد نقض رای صادره خواهد بود. از سوی دیگر الزام اجرای احکام مدنی به جلب موافقت مرتهن مبنای قانونی ندارد. زیرا ضمانت اجرای عدم موافقت مرتهن چه خواهد بود معلوم نیست و چنانچه مرتهن موافق نباشد حکم صادره عملا غیر قابل اجرا بوده و اقدامات دادگاه عبث و بیهورده خواهد شد. فلذا به نظر می رسد که قبل از فک رهن یا جلب موافقت مرتهن ، دعوای الزام به تنظیم سند رسمی قابلیت استماع نخواهد داشت مگر این که در اثنای دادرسی، خواهان با جلب مرتهن به دادرسی موفق به جلب موافقت وی شود.

ب – نظر و رویه دوم :

بر اساس این نظر « تا زمانیکه فک رهن از مال مورد رهن به عمل نیامده است امکان الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی وجود ندارد ».

هیات عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور نیز به موجب رای اصراری شماره ۴۲ – ۱۲/۸/۱۳۶۶ در این خصوص چنین حکم داده است : « نظر به اینکه پلاک موضوع دعوا هنگام صدور دادنامه فرجام خواسته در رهن بانک مسکن بوده و مادام که موافقت بانک مرتهن نسبت به معامله پلاک مذکور کسب نگردیده یا فک رهن به عمل نیامده است، الزام فرجام خواه به انتقال رسمی آن مخالف ماه ۷۹۳ قانون مدنی می باشد ». این هیات در رای اصراری دیگری به شماره ۲۱ – ۱۲/۱۲/۱۳۷۶ اعلام نموده که : « با وجود شرط ضمن العقد مبنی بر پرداخت کلیه دیون قلبی مورد معامله ، الزام فروشنده به فک رهن و تنظیم سند رسمی انتقال با رعایت حقوق مرتهن و مقررات ماده ۷۹۳ قانون مدنی منافات ندارد ».

در فرضی که فروش عین مرهونه با حفظ حقوق مرتهن انجام شده باشد چون الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی مستلزم فک رهن یا جلب موافقت بانک می باشد، خوواهان می تواند خواسته های خود را مبنی بر فک رهن و الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی – به لحاظ ارتباط کامل آن ها با هم دیگر – ضمن یک دادخواست مطرح نماید. ولی هزینه دادرسی هر یک از خواسته ها را جداگانه باید پرداخت کند.

نکته ۴ – تعیین وجه التزام برای تخلف از شروط و تعهدات قراردادی، امکان مطالبه اصل تعهد ( تنظیم سند رسمی انتقال ) را از بین نمی برد و مانع از آن نیست که دادگاه هم حکم به ایفای اصل تعهد صادر کند و هم به پرداخت وجه التزام ( در صورت تقاضای متعهد له ) حکم دهد. زیرا تعیین وجه التزام ، نوعی خسارت ناشی از تاخیر و عدم انجام تعهد و برای تحکیم اصل قرارداد و تعهد می باشد.

هیات عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور نیز در رای اصراری شماره ۱۱ – ۳/۳/۱۳۵۲ (ردیف ۲۶ ) بقای اصل تعهد با وصف تعیین وجه التزام را پذیرفته و بر آن تاکید نموده است.

۵ – در خصوص این که آیا قبل از تنظیم سند رسمی، امکان الزام فروشنده به تحویل مورد معامله وجود دارد یا خیر؟ ( با توجه به این نظر که از نظر قانونی ، ملک در مالکیت قانونی فروشنده است و ممکن است قرارداد عادی فیمابین بعدا به جهتی با طل و بی اعتبار گردد ) باید گفت که :

پاسخ مثبت است و منعی وجود ندارد ؛ زیرا در املاکی که به صورت مجتمع آپارتمانی احداث می شوند ممکن است به لحاظ مشکلات ثبتی و کارهای اداری، تنظیم سند با تاخیر مواجه شود ولی خریدار حاضر به پرداخت تمام ثمن و تحویل گرفتن ملک باشد. در چنین مواردی عادلانه نیست که تحویل ملک را به خاطر عدم امکان تنظیم سند آن به تاخیر انداخت. این امر بر خلاف تعهدات قراردادی نیز می باشد و این تاخیر ممکن است هزینه هایی از قبیل پرداخت اجاره بها و … برای خریدار که مستاجر در محل دیگری است به بار آورد. این نوعی حق مکتسبه برای خریدار است که با تکمیل ساختمان نسبت به تحویل گرفتن آن از فروشنده اقدام نماید. اما تسلیم و تحویل مورد معامله باید زمانی تقاضا شود که حسب قرارداد فیمابین ، تاریخ آن فرا رسیده و خریدار هم به تعهدات راجع به تسلیم مال مورد معامله عمل کرده باشد و تحویل ، منوط و مشروط به تنظیم سند رسمی انتقال نشده باشد.

نکته ۶ – ممکن است پس از انجام معامله و طرح دعوای الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی انتقال مورد معامله، دادگاه در اثنای دادرسی احراز نماید که فروشنده ممنوع المعامله بوده است. در این صورت تکلیف دادگاه چیست؟

بعضی از قضات معتقدند که ممنوعیت فروشنده از انجام معامله اگر پیش از انجام معامله باشد دو فرض متصور می شود :

فرض اول – هرگاه فروشنده در زمان انعقاد عقد از ممنوعیت خود از انجام معامله مطلع بوده و آن را کتمان کرده است در واقع محدودیت اختیارات خود را از خریدار پنهان نموده و او را به داشتن اختیارات غیر محدو امیدوار و به عبارتی فریفته است. این عمل به خریدار حق می دهد که علیه فروشنده به اتهام کلاهبرداری شکایت و مطالبه خسارت نماید.

فرض دوم – ممکن است طرفین از این ممنوعیت آگاه بوده و خریدار با علم به آن حاضر به انجام معامله شده است. در اینصورت او حق طرح شکایت جزایی نداشته و اگر دعوای حقوقی مطرح نماید دادگاه به لحاظ ممنوعیت فروشنده، قرار رد دعوا ( عدم اهلیت خوانده ) صادر خواهد کرد.

اما چنانچه ممنوعیت از انجام معامله در حین دادرسی یا پس از انعقاد عقد ایجاد شود در این صورت الزام او به تنظیم سند رسمی انتقال منعی ندارد و چنانچه خریدار ذینفع باشد و معامله قبل از ممنوعیت فروشنده محقق شده باشد، دادگاه مبادرت به صدور حکم خواهد نمود. اکثر قضات دادگاه های حقوقی ۲ ( سابق ) تهران در مورخ ۴/۱۲/۱۳۶۷ در این خصوص چنین اعلام نظر نموده اند :

« منعی در رسیدگی دادگاه نیست و چنانچه دادگاه وقوع معامله و تعهد و عدم تبانی را احراز کند به منظور تامین حقوق خریدار یا متعهد له باید حکم به الزام به تنظیم سند رسمی انتقال صادر نماید ».

شعبه ۹ دیوان عالی کشور نیز در رای شماره ۱۵۱۱/۹ – ۱۵/۱۱/۱۳۷۰ چنین آورده است : « به لحاظ این که خوانده ( فروشنده ) ، ۹ ماه قبل از ممنوع المعامله شدن اقدام به تنظیم قرارداد اعیانی خانه نموده است نباید حقی از خواهان ( خریدار ) تضییع شود ».

نکته ۷ – ممکن است اداره ثبت در پاسخ به استعلام وضعیت ثبتی توسط دادگاه اعلام نماید که : « ملک مورد دعوا قبلا خانه قدیمی بوده که تخریب و در آن آپارتمان احداث شده است و مالکیت فروشنده طبق سوابق ثبتی ( دفتر املاک ) به عنوان مالک یک بای خانه اعلام گردیده است ». در چنین وضعیتی دادگاه نمی تواند حکم به تنظیم سند رسمی انتقال اپارتمانی بدهد که احداث آن بر دادگاه محرز نیست. حتی بر فرض احراز احداث بنا ، به لحاظ عدم تفکیک آن ،  انتقال مورد معامله به عنوان یک ملک مستقل ممکن نیست و خریدار باید ضمن دعوای الزام به تنظیم سند رسمی، الزام فروشنده به اخذ پایان کار شهرداری و تفکیک مورد معامله را هم تقاضا کند که دادگاه به هر دو توام رسیدگی و حکم صادر خواهد کرد.

نکته ۸ –  عده ای معتقدند « در ماده ۳۶۲ قانون مدنی، آثار بیعی که صحیحا واقع شده بیان گردیده است که در ان به لزوم تنظیم سند رسمی انتقال اشاره نشده است. بنابراین صدور حکم به الزام بایع به تنظیم سند رسمی انتقال در صورت عدم تعهد وی در این خصوص صحیح نمی باشد. زیرا صدور چنین حکمی فرع بر تعهد بایع یه تنظیم سند رسمی انتقال با حضور در دفتر اسناد رسمی و تنظیم سند رسمی در قرارداد فیمابین می باشد. »

البته نظر مخالفی هم وجود دارد که معتقد است : « چون عقد بیع ، عقدی تشریفاتی است و تنطیم سند رسمی انتقال از جمله تشریفات الزامی ان می باشد و با عنایت به الزام مادتین ۴۶ و ۴۷ قانون ثبت به ثبت معاملات اموال غیر منقول در دفتر املاک اداره ثبت و عدم اعتبار چنین اسنادی ( اسناد عادی ) در صورت ثبت نشدن آن ها به موجب ماده ۴۸ همان قانون، در صورت عدم تعهد فروشنده به تنظیم سند رسمی انتقال نیز دادگاه می تواند در صورت طح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال توسط خریدار ، فروشنده را ملزم به تنظیم آن نماید ».

در مقابل ، اداره حقوقی قوه قضاییه به موجب نظریه مشورتی شماره ۴۷۴۳/۷ – ۱۳/۷/۱۳۸۲ اعلام داشته است : « خریدار فقط علیه کسی که در برابر او تعهد به تنظیم سند رسمی کرده است می تواند دادخواست بدهد و اگر چنین تعهدی نباشد حتی علیه کسی که به او فروخته است نمی تواند اقامه دعوا کند. زیرا الزام اشخاص به امری که قانون انان را ملزم به ان نکرده و خود نیز ملتزم و متعهد به آن نشده اند توجیه قانونی و قضایی ندارد ». همچنین این اداره در نظریه دیگری به شماره ۴۴۹/۷ – ۲۷/۵/۱۳۶۰ تصریح می کند به این که : « اگر در سند عادی معامله زمین یا خانه ، تعهدی برای تنظیم سند رسمی نشده باشد الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی مورد نخواهد داشت و از ماده ۲۲۵ قانون مدنی هم استفاده نمی شود که معامله زمین و خانه با سند عادی بدون تعهد به تنظیم سند رسمی مجوز ملزم ساختن فروشنده به تنظیم سند رسمی باشد ».

اما بر خلاف نظریات فوق ریه قضایی بعضا وجود چنین تعهدی را برای تنظیم سند رسمی ضروری ندانسته است. از جمله در یکی از آرای دیوان عالی کشور امده است : « عدم قید به تنیم سند رسمی در سند عادی ، موجب نخواهد شد که فروشنده از تنظیم سند رسمی خودداری نماید. زیرا اصولا تنظیم سند رسمی بعد از نقل و انتقال صحیح شرعی از تبعات و محلقات عرفی فروش ملک است که هرگاه فروشنده طوعا نسبت به انجام ان مبادرت نورزد وظیفه دادگاه است که وی را ملزم به انجام آن نماید … ».

نکته ۹ – هر چند به موجب ماده ۲۳ مصوبه وزارت دادگستری که مقرر داشته : « در مورد اموال منقول که عرفا با سند عادی مورد معامله قرار می گیرند از قبیل اتومبیل و تراکتور و امثال آن واگذاری با سند رسمی به عمل می آید ». لکم منع پذیرش سند ثبت نشده در ادارات و محاکم موضوع ماده ۴۸ قانون ثبت به سند عادی معامله اتومبیل که مطابق ماده ۲۳ مذکور ثبت نشده است تسری نداشته و خریدار اتومبیل با سند عادی خرید هم ، مالک اتومبیل شناخته می شود. فلذا چنانچه مالکیت آخرین فروشنده اتومبیل مستند به سند رسمی بوده و فروشنده در قرارداد عادی معامله اتومبیل ( قولنامه ) ملزم به تنظیم سند رسمی انتقال شده باشد ، می توان الزام وی را به تنظیم سند رسمی انتقال اتومبیل از دادگاه تقاضا کرد والا اگر چنین تعهدی نداده باشد، الزام او به انتقال ست=ند رسمی وجاهت قانونی نخواهد داشت ».

نکته ۱۰ –  اگر هر یک از فروشندگان در قبال خریدار خود در قرارداد فروش اتومبیل تعهد به تنظیم سند رسمی کرده باشند دادگاه باید فروشنده اولی را در قبال فروشنده دومی و فروشنده دومی را در قبال خریدار دوم ملزم به تنظیم سند رسمی نماید. ولی چنانچه فروشندگان تعهد به تنظیم سند رسمی نکرده باشند و جهت تنظیم سند رسمی توافق هم ننمایند دادگاه نمی تواند هیچ کدام از فروشندگان را ملزم به تنظیم سند رسمی نماید و دعوای الزام به تنظیم سند، ناگزیر باید رد شود . اما خریدار مالک ماشین خریداری شده شناخته می شود. بنابراین هر خریداری فقط علیه کسی که در برابر او تعهد به تنظیم سند رسمی کرده است می تواند دادخواست بدهد و اگر چنین تعهدی نباشد حتی علیه کسی که به او فروخته است نمی تواند اقامه دعوا کند زیرا الزام اشخاص به امری که قانون آنان را ملزم به انجام آن نکرده و خود نیز ملتزم به ان نشده اند توجیه قانونی و قضایی ندارد ». بدیهی است این نظریه با توجه به مواد ۴۶ ، ۴۷ و ۴۸ قانون ثبت ، در خصوص معامله اموال منقول می تواند صادق باشد.

نکته ۱۱ –  چنانچه خواهان پس از تقدیم دادخواست الزام به ایفاء تعهد مبنی بر تنظیم سند رسمی انتقال ملک مورد معامله ، در اثنای دادرسی آن ملک را به شخص دیگری انتقال در خصوص ادامه رسیدگی یا توقیف آن اختلاف نظر است . عده ای معتقدند که به لحاظ انتفای سمت خواهان و این که نامبرده نفعی در دعوا ندارد. دادگاه باید به استناد ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم استماع دعوای خواهان به علت سلب سمت وی در پرونده صادر نماید ».

اما عده ای دیگر معتقدند : « چنانچه منتقل الیه ( خریدار جدید ) طی لایحه ای تقاضای ادامه رسیدگی به دعوا را بنماید دادگاه باید او را جانشین و قائم مقام خواهان اولیه دانسته و با تداوم رسیدگی به دعوا حکم ماهوی صادر نماید ». این عده از وحدت ملاک مواد ۴۲ و ۴۴ قانون ثبت اسناد و املاک استفاده می کنند. زیرا به موجب قسمتی از ماده ۴۲ قانون مذکور : « منتقل الیه به محض ابلاغ اظهار نامه در مقابل معترض ، قائم مقام انتقال دهنده شده و دعوا بدون تجدید عرض حال ( دادخواست ) به طرفیت او جریان خواهد یافت » و نیز بر اساس ماده ۴۴ این قانون : « چنانچه قائم مقام قانونی کسی که نسبت به ملک مورد ثبت اقامه دعوا کرده در مدت مقرره دعوا را تعقیب نکرد محکمه قرار اسقاط دعوا صادر خواهد کرد ».

نکته ۱۲ –  چنانچه در سند عادی معامله ( قولنامه ) تنظیمی، ضمن عقد بیع شرط شده باشد که طرفین هر وقت خواستند  ( بدون تعیین مدت معینی ) اقدام به تنظیم سند رسمی انتقال نمایند.

چنانچه با همین شرط خریدار مبادرت به طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی بنماید قابلیت استماع نداشته و باید قرار رد آن صاد شود. زیرا تخلف متعهد از تعهدش مستند به دلیلی نیست و متعهد له بایست ابتدا با ارسال اظهارنامه رسمی به متعهد و تعیین تاریخ معینی برای حضور در دفتر اسناد رسمی از وی دعوت به حضور در دفترخانه و تنظیم سند رسمی نماید و پس از رسیدن آن موعد و عدم حضور متعهد و اخذ گواهی عدم حضور وی در دفترخانه به استناد آن ها اقدام به طرح دعوا نماید و بدون انجام این مراحل دعوای موصف قابل استماع نخواهد بود.

نکته ۱۳ –  « چنانچه احد از خواندگان که سند قطعی ملک به وی منتقل شده و مالک می باشد بعد از طرح دعوا ملک را به شخص ثالثی با سند رسمی یا عادی، کلا یا جزئا منتقل کرده و مراتب را به دادگاه اعلام نماید دادگاه جز رسیدگی به دعوا و اتخاذ تصمیم وظیفه دیگری ندارد. مگر این که شخص ثالث ( منتقل الیه ) به عنوان قائم مقام خوانده مذکور با تقدیم دادخواست وارد دعوا شده و دلایل خود را به دادگاه اعلام کند که در این صورت نیز دادگاه به دعوای مطروحه رسیدگی و با لحاظ ورود ثالث و ملاحظه مدارک وی تصمیم مناسب اتخاذ خواهد کرد. »

نکته ۱۴ –  در موردی که تعهد به دادن سند رسمی و انتقال رسمی زمینی شده و بعدا زمین مزبور با تصویب قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری به تملک دولت درآمده است، چون مالکیتی از برای متعهد نسبت به ان زمین وجود ندارد موردی برای تعهد وی باقی نمانده است و در این مورد ، دعوای متعهد له ( خریدار ) مبنی بر الزام متعهد ( فروشنده ) به انجام تعهد مذکور قابل قبول نیست و در مورد تعهد انتقال سند ماشین فروخته شده ( چنانچه ماشین و سند آن در حین تعهد متعلق و بنا مشخص دیگری غیر از متعهد بوده ) در این مورد نیز اصل معامله تابع مقررات معامله فضولی بوده و الزام متعهد به انجام چنین تعهدی که نسبت به موضوع آن مالکیت ندارد مورد نخواهد داشت و دعوای الزام به انجام تعهد ( تنظیم سند رسمی ) در این مورد هم مثل مورد قبلی قابل قبول نیست.

 

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بررسی دعاوی سه گانه تصرف:

۱.رفع تصرف عدوانی
۲.رفع ممانعت از حق
۳.رفع مزاحمت

دعاوی رفع تصرف عدوانی:

برای طرح این دعوی ۳ رکن لازم است.
۱.سبق تصرف خواهان
(سابقا ملک در تصرف خواهان بوده باشد)

۲.لحوق تصرف خوانده
(در حال حاضر ملک در تصرف خوانده باشد)

۳.عدوانی بودن تصرف خوانده
(تصرف فعلی خوانده بدون رضایت خواهان و حکم مرجع صالح باشد)

دعاوی رفع ممانعت از حق:

موضوع این دعوی،حمایت از استفاده از یک ملک،تحت عنوان حق ارتفاق یا حق انتفاع است.
دعاوی رفع مزاحمت:

شخصی نسبت به متصرفات غیر منقول دیگری مزاحم شود،بدون اینکه ملک را از تصرف متصرف خارج کرده باشد.

اوصاف مشترک این دعاوی سه گانه تصرف:

۱.هر سه غیر منقول است.

۲.هر سه غیر منقول اعتباری است.

۳.در این دعاوی در پی حمایت از مالک نیستیم، بلکه در پی حمایت از سبق تصرف هستیم.

۴.این دعاوی نیاز به احراز مالکیت خواهان و مشروعیت تصرف سابق او نیست.

دعاوی طاری در دعاوی سه گانه تصرف:
۱. فقط امکان ورود ثالث اصلی راه دارد.
۲. دعوای جلب ثالث راه ندارد.
۳. طرح دعوای متقابل در این دعاوی امکان پذیر است.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نکات حقوق جزا عمومی و اختصاصی

افراد زیر اگر به قتل برسند،قاتل قصاص نمیشود:

– مقتول به وسیله یک شخص غیربالغ یا دیوانه به قتل برسد.

– مقتول،مجنون یا دیوانه باشد.

– مقتول،غیر مسلمان و قاتل مسلمان باشد.

– مقتول،فرزند یا نوه قاتل باشد.

توجه: اگر مادر فرزند خود را به قتل برساند قصاص میشود.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آثار حکم

1 قدرت اثباتی : میتوان به عنوان سند رسمی برای اثبات ادعایی در دادگاه مورد استناد باشد

2 قاعده ی فراغ دادرس :قاضی پس از رسیدگی دیگر نمی تواند در حکم تغییر دهد::الف-ماده ی۲۷ قانون اجرای احکام ب-ماده ی ۵ قانون مسوولیت مدنی

3 اعتبار امر قضاوت شده: حکم حتی اگر قطعی هم نباشد دارای امر قضاوت شده می باشد

4 قابلیت شکایت :الف-واخواهی و تجدید نظر(عادی) ب-فرجام خواهی اعاده دادرسی اعتراض ثالث (فوق العاده)

5 غیر قابل ابطال بودن : تنها طریق بی اعتبار ساختن احکام شکایت ار آن ها ست .احکام دادگاه نمی تواند موضوع دعوای بطلان قرار بگیرد.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا قراردادهای خدمات نیروی انسانی مشمول مالیات و عوارض ارزش افزوده می‌گردد؟

قراردادهای تامین نیروی انسانی از مصادیق ارائه خدمت بوده و مشمول مالیات و عوارض این قانون خواهد بود. شایان ذکر است در خصوص قراردادهای پیمان‌های مدیریت، که هزینه حقوق و دستمزد پرسنل کلاٌ توسط کارفرما به طور مستقیم پرداخت می‌گردد (و در دفاتر کارفرما ثبت می‌شود) مالیات و عوارض این قانون صرفاً نسبت به مبلغ ریالی خدمات مدیریت ارائه شده وضع می‌گردد.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ویژگی های فاکتور رسمی مورد تایید دارایی چیست؟ n

مشخصات چاپ فاکتور رسمی (مالیاتی ، دارایی ، صورتحساب فروش کالا و خدمات ) به شرح ذیل می باشد :

نوع کاغذ به انتخاب اشخاص حقیقی و حقوقی می تواند کاغذ تحریر ۸۰ گرمی اندونزی به منظور استفاده در پرینتر و یا کاغذ تحریر ۶۰ گرمی جهت نوشتن دستی و استفاده از کاربن و نیز کاغذ کاربن لس ( خود کپی ، کاربن دار ، بدون کاربن ، NCR) باشد.

تعداد نسخ یا برگ نیز با نتخاب اشخاص بوده که می تواند ۲ برگی و یا ۳ برگی باشد و همچنین در مورد سایز کاغذ عموما انتخاب اشخاص حقیقی و حقوقی سایز A4 بوده ولی انتخاب سایز A5 نیز بلا مانع می باشد .

مهم ترین شاخصه چاپ فاکتور رسمی (مالیاتی ، دارایی ، صورتحساب فروش کالا و خدمات ) ، نوع چاپ شماره سریال آن می‌باشد که می بایست به روش چاپ افست یا ملخی برنگ قرمز و کمی برجسته انجام پذیرد ، که به راحتی قابل تشخیص برای ممیز دارایی می باشد و کاملا با چاپ دیجیتال و شماره زنی دستی متمایز است .

از آنجایی که واحدهای تجاری صورتحساب فروش کالا و خدمات و یا ارائه خدمات دریافتی از دیگر واحدهای تجاری را در حسابهای هزینه و یا دارایی ثبت می‌نمایند جهت تعیین قابل پذیرش بودن وجوه پرداختی به عنوان هزینه، پیشنهاد می‌گردد ماده ۱۴۷ قانون مالیتهای مستقیم و ماده ۱۴۸ همان قانون را مطالعه فرمایید.

طبق ماده ۱۴۷ قانون مالیتهای مستقیم: هزینه‌های قابل قبول برای تشخیص درآمد مشمول ‌مالیات به شرحی که ضمن مقررات این قانون مقرر می‌گردد عبارت ‌است از هزینه‌هایی که در حدود متعارف متکی به مدارک بوده و منحصراً مربوط به تحصیل درآمد مؤسسه در دورة مالی مربوط بارعایت حد نصاب‌های مقرر باشد. در مواردی که هزینه‌ای در این ‌قانون پیش‌بینی نشده یا بیش از نصاب‌های مقرر در این قانون بوده ‌ولی پرداخت آن به موجب قانون و یا مصوبة هیأت وزیران صورت‌گرفته باشد قابل قبول خواهد بود.

در ماده ۱۴۸ قانون مالیاتهای مستقیم نیز به تفصیل انواع هزینه‌های قابل قبول از نظر کفایت مدارک و مستندات و چه از نظر عرف بیان نموده است و ممیزین وزارت دارایی نیز به استناد بندهای این ماده و بخشنامه‌های صادره مرتبط با آن، هزینه‌های واحدهای تجاری را رد و یا خواهند پذیرفت.

در رابطه با فاکتور رسمی (مالیاتی ، دارایی ، صورتحساب فروش کالا و خدمات ) لازم به ذکر است ، کلیه واحدهای تجاری مشمول نظام مالیات بر ارزش افزوده ملزم به ارائه فاکتور رسمی به خریداران خود می‌باشند لذا صدور فاکتور رسمی ارتباطی به بزرگی و یا کوچکی واحد تجاری ندارد و هر خریدار می‌تواند در قبال وجوه پرداختی خود درخواست صدور فاکتور رسمی نماید و اگر فروشنده از صدور فاکتور رسمی امتناع نمایند مشمول جرایم مربوطه خواهد بود.

با توجه به بخشنامه‌‌های مالیاتی در خصوص استفاده از دستگاه صندوق مکانیزه فروشگاهی در حال حاضر اکثر صورتحسابهای صادره ویژگیهای یک صورتحساب قانونی را دارد البته نبود فاکتور رسمی دلیل موجهی برای عدم پذیرش هزینه نمیباشد و ملاک پذیرش صورتحساب از سوی ممیزین مالیاتی مفاد مواد ۱۴۷و ۱۴۸ قانون مالیاتهای مستقیم است.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نکات ویژه اجرای قانون مالیات برارزش افزوده در مناطق آزاد تجاری

[صادرات کالا ها و خدمات از مناطق مذکور به خارج از کشور و همچنین واردات کالا و خدمات خارج از کشور به مناطق یاد شده مشمول مالیات و عوارض موضوع قانون نمی باشد.]

نظر به اینکه چگونگی اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده در محدوده مناطق آزا د تجاری- صنعتی و ویژه اقتصادی موجب بروز سوالاتی برای ادارات امور مالیاتی و مؤدیان گرامی گردیده،لذا به منظور ایجاد رویه واحد،اجرای صحیح مقررات و به استناد مفاد مواد ۶ و ۷ / ۱۳ و ۵۲ قانون مذکور مقرر می دارد:

۱- مبادلات کالا و خدمات فیمابین اشخاص و فعالان اقتصادی مقیم در مناطق آزا د تجاری- صنعتی و ویژه اقتصادی، در داخل محدوده مناطق یاد شده، مشمول مالیات و عوارض موضوع قانون یاد شده نمی باشد.

۲- صادرات کالا ها و خدمات از مناطق مذکور به خارج از کشور و همچنین واردات کالا و خدمات خارج از کشور به مناطق یاد شده مشمول مالیات و عوارض موضوع قانون نمی باشد.

۳- واردات کالا و خدمات از مناطق یاد شده به قلمرو گمرکی کشور مشمول پرداخت مالیات و عوارض می باشد. شایان ذکر است به استناد مفاد ماده(۱۳) قانون مالیات بر ارزش افزوده، صادرات کالاها و خدمات صرفاً به خارج از کشور از طریق مبادی خروجی رسمی،مشمول مالیات و عوارض موضوع این قانون نمیباشد.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بطلان عقد نکاح به علت عدم ذکر مدت

مفهوم عقد نکاح

نکاح در لغت به معنی عقد زناشویی بستن، عقد ازدواج بستن و.. آمده است و در واقع به معنای ضم ( پیوستن ) است و در اصطلاح حقوقی می توان آن را چنین تعریف کرد: نکاح قراردادی است که به موجب آن زن و مرد در زندگی با یکدیگر شریک و متحد شده، خانواده ای تشکیل می دهند. قرآن ازدواج را مایه آرامش دانسته و به مسلمانان توصیه کرده است که مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهند. بر طبق روایات، ازدواج بزرگ‌ترین نعمت پس از نعمت اسلام‌، نگه‌دارنده نصف یا دو سوم دین و سنّت پیامبر اسلام(ص) است.

نکاح دائم و موقت

نکاح دائم برای تمام عمر برقرار می شود و مدت آن با فوت یکی از آن دو همسر یا طلاق یا فسخ نکاح پایان می یابد. نکاح منقطع برای مدت معینی است یعنی عقد ازدواج بین زن و مرد برای مدت معینی قبل از یک ساعت یا یک ماه الی ۹۹ سال منعقد می شود و در پایان مدت، نکاح خود به خود منحل می شود و طرفین، یعنی زن و مرد از قید زوجیت خارج می شوند. ازدواج دائم در واقع ازدواجی است که در صیغه آن مدت خاصی ذکر نمی شود و به نیت همیشگی است، اما ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم ذکر مذت در آن الزامی است و برای همان مدتی است که که در عقد ذکر می شود.

تفاوت های ازدواج دائم و موقت به طور کلی

زدواج دائم و ازدواج موقت احکام مشترک بسیاری دارند؛ از جمله خواندن صیغه عقد در هر دو ازدواج لازم است. این دو ازدواج تفاوت‌هایی نیز با هم دارند که به شرح زیر است:

  • در ازدواج دائم، بر خلاف ازدواج موقت، مرد بایدنفقه زن را بپردازد.

  • در ازدواج دائم زن بدون اجازه شوهر نمی‌تواند از خانه بیرون رود؛ اما در ازدواج موقت اجازه مرد لازم نیست.

  • در ازدواج دائم بر خلاف ازدواج موقت، زن و مرد از یکدیگر ارث می‌برند.

  • در ازدواج موقت ذکر مدت الزامیست وگرنه عقد باطل می شود ولی در ازدواج دائم ذکر مدت لازم نیست چون عقد محدود به زمان نیست.

اگر در صیغه عقدِ ازدواج موقت، مهریه ذکر نشود، عقد باطل می‌شود؛ اما در ازدواج دائم، عقد صحیح است و در صورت نزدیکی مهر المثل به زن تعلق می‌گیرد.

همانطور که در بالا دیدیم یکی از تفاوت های نکاح دائم و موقت ذکر مدت در عقد نکاح موقت است. اکنون به توضیح این مورد می پردازیم.

اثر عدم ذکر مدت در نکاح دائم و موقت

یکی از اساسی ترین وجوه اختلاف در این دو عقد، مقتضای آنهاست. مقتضی، آنچنان اثری است که عقد بدون وجود این اثر محقق نمی شود به طوری که عقد بالذات تولیدکننده آن است و چنین اثری از عقد جدا نشدنی است. در ماده«۲۳۳ «قانون مدنی آمده که هر شرطی چنان چه خلاف مقتضای عقد باشد، مبطل عقد است. آنچه مسلم است مقتضی عقد نکاح دائم در مرتبه اول تشکیل خانواده و زندگی مشترک است و حق تمتع جنسی یکی از بارزترین آثار مربوط به این مقتضی می باشد. ولی همان طور که از تعریف عقد منقطع مشخص است مقتضی این عقد نمی تواند تشکیل خانواده و زندگی مشترک باشد زیرا اگر هدف این بود، چه بسا نکاح دائم صورت می گرفت. بنابراین مقتضی این عقد در مرتبه اول تمتع جنسی به معنای عام است. هرچند باید اذعان نمود که در نکاح منقطع به صورت محدود و با شرایط موجود در این عقد، طرفین طی مدت معینی خانواده تشکیل می دهند که در مواردی این ازدواج(در قالب ۹۹ ساله) استمرار پیدا می کند و دارای فرزند می شوند. به طور کلی هر عقدی دارای ارکانی است و ارکان هر عقد برای ایجاد اثر حقوقی خاصی محقق می گردد. مثلاً عقد بیع برای ایجاد مالکیت و یا عقد اجاره برای ایجاد مالکیت منافع است و به این ترتیب هر عقدی اقتضا مختص بر خود را دارد و هر عقدی که چنین خصوصیتی را نداشته باشد و یا شرطی چنین خصوصیتی را از آن سلب کند عقد نیست و به خودی خود باطل است. مطابق قانون مدنی نیز عقد موقت دو رکن دارد: تعیین مهر و مدت معین. همچنین در روایات نیز اینگونه آمده است که «عقد منقطع واقع نمیشود مگر این که مهر و مدت معلوم باشد».

بنابراین مدت عقد و ازدواج موقت باید حتماً معین باشد، این مدت می تواند یک ساعت، یک روز، و یا چند سال باشد. به هرحال، مدتی است که طرفین بر سر آن با یکدیگر توافق کرده اند. آنها در قبال یکدیگر پیمان وفاداری برای مدت معینی بسته و متعهد شده اند که در طی آن مدت، رابطه زوجیت داشته باشند و پس از پایان مدت، این زندگی زناشویی و تعهد، نیز خاتمه می یابد و باید دقت کنیم طولانی بودن مدت نکاح موقت، عقد موقت را به عقد دائم تبدیل نمی کند و همان قانون مربوط به عقد موقت را دارد. مثلاً زن حق نفقه ندارد مگر این که در عقد شرط کرده باشد و زن و مرد از یکدیگر ارث نمی برند.

همانطور که می بینیم عدم ذکر مدت در عقد نکاح موقت عقد را باطل می کند اما در نکاح دائم ذکر مدت لازم نیست و عدم ذکر مدت خللی در عقد ایجاد نمی کند.

دادگاه صالح

با توجه به اینکه دعاوی راجع به اصل نکاح در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد دعاوی راجع به بطلان آن نیز در دادگاه خانواده می باشد. بنابراین دعوی بطلان عقد نکاح موقت به علت عدم ذکر مدت نیز در دادگاه خانواده می باشد.

هزینه دادرسی

باتوجه  به موارد بالا که گفته شد این دعوی چون از دعاوی راجع به نکاح و در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد پس براساس قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ رسیدگی به این دعاوی هم در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد. بنابراین این دعاوی غیرمالی هستند و هزینه آن نیز بر اساس تعرفه و به ترتیب ذیل می باشد: در مرحله بدوی۴۰ هزار تومان، در مرحله واخواهی ۶۰هزار تومان، در مرحله تجدیدنظر ۱۰۰هزارتومان می باشد.

چند نکته

نکته اول: در بیشتر موارد تشخیص نکاح دائم و موقت برعهده دادگاست که با توجه به قصد و نیت واقعی طرفین آن را معلوم می کند.

نکته دوم: مشهور فقهاء معتقدند با عدم ذکر مدت، عقد به دائم تبدیل می شود نه باطل.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جرم رشوه

رشاء و ارتشاء :

جرم رشوه

رشاء به فعل رشوه دادن و ارتشاء به فعل رشوه گرفتن گفته می شود و به کسی که رشوه می دهد راشی و گیرنده رشوه مرتشی نام دارد. رشوه دادن مالی است به مأمور رسمی یا غیر رسمی دولتی به منظور انجام کاری از کارهای اداری یا قضایی ولو اینکه آن کار مربوط به شغل گیرنده مال باشد خواه مستقیماً آن مال را دریافت کند و یا بواسطه شخصی دیگر آن را بگیرد ( این شخص را در فقه رایش گویند و دهنده مال را راشی نامند و گیرنده مال را مرتشی خوانند ) فرقی نمی کند که گیرنده مال توانایی انجام کاری را که برای آن رشوه گرفته داشته باشد یا خیر و فرق نمی کند که کاری که برای راشی باید انجام شود حق او باشد یا نه. شرط تحقق رشوه تبانی و توافق گیرنده و دهنده برای دادن و گرفتن رشوه است . بر هدیه ای که برای جلب قلوب داده می شود عنوان رشوه صادق نیست هر چند که قباحت آن قابل انکار نیست و ذاتاً قبیح است.

عنصر مادی جرم رشاء و ارتشاء جرم رشوه  :

برای تحقق عنصر مادی جرم عمل فیزیکی عبارت است از دادن یا قبول کردن وجه یا مال یا سند پرداخت وجه یا تسلیم مال ( که اولی عمل فیزیکی در جرم رشاء و دومی عمل فیزیکی در جرم ارتشاء می باشد ) و نیز انجام معامله صوری با مبلغ غیر واقعی . بر این اساس کارمندی که در مقابل انجام یا عدم انجام کاری برای ارباب رجوع مالی را از وی قبول می کند یا ملک او را به بهایی کمتر از قیمت واقعی آن می خرد مرتشی و طرف راشی محسوب می شود. قبول رشوه باید برای انجام یا ترک فعل در خصوص کاری باشد که مربوط به سازمان دولتی یا خدمات عمومی است . انجام یا عدم انجام کار مورد نظر شرط تحقق عنوان و رشوه نیست. راشی در درخواست خود چه به حق باشد یا بر باطل فرقی نمیکند. برای تحقق عنصر مادی جرم ، لازم است مستخدم دولت پول یا مال یا سندی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم بگیرد که برای او کاری اعم از فعل یا ترک فعل انجام دهد.

عنصر معنوی جرم رشاء و ارتشاء جرم رشوه :

این جرم از جرایم عمومی می باشد. معهذا مرتکب می بایست ، علم  و آگاهی و سوء نیت ، اقدام به گرفتن وجه ی مال کند. در واقع گیرنده می داند که از مقام و موقعیت خود سوء استفاده می کند و با علم به اینکه در مقام تخلف و سوء استفاده است ، مبادرت به عمل می نماید. با توجه به این عنصر ، در صورتی که گیرنده مال یا چک یا سند یا پول به عنوان قرض الحسنه یا هبه یا صلح ، مالی از کسی بگیرد و بعداً مشخص شود که مقصود دهنده گرفتن امتیاز بوده ، نظر به نبودن عنصر معنوی ، جرم ارتشاء تحقق نخواهد یافت . در واقع ، در اخذ مال باید کارمند دولت قصد مجرمانه داشته باشد. با مداقه در نظریه اداره حقوقی ، می توان ملاحظه نمود که این اداره برای تحقق جرم ارتشاء ، اخذ مال را لازم دانسته است . به عبارت دیگر غایت و نتیجه مطلوب و مورد نظر متهم در بزه ارتشاء ، بهره مندی از مال رشوه دهنده است و اگر سند پرداخت وجه یا سند تسلیم مالی قبول می کند ، از این جهت است که این سند ، وسیله مطمئن برای دسترسی به مال است . مضافاً به اینکه در نظر او قبول سند تسلیم یا وجه نسبت به اصل مال یا وجه دارای سهولت بیشتری است و امکان رسیدن به مال یا وجه را به دور از چشمان مراتب بیشتر را فراهم  می کند. پس اگر این وسیله قابل بهره برداری نباشد چگونه می توان گفت که غایت و مطلوب وی در جرم ارتشاء محقق شده است ؟ بنابراین ، تا زمانی که مرتشی در نتیجه اقداماتی که انجام داده یا نداده به مال یا وجهی دسترسی پیدا نکند ، ارتشاء هرگز محقق نشده است.

 عنصر قانونی جرم رشاء و ارتشاء جرم رشوه :

مطابق ماده ۴ و ۳ قانون تشدید و همچنین مواد ۵۹۴ تا ۵۸۸ قانون مجازات اسلامی برای راشی و مرتشی حبس و جزای نقدی تعیین شده است.

مطابق با ماده ۵۸۸ قانون مجازات اسلامی برای داوران ، ممیزان و  کارشناسان چنانچه در مقابل اخذ وجه یا مال به نفع یکی از طرفین اظهار نظر یا اتخاذ تصمیم نماید به حبس از شش ماه تا دو سال یا مجازات نقدی از سه تا دوازده میلیون ریال محکوم و آنچه گرفته است به عنوان مجازات مؤدی  به نفع دولت ضبط خواهد شد.

بر اساس ماده ۵۸۹ قانون مجازات اسلامی ، در صورتی که حکام محاکم به واسطه ارتشاء حکم به مجازات اشد از مجازات مقرر در قانون داده باشند علاوه بر مجازات ارتشاء حسب مورد به مجازات مقدار زائدی که مورد حکم واقع شده محکوم خواهند شد.

مطابق با ماده ۵۹۱ همین قانون : هر گاه ثابت شود که راشی برای حفظ حقوق حقه خود ناچار از دادن وجه یا مالی بوده تعقیب کیفری ندارد و وجه یا مالی که داده به او مسترد می گردد.

بر اساس ماده ۵۹۲ قانون مجازات اسلامی برای راشی علاوه بر ضبط مال ناشی از ارتشاء به حبس از شش ماه تا سه سال و یا تا (۷۴ ) ضربه شلاق محکوم می شود .

تبصره : در صورتی که رشوه دهنده برای پرداخت رشوه مضطر بوده و یا پرداخت آن را گزارش دهد یا شکایت نماید از مجازات حبس مزبور معاف خواهد بود و مال به وی مسترد می گردد.

مطابق با ماده ۳ قانون تشدید مرتکبین ارتشاء برای مرتشی ( رشوه گیرنده ) به ترتیب زیر مجازات تعیین شده است :

در صورتی که قیمت مال یا وجه مأخوذ بیش از بیست هزار ریال نباشد به انفصال موقت از شش ماه تا سه سال و چنانچه مرتکب در مرتبه مدیر کل یا همتراز مدیر کل یا بالاتر باشد به انفصال دائم از مشاغل دولتی محکوم خواهد شد . و بیش از این مبلغ تا دویست هزار ریال از یک تا سه سال حبس و جزای نقدی معادل قیمت مال یا وجه مأخوذ و انفصال موقت از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد و چنانچه مرتکب در مرتبه مدیر کل یا همتراز از مدیر کل باشد به جای انفصال موقت به انفصال دائم از مشاغل دولتی محکوم خواهد شد . در صورتیکه قیمت مال یا وجه مأخوذ بیش از دویست هزار ریال تا یک میلیون ریال باشد مجازات مرتکب دو تا پنج سال حبس به علاوه جزای نقدی معادل قیمت مال یا وجه مأخوذ و انفصال دائم از خدمات دولتی و تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد بود و چنانچه مرتکب در مرتبه پایین تر از مدیر کل یا همتراز آن باشد بجای انفصال دائم به انفصال موقت از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد . در صورتی که قیمت مال یا وجه مأخوذ بیش از یک میلیون ریال باشد مجازات مرتکب پنج سال تا ده سال حبس بعلاوه جزای نقدی معادل قیمت مال و انفصال دائم از خدمات دولتی و تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد بود.

رشاء و ارتشاء در سطح بین المللی :

رشوه خواری نه تنها در سطح داخلی کشورها جرم شناخته شده است بلکه در سطح بین المللی نیز قوانینی بر علیه آن تصویب گردیده است . از جمله این اقدامات امضای کمیسیون بر ضد ازتشاء مربوط به سال ۱۹۹۷ است که گام قابل توجهی در این زمینه محسوب می شود. مطابق با این کنوانسیون دولت های عضو موظف به انجام اقداماتی در سطح جهان برای جرم شناختن پرداخت رشوه به ویژه به مقامات خارجی شده اند . از جمله اقدامات دیگر در سطح بین المللی کنوانسیون حقوق جزا در مورد فساد منعقده از سوی کشور های عضو شورای اروپا در استراسبورگ در ۲۷ ژانویه ۱۹۹۹ می باشد. در مقدمه این کنوانسیون از لزوم حمایت از جامعه در مقابل فساد به حاکمیت قانون ، اصل دموکراسی ، عدالت اجتماعی و حقوق بشر لطمه می زند و جلوی  رقابت سالم و توسعه اقتصادی را می گیرد ، سخن به میان آمده است. این کنوانسیون هم رشوه دادن به مقامات دولتی داخلی و خارجی از جمله قضات و هم رشوه دادن در بخش خصوصی را مورد بحث قرار داده است .

نکات :

نکته : در شروع به جرم موضوع رشاء و ارتشاء مرتکب اگر صرفاً شروع به جرم کرده باشد به یک درجه بالاتر حبس ، جزای نقدی یا شلاق آن جرم محکوم می گردد که مجازات خفیف تری است .

نکته : برای مجازات رشوه گیری کارکنان نظامی و انتظامی ، قانون مجازات جرایم نیرو های مسلح مجازات های خاصی را پیش بینی کرده است . بر اساس ماده ۱۱۸ قانون فوق ، هر نظامی برای انجام یا خودداری از انجام امری که از وظایف او یا یکی دیگر از کارکنان نیروهای مسلح است ، وجه یا مال یا سند پرداخت وجه یا تسلیم مالی را بلاعوض یا کمتر از قیمت معمول به هر عنوان قبول نماید ، اگرچه انجام یا خودداری از انجام امر بر خلاف قانون نباشد ، در حکم رشوه گیر محسوب می گردد. و تا مبلغ یک میلیون ریال حبس از یک تا پنج سال حبس و جزای نقدی معادل وجه یا قیمت مال مأخوذه و تنزیل یک درجه یا رتبه و بیش از یک میلیون ریال تا ۱۰ میلیون ریال به حبس از ۲ تا ۱۰ سال و جزای نقدی معادل وجه یا قیمت مال مأخوذه و تنزیل دو درجه یا رتبه و بیش از ده میلیون ریال به حبس از ۳ تا ۱۵ سال و جزای نقدی معادل وجه یا قیمت مال مأخوذه و اخراج از نیروهای مسلح محکوم می شود . نظامی متخلف از تاریخ صدور کیفر خواست از شغل خود معلق خواهد شد . در صورتی که متهم به موجب رأی قطعی برائت حاصل کند ، ایام تعلیق جزء خدمتش محسوب می گردد .

نکته : جرم رشاء و ارتشاء منوط به تحقق نتیجه خاصی نیست ، در صورتی که مأمور دولت آن کار را انجام داده یا نداده در هر صورت به همراه رشوه دهنده مرتکب جرم شده است .

نکته : اگر پزشک تصدیق خلاف واقع درباره شخصی برای معافیت از خدمت در ادارات رسمی یا نظام وظیفه یا برای ارائه به مراجع قضایی بدهد ( برای مثال متهم برای رهایی از مجازات شلاق از پزشک گواهی بگیرد که اجرای آن مجازات موجب تشدید بیماری اش شود ) یا برای عدم حضور در شعبه بازپرسی گواهی صادر کند که متهم دارای بیماری است که باید یک هفته بستری باشد و به شش ماه تا دو سال حبس یا به ۳ تا ۱۲ میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد . اگر پزشک مزبور برای صدور گواهی خلاف واقع رشوه دریافت کند ، علاوه بر بازگرداندن و ضبط آن به عنوان جریمه ، به مجازات مقرر برای رشوه گیرنده محکوم خواهد شد .

نکته : هر کس عامداً و عالما از روی عمد سبب شود تا جرم ارتشاء محقق شود ( برای مثال با طرفین رشوه دهنده و رشوه گیرنده مذاکره کند یا در پرداخت و گرفتن وجه کمک کند ) به مجازات رشوه دهنده محکوم می شود .

نکته : در صورتی که معلوم شود که شخص مورد نظر وجه یا پول را از راشی دریافت کرده است ، بزه ارتشاء محقق شده و تصرف در مال هیچ گاه شرط تحقق ارتشاء نیست .

نکته : اگر سرباز وظیفه برای انجام یا خودداری از انجام دادن امری که از وظایف او یا یکی از پرسنل نیروهای مسلح است ، وجه یا مالی را قبول کند در حکم مرتشی است و فقط محکومیت اخراج را ندارد .

نکته : اگر متهم به اخذ رشوه به علل غیر شخصی از جرم انتسابی برائت حاصل نماید ، محکومیت راشی به همان جرم قابل توجیه نیست .

نکته : ضبط مال در صورتی امکان پذیر است که مورد رشوه متعلق به خود راشی باشد بنابراین چنانچه راشی مال غیر را به عنوان رشوه داده باشد مجوز قانونی برای ضبط آن وجود ندارد .

نکته : چنانچه مأمور مطالبه رشوه نموده باشد و راننده برای نجات خود رشوه داده باشد از مجازات معاف است ولی اگر بدون مطالبه مأمورین و برای چشم پوشی از خلاف رشوه داده باشد به مجازات راشی باید محکوم شود .

 

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جرم تخریب

تخریب در لغت به معنای ویران کردن و خراب کردن می باشد و در اصطلاح حقوقی نیز به همین معنا می باشد . قانونگذار در قانون مجازات اسلامی جرم تخریب را تعریف ننموده و صرفاً مصادیقی از آن را بیان نموده است در رویه قضایی ، تخریب عبارت است از لطمه زدن عمدی به مال منقول یا غیر منقول متعلق به شخص حقیقی یا حقوقی به طرق مذکور در قانون . لازم به ذکر است که معیار و ضابطه برای میزان خرابی عرف می باشد .

در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ قانونگذار ، اموال مورد تخریب را از لحاظ منقول یا غیر منقول بودن و همچنین تخریب بوسیله آتش یا غیر آن تفکیک نموده و برای هر کدام ماده جداگانه تصویب نموده و مجازاتی متفاوت قرار داده است . شایان ذکر است تخریب اموال شخص توسط خودش جرم محسوب نمی گردد .

عنصر مادی جرم تخریب :

برای تحقق جرم تخریب به طور عام به صورت فعل مثبت قابل تحقق می باشد و امکان وقوع آن با ترک فعل قابل تصور نمی باشد . برای تحقق عنوان آتش سوزی لازم نیست که حتماً تمام مال ، سوخته باشد و چنانچه بخشی از آن هم بسوزد موضوع مشمول آتش سوزی است . تخریب ممکن است به طور مستقیم ارتکاب یابد مانند شکستن یا قطع درخت و گاهی ممکن است به طور غیر مستقیم انجام شود مانند قطع آبی که باعث خشکانیدن محصول شود .

عنصر معنوی جرم تخریب :

سوء نیت عام در جرم تخریب همان اراده و اختیار و خواست مرتکب جرم است و سوء نیت خاص آن اراده آگاه نسبت به مال موضوع جرم یا شخص متضرر یعنی قصد حصول نتیجه که همان ایراد ضرر و خسارت به دیگری است ، می باشد .

عنصر قانونی جرم تخریب :

عنصر قانونی جرم تخریب از ماده ۶۷۵ قانون مجازات اسلامی تا ماده ۶۸۹ آن قانون می باشد .

نکات :

نکته : کسی که در حال نزدیک کردن کبریت به محصولات متعلق به دیگری دستگیر می شود مرتکب جرم شروع به احتراق شده است .

نکته : اگر امین ملکی ، در هنگام نوبت آب از سربند ، عمداً از باز کردن آب خودداری کند و آب به مزرعه ندهد و مزرعه خشک شود مرتکب جرم خیانت در امانت از راه اتلاف مال یا استعمال ناروا گردیده است نه جرم تخریب .

نکته : نابود کردن یا خسارت زدن به یک مال با توجه به طبیعت و ماهیت مال تعیین می شود . مثلاً یک عکس با پاره شدن ، یک دندان مصنوعی با کندن از لثه ، مصادیقی از جرم تخریب هستند .

نکته : تخریب اشیایی چون آلت قمار و لهو و لعب تخریب تلقی نمی شود .

نکته : برای مشمول عنوان تخریب نابود شدن تمام اموال موضوع جرم ضروری نیست ، بلکه صرف از بین بردن بخشی از مال یا ایراد خسارت یا از حیز انتفاع انداختن آن کفایت می کند .

نکته : صرف باز کردن قفل درب با استفاده از پیچ گوشتی بدون وارد کردن هیچ گونه خسارتی به آن اساساً تخریب محسوب نمی شود .

نکته : تخریب مال مشاع در عمل با سوء نیست و با قصد جلب منفعت غیر مجاز یا اضرار به دیگری جرم است .

نکته : تخریب و شکستن عمدی در و پنجره دیگری برای نجات صاحبخانه در هنگام بروز خطر چون همراه با قصد فرد در ایراد ضرر و خسارت به مالک نبوده است جرم نیست .

نکته : چنانچه کسی مالی را به تصور اینکه مال خودش است از بین ببرد و سپس متوجه شود که مال متعلق به دیگری بوده است ، به دلیل فقدان عنصر معنوی ، عمل وی جرم تخریب نخواهد بود .

نکته : رأی وحدت رویه شماره ۱۰ مورخه ۲۱ / ۷ / ۱۳۵۵ تخریب مال مشاع در صورتی که مقرون به قصد اضرار یا جلب منافع غیر مجاز با سوء نیت باشد قابل تعقیب و مجازات می داند .

نکته : اگر تخریب به وسیله عمله و کارگر انجام شود دستور دهنده معاون بزه محسوب است .

نکته : اگر متهم به قطع اشجار دیگری ، مدعی مالکیت شد و اظهار داشت که در این موضوع با شاکی خصوصی در دادگاه محاکمه دارند و وجود چنین پرونده هایی احراز شد مورد از مصادیق صدور قرار اناطه است .

نکته : چنانچه شخصی بدون اجازه مالک مبادرت به احداث اعیانی در ملک غیر نماید مالک عرصه ، نمی تواند اعیانی مستحدثه را خراب کند چه شرط تحقق وقوع بزه تخریب عدم مالکیت مرتکب شناخته شده است و چون بنای احداثی در زمین غیر متعلق به صاحب زمین نمی باشد تخریب آن به وسیله مالک عرصه از مصادیق تخریب خواهد بود .

نکته : ماده ۶۸۱ قانون مجازات اسلامی ناظر به موارد اتلاف اسناد دولتی است . بنابراین اگر حکم دادگاهی را متهم در موقع ابلاغ به او طوری پاره کند که صدق از بین رفتن آن را ننماید ، و عین آن در پرونده کار بایگانی باشد عمل شامل مورد نخواهد بود .

نکته : اگر اوراق موضوع اتهام و اوراق بازجویی ، دارای امضایی از متهم و بازپرس نبوده ، فاقد آثار قانونی است و در نتیجه پاره کردن آن جرم نیست .

نکته : جرم موضوع ۶۸۲ قانون مجازات اسلامی مقید به اضرار به غیر است بنابراین چنانچه اتلاف یا سوزاندن اسناد موجب ضرر غیر نشود جرمی محقق نگردیده است .

نکته : چرانیدن حاصل دیگری عمداً یا غیر عمد موجب ضمان است و در صورت عمدی بودن ، مرتکب قابل تعقیب و مجازات می باشد .

نکته : قطع درختان صرفنظر از مثمر یا غیر مثمر بودن آنها بدون اجازه شهرداری جرم است .

نمونه شکوائیه تخریب

ریاست محترم دادسرای عمومی و انقلاب

با سلام

احتراماً به استحضار می رساند :

در مورخه ۴ / ۱۰ / ۱۳۹۶ بنده در حال عبور از بزرگراه همت بودم که خودروی پژوی به شماره شهربانی ……………… به ماشین بنده برخورد نمودند راننده در زمانی که از خودرو پیاده گردید پس از گذشت اندک زمانی بدلیل تصادف فوق شروع به جر و بحث نمودند و متعاقب آن از روی عصبانیت ضرباتی را با قفل فرمان به خودروی بنده وارد نمودند .

علی ای الحال با توجه به موارد فوق و اینکه عمل وی مطابق با ماده ۶۷۷ قانون مجازات اسلامی جرم بوده لذا از آن مقام محترم تقاضای تعقیب کیفری ایشان را دارم .

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تخلیه ید

تخلیه ید از عین مستاجره ( اماکن مسکونی )
معنی لغات:
۱ – اجاره : عقدی است که به موجب آن مستأجر مالک منافع عین مستاجره می شود.اجاره دهنده را موجر، اجاره گیرنده را مستأجر ، و مال مورد اجاره را عین مستاجره می گویند.
۲ – تخلیه ید : به معنی آن است که موجر (مالک مال غیر منقول ) بخواهد به یکی از دلایل قانونی با استفاده از حکم دادگاه به استیلای مستأجر بر منافع عین مستاجره پایان بخشد.
شرایط اقامه دعوی :
۱ – وجود قرارداد اجاره مابین موجر و مستأجر شرط اول اقامه این دعوی است. قرارداد اجاره می تواند به دو صورت رسمی و عادی باشد. قرارداد عادی اعم است از قراردادی که در یک کاغذ معمولی نوشته شده باشد و یا در بنگاه معاملات املاک تنظیم شده باشد و حاوی کد رهگیری و هولوگرام باشد. قرارداد رسمی قراردادی است که در دفترخانه اسناد رسمی تنظیم شده باشد.
در تنظیم سند عادی طرفین باید دقت کنند مدت ، مبلغ و اوصاف مورد اجاره به دقت در اجاره نامه ذکر شود و مهم‌تر اینکه حتماً دو شاهد ذیل سند را امضا کرده باشند.
۲ – شرایط مختلف و متعددی را جهت اقامه این دعوی می توان متصور بود. شایع ترین و مهم‌ترین این دلایل زمانی است که صورت اجاره پایان یافته و مستأجر ملک را تخلیه نکرده است. اما به هر دلیل که مالک مدعی خاتمه یافتن قرار دادن اجاره است ممکن است دعوی تخلیه را اقامه نمود. ازجمله رعایت نکردن شروط قرارداد توسط مستأجر .
مرجع صالح :
بر طبق قانون روابط موجر و مستأجر سال ۱۳۷۶ محل استیجاری در زمان انقضای مدت را طی یک هفته باید تخلیه شود و از این حیث تفاوتی میان اجاره‌نامه عادی و رسمی وجود ندارد. تنها تفاوت در مراحل اجرایی کار است به این صورت که در مورد اجاره‌نامه عادی مرجع صلاحیت‌دار شورای حل اختلاف محل می‌باشد که می‌بایست تقاضای تخلیه به آنجا داده شود. دستور پس از بررسی جمیع جهات دستور تخلیه را صادر خواهد کرد. اما در مورد سند رسمی می‌توان با مراجعه به دفتر اسناد رسمی تقاضای صدور اجرائیه نمود و ملک مستقیماً از طریق دایره اجرای سازمان ثبت اسناد و املاک کشور تخلیه می گردد.
لازم به توضیح است که وجود امضا دو شاهد در قراردادهای عادی اجاره موجب می شود که قرارداد از امتیاز تخلیه بدون تقدیم دادخواست برخوردار شود و در صورت نبودن دو امضا دعوی تخلیه تابع قانون مدنی است و مرجع صلاحیت دار رسیدگی به دعوی دادگاه محل وقوع ملک می باشد.
نکته ۱ – دستور تخلیه صادره از شورای حل اختلاف قابل اعتراض و تجدید نظر خواهی نیست و به فوریت اجرا خواهد شد.
نکته ۲ – در تنظیم سند عادی طرفین باید دقت کنند مدت ، مبلغ و اوصاف مورد اجاره به دقت در اجاره نامه ذکر شود و مهم‌تر اینکه حتماً دو شاهد ذیل سند را امضا کنند.
۳ – مستأجر نیز می بایست دقت کند که ملک را از کسی اجاره کند که مالکیتش نسبت به آنچه اجاره می دهد محرز و مسلم باشد و یا به طرق قانونی اذن در انجام کار داشته باشد .
نکته ۴ – مبلغ ودیعه در هنگام صدور دستور تخلیه باید تمام و کمال پرداخت شود درغیر این صورت دستور تخلیه قابلیت اجرا ندارد.
هزینه دادرسی :
دعوی تخلیه عین مستاجره اماکن مسکونی چه در شورای حل اختلاف مطرح شود چه در دادگاه از جمله دعاوی غیر مالی است و ارزش عین مستاجره ارتباطی با میزان هزینه دادرسی ندارد.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۲۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر