⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۳۸۶۹ مطلب با موضوع «اطلاعات حقوقی» ثبت شده است

چگونه در دادگاه صحبت کنیم؟

1- اگر حرفتان تمام نشده

اگر نتوانستید تمام صحبت هایتان را در جلسه دادگاه بگویید یا وقت کم آوردید یا فراموش کردید اصلا نگران نباشید و خارج از وقت خود صحبت نکنید و یا به قاضی رجوع نکنید به جاش بنویسید و از منشی بخواهید که به دست قاضی برسونه.

2- آشنا بازی نکنید

انصافا اگر می خواهید پرونده‌تان راه بیافته و جلو بره به هیچ وجه تو فامیل و آشنای خودتون و قاضی دنبال آشنای مشترک نگردید و اصلا خیلی یهو سلام یه دوست یا آشنا رو به قاضی نرسونید چون ممکنه فکر کنه که حتما ریگی به کفشتون هست و البته دیدار بیرون از دادگاه با قاضی هم معنای خیلی بدی دارد و ممکن است شبیه به قضیه رشوه و زیرمیزی و .. باشه که مطمئنا دردسر زیادی براتون میسازه و حتی اگه قاضی از فامیل یا همسایه ها و آشنایان خودتونه بیرون از فضای دادگاه راجع به پرونده باهاش صحبت نکنید.

3- فحاشی ، به هیچ وجه!

 مساله ای که میتونه کاملا شرایط دادگاه رو علیه شما کنه فحاشی یا بدوبیراه گفتن به دیگر اعضای حاضر در جلسه است مثلا شاکی متهم را با الفاظ بد خطاب کند در این صورت حتی اگه متهم مشکوک به قتل هم باشد قاضی صحبت شما را قطع می کند و حتی ممکن است شما را از جلسه بیرون کند پس مراقب باشید که زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد!

4- شماره پرونده‌ات را یادداشت کن

اگر برای اولین‌بار به دادگاه یا دادسرا می‌روید، شماره پرونده خود را بگیرید و آن را حتی در خواب هم از خودتان دور نکنید. در مراجعات بعدی برای پیگیری پرونده حتما این شماره همراهتان باشد؛ بدون دادن این شماره، پیدا کردن پرونده‌تان مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه است.

5- نام قاضی را یادداشت کن

یادتان باشد که مقامات قضایی دادسرا عبارتند از دادستان، معاون دادستان، بازپرس و دادیار. مقامات قضایی دادگاه هم عبارت‌اند از رئیس دادگاه، دادرس دادگاه، مستشار یا مشاور دادگاه. اگر عنوان دقیق مقام قضایی را که بالای در اتاقش نوشته شده است نمی‌دانید، خودتان را عذاب ندهید بلکه او را جناب قاضی خطاب کنید.

6- به موقع صحبت کن

هنگامی‌که در اتاق قاضی دارید طرح شکایت می‌کنید، به رجزخوانی‌های طرف مقابل اصلا توجه نکنید، وقتی که قاضی به او اجازة صحبت کردن داده است اگر سر و ته حرف‌هایش هم دروغ است شما حق اعتراض یا قطع کردن صحبت‌هایش را ندارید. و حق دارد از خودش هرطوری که دلش بخواهد دفاع کند حتی اگر بخواهد داستانی رؤیایی از خود بسازد. شما می‌توانید بعد از پایان حرف‌هایش وقتی اجازة صحبت پیدا کردید با ارائة دلیل و مدرک و شاهد حرف‌های او را تکذیب کنید.

7- قسم نخورید

به ناموسم قسم، به جون مادرم، بچه‌ام را کفن کنم و... واقعیت این‌طوری نیست. دوست عزیز اگر شاکی یا متهم هستی، موقع طرح شکایت اصلا لازم نیست، به مقدسات قسم بخوری یا آن که هفت جد و آباد زنده و مرده را بیندازی وسط  و همه را بلرزانی، قسم‌های تو در هنگام طرح شکایت پشیزی ارزش ندارد، سوگند خوردن در محضر قاضی مراسم خاصی دارد که اگر قاضی لازم بداند در مواردی خاص از جمله شهادت شاهدان و...  از آن‌ها می‌خواهد سوگند بخورند...

8- تیم‌کشی نکنید

مگر می‌خواهی بروی میدان جنگ که قشون دنبال خودت راه‌انداخته‌ای؟ نه، خدایی عقل هم خوب چیزی است. مگر قاضی این همه آدم بیکار را به اتاقش راه می‌دهد؟ یادت باشد وقتی شکایتی داری یا خدای ناکرده متهم هستی، برای آن که حرفت را ثابت کنی لازم نیست تمام فک و فامیل و در و همسایه را که در یک نهاد یا اداره کار می‌کنند یا قیافه‌شان یک‌جورهایی است به دادسرا و دادگاه بکشانی، قاضی هر روز صدها آدم این‌طوری را می‌بیند ولی تنها بر اساس قانون می‌تواند رأی بدهد. اما اگر نیازی به شهادت گواهان و شاهدان بود، وقتی شما در شکایت یا دادخواست خود آن‌ها را معرفی کردی، خودش آن‌ها را احضار می‌کند.

نحوه برخورد با قاضی

وظیفه قاضی این نیست که دربارة هر حکمی‌که می‌دهد یا هر تصمیمی‌که می‌گیرد، به شما به عنوان شاکی یا متهم توضیح دهد و دلایل و مبانی قانونی‌اش را برایتان توضیح دهد. اگر می‌خواهید این دلایل را بدانید، با وکیلتان صحبت کنید تا او دلیل صدور هر حکم را برایتان توضیح دهد.

۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

چگونه در دادگاه از حق خود دفاع کنیم


یکی از علل مهم اطاله دادرسی در دستگاه قضایی ناآشنایی مردم با قوانین کشور و رویه های قضایی است که این امر از یک سو منجربه طرح دعاوی واهی و شکایت های بی اساس و از سوی دیگر منجربه افزایش بی رویه پرونده های دادگستری و نارضایتی مردم از قوه قضائیه می شود.
در این مقال تلاش بر این هدف استوار است که شهروندان گرامی آشنایی مختصری با ادله قانونی داشته باشند تا با بکار بردن آنها از حقوق بحق خود دفاع کنند و از طرح شکایت یا دعوای فاقد ادله کافی خودداری نمایند و دستگاه قضایی را هم با تراکم پرونده ها و اطاله دادرسی مواجه نسازند.
بطور کلی دستگاه قضایی با بی طرفی و بدون جانبداری از فرد خاصی و براساس قوانین و رویه های مشخص، دادخواهی می کند و عدالت قاضی نیز حکم می کند که براساس محتویات و دلایل پرونده و قوانین مربوطه حکم شایسته صادر کند. بنابراین چنانچه حکمی علیه فردی صادرشد نبایستی دستگاه قضایی را متهم به رسیدگی ناعادلانه کرد بلکه نقص امر در نداشتن دلایل قانونی است.پس ضرورت دارد شهروندان آشنایی اجمالی با قوانین و رویه های قضایی و دلایل قانونی داشته باشند.
قانونگذار جرم را با اجزای تشکیل دهنده آن تبیین کرده بنابراین در طرح شکایت ها بایستی این مطلب روشن باشد که آیا عمل و فعل یا ترک فعل جرم است یا خیر؟ اگر فعل یا ترک فعل طرف مقابل در قانون جرم تلقی شده باشد باید از راه قانونی و طرح دعوای مربوطه موضوع را پیگیری کرد.
در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در بخش پنجم ادله اثبات در امور کیفری به تفصیل بیان شده که به تناسب موضوع بحث و رعایت اختصار مبادرت به تبیین آن می نماییم: مطابق ماده ۱۶۰ قانون مجازات اسلامی ادله اثبات جرم عبارت است از اقرار، شهادت، قسامه و سوگند در موارد مقرر قانونی و علم قاضی.در تعریف اقرار ماده ۱۶۴ قانون مجازات اسلامی مقرر داشته، اقرار عبارت از اخبار شخص به ارتکاب جرم از جانب خود است.
اقرار یکی از مهمترین دلایل قانونی بوده و در ادله اثبات در زمره سلطان دلایل احصا شده است. هرگاه متهم اقرار به ارتکاب جرمی کند، اقرار وی نافذ و معتبر است و نوبت به ادله دیگر نمی رسد مگر اینکه با بررسی قاضی رسیدگی کننده قرائن و دلایل برخلاف مفاد اقرار باشد که در این صورت دادگاه تحقیق و بررسی لازم را انجام می دهد و قرائن و شواهد مخالف اقرار را در رأی ذکر می کند.
براساس دو ماده ۱۶۶ و ۱۶۷ قانون مجازات اسلامی اقرار باید با لفظ یا نوشتن باشد و در غیر این صورت با فعل از قبیل اشاره نیز واقع می شود و در هر صورت باید روشن و بدون ابهام باشد. همچنین اقرار باید قطعی باشد و اقرار معلق و مشروط معتبر نیست.اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده در حین اقرار، عاقل، بالغ و مختار باشد و اقراری که تحت اکراه، اجبار، شکنجه یا اذیت و آزار روحی یا جسمی گرفته شود، فاقد ارزش و اعتبار است و دادگاه مکلف است از متهم تحقیق مجدد نماید. اقرار در تمامی جرایم، یک بار کافی است و فقط در برخی جرایم چهار و در شرب خمر، قوادی، قذف و سرقت موجب حد دو بار است، لیکن برای اثبات جنبه غیرکیفری تمام جرایم، یک بار اقرار کفایت می کند. مطلب قابل تأمل در اقرار این است که انکار بعد از اقرار موجب سقوط مجازات نیست به جز در اقرار به جرمی که مجازات آن رجم یا حد قتل است که در این صورت در هر مرحله، ولو در حین اجرا، مجازات مزبور ساقط و به جای آن در زنا و لواط صد ضربه شلاق و در غیر آنها حبس تعزیری درجه پنج ثابت می گردد و همچنین اقرار بایستی توسط مقرر انجام پذیرد و اقرار به ارتکاب جرم قابل توکیل نیست.
شهادت
یکی دیگر از ادله اثبات در امور کیفری شهادت است. شهادت عبارت از اخباری است که فردی غیر از طرفین دعوا به وقوع یا واقع شدن جرم توسط متهم یا هر امر دیگری نزد مقام قضایی بیان می کنند.
شاهد باید در زمان ادای شهادت مطابق ماده ۱۷۷ قانون مجازات اسلامی دارای شرایط زیر باشد: الف) بلوغ ب) عقل پ) ایمان ت) عدالت ث) طهارت مولد ج) ذی نفع نبودن در موضوع چ) نداشتن خصومت با طرفین یا یکی از آنها ح) گدایی نکردن خ) ولگرد نبودن . مطلب قابل ذکر این است که اگر شاهد واجد شرایط شهادت شرعی نباشد، اظهارات او شنیده می شود و تشخیص میزان تأثیر و ارزش این اظهارات در علم قاضی در حدود نشانه های قضایی با دادگاه است. برابر ماده ۱۸۲ قانون مجازات اسلامی در شهادت شرعی، در صورت تعدد شهود، وحدت موضوع شهادت ضروری است و باید مفاد شهادت ها در خصوصیات مؤثر در اثبات جرم یکسان باشد و هرگاه اختلاف مفاد شهادت ها موجب تعارض شود و یا وحدت موضوع را مخدوش کند، شهادت شرعی محسوب نمی شود.
شهادت یک امر قطعی و یقینی می باشد و بایستی از روی قطع و یقین به نحوی که مستند به امور حسی و از طریق متعارف باشد، ادا شود.
قانونگذار در ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی عذر حاضر نشدن شاهد نزد مقام قضایی را پذیرفته و در این خصوص مقرر کرده چنانچه حضور شاهد در دادگاه غیرممکن باشد، گواهی به صورت مکتوب، صوتی، تصویری زنده یا ضبط شده را با احراز شرایط و صحت انتساب، معتبر است.
شرط پذیرش شهود این است که دادگاه شهود معرفی شده را واجد شرایط قانونی تشخیص دهد و رجوع از شهادت شرعی، قبل از اجرای مجازات موجب سلب اعتبار شهادت می شود و اعاده شهادت پس از رجوع آن مسموع نیست.
حد نصاب شهادت مطابق ماده ۱۹۹ قانون مجازات اسلامی در تمام جرایم، دو شاهد مرد است مگر در زنا، لواط، تفخیذ و مساحقه که با چهار شاهد مرد اثبات می گردد و جنایات موجب دیه با شهادت یک شاهد مرد و دو شاهد زن نیز قابل اثبات است.
سوگند
سوگند نیز از جمله ادله اثبات قلمداد شده، حسب ماده ۲۰۱ قانون مجازات اسلامی سوگند عبارت از گواه دادن خداوند بر درستی گفتار ادا کننده سوگند است.
سوگند دارای شرایط قانونی است و ادا کننده سوگند باید عاقل، بالغ، قاصر و مختار باشد.
برابر ماده ۲۰۳ قانون مجازات اسلامی سوگند باید مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله و الله، بالله، تالله یا نام خداوند متعال به سایر زبان ها ادا شود و در صورت نیاز به قبول ادا کننده سوگند، دادگاه کیفیت ادای آن را از منظر زمان، مکان، الفاظ و مانند آنها تعیین می کند و در هر صورت بین مسلمان و غیر مسلمان در ادای سوگند به نام خداوند متعال تفاوتی وجود ندارد.
سوگند باید مطابق با ادعا، صریح در مقصود و بدون هرگونه ابهام باشد و از روی قطع و یقین ادا شود.
نحوه و طریقه سوگند باید با لفظ باشد و در غیر این صورت با نوشتن یا اشاره ای که روشن در مقصود باشد، ادا شود.
مطابق ماده ۲۰۷ قانون مجازات اسلامی سوگند فقط نسبت به طرفین دعوای و قائم مقام آنها مؤثر است.
در اینکه چه مواردی با سوگند اثبات می شود، باید گفت حدود و تعزیرات با سوگند، نفی یا اثبات نمی شود لکن قصاص، دیه، ارش و ضرر و زیان ناشی از جرایم، مطابق مقررات با سوگند اثبات می شود.چنانچه ثابت شود سوگند، دروغ یا ادا کننده سوگندفاقد شرایط قانونی بوده است، به سوگند مزبور ترتیب اثر داده نمی شود.
علم قاضی
آخرین مورد در ادله اثبات برای امور کیفری، علم قاضی است. در تعریف علم قاضی ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی آورده است: یقین حاصل از مستندات روشن در امری که نزد وی مطرح می شود و در مواردی که مستند حکم، علم قاضی است، وی موظف است قرائن و دلایل واضح مستند علم خود را به طور صریح در حکم قید کند. در اینکه چه مواردی می تواند مستند علم قاضی شود، تبصره ماده ۲۱۱ مقرر داشته مواردی از قبیل نظریه کارشناس، معاینه محل، تحقیقات محلی، اظهارات مطلع، گزارش ضابطان و سایر قرائن و امارات که علم آور است می تواند مستند علم قاضی قرار گیرد.در تعارض علم قاضی با ادله قانونی دیگر باید متذکر شد در صورتی که علم قاضی با ادله قانونی دیگر در تعارض باشد، اگر علم، مستدل باقی بماند، آن ادله برای قاضی معتبر نیست و قاضی با ذکر مستندات علم خود و جهات رد ادله دیگر، رأی صادر می کند و چناچه برای قاضی علم حاصل نشود، ادله قانونی معتبر است و بر اساس آنها رأی صادر می شود.در تعارض سایر ادله با یکدیگر مطابق ماده ۲۱۳ قانون مجازات اسلامی اقرار به شهادت شرعی، قسامه و سوگند مقدم است و شهادت شرعی بر قسامه و سوگند تقدم دارد.


منبع:
روزنامه ایران - پنجشنبه - 7/8/1394/س

۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۲:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اگر به دادسرا یا دادگاه رفتید

سعی کنید از هر اطاقی به عنوان اطلاعات استفاده نکنید. این کار ممکن است موجب زحمت کارمندان شود و آنگاه با این جمله روبرو شوید: «اینجا اطلاعات نیست» بنابراین به محل اطلاعات رجوع کنید و اگر چنین جایی وجود نداشت، به دفتر دادسرا یا دادگاه مراجعه کنید.
 

با کارمندان پرخاش و تندی نکنید. آن‌ها هم از میان شما و همچون شما شهروند این جامعه هستند و دست تقدیر آن‌ها را آنجا نشانده است و البته وظیفه دارند که به شما خدمت کنند. در صورت مواجه شدن با خستگی بیش از حد کارمند، کمی تأمل کنید. سکوت کنید. به اندازه ای که از مشغله های دیگر رهایی یابد و آماده پذیرش شما شود.

از کارمند فقط در حیطه توانایی‌هایش انتظار انجام کار داشته باشید. توقع از کارمند برای انجام کاری خارج از مسوولیتش ممکن است موجب توقف سیر اداری پرونده شما شود.

به اعتبار احترام قاضی در مسند قضاوت بدون اجازه وارد اتاق نشوید. صحبت‌های طرف دیگر دعوا را قطع نکنید و بدون اجازه قاضی صحبت نکنید. وقتی که اجازه صحبت یافتید در محضر قاضی و حتی در جاهای دیگر سعی کنید به طرف دعوا جسارت نکنید. تنها ادعا یا دفاع خود را مطرح کنید.

سعی نمایید درب اتاق قاضی را نیمه باز نگذارید و از شکاف درب به داخل اتاق نگاه نکنید. در کنار درب اتاق قاضی ازدحام نکنید. این کار موجب می‌شود قاضی تمرکزش را از دست بدهد و برای قضاوت بی‌طرفانه دچار زحمت شود.
 
با علامت و اشاره چشم یا سر منشی دادگاه یا دادسرا را به بیرون فرا نخوانید. این عمل قاضی را به شدت ناراحت می‌کند و حق هم دارد. ما باید با یکدیگر با احترام برخورد کنیم. علامت و اشاره در شأن ارباب رجوع و کارمندان اداری که خدمت گذار مردمند، نیست. راه حل این است که در بزنید از قاضی اجازه بگیرید و بفرمایید با منشی او کار دارید. به طور قطع قاضی با احترام به شما اجازه خواهد داد کنار میز منشی بنشینید و یا او صحبت کنید و البته اگر قاضی جلسه ای داشت صبر کنید و پس از اتمام جلسه از او اجازه بگیرید تا وارد شوید.
 
هرگز به دنبال شناسایی اقوام و بستگان قاضی نباشید تا از آن طریق حرف خود را به گوش قاضی برسانید. چرا که این کار باعث زحمت شما و بستگان قاضی خواهد شد و‌ آثار سوئی هم دارد.
 

به رجز خوانی‌های طرف دیگر دعوا توجه نکنید چون برای مرعوب کردن شما است. اظهارات شما و طرف دیگر را قاضی شنیده و طبق قوانین و مقررات و نه جوسازی دو طرف تصمیم می‌گیرد.
 

از مراجعه به قاضی یا کارمند در داخل سالن و سؤال در مورد پرونده‌ خودداری کنید. این عمل باعث سوء تفاهم خواهد شد. هرگاه قاضی یا کارمند به اتاق خود برگشت، به نحوی که بیان شد، با اجازه وارد اتاق شوید.
 
بدانید هر اقدام قاضی مبنا و دلیل قانونی دارد و او چنین فرصتی ندارد که آیین قضاوت خود را برای شما بازگو کند. در این مورد می‌توانید با وکیل یا مشاور حقوقی خود مشورت کنید.
 

پای صحبت کسانی ننشینید که برای شما فلسفه بافی کرده یا از رفتار، برخورد و نحوه کار قاضی با شما صحبت کنند. چرا که این کار باعث می‌شود در ذهن شما یک پیش زمینه منفی نسبت به کار قاضی به وجود بیاید و این اولین گام شکست شماست.

در نظر داشته باشید که هر چند قاضی بسیار صبور است اما ممکن است قبل از حضور شما صحنه ای یا برخوردی او را ناراحت و عصبانی کرده باشد. اگر با چنین حالتی روبرو شدید مدتی سکوت کنید یا از او بخواهید در فرصتی دیگر به نزد او بروید. قاضی هم یک انسان است و ممکن است بعضی از صحنه‌ها در طول روز او را ناراحت کند.
 

مبادا این گونه فکر کنید یا نتیجه بگیرید که رجز خوانی‌های طرف مقابل از نظر قاضی صحت دارد. این نتیجه گیری فقط یک خطای ذهنی است و شما را از دفاع هوشمندانه غافل می‌کند.

تلفن همراه خود را در اتاق قاضی یا کارمند دفتر خاموش نگه دارید. اگر فراموش کردید این کار را انجام دهید و همراه شما زنگ زد، بهترین کار آن است که آن را خاموش کنید. سعی کنید در حضور قاضی با تلفن همراه خود صحبت نکنید تا احترام مسند قضاوت حفظ شود.

تا حد امکان سلام یا پیغام کسی را به قاضی نرسانید. چنانچه به قاضی وانمود کنید که با مسوولی ارتباط دارید، به طور قطع در ذهن او بازتاب منفی ایجاد خواهد شد ولو این که شما آن را احساس نکنید.

رفتن به آنجا را عیب ندانید. مراجعه به نزد قاضی یا برای گرفتن حق است یا دفاع از خود یا برای شهادت دادن. هر یک از این سه مورد نه تنها ناپسند نیست، بلکه امری قابل ستایش نیز می‌باشد. در واقع در این فرآیند، تنها کسی باید شرمنده باشد که جرمی مرتکب شده باشد.

ممکن است مراجعه شما برای پاسخ گویی به ادعایی باشد که علیه شما مطرح شده است پر واضح است که قاضی بلافاصله بعد از طرح ادعا بر علیه شما، مؤاخذه‌تان نخواهد کرد، بلکه از طرف مقابل خواهد خواست برای ادعای خود دلیل و مدرک ارائه دهد. سپس آن را با شما مطرح خواهد کرد و پاسخ شما را خواهد شنید.
 

چنانچه مراجعه شما برای بیان شهادت و گواهی باشد، قاضی حسب مورد بدون حضور دو طرف اختلاف، اظهارات شما را خواهد شنید و شما نیز می‌توانید بدون واهمه از حضور آن‌ها واقعیت را بیان نمایید. همواره این فرمایش مولای متقیان علی (ع) را به خاطر داشته باشید که می‌فرمایند: «همیشه حقیقت را بر زبان آورید حتی اگر به زیان خود شما باشد.»
 
برای رساندن نامه خود به دست قاضی ضرورتی به مراجعه نزد مقام مافوق او وجود ندارد چرا که آن مقام، کار خارق‌العاده ای انجام نخواهد داد، بلکه از قاضی خواهد خواست طبق مقررات عمل کند.
 
به خاطر داشته باشید ادای سوگند ضوابط و مقررات خاصی ندارد. به عبارت دیگر اگر فردی به جان خود و خویشاوندان خود قسم بخورد، قاضی به او بیشتر توجه نخواهد کرد. بدیهی است اگر تحت شرایطی قاضی مورد را شایسته قسم دید، از فرد مورد نظر خواهد خواست سوگند یاد کند.
 
در نظر داشته باشید که قاضی برای رسیدگی به پرونده، فقط از دستورات قانون تبعیت می‌کند بنابراین آنچه را که قانون به او اجازه داده انجام می‌دهد. پس طبعاً نمی‌تواند هر آنچه را که از او درخواست می‌شود اجابت کند.
 
ممکن است در سالن انتظار به فرد یا افرادی برخورد نمایید که به جای راهنمایی قانونی، وانمود کنند می‌توانند از راه های مختلف، مشکل شما را حل کنند. به آن‌ها اعتماد نکنید چرا که آنان افرادی هستند که تنها به منافع خود می‌اندیشند.
 
در سالن انتظار با دیگران در دل نکنید. ممکن است دیگری از اطلاعاتی که از طریق شما به دست می‌آورد خدای ناکرده سوء استفاده کند.
 
ممکن است قاضی پرونده را به طور تصادفی در همان محل اقامت شما سکونت داشته باشد یا این که در همان مدرسه یا دانشگاه سابق شما تحصیل می‌کرده است. پر واضح است که در این‌گونه موارد، خطاب کردن او به اسم کوچک در محل کارش پسندیده نخواهد بود. این امر در مورد کارمندان دادسرا یا دادگاه نیز صدق می‌کند. شاید درخواست مراجعه کننده از وی برای رتق و فتق امور قضایی به دلیل سابقه آشنایی قبلی، چندان خوشایند او نباشد.
 
حتماً شماره پرونده خود را همراه ببرید و اگر برای اولین بار به دادگاه یا دادسرا می‌روید شماره پرونده خود را بگیرید تا در مراجعات بعدی همراهتان باشد. زیرا بدون ارائه شماره، پیدا کردن پرونده مشکل خواهد بود.
 
از تصمیمات قاضی هر چند به ضرر شما باشد، تفسیر منفی نکنید. از این طریق می‌توانید به او کمک کنید تا با آرامش بیشتر و به دور از دغدغه های فکری به اعتراضتان رسیدگی نماید.
 
چنانچه قصد شکایت از دیگری و تقاضای مجازات او را دارید، بدانید در زمان طرح شکایت باید هزینه دادرسی (پول تمبر) بپردازید و بیش از این هزینه ای به شما تعلق نمی‌گیرد.

چنانچه سیر رسیدگی به پرونده های شما طولانی شد، در نظر داشته باشید که در بسیاری از موارد، رسیدگی‌های طولانی به علت عدم دریافت پاسخِ نامه‌هایی است که قاضی به مراجع دیگر نوشته است. مثلاً از کارشناس خواسته است در خصوص موضوع نظر دهد، اما کارشناسی و تهیه نظریه، مدتی طول کشیده یا پزشکی قانونی در ضرب و جرح برای اعلام نظریه قطعی زمان دیگری تعیین کرده است. در چنین مواردی، او تا زمان دریافت نظریه نمی‌تواند رأی بدهد.
 
به خاطر داشته باشید شهادت بستگانتان به عنوان شاهد و دلیل اثبات ادعا، چندان نمی‌تواند معتبر باشد، مگر در مواردی که قاضی شنیدن اظهارات آن‌ها را لازم بداند. بنابراین از به همراه بردن بستگان خود به مراجع قضایی بدون درخواست قاضی، خودداری نمایید.
 

در نظر داشته باشید که مقامات قضایی دادسرا عبارتند از:دادستان، معاون دادستان، بازپرس، دادیار و مقامات قضایی دادگاه هم عبارتند از:رییس دادگاه، دادرس دادگاه، مستشار یا مشاور دادگاه بنابراین اگر عنوان دقیق مقام قضایی را نمی‌دانید او را جناب قاضی خطاب کنید.
 
چنانچه خواستید علیه شخصی شکایت کنید می‌بایست دلیل و مدارکی دال بر صحت ادعای شما وجود داشته باشد در غیر این صورت، قاضی نمی‌تواند از حق و ادعایی که دلیل و مدرک ندارد،
بدانید این‌گونه نیست که به محض شکایت شما، تعقیب طرف مقابل شروع شود. بلکه باید دلایل و مدارکی داشته باشید که درستی شکایت شما را برای قاضی ثابت کند. چرا که قاضی همه افراد را بی گناه می‌داند مگر آن که با دلایل و مدارک خطای یکی از آن‌ها ثابت شود.

۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۲:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بررسی کامل و تحلیل اعاده حیثیت در حقوق کیفری

چکیده:
اعاده‌ی حیثیت قضایی و قانونی که تدبیری برای تسهیل حضور محکوم در جامعه و اعمال رأفت نسبت به اوست، با محور سابقه‌ی محکومیت کیفری از سجل (شناسنامه) قضایی شخص، مجازات های تبعی مترتب بر محکومیت کیفری را ساقط کرده و حقوق سیاسی و اجتماعی شخص را به او باز می گرداند

، همچنین امکان برخورداری شخص را از پاره ای امتیازات قانونی چون آزادی مشروط که بهره مندی از آنها منوط به فقدان سابقه ی محکومیت کیفری است فراهم می کند. ماده ی ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، تلاشی در خور اما ناقص برای استقبال از تاسیس اعاده ی حیثیت قانونی است که با پذیرش برخی از آثار اعاده ی حیثیت، نهاد «اعاده ی حقوق اجتماعی به محکوم راه تداعی می کند و نیازمند بازنگری و اصلاح است.

مقدمه:

اصولاً با صدور حکم قطعی کیفری علیه مجرم، آثار ایجاد می شود که «اعتبار امر مختومه کیفری» و لازم الاجرا شدن حکم کیفری و در نتیجه اجرای همه ی مجازات های مندرج در حکم محکومیت (اصلی و تتمیمی) یا مقرر شده در قانون (تبعی) از زمره ی آنهاست. همچنین محکومیت کیفری می تواند سبب درج سابقه ی کیفری محکوم در شناسنامه (جعل) کیفری او شود و به تشدید مجازات مرتکب یا محرومیت او از پاره ای امتیازات (همچون عدم استفاده از آزادی مشروط) در صورت ارتکاب جرم مجدد منتهی شود.

نمی توان انکار کرد که محکومیت کیفری دارای آثار اجتماعی ناخوشایندی برای محکوم است که سلب یا تضعیف شان و موقعیت اجتماعی او از زمره ی آنهاست و چه بسا کسب و تحصیل آبروی از دست رفته- خصوصاً در جوامع شهری کوچک- نیازمند سال ها مدارا و رنج است. همچنان که محکومیت کیفری یک شخص به دلیل اشتباه قاضی یا توجه اتهام به فردی غیر مقصر و بی گناه به دلایلی چون تبانی شهود و اغفال دادرس، آثار مخرب اجتماعی و روانی برای متهم و محکوم بی گناه ایجاد می کند که سیمای عدالت جزایی را مخدوش و اعتماد عمومی به دستگاه عدالت و اعتبار آن را به چالش می کشد.

از شایسته ترین تدابیری که برای رفع یا تقلیل آثار ناخوشایند گفته شده در ادبیات حقوقی ما نیز مطرح شده، «اعاده حیثیت» است که ضمن تبیین مفاهیم مختلف آن، مبانی، شرایط و آثار مفهوم مختارمان را تشریح می کنیم.

الف) کلیّات:

۱- مفهوم اعاده ی حیثیت

اعاده ی حیثیت به لحاظ لغوی از دو کلمه ی عربی «اعاده» و «حیثیت» ترکیب یافته است که اعاده به معنای بازگردانیدن و حیثیت به معنای اعتبار و آبرو است و گفته شده است اعاده ی حیثیت «بازگشت به اهلیتی است که شخص به علتی آن را از دست داده است معادل اصطلاح اعاده ی حیثیت در زبان عربی عمدتاً کلمات «رد الاعتبار» و «اعاده الاعتبار» و معادل انگلیسی آن Rehabilitation به معنای اعاده حیثیت یا اعتبار استو در مفهوم آن آمده است: Investing clothing again with some right, authority or dignity

در ادبیات حقوقی، اعاده ی حیثیت به مفهوم واحدی استعمال نشده است. به طور کلی در مقررات و متون حقوقی، اصطلاح مزبور در دو مورد به کار رفته است:

۱- تدبیری برای بازگشت شأن و آبروی مخدوش شده شخص متعاقب اقدام عمدی شریرانه و یا حداقل خطایی (غیر عمدی) دیگری، در این حالت اعاده ی حیثیتدر چهره ی یک ضمانت اجرا و خصوصاً از مصادیق یک جبران خسارت معنوی یا اقدام تأمینی ظاهر می شود، زیرا صیانت از حیثیت اشخاص حسب موازین اسلامی و قانون اساسی (اصل ۲۲) یک ارزش عالی و اساسی است. ماده ی ۵۸ قانون مجازات اسلامی در راستای پیش بینی اصل ۱۷۱ قانون اساسی مقرر می دارد: «هر گاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در تطبیق حکم بر مورد خاص، ضرر مادی یا معنوی متوجه کسی گردد، در مورد ضرر مادی در صورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این صورت خسارت به وسیله دولت جبران می شود و در موارد ضرر معنوی چنانچه تقصیر یا اشتباه قاضی موجب هتک حیثیت از کسی گردد باید نسبت به اعاده ی حیثیت اقدام شود».

ماده ی ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی نیز مقرر می دارد: «هر کسی به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی به وسیله نامه یا شکواییه یا مراسلات یا عرایض یا گزارش یا توزیع هر گونه اوراق چاپی یا خطی با امضا یا بدون آن اکاذیبی را اظهار نماید یا با همان مقاصد اعمالی را بر خلاف حقیقت راساً یا به عنوان نقل قول به شخص حقیقی یا مقامات رسمی تصریحاً یا تلویحاً نسبت دهد، اعم از این که از طریق مزبور به نحوی از انحا ضرر مادی یا معنوی به غیر وارد شود یا نه، علاوه بر اعاده ی حیثیت در صورت امکان، باید به حبس از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا ۷۴ ضربه محکوم شود».

طرقی که در موارد مزبور برای اعاده ی حیثیت انتخاب می شود یکسان نیست ولی در برخی موارد با دخالت مقام قضایی صالح، درج حکم در جراید و مطبوعات یکی از شیوه های منطقی برای اعاده ی حیثیت است؛ چنان که ماده ی ۲۷ قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و (هنرمندان مصوب ۱۱/۱۰/۱۳۸۴) ذیل ماده ی ۱۷قانون اقدامات تأمینی و ماده ی ۲۹۸ قانون آیین دادرسی در امور کیفری به این شیوه اشاره دارد. ماده ی ۱۰ قانون مسئولیت مدنی مصوب (۷/۲/۱۳۳۹) نیز همین راه حل را تجویز کرده است.

۲- در مفهوم دیگر اعاده ی حیثیت، تأسیسی حقوقی است که با الغای محکومیت از سجل قضایی (کیفری) شخص، باعث سقوط مجازات تبعی و زوال محکومیت کیفری شده و حقوق موقعیت های قانونی را به شخص باز می گرداند. بنابراین با نیل شخص به اعاده حیثیت آثار محکومیت سابق ملغا و او همانند یک ناکرده بزه و شهروند عادی، اهلیت اجرای تمامی حقوق اجتماعی و سیاسی خود را باز می یابد.
در اینجا ، ما مفهوم اخیر از اعاده حیثیت را اختیار کرده ایم.

۲- پیدایش و گسترش اعاده حیثیت

اعاده حیثیت به مفهومی که گفته شد از حقوق انسانی و مشروع هر شخصی است که قبلاً گامی در راه کژی و جرم نهاده و مایل است با کمک جامعه و دید باز راه صواب را در آینده بپیماید ولی به نظر می رسد این نهاد در نظام حقوقی ایران، تحت تاثیر حقوق خارجی (فرانسه) پیش بینی و اجرا شده است. در کشور فرانسه به موجب قانون آیین دادرسی کیفری، اعاده حیثیت دارای خصیصه اداری بود و مقامات اداری پس از جلب نظر مقامات قضایی (دادگاه استیناف محل اقامت محکوم) محکوم را مشمول اعاده حیثیت می کردند و در نتیجه ی آن تمامی عدم اهلیت های محکوم زایل می شد ولی بعداً این تأسیس که ابتدائاً به مجازات های جنایی محدود بود دارای خصیصه ی قضایی شد (اعاده حیثیث قضایی) و به علاوه به تمام محکومیت های مندرج در سجل کیفری از جمله محکومیت های جنحه ای تسری یافت. همچنین به جای آن که فقط عدم اهلیت های ناشی از محکومیت زایل کند، محکومیت جزایی و اثر آن را از بین می برد. پس از آن، اعاده حیثیت هم در مورد تکرار کنندگان جرم و هم محکومانی که مجازات آنها مشمول مرور زمان شده بود. توسعه یافت و نهایتاً در پایان قرن نوزدهم و به موجب قانون ۵ اوت ۱۸۹۹ فرانسه، اعاده حیثیت قضائی نیز مورد توجه و قبول قرار گرفت و نظام حقوقی فرانسه، از هر دو تأسیس اعاده حیثیت قضائی و قانونی برخوردار شد

اصولاٌ اعاده حیثیت در بسیاری از نظام های حقوقی مثل فرانسه لبنان ، سوریه ، لیبی و … به دو نوع قابل تقسیم است به عبارت دیگر شیوه های اعطا اعاده حیثیت دو گونه است: ۱- اعاده حیثیت قضایی و ۲- اعاده حیثیت قانونی که هر یک را به اختصار توضیح می دهیم:

الف- اعاده حیثیت قضایی: در این روش هر محکوم از دادگاه صالح، صدور حکم بر اعاده حیثیت خود را مطالبه می کند و دادگاه پس از بررسی در صورت صلاحدید به اعاده حیثیت حکم خواهد داد. شرایط اعطای این نوع از اعاده حیثیت در همه کشورها یکسان نیست و در حقوق موضوعه فرانسه مهم ترین شرایط آن عبارتند از:

۱- اجرای کامل مجازات مورد حکم یا عفو خصوصی و یا شمول مرور زمان ؛ بنابراین محکومی که مجازات او به دلیل تعلیق اجرا نمی شود، در ایام تعلیق نمی تواند از امتیاز مزبور (اعاده حیثیت) برخوردار شود.

۲- سپری شدن مهلت های پیش بینی شده در قانون و یا تحقق مرور زمان اجرای مجازات. مهلت های مزبور برای محکومیت های خلافی، جنحه ای و جنایی به ترتیب، یک، سه و پنج سال است. این مهلت برای کسانی که مرتکب تکرار جرم می شوند و یا کسانی که قبلاٌ یک بار از اعاده حیثیت استفاده کرده اند، دو برابر می شوند. برای مجازات های سالب آزادی این مدت از تاریخ آزادی قطعی و یا آزادی مشروط فسخ نشده اجرا می شود. اگر محکومیتی اجرا نشود و مشمول مرور زمان گردد، مدت های مزبور دو برابر می شود به این شرط که ثابت کند در مدت مزبور، به علت ارتکاب جنحه و جنایت محکوم نشده است. محکومی که خدمات عالی برای کشور انجام داده است ممکن است از برخی معافیت ها در این مورد برخوردار شود.

در این موارد شخص درخواستی را به دادستان شهرستان محل اقامت خود تسلیم می کند و بعد از تحقیق دادستان و از جمله جلب نظر قاضی اجرای مجازات، پرونده به دادستان ارسال و از این طریق به دادگاه صالح (شعبه تحقیق دادگاه استان) احاله می شود تا دادگاه با ملاحظه رفتار محکوم مبادرت به صدور رأی کند. دادگاه می تواند این درخواست را رد کند ولی نمی تواند آن را تنها به دلیل شدت اعمالی که شخص مرتکب شده، رد کند. این درخواست (اعاده حیثیت) مختص اشخاص حقیقی نیست و شامل اشخاص حقوقی هم می شود .

در قوانین کیفری ایران، این نوع از اعاده حیثیت را فقط می توان در لایحه شماره ۳۸۳۸/۱۳۹۴ سال ۱۳۱۸ که از طرف وزارت عدلیه تهیه و به مجلس شورای ملی پیشنهاد شد، ملاحظه کرد. به موجب ماده ۱۶ لایحه مزبور: «نسبت به محکومانی که مجازات اصلی در باره آنها اجرا و یا به یکی از علل قانونی اسقاط شده باشد و پنج سال از روز تمام شدن مجازات اصلی و یا اسقاط آن گذشته و متسمراً رفتار پسندیده از آنها به ظهور رسیده باشد، و تقاضای علیه حکم به اعاده حیثیت داده می شود».

ظاهراٌ وزارت عدلیه وقت، قبل از تصویب لایحه مزبور آن را مسترد می کند و بعد از این مورد تا زمان حاضر هیچ مصوبه ای که بر مطالبه اعاده حیثیت قضایی از طرف محکومان تصریح کند، ملاحظه نمی شود. بحث ما در اینجا منحصر به اعاده حیثیت قانونی خواهد بود.

ب- اعاده حیثیت قانونی: اعاده حیثیت قانونی بدون مداخله دادرس و بعد از تحمل مجازات تبعی، به عنوان یک حق به محکوم اعطا خواهد شد و با آن اصولاً محکومیت کیفری و آثار آن زایل شده و شخص می تواند کلیه حقوق اجتماعی خود را باز یابد. شروط اصلی اعطای آن همانند اعاده حیثیت قضایی در برخی از کشورها عبارت است از:

۱- سپری شدن مدت زمان معینی بعد از اجرای مجازات؛
۲- عدم ارتکاب جرم جدید.

در برخی از کشورها مدت زمان لازم برای اعطای اعاده حیثیت قانونی حسب نوع محکومیت جنایی یا جنحه ای و همچنین حسب آن که محکوم شخص حقیقی یا حقوقی است متفاوت است . قانون مجازات عمومی ۱۳۰۴ مواد ۵۶-۵۹ را به اعاده حیثیت قانونی اختصاص داده و آن را مورد جرایم عادی و سیاسی پیش بینی و نسبت به جرایم سیاسی ارفاق بیشتری را مقرر می کرد. پس از آن قانون اصلاح قانون مجازات عمومی سال ۱۳۵۲، طی مواد ۵۷ و تبصره یک آن و ماده ۵۸ به اعاده حیثیت قانونی، تصریح و حسب محکومیت شخص به واسطه ارتکاب جرایم عادی یا سیاسی، شرایط نسبتاً متفاوتی را پیش بینی می کرد و ما به سبب نسخ صریح مقررات مزبور به موجب ماده ۷۲۹ قانون مجازات اسلامی، از تشریح جزئیات آن صرف نظر می کنیم.

مبانی و دلایل اعاده حیثیت قانونی و جایگاه نهاد اعاده ی حیثیت در حقوق موضوعه ایران از مباحثی است که در قسمت های بعدی به آن می پردازیم.

۳- مبانی و آثار

محکومیت کیفری اصولاٌ وجهه و حیثیت اخلاقی و اجتماعی مجرم را از میان می برد و ترمیم این چهره آسیب دیده، نیازمند سال ها ریاضت و خویشتن داری و حرکت بر مدار اخلاق و موازین قانونی است و دور از انتظار نیست که خصوصاٌ برخی از تبهکاران، حتی با انطباق رفتار خود با قانون هرگز حیثیت اجتماعی از دست رفته خود را باز نیابند، همچنان که نمی توان امیدوارانه اصلاح برخی از محکومان را پس از تحمل مجازات نظاره کرد. اجرای برنامه های باز پرورانه و اصلاحی نیز اگر چه می تواند به کاهش تکرار جرم کمک کند ولی فکر ارتکاب مجدد جرم و جنایت (توسط محکوم) را منتفی نکرده است. با وجود این هماهنگ با موازین اخلاقی، برخوردار کردن محکوم از امتیاز اعاده حیثیت و بهره مندی او از حقوق اجتماعی یک ضرورت و متکی به دلایل زیر است:

الف- با تحمل محکومیت کیفری و انقضای مدتی پس از آن و عدم ارتکاب جرم مجدد فرض می شود که محکوم اصلاح شده است و دارای حالت خطرناک نیست و بر این اساس، ادامه محرومیت شخص از پاره ای حقوق اجتماعی و سیاسی خلاف عدالت است.

ب- اصلاح شخص پس از تحمل محکومیت کیفری و بروز رفتارهای شایسته از ناحیه وی، جامعه را مکلف می کند که مستند به اصل تساوی مردم در برابر قانون، محکوم را از فرصت های برابر با سایر افراد برخوردار کند و ضمن بهره مند کردن او از حقوق اجتماعی و سیاسی، زمینه ی حضور و فعالیت موفق شخص را در جامعه فراهم سازد.

ج- اعاده حیثیت به محکوم نوعی ابراز اغماض و رأفت است و با انسان دوستی منطبق می شود و از احترام و اعتماد به شأن و کرامت ذاتی انسان سرچشمه می گیرد که حتی پس از تحمل مجازات از آن برخوردار است.

د- اعاده حیثیت با هدف والای حقوق کیفری از مجازات، یعنی اصلاح مجرم، هماهنگ است. به علاوه دفاع از جامعه تنها با طرد مجرم امکان پذیر نیست و جامعه با اعاده حیثیت به محکوم گام مهمی در راه پیشگیری از جرم بر می دارد، زیرا فردی که به خاطر لکه ننگین گذشته همواره در محرومیت است، در صدد انتقام از جامعه بر می آید و ارتکاب جرم یک واکنش نامبارک از ناحیه او است.

هـ- نهاد اعاده حیثیت سنخیتی قابل توجه با نهاد توبه در حقوق اسلامی دارد، زیرا مجرمی که مجازات در مورد او اجرا شده و نقش تنبّه آمیزش را ایفا کرده است و او را مصمم کرده که از گذشته سیاه خود فاصله بگیرد و در مسیر اصلاح و رفتار پسندیده حرکت کند، به سان فردی تائب تلقی می شود که مشمول لطف الهی است و جامعه نیز نباید او را از امتنان و رأفت خود محروم کند بلکه باید امکان زندگی عادی را در میان مردم، ضمن برخورداری از تمام حقوق و امتیازات قانونی، برای او فراهم کند.

اعاده حیثیت که به اتکای دلایل مزور مورد پذیرش نظام های عدالت کیفری قرار گرفته است دارای آثار زیر است:
الف- سقوط مجازات های تبعی: اصولاً محکومیت کیفری به طور تبعی شخص را از اعمال پاره ای حقوق اجتماعی خود محروم می کند و با اعطای اعاده حیثیت آثار تبعی مترتب بر حکم محکومیت نسبت به آینده زایل می شود و کلیه اهلیت های قانونی به شخص باز می گردد (عالیه، همان: ۹۰۱) ولی در مورد مجازات های تکمیلی یا اقدامات تأمینی، اعاده حیثیت فقط با اجرای آنها و یا شمول مرور زمان محقق می شود.

ب- محو سابقه محکومیت کیفری از سجل کیفری: به موجب قانون مجازات فرانسه، اصولاً اعاده حیثیت همان اثرات عفو عمومی را ایجاد می کند (استفانی، لواسور، بولوک، ترجمه دادبان، همان: ۹۰۱)که پاک سازی سجل کیفری شخص از محکومیت از مهمترین آنها است.

ج- از بین رفتن آثار سابقه محکومیت: با حذف سابقه محکومیت کیفری از شناسنامه کیفری شخص و نیل او به اعاده حیثیت، ارتکاب جرم مجدد، او را مشمول مقررات تکرار جرم و در نتیجه تشدید مجازات نخواهد کرد.

د- برخورداری شخص از پاره ای امتیازات: اعطای برخی از تدابیر جایگزین مجازات حبس چون آزادی مشروط و تعلیق اجرای مجازات، منوط به نداشتن سابقه محکومیت کیفری است. بنابراین استفاده از آزادی مشروط در صورتی که محکوم پس از آن به اعاده حیثیت نایل آمده باشد، منعی ندارد.

اکنون با اطلاع از مفهوم و مبانی و آثار اعاده حیثیت لازم است جایگاه این نهاد مهم را در حقوق موضوعه ایران بررسی کنیم.

ب) اعاده حیثیت در نظام حقوقی ایران:

اعاده حیثیت که تدبیری مناسب به منظور فراهم کردن زمینه حضور و فعالیت موفقیت آمیز محکوم در جامعه است مورد توجه مقررات کیفری ایران قبل از انقلاب اسلامی۱۳۵۷ قرار گرفت تا آن جا که قانون مجازات عمومی ۱۳۵۲ شرایط سهل تری را برای محکومان سیاسی تمهید کرد، اما اولین قوانین جزایی ایران پس از انقلاب به این نهاد نپرداخت و این سوال را باقی گذاشت که آیا محکومان سرانجام به اعاده حیثیت نایل می‌آیند یا خیر؟

این نظریه که در حقوق جزای اسلامی، مجرم پس از اجرای مجازات، به اعاده حیثیت نایل می‌آید نیز مانع نشد که قانون موسوم به «محکومیت‌های موثر کیفری» که ثمره آن برقراری آثار و تبعات دائمی در مورد برخی محکومان بود. در سال ۱۳۶۶ تصویب نشود تا این که در سال ۱۳۷۷ قانون گذار با وضع ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی در راه احیای نهاد اعاده حیثیت گام نهاد. به موجب ماده مزبور: «محکومیت قطعی کیفری در جرایم عمدی به شرح زیر، محکوم علیه را از حقوق اجتماعی محروم می‌کند و پس از انقضای مدت تعیین شده و اجرای حکم رفع اثر می‌گردد:

۱- محکومان به قطع عضو در جرایم مشمول حد، پنج سال پس از اجرای حکم؛
۲- محکومان به شلاق در جرایم مشمول حد، یک سال پس از اجرای حکم؛
۳- محکومان به حبس تعزیری بیش از سه سال، دو سال پس از اجرای حکم».
پیش بینی ماده مزبور، گامی کوتاه در راه اعاده حیثیت است که با عنایت به قواعد مندرج در آن تاسیس، «اعاده حقوق اجتماعی به محکوم» را که ثمره رفع آثار محکومیت است، مقبول می‌نمایاند، بنابراین برای بررسی جایگاه نهاد اعاده حیثیت به محکوم در نظام حقوقی ایران، آثار محکومیت و شرایط و آثار رفع اثر از محکومیت کیفری را بر پایه مقررات جاری تبیین می‌کنیم.

۱- محکومیت کیفری

به استناد ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، فقط پاره ای از محکومیت‌ها به سلب حقوق اجتماعی محکوم منجر می‌شود و این موارد به سه نوع محکومیت به ترتیب زیر محدود است:

الف- محکومیت به قطع عضو در جرایم مشمول حد مثل قطع عضو در مقام اجرای حد سرقت و محاربه که محکوم را برای مدت پنج سال از حقوق اجتماعی محروم می‌کند. بنابراین قطع عضو اگر در مقام اجرای مجازات قصاص باشد، مشمول ماده مزبور نمی‌شود.
ب- محکومیت به شلاق در جرایم مشمول حد نیز یک سال محکوم را از حقوق اجتماعی محروم می‌کند. در این صورت اولاً به دلیل ارتکاب جرایم مشمول حد است و ثانیاً محکومیت فقط به مجازات شلاق محدود شده و شامل سایر محکومیت‌های حدی نیست.

بنابراین محکومیت به شلاق تعزیری با آن که در به برخی از موارد فقط یک ضربه از شلاق حدی کمتر است و یا آن که قانوناً نزدیک صد ضربه شلاق است (ماده ۱۲۳ قانون مجازات اسلامی) مشمول حکم ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی نیست.

ج- محکومیت به حبس تعزیری بیش از سه سال، دو سال شخص را از حقوق اجتماعی محروم می‌کند. حسب منطوق بند ۳ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، محکومیت مورد نظر به مجازات حبس بیش از سه سال و مجازات تعزیری- نه بازدارنده- منحصر شده است و معلوم نیست چه خصوصیتی در محکومیت‌های حبس تعزیری بیش از سه سال موجب عدم تصریح به محکومیت‌های بازدارنده مشابه شده است. حکم مقرر در ماده ۱۷۴ ق. آ. د. ک. که در مورد مرور زمان اجرای مجازت‌های بازدارنده مقرر داشته است: «… در هر حال آثار تبعی حکم به قوت خود باقی خواهد بود…».

به لحاظ آن که صراحتی به محرومیت شخص از حقوق اجتماعی ندارد، نمی‌تواند بر خلاف اصل قانونی بودن مجازات‌ها و قاعده تفسیر مضیق قانون، به گونه‌ای تفسیر شود که موجب محرومیت شخص از حقوق اجتماعی هر چند به صورت موقت شود، مگر آن که قائل شویم مرز دقیقی بین مجازات‌های تعزیری و بازدارنده وجد ندارد و یا اصطلاح تعزیر را شامل مجازات بازدارنده هم بدانیم و هر دو را مشمول حکم مذکور در بند ۳ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی کنیم. همچنان که اداره حقوقی قوه قضائیه معتقد است: «… چون مجازات‌های مذکور در قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادی به آن (مصوب سال ۱۳۷۶) از جمله مجازات‌های بازدارنده است و ارتکاب این جرایم نیز عمدی است لذا مرتکبین به این جرایم در مورد حبس مشمول ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی می‌باشند» .

نظریه مزبور که با نادیده انگاشتن تفسیر محدود قانون کیفری به اعمال مجازات تبعی در مورد محکومیت‌های بازدارنده، بدون تصریح در قانون اشعار دارد. به نقض اصل قانونی بودن مجازات‌ها می‌انجامد و بنابراین به نظر می‌رسد لازم است ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی در این قسمت مورد تجدید نظر و اصلاح قرار گیرد تا ابهامی در شمول آن نسبت به برخی محکومیت‌ها از جمله بازدارنده نباشد.
اگر چه محکومیت‌های کیفری از یک نظر به محکومیت‌های موثر و غیر موثر کیفری تقسیم می‌شود و محکومیتی موثر است که منطبق با یکی از مصادیق مقرر در قانون تعریف محکومیت‌های موثر (مصوب ۱۳۶۶ و اصلاحی ۱۳۸۲) است.

اما به استناد ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی فقط محکومیت‌های مذکور در این ماده محرومیت از حقوق اجتماعی را به دنبال دارد و سایر محکومیت‌ها هر چند جزئی محکومیت‌های موثر تلقی شود، الزاماً به محرومیت محکوم از حقوق اجتماعی منجر نمی‌شود. بنابراین در مقام جمع بین قانون تعریف محکومیت‌های موثر در قوانین جزائی و ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی ممکن است بگوییم محکومیت موثر فقط از حیث تشدید به مجازات مرتکب در حالت تکرار جرم یا سلب برخی امتیازات از قبیل تعلیق اجرای مجازات یا آزادی مشروط موثر است و صرف محکومیت‌های موثر باعث محرومیت شخص از حقوق اجتماعی نمی‌شود.

۲- محرومیت از اعمال حقوق اجتماعی

گفته شد که محکومیت‌های ذکر شده در ماده ۶۲ مکرر به تصریح ماده مزبور حقوق اجتماعی را از شخص سلب می‌کند. در تعریف حقوق اجتماعی گفته‌اند: «در معنی محدود به حقوقی گفته می‌شود که فرد آن را به عنوان این که عضو جامعه است و با فعالیت شخصی و حرفه‌ای خود و یا با به کارگیری دارایی خود در اجتماع تاثیر می‌گذارد، دارا می‌باشد، مانند حق مالکیت، حق کسب، و کار و …» یا گفته شده: «Droit Civique یا حقوق اجتماعی، حقوقی (است) که مقنن برای اتباع خود در روابط با موسسات عمومی مقرر داشته است، مانند حقوق سیاسی، حق استخدام، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در مجالس و در هیأت منصفه، ادا شهادت در مراجع رسمی، داور و مصدق واقع شدن» تبصره ۱ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی صراحتاً در تبیین مفهوم حقوق اجتماعی مقرر داشته است: «حقوق اجتماعی عبارت است از حقوقی که قانون گذار برای اتباع کشور جمهوری اسلامی ایران و سایر افراد مقیم در قلمرو حاکمیت آن منظور نموده و سلب آن به موجب قانون یا حکم دادگاه صالح می‌باشد از قبیل:

الف- حق انتخاب شدن در مجالس شورای اسلامی و خبرگان و عضویت در شورای نگهبان و انتخاب شدن به ریاست جمهوری؛
ب- عضویت در کلیه انجمن‌ها و شوراها و جمعیت‌هایی که اعضای آن به موجب قانون انتخاب می‌شوند؛
ج- عضویت در هیأت‌های منصفه و امنا؛
د- اشتغال به مشاغل آموزشی و روزنامه نگاری؛
هـ- استخدام در وزارتخانه‌ها، سازمان‌های دولتی، شرکت‌ها، موسسات وابسته به دولت، شهردار‌ی‌ها، موسسات مأمور به خدمات عمومی، ادارات مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان و نهادهای انقلابی؛
و- وکالت دادگستری و تصدی دفاتر اسناد رسمی و ازدواج و طلاق و دفتریاری؛
ز- انتخاب شدن به سمت داوری و کارشناس در مراجع رسمی؛
ح- استفاده از نشان و مدال‌های دولتی و عناوین افتخاری.

از تعریف حقوق اجتماعی مقرر در تبصره یک ماه ۶۲ مکرر به دست می‌آید که مصادیق حقوق اجتماعی متنوع بودن و لازمه زندگی اجتماعی انسان است که ظاهراً سلب همه آنها، خصوصاً از افراد مستعد، حیات اجتماعی شخص را به مخاطره می‌افکند و قانون گذار فقط خواسته است پاره‌ای از مصادیق حقوق مدنی و اجتماعی را احصا کند.

اما رویکرد مقنن در بیان تمثیلی- نه حصری- حقوق اجتماعی، گذشته از آن که فاقد پشتوانه منطقی و مغایر عدالت و حقوق بشر است دستگاه‌های اداری و از جمله دادگستری را در خصوص مصادیق سلب این حقوق پس از اجرای محکومیت‌ای مذکور در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی را مواجه با مشکل می‌کند. از این رو باید بر این باور بود که سلب همه حقوق اجتماعی مقصود قانون گذار نیست و مستند به ذیل تبصره ۱ ماده مذکور که مقرر کرده است سلب حقوق اجتماعی منوط به قانون و یا حکم دادگاه است و نظر به این که اثر تبعی محکومیت قانوناً تحمیل می‌شود و دادگاه اصولاً در این مورد (مجازات تبعی) صلاحیتی ندارد، سلب حقوق اجتماعی باید در محدوده مصادیق مذکور در تبصره ۱ ماده۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی ارزیابی شود و غیر از موارد و مصادیق مزبور، شخص را از کلیه حقوق اجتماعی برخوردار بدانیم.

به عبارت دیگر، هماهنگ با اصل قانونی بودن مجازات‌ها باید گفت: برخی از محکومیت‌ها تنها برخی از حقوق اجتماعی نیستند، محکومیت‌های خاص مذکور در ماده ۶۲ مکرر نیز همه حقوق اجتماعی را سلب نمی‌کند بلکه فقط آن دسته از حقوق اجتماعی سلب می‌شوند که در تبصره ۱ ماده ۶۲ مکرر از آنها یاد شده است. اگر تعیین مصادیق محرومیت از حقوق اجتماعی را به قاضی واگذار کنیم به راهی رفته‌ایم که مغایر اصل قانونی بودن مجاز‌ات‌‌ها و ارزش‌های اساسی مندرج در قانون اساسی است که حقوق افرادی را از تعرض مصون داشته مگر در مواردی که قانون تجویز می‌کند (اصل ۲۲ قانون اساسی) لذا شایسته است حکم تبصره ماده مزبور همچون تبصره ۲ ماده ۱۵ قانون مجازات عمومی ۱۳۵۲، مصادیق محرومیت از حقوق اجتماعی را به گونه‌ای حصری معین کند.
نکته در خور توجه این که علاوه بر آن که محکومیت‌های مزبور شخص را از برخی حقوق اجتماعی همچون وکالت دادگستری و سردفتری اسناد رسمی و مشاغل آموزشی و روزنامه نگاری محروم می‌کند، به موجب مقررات خاص پراکنده حاکم، پاره ای از محکومیت‌های به طور مطلق و یا با نظر مراجع خاص مانع از اشتغال شخص به برخی مشاغل همچون وکالت دادگستری یا سردفتری اسناد رسمی است. هم چنان که محکومیت شخص و محرومیت او از حقوق اجتماعی اگر چه برای زمانی معین است اما عملاً با کسب اطلاع سازمان‌های دولتی و عمومی از سابقه شخص، جذب این گونه اشخاص به سازمان‌های مزبور و یا اشتغال به مشاغل خاص، با مشکلات فراوانی رو به رو است که لازم است مقرراتی جامع برای حل مشکل مزبور تصویب شود؛ به گونه‌ای که اصولاً پس از نیل شخص به اعاده حیثیت و اعلام آن از طرف یک مرجع رسمی و معین، حق استیفای کلیه حقوق اجتماعی و سیاسی برای وی استوار گردد.

۳- شرایط اعاده حیثیت (اعاده حقوق اجتماعی به محکوم)

مهم‌ترین اثر تبعی محکومیت‌‌های مندرج در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، محرومیت شخص از پاره ای از حقوق اجتماعی است اما این محرومیت دائمی نیست و پس از سپری شدن مدت‌های تعیین شده، این اثر (مجازات تبعی) رفع می‌گردد، و از آن پس برخورد نظام عدالت کیفری با چنین شخصی، همچون یک شهروند عادی است که صاحب حیثیت است و حق استیفای دوباره حقوق مدنی و اجتماعی به او باز می‌گردد و اصطلاحاً می‌گوییم که به اعاده حیثیت نایل آمده است. ولی ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی گذشته از آن که عنوان اعاده حیثیت را به کار نبرده، به همه آثار اعاده حیثیت هم تصریح نکرده است. به عبارتی باید گفت که ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی تنها گامی کوتاه در مسیر اعاده حیثیت به محکوم پیموده است که فقط به یکی از مهم‌ترین آثار اعاده حیثیت یعنی رفع اثر از محکومیت و اعاده حقوق سلب شده اجتماعی به شخص اشاره می‌کند. از این رو اگر گفته شود ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی تنها به اعاده حقوق سیاسی و اجتماعی فرمان می‌دهد یا به عبارت بهتر مربوط به اعاده برخی از حقوق اجتماعی و سیاسی به محکومان خاص است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. این تدبیر که ما آن را به اختصار «اعاده حقوق اجتماعی به محکوم» می‌نامیم، گامی به جلو و واجد آثار بسیار مثبتی در نظام حقوقی ایران است اما گامی ناقص است که باید در اصلاحات بعدی قانون مجازات نواقص آن مرتفع و گام پیموده شده، کامل شود.

اما اعاده حیثیت و یا به عبارت دیگر اعاده حقوق مدنی و اجتماعی منوط به تحقق شرایطی است که آن را به اختصار بررسی می‌کنیم:

۱-۳- اجرای مجازات

اولین شرط اعاده حیثیت و یا به عبارت دیگر اعاده حقوق اجتماعی سلب شده، اجرای حکم محکومیت است. بنابراین محکومی که حکم محکومیت در مورد او به دلایلی چون فرار از جنگ دستگاه عدالت و … اجرا نشده است به اعاده حیثیت نایل نخواهد آمد تا آن که به اجرای مجازات تمکین کند. پس مرور زمان اجرای مجازات موجب اعاده حقوق مدنی و اجتماعی نخواهد شد وفق ماده۵۷ قانون مجازات عمومی ۱۳۵۲، از شرایط اعاده حیثیت، اجرای مجازات یا شمول مرور زمان بود و مرور زمان از آثاری مشابه اجرا و اتمام مجازات برخوردار بود ولی در حال حاضر با عنایت به صراحت ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی اجرای حکم در مورد محکومیت‌های پیش بینی شده در آن ماده ضروری است و مرور زمان به منزله‌ی اجرای حکم محکومیت نیست. قانون آیین دادرسی کیفری نیز در ماده ۱۷۴ مرور زمان را تنها در مورد جرایم مستحق مجازات بازدارنده و اقدامات تأمینی و تربیتی، پیش بینی کرده و حکم خود را شامل جرائم مستحق حد یا مجازات‌های تعزیزی نکرده است.

ظاهر عبارت قانون در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، مشعر بر آن است که مقصود از اجرای حکم، اجرای کامل حکم محکومیت یا اتمام اجرای مجازات است و نه فقط شروع به اجرای آن، به همین جهت به نظر می‌رسد با تعلیق اجرای مجازات تعزیزی، نظر به این که حکم محکومیت اجرا نمی‌شود، محکوم نمی‌تواند از امتیاز اعاده حیثیت یا اعاده حقوق اجتماعی استفاده کند، بلکه در این موارد طبق ماده ۳۲ قانون مجازات اسلامی هر گاه محکوم علیه از تاریخ صدور قرار تعلیق اجرای مجازات در مدتی که از طرف دادگاه مقرر شده است مرتکب جرائم مقرر در ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی نشود، محکومیت کیفری تعلیقی، بی اثر و از سجل کیفری او محو خواهد شد و اصولاً آثاری ایجاد می‌شود که مشابه اعاده حقوق اجتماعی و مدنی یا اعاده حیثیت است.

اما در مورد آزادی مشروط که مستنبط از ماده‌ی ۳۸ قانون مجازات اسلامی اعطای آن منوط به نداشتن سابقه محکومیت به حبس است تبصره ۵ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی حکم خاصی را مقرر کرده است: «… در آزادی مشروط آثار محکومیت پس از گذشت مدت مقرر از زمان آزادی محکوم علیه رفع می‌گردد». براین اساس با استفاده شخص از آزادی مشروط و سپری شدن مدت تعیین شده از زمان آزادی، حکم محکومیت اجرا شده تلقی خواهد شد و بهره‌مندی از اعاده حیثیت امکان پذیر است بنابراین فردی که مثلاً به شش سال حبس محکوم شده و پس از سه سال تحمل مجازات حبس، از آزادی مشروط برخوردار می‌شود، می‌تواند با مراعات بقیه شرایط به ویژه سپری شدن مدت معین شده از زمان آزادی (سه سال) از اعاده حیثیت استفاده کند.
در مورد جرائمی که قابل گذشت‌اند، اگر شاکی از شکایت خود عدول نموده و گذشت کند و در نتیجه آن با نظر قاضی، اجرای محکومیت متوقف شود، آثار محکومیت کیفری زایل شده و شخص می‌تواند از اعاده حیثیت برخوردار شود و در موردی اگر به رغم گذشت شاکی، دادگاه فقط در میزان مجازات مرتکب جرم تخفیف داد- همچنان که برخی از حقوق‌دانان نیز گفته‌اند باید بر این باور بود که به استناد ملاک مقرر در تبصره ۳ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی که توقف اجرای مجازات است، با اتمام مجازات، شخص فوراً به اعاده حیثیت نایل خواهد آمد.
عفو عمومی کلی نیز باعث الغای محکومیت کیفری از سجل کیفری و محو آثار آن است و در نتیجه شخص به اعاده حیثیت نایل خواهد شد نظریه اداره حقوقی نیز مقرر می‌دارد: «عفو عمومی چون به تصویب قوه مقننه می‌رسد، رافع آثار جرم و محکومیت است . . . » . به نظر می‌رسد تبصره ۵ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی نیز بر این امر اشعار می‌دارد، زیرا به موجب آن: «در مواردی که عفو مجازات آثار کیفری را نیز شامل می‌شود . . . آثار محکومیت . . . رفع می‌گردد» و در نتیجه شخص به اعاده حیثیت نایل می‌شود. رأی وحدت رویه شماره ۲۴/۵۹ مورخ ۱۶/۱۲/۱۳۵۹ هیئت عمومی دیوان عالی کشور نیز مقرر داشته است: «آثار محکومیت کیفری که شامل مجازات‌های تبعی نیز می‌باشد (طبق ماده ۵۵ قانون مجازات عمومی) با تصویب قانون عفو عمومی زایل می‌گردد ….» البته وفق ذیل ماده ۵۵ قانون مجازات عمومی ۱۳۵۲ اگر عفو عمومی جزئی بود، آثار کیفری باقی می‌ماند ولی به نظر می‌رسد در حال حاضر در صورت وقوع عفو عمومی جزئی، قواعد معمول مربوط به اعاده حیثیت اعمال می‌شود؛ یعنی اگر با عفو بخشی از مجازات، محکومیت شخص بیش از سه سال باشد، شخص برای دو سال از حقوق اجتماعی محروم می‌ماند و پس از گذشت مدت مقرر (دو سال) شخص به اعاده حیثیت نایل می‌آید.

عفو خصوصی، وفق بند یازدهم اصل ۱۱۰ و ماده ۲۴ قانون مجازات اسلامی، پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه با مقام رهبری است و اعطای آن متعاقب صدور حکم محکومیت قطعی کیفری است . که می‌تواند تمام یا بخشی از مجازات را ساقط کند. در این نوع از عفو، آثار تبعی محکومیت کیفری (مجازات تبعی) زایل نمی‌شود و فقط پس از سپری شدن مدت زمان پیش بینی شده در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی از زمان آزادی، شخص به اعاده حیثیت نایل می‌شود اداره حقوقی قوه قضائیه نیز مقرر می‌دارد: «…سایر عفوها (در مقابل عفو عام) فقط اجرای حکم را موقوف می‌کند اما آثار محکومیت به حال خود باقی است. بنابراین چنان چه محکومانی قبل از اتمام مجازات مشمول عفو از زندان آزاد شده‌اند، عفو آنان رافع آثار تبعی ناشی از ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی نخواهد شد و لذا به این دسته از محکومان تا انقضای مواعد مندرج در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی یاد شده و اعاده حیثیت نباید گواهی عدم سوء پیشینه داد. …»

در تبصره ۲ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، قانون گذار یک حکم استثنایی پیش بینی نموده است: «چنان چه اجرای مجازات اعدام به جهتی از جهات متوقف شود، در این صورت آثار تبعی آن پس از انقضای هفت سال از تاریخ توقف اجرای حکم رفع می‌شود.» مطابق این تبصره چنان چه مجازات اعدام به هر دلیل قانونی متوقف شود، اعم از آن که مجازات دیگری مثل حبس تعزیری مورد حکم قرار گیرد یا نه، محکوم به مدت هفت سال از حقوق اجتماعی محروم می‌شود و پس از آن به اعاده حیثیت نایل می‌آید. اگر چه حکم مزبور مبهم است ولی به نظر می‌رسد مجازات اعدام مورد نظر، شامل حد قتل نیست و باید آن را به مجازات تعزیری اعدام (که می‌تواند با فرمان عفو نیز اجرای آن متوقف شود) و یا مجازات قصاص نفس (که با گذشت اولیای دم اجرای آن متوقف می‌شود) محصور کرد.

۲-۳- انقضای مواعدی معین

اعاده حیثیت به محکوم منوط به سپری شدن مدت زمان معینی پس از اجرای محکومیت است. این مدت را که ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی پیش بینی کرده است، نسبت به محکومیت‌های مختلف متفاوت است. کوتاه‌ترین زمان لازم برای اعاده حقوق اجتماعی سلب شده، یک سال و طولانی‌ترین آن هفت سال است که نوع محکومیت زمان لازم را مشخص می‌کند. این موارد عبارتند از:

– در محکومیت‌های به هر گونه مجازات شلاق در جرائم مستحق حد همچون حد قذف، حد شرب خمر، حد زنا، حد مساحقه و حد قوادی انقضای یکسال بعد از اجرای حکم؛
– در محکومیت به مجازات حدی قطع عضو در حد محاربه و سرقت، انقضای پنج سال پس از اجرای حکم؛
– در مورد محکومیت به مجازات اعدام که اجرای آن به هر دلیل قانونی متوقف شده است، انقضای هفت سال پس از اجرای حکم؛
– در محکومیت به مجازات حبس تعزیری بیش از سه سال در جرایم عمدی مثل محکومیت به مجازات پنج سال حبس در آدم ربایی، انقضای دو سال پس از اجرای حکم.
– در مورد آزادی مشروط، مدت مزبور به تصریح تبصره ۵ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی از زمان آزادی محکوم محاسبه می‌شود. به عنوان مثال شخصی که به علت ارتکاب جرم آدم ربایی به پنج سال حبس محکوم و پس از گذشت سی ماه از آزادی مشروط برخوردار شده است، اعاده حیثیت به وی پس از گذشت دو سال از زمان آزادی او محاسبه می‌شود و نه زمانی که محکومیت وی پایان می‌یابد.
– در عفو خصوصی به تصریح تبصره ۴ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی آثار تبعی محکومیت‌های مقرر زایل نمی‌شود و اگر چه ماده مزبور صراحتی ندارد ولی با توجه به توقف اجرای مجازات پس از اعطای عفو، به نظر می‌رسد به استناد ملاک مقرر در تبصره ۳ و ۵ ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، زمان لازم برای اعطای اعاده حیثیت به محکوم، در هر مورد از زمان آزادی یا توقف اجرای حکم در مورد محکوم، محاسبه می‌شود؛ اگر چه شایسته است قانون به این موارد تصریح کند.

۳-۳- عدم ارتکاب جرم جدید

به اتکای فلسفه وضع قاعده‌ی اعاده حیثیت، برخوردار کردن اشخاصی که مرتکب رفتارهای مجرمانه مهم و موهن شده‌اند از اعاده حیثیت به معنای صرف نظر کردن جامعه از گذشته شخص و اعمال مهربانی و اغماض در مورد محکوم به امید گام نهادن شخص در مسیر نیکی و پرهیز از بدی است که از نشانه‌های این امیدواری عدم ارتکاب جرم جدید است. از این رو ماده ۵۷ قانون مجازات عمومی سابق یکی از شرایط اعاده حیثیت را عدم ارتکاب جرم جدید از ناحیه محکوم مقرر کرده بود، اما ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی از توجه به این شرط مهم غفلت کرده و این سوال را مطرح ساخته است که اگر شخصی به خاطر ارتکاب جرمی (مانند جعل یا کلاه‌برداری) محکوم به مجازاتی (مثلاً هفت سال حبس) محکوم شده، چنان چه پس از آن و در مدت پیش بینی شده پس از اجرای حکم (مثلاً یک سال پس از اجرای حکم محکومیت) مرتکب جرم جدیدی شد که منتهی به محکومیت‌های پیش‌بینی شده در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی نبود (مثلاً محکومیت به مجازات قطع عضو یا حبس تعزیری کمتر از سه سال) آیا می‌تواند به اعاده حیثیت نایل آید؟

در جواب به سوال بالا باید گفت: ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، در این مورد شرطی را مقرر نکرده است و بنابراین چنان چه محکومیت جدید جزء محکومیت‌های مقرر در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی باشد، مدت سپری شده محکومیت سابق منتفی شده و محکومیت جدید او مد نظر قرار می‌گیرد، بدیهی است چنان چه محکومیت جدید به خاطر ارتکاب جرایمی نباشد که در بندهای سه گانه ماده مزبور پیش بینی شده، انقضای مدت‌های معین شده پس از اجرای حکم محکومیت قبلی، شخص را مستحق اعاده حیثیت می‌کند ولی شایسته است قانون گذار در اصلاح بعدی قانون مجازات اسلامی این موضوع را مد نظر قرار دهد.

۴- آثار

با نیل شخص به اعاده حیثیت مقرر در ماده ۶۲ قانون مجازات اسلامی آثاری به شرح زیر محقق می‌شود:

الف- محو محکومیت‌ کیفری از سجل قضایی شخص: این اثر از ظاهر ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی که مقرر داشته است: (از) محکومیت قطعی کیفری. . . رفع اثر می‌گردد، استنباط می‌شود. بنابراین به هنگام صدور گواهی عدم سوء پیشینه کیفری نباید محکومیت کیفری قبلی شخص ذکر گردد، به عبارت دیگر شخصی که به اعاده حیثیت نایل می‌آید همچون یک فرد ناکرده بزه محسوب می‌شود.

ب- اعاده حقوق اجتماعی سلب شده: ارتکاب پاره‌ای از جرایم چنان چه به محکومیت‌های مندرج در ماده ۶۲ مکرر قانون اسلامی منتهی شود، شخص را از پاره‌ای حقوق اجتماعی که در ماده مزبور مقرر شده است محروم می‌کند اما با اجرای حکم محکومیت و انقضای مواعد پیش بینی شده در قانون، حقوق اجتماعی سلب شده به شخص اعاده می‌شود و بنابراین وی اصولاً باید بتواند به مشاغلی که اشتغال به آن از او سلب شده است مشغول شود، مثلاً بتواند عضو هیأت امنای یک مؤسسه آموزشی شود یا به عنوان داور انتخاب شود یا آن که از عناوین افتخاری خود بهره‌مند گردد یا در مؤسسات دولتی استخدام شود.

با وجود این برخی از مقررات پراکنده مربوط به مشاغل ویژه‌ای چون وکالت با سردفتری اسناد رسمی، در این مورد احکام ویژه‌ای را مقرر کرده‌اند که می‌تواند در پاره‌ای از موارد موجبات تضییع حقوق افراد را فراهم کند و شایسته است قوانین مربوط به نحوی تنظیم گردند که انسجام در سیاست جنایی را مشخص سازند. مثلاً به موجب ماده ۱۰ لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری به اشخاص زیر اجازه وکالت داده نمی‌شود:

– محکومان به جنحه‌هایی که منافی با امانت و عفت و شئون وکالت است به تشخیص هیأت مدیره کانون (بند ۶ ماده مزبور)؛
– کسانی که صرفاً به اتهام ارتکاب جنایت یا جنحه‌های مذکور در ماده تحت محاکمه هستند (بند ۷ از ماده ذکر شده).
همین طور بند ۴ ماده ۱۲ قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سردفتران و دفتریاران، وضعیت مشابهی برای تصدی سمت سردفتری و دفتریاری اسناد رسمی پیش بینی است. در حالی که طبق ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی، تنها محکومیت قطعی به پاره‌ای از جرایم، موجب محرومیت از برخی حقوق اجتماعی است نه همه محکومیت‌ها و نه صرفاً اتهام.
موضوع دیگری که قابل طرح است این که فقط محکومیت‌های مندرج در ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی شخص را از حقوق اجتماعی محروم می‌کند و پس از اجرای حکم و انقضای مدت تعیین شده شخص به اعاده حیثیت نایل می‌شود بنابراین به نظر می‌رسد در مورد سایر محکومیت‌ها، همین که شخص مجازات و محکومیت را تحمل کرد، اصولاً فوراً به اعاده حیثیت نایل می‌آید. با وجود این، ماده ۱۷۴ ق.آ.د.ک. ابهام را در این مورد دامن زده است، زیرا ماده ۱۷۴ قانون مزبور ضمن قبول مرور زمان اجرای حکم در مورد جرایم مستحق مجازات‌های بازدارنده و اقدامات تأمینی و تربیتی مقرر داشته است: «… اجرای آن (حکم) موقوف می‌گردد و در هر حال آثار تبعی حکم به قوت خود باقی خواهد بود».

در صورت پذیرش آثار تبعی به مفهوم مجازات تبعی و از جمله محرومیت از حقوق اجتماعی، مشخص نیست که اعاده حقوق اجتماعی و رفع آثار تبعی محکومیت چه زمانی محقق می‌شود؟ به نظر می‌رسد در تفسیر ماده ۱۷۴ ق. آ. د.ک. باید به منطقی پناه برد که به نفع محکوم است و نتیجه آن قبول اعاده حیثیت فوری برای محکومان به مجازات‌های بازدارنده است مگر در موارد استثنایی یا تصریح مقنن، زیرا ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی برای محکومیت بازدارنده اثر تبعی یا مجازات تبعی پیش بینی نکرده است، ممکن است گفته شود بند سوم ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی شامل محکومیت‌های عمدی تعزیری و مجازات‌های بازدارنده است ؛ بنابراین چنان چه محکومیت شخص بیش از سه سال حبس بود، از تاریخ شمول مرور زمان برای مدت دو سال از حقوق اجتماعی محروم خواهد شد و پس از آن به اعاده حیثیت نایل می‌شود، در هر شایسته است قانون گذار حکم مناسب در مورد این دسته از محکومیت‌ها پیش بینی کند.

ج- برخورداری از برخی امتیازها: از آثار دیگر اعاده حیثیت مطابق با ماده ۵۷ قانون مجازات عمومی سابق و متعاقب محو اثر محکومیت کیفری از سجل قضایی، برخورداری شخص از امتیازاتی بود که اعطای آن‌ها به محکوم منوط به عدم سابقه محکومیت بود. برجسته‌ترین این امتیازات، آزادی مشروط و تعلیق اجرای مجازات بود که به دادرس اجازه می‌داد بعد از اعاده حیثیت، محکوم را هر چند جرم جدیدی مرتکب شود، از امتیازات قانونی که اعمال آنها منوط به فقدان سابقه محکومیت کیفری است بهره‌مند سازد، مثلاًُ اجرای مجازات جرم او را معلق کند و یا او را از آزادی مشروط برخوردار سازد. اما به نظر می‌رسد، در حال حاضر که قانون گذار مهم‌ترین اثر تبعی برخی محکومیت‌های کیفری را محرومیت از برخی حقوق اجتماعی معرفی کرده و با انقضای مواعدی معین تنها به رفع اثر تبعی محکومیت تصریح کرده است، باید بر این عقیده بود که با حصول شرایط مذکور، تنها حقوق اجتماعی سلب شده مجدداً اعاده خواهد شد، ولی با عنایت به قانون تعریف محکومیت‌های موثر و مقررات ناظر به آزادی مشروط، تعلیق اجرای مجازات و تکرار جرم، اعاده حیثیت تأثیری در اعمال مقررات مربوط نخواهد داشت. به عبارت دیگر با ارتکاب جرم مجدد هر چند بعد از اعاده حقوق اجتماعی (یا اعاده حیثیت) مقررات تکرار جرم و اعمال مجازات شدیدتر اجرا می‌شود و استفاده شخص از تعلیق اجرای مجازات یا آزادی مشروط در پرتو مقررات خاص مربوط قابل اجرا است، بنابراین حتی اگر شخص به اعاده حقوق اجتماعی نایل آید ولی دارای سابقه محکومیت به حبس باشد، حق استفاده مجدد از آزادی مشروط را ندارد.

تهیه کننده: محمدگشتاسبی، کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی

منبع : داداران

۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اطلاعات حقوقی در مورد اعاده حیثیت

یکی از سوالاتی که در دادگاه از وکیل ها و کارمندان دادگستری پرسیده می شود،درمورد راهکار اعاده حیثیت(ادعای شرف) است. چون در برخی از پرونده‌ها که اختلاف های جزیی و انتقام‌جویی پای دو طرف دعوا را به دادسرا باز می‌کند در واقع، یکی از طرفین اختلاف برای اینکه طرف مقابل را زیر فشار قرار دهد و انتقام بگیرد، اقدام به شکایت کیفری از طرف دیگر می‌کند و با این وجود در ذهن خویشان و آشنایان نوعی نگاه منفی به طرف مقابل به وجود خواهد آورد.

جبران این سوءبرداشت کار آسانی نیست؛ اولا رسیدگی به پرونده در دادسرا و دادگاه زمانی که به درازا می‌کشد که این خود در تشدید نگاه منفی آشنایان موثر است و ثانیا بعد از اینکه متهم برائت حاصل کرد، همه به این رای دسترسی ندارند و ممکن است از آن مطلع نشوند.

در چنین وضعی متهمی که برائت حاصل کرده است، بسیار متضرر می‌شود و باید راهی برای جبران این وضع باشد، اینجاست که موضوع اعاده حیثیت مطرح می‌شود. علاوه بر این، تقاضای خسارت معنوی هم راهی برای جبران خسارت چنین شهروندی می‌تواند باشد. این دو موضوع را در گفت‌و‌گو با دکتر علی نجفی‌توانا، حقوقدان، مدرس دانشگاه و وکیل دادگستری بررسی کرده‌ایم.

اعاده حیثیت

این حقوقدان و مدرس دانشگاه در گفت‌و‌گو با “حمایت” در خصوص چیستی و ماهیت اعاده حیثیت توضیح می‌دهد: به لحاظ اجتماعی هر شخصی که با اقدام خود موجب تضرر دیگری شود و از حیث مادی یا معنوی به وی خسارت وارد کند، باید در چارچوب ضابطه سببیت ( نقش مباشر یا مسبب) خسارات وارده را جبران کند.

نجفی‌توانا خاطرنشان می‌کند: این یک اصل اجتماعی است که به تدریج در قوانین موضوعی کشورها اثر گذاشته است و با توجه به آن ضمانت اجراهای مدنی و کیفری متنوعی برای تضمین حقوق از دست‌رفته اشخاص زیان‌دیده پیش‌بینی شده است که یکی از این ضمانت اجراها اعاده حیثیت است.

این وکیل دادگستری در باب اعاده حیثیت توضیح می‌دهد: این اصطلاح به مفهوم اعاده یا بازگرداندن وضع افراد از باب تنزل حیثیت و موقعیت اجتماعی ناشی از طرح شکایت ناروا به حالت سابق است.

به عبارت روشن‌تر با این اقدام کوشش می‌شود که آبروی از دست‌رفته شخص در افکار عمومی یا در جمع خاص به صورت مجدد احیا شود و با اثبات بی‌گناهی وی موقعیت اجتماعی زیان‌دیده به حالت اولیه برگردد.

وی می‌افزاید: در مجموع اعاده حیثیت بیشتر ناظر به برگشت اعتبار معنوی شخص از طریق قانونی است. قانونگذار در اکثر کشورها روش‌های مختلفی را برای آن پیش‌بینی کرده است که اولین روش انتشار حکم بی‌گناهی اشخاص از طریق رسانه‌ها و شیوه‌هایی است که بتواند پیام این حکم را به اطلاع عموم مردم برساند.

دومین سازوکار، تعقیب شخص مفتری است؛ یعنی شخصی که با طرح شکایت غیرواقعی باعث هتک حیثیت اشخاص شده است. او فردی را متهم به ارتکاب جرمی کرده است که بعد از رسیدگی قضایی روشن می‌شود بی‌گناه است؛ بنابراین با اثبات سوءنیت شاکی و اینکه وی قصد اضرار به دیگری داشته است، افترا زننده به مجازات جرم افترا محکوم می‌شود؛ این قاعده‌ای است که در اکثر کشورهای جهان ساری و صادق است.

اعاده حیثیت در زندگی اجتماعی

نجفی‌توانا با بیان اینکه اعاده حیثیت در زندگی اجتماعی دارای مفهومی ملموس‌تر از علم حقوق است، می‌گوید: اصولا اعاده حیثیت در زندگی اجتماعی قابل فهم‌تر و دارای ظهور خارجی بارزتری است، چراکه اعاده حیثیت شامل اقداماتی دال بر اعلام و انتشار بی‌گناهی فرد از اتهام منتسبه، بطلان ادعای شاکی و اثبات سلامت رفتاری مشتکی‌عنه یا فردی که از او شکایت شده است، می‌شود. در قانون به منظور تقویت این وضع مقرر شده است که غیر از انتشار بی‌گناهی شخص از طریق جراید، رسانه‌ها و روزنامه‌ها، می‌توان فرد شاکی را نیز به عنوان مفتری تعقیب و به مجازات قانونی محکوم کرد.

البته اگر شخصی با نشر اکاذیب در جمع یا از طریق رسانه‌ها از دیگری هتک حیثیت و آبرو کند، بزه‌دیده می‌تواند به عنوان نشر اکاذیب او را تعقیب و در نتیجه به عموم اعلام کند که مطالبی که این شخص به صورت نادرست برای هتک حیثیت او در جمع یا در نزد مقامات اعلام کرده، دروغ بوده است و مجازات نشردهنده اکاذیب ثابت می‌کند که منتشر‌کننده اطلاعات نادرست مجرم است.

تفاوت اعاده حیثیت با اعاده حقوق اجتماعی

در قانون مجازات اسلامی شخصی که محکوم شده است در شرایط خاصی مشمول محرومیت‌های اجتماعی می‌شود، اما با گذشت زمان معینی این محرومیت‌ها از بین می‌رود. این مدرس دانشگاه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا این موضوع هم عنوان اعاده حیثیت دارد یا خیر؟

می‌گوید: اعاده حیثیت در علم حقوق و در مفاهیم اجتماعی در واقع مربوط به افرادی می‌شود که مرتکب جرم نشده و بی‌گناهند و بی‌گناهی آنها نیز اثبات شده است.

به عبارت دیگر موضوع اعاده حیثیت در خصوص مجرمان مطرح نمی‌شود. درباره مجرمان وضعیت دیگری پیش می‌آید؛ وضعیتی که از آن تحت عنوان اعاده حقوق اجتماعی یاد می‌شود.

قانونگذار ارتکاب برخی از جرایم را موجب محرومیت مرتکبان آنها از حقوق اجتماعی دانسته است؛ محرومیتی که با گذشت مدت زمان مشخص از ارتکاب جرم یا اجرای مجازات از مجرم زدوده می‌شود. به عبارت دیگر مجرمانی که به دلیل ارتکاب جرایم خاص از حقوق اجتماعی خود محروم شده‌اند با گذشت زمان خاصی مجددا دارای همان حقوق از دست رفته خواهند شد؛ بنابراین در اینجا اعاده حیثیت به آن معنایی که قبلا مورد توضیح قرار گرفت مفهوم پیدا نمی‌کند، بلکه حالت دیگری تحت عنوان اعاده حقوق اجتماعی مطرح می‌شود.

طرح شکایت افترا

کسانی که قربانی طرح شکایت واهی شده‌اند و حیثیت آنها لکه‌دار شده است، معمولا به دنبال راهی هستند که به بهترین روش ممکن حیثیت خود را احیا کنند و افترازننده را به سزای عمل خود برسانند.

نجفی‌توانا در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه شخصی که از او شکایت بی‌دلیل شده است چگونه می‌تواند از حیثیت لکه‌دار‌شده خود دفاع کند؛ توضیح می‌دهد: چنین شخصی می‌تواند با طرح شکایت افترا علیه شخصی که این شکایت غیرقانونی را مطرح کرده است برای اعاده حیثیت خود تلاش کند.

یعنی فرد بعد از اثبات بی‌گناهی خود می‌تواند طبق ماده ۶۹۷ قانون مجازات اسلامی به عنوان مفتری شخص شاکی را تعقیب کند. معمولا در این خصوص شخص با طرح شکایت افترا به دادسرا، تقاضای تعقیب، تحقیق و محکومیت مفتری را می‌کند. در همین راستا مفتری احضار می‌شود و دفاعیات خود را ارایه می‌دهد؛ اما در صورت با اثبات سوء نیت وی، کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به اتهام مربوط به دادگاه عمومی جزایی ارسال می‌شود.

اعاده حیثیت در قانون جدید مجازات اسلامی

قانون جدید مجازات اسلامی پس از رفت‌وآمدهای بسیار در مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان بالاخره برای اجرا به دولت ابلاغ شده است.
این کارشناس در بیان تفاوت‌های موجود میان اعاده حیثیت در قانون مجازات جدید و اعاده حیثیت در قانون مجازات مصوب ۱۳۷۰ اظهار می‌کند: در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ مجازات‌ها به ۵ دسته حدود، قصاص، دیات، تعزیرات و کیفرهای بازدارنده تقسیم شده بودند. در قانون جدید، قسم آخر مجازات‌ها (یعنی مجازات‌های بازدارنده) حذف شد و سه بخش حدود، قصاص و دیات نیز مورد تغییر و بازبینی قرار گرفت.

با وجود این اتفاقات در بخش تعزیرات تحولی صورت نگرفت و از آنجا که اعاده حیثیت در بخش تعزیرات پیش‌بینی شده است در این باره تحولی صورت نگرفت و اعاده حیثیت به همان وضع سابق باقی ماند.

وی با بیان این که در رویه قضایی ما اصولا محاکم خسارات معنوی ناشی از جرم را مورد توجه قرار نمی‌دهند و در خصوص آنها حکم صادر نمی‌کنند؛ گفت: متاسفانه در خصوص مطالبه خسارات معنوی ناشی از ارتکاب جرم، رویه قضایی ما ساکت است و با اینکه قانون مسئولیت مدنی در این مورد صراحت دارد، رویه قضایی هیچ‌گونه واکنش مثبتی بروز نداده است؛ بنابراین با نگاه به رویه قضایی متوجه می‌شویم که درباره این دسته از خسارات از سوی دادگاه‌ها حکمی صادر نمی‌شود.

با توجه به آنچه این حقوقدان در گفت‌و‌گو با “حمایت” مورد تاکید قرار داد، برای اعاده حیثیت شخصی که با طرح شکایت واهی اعتبار او در جمع خویشان و آشنایان لکه‌دار شده است، دو راه وجود دارد؛ اولین راه طرح شکایت افتراست.
در صورتی که وقوع این جرم ثابت شود، مفتری که شکایت واهی مطرح کرده است مجازات خواهد شد و بدین ترتیب حیثیت لکه‌دار‌شده شهروندان جبران می‌شود. اما راهکار دیگری که برای جبران خسارت چنین اشخاصی وجود دارد، جبران خسارت معنوی آنهاست.

در ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی تاکید شده است: هرکس بدون مجوز قانونی عمدا یا در نتیجه بی‌احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده، لطمه‌ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود است.

چنانکه معلوم است ضرر معنوی به صراحت در این ماده از قانون مسئولیت مدنی قابل جبران اعلام شده است و این ماده می‌تواند مستندی برای دادگاه‌ها باشد تا با صدور رای به جبران خسارت معنوی وارد شده به شهروندان، از آنها در مقابل طرح شکایت‌های واهی و بدون پشتوانه حمایت شود. اما چنانکه این حقوقدان مورد تاکید قرارداد رویه قضایی تمایل چندانی به صدور رای به جبران خسارت معنوی از کسانی که با طرح شکایت واهی خسارت دیده‌اند وجود ندارد.

منبع : دادران

۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جایگاه تشخیص علی الراس در اصلاحیه قانون مالیاتها

رسیدگی علی الراس در اصلاحیه قانون مالیاتها مفهومی متفاوت با گذشته دارد.

*بر اساس اصلاحیه قانون و نرم افزار سامانه یکپارچه مالیاتی رسیدگی علی الراس مختص مودیانی است که از تسلیم اظهارنامه مالیاتی خودداردی نموده اند.

*برای این گروه از مودیان همانطوریکه در ماده ۹۷اصلاحی تجویز شده است اظهارنامه برآوردی بر اساس سوابق و اطلاعات موجود از طریق سامانه و بدون صرف هر گونه وقت و هزینه از طریق سامانه تولید می شود بدیهی است الگوی از پیش تعیین شده در نرم افزار برای این کار تدوین می شود.

*مودیان مالیاتی از نظر اندازه به سه گروه بزرگ ,متوسط و کوچک تقسیم بندی میشوند.

*رسیدگی پرونده مودیان مبتنی بر ریسک مودی خواهد بود.

/مودیان مالیاتی به سه گروه بر اساس شاخص هایی از نقطه نظر ریسک تقسم بندی میشوند

*مودی پر ریسک,مودی با ریسک متوسط و مودی کم ریسک

*مودیانی که بر اساس اندازه و ریسک برای حسابرسی انتخاب میشوندفارغ از قبولی یا رد دفاترشان از طرف گروه حسابرسی مورد رسیدگی همه جانبه قرار می گیرند.

۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

⁣⁣تفاوت قصاص با اعدام

1-اﻋﺪام ﺳﺎﻟﺐ ﺣﯿﺎت ﺑﻮده اما ﻗﺼﺎص ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ هم ﺳﺎﻟﺐ ﺣﯿﺎت ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻢ ﻗﺎﻃﻊ ﻋضو.
2-قصاص با درخواست اولیای دم اجرا می شود ما اعدام از جانب مدعی العموم با اقامه دعوا واقع می شود.
3- منشا قصاص صرفا جرایم مستوجب قصاص است اما ممکن است دراعدام جرایم مستوجیب حد ، تعزیر یا بازدارنده باشد.مثل مجازات اعدام درجرایم مواد مخدر.
4- اعدام مجازات کلی‌تر و عمومی‌تر است که می‌تواند...

۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۰:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

طلاق_توافقی ⁣نوشتن علت استنادی برای طلاق در دادخواست :

⁣برای جلوگیری از باز شدن پرونده هایی که شاید با کمی دقت اصلا نیاز به رسیدگی نداشته باشند، بهتر است متقاضی طلاق در درخواست تنظیمی تصریح کند که علت استنادی برای طلاق در زمان تقدیم دادخواست نیز کماکان وجود دارد. این مورد را ذکر نماییم در دادخواست تازیرا شاید قبل از شکایت موارد مطروحه وجود نداشته اند ولی در زمان دادخواست این موارد به انجام رسیده باشد و افراد شاید بدون اطلاع از رویه اقدام به دادن دادخواست نمایند و این مورد باعث زیاد شدن پرونده گردد و هیچ فایده ی دیگری را در بر نداشته باشد. ودر این صورت دادخواست طلاق باید رد شود تا هم وقت دادگاه گرفته نشود و هم دچار اطاله در دادرسی نشویم...

۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه(نظریه شماره ۲۱۳۲/۹۳/۷ ـ ۸/۹/۱۳۹۳)

چنانچه فردی با وارد آوردن ضربات متعدد چاقو به نقاط حساس بدن از جمله گردن و شکم موجب شود مصدوم تحت عمل جراحی قرار گیرد و متعاقباً فوت کند و پزشکی  قانونی با اعلام علت فوت (شوک عفونی در زمینه عفونت منتشره داخل شکمی و در اثر پارگی احشای داخل شکمی) پزشکان معالج را به میزان سی درصد مقصر بشناسد آیا این امر می تواند موجب تبدیل نوع قتل از عمد به شبه عمد شود و آیا اصولاً چنانچه قتل در تعریف عمد بگنجد آیا اصطلاح تقصیر بر آن قابل انطباق است؟
                                                                     
در فرضی که ضربات وارده به قصد قتل مجنی علیه بوده یا عمل نوعاً موجب قتل شود و نتیجه حاصله (مرگ) با قصد مرتکب یا نوع عمل منطبق باشد، با توجه به بند ب ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ قتل، عمدی است و قصور پزشکان به شرحی که در استعلام آمده، ماهیت قتل عمدی مرتکب را تغییر نمی دهد. اگر چه قصور پزشکان ممکن است موجب مسئولیت انتظامی آنان باشد، در هر صورت تشخیص موضوع و تطبیق آن با قانون به عهده قاضی رسیدگی  کننده است.

۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۰:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

از نظر قانونگذار برای تحقق جرم جعل شرایطی لازم است

 ۱ . موضوع جعل باید سند یا نوشتـه و یا سایر چیزهای مذکور در قانون مثل  تمبر ، منگنـه ، علامت ، امضاء و مهر می باشد .
 
 ۲ . جعل در چیزی قابل تصور است که خود آن ساختگی و تقلبی نباشد، تغییر سند مجعول ، جعل محسوب نمی شود.
 

 ۳ . باید امکان مشتبـه کردن و بـه اشتباه انداختن اشخاص متعارف وجود داشتـہ باشد، یعنی این احتمال برود که آنها مورد ساختگی و تقلبی را با اصل اشتباه بگیرند حتی اگر شباهتی بین مورد ساختگی با اصل مشاهدہ نشود.
 ۴ . مهمترین شرط قابل ذڪر در مورد جعل اعم از مادی یا معنوی این است که موضوع جعل باید ماهیتاً ساختگی و تقلبی باشد و صرف اینکه حاوی اطلاعات دروغ است کفایت نمی کند.

۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۰:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت بزه‌دیده، شاکی و مدعی خصوصی

 بین سه اصطلاح بزه‌دیده، شاکی و مدعی خصوصی تفاوت وجود دارد. بدین‌ترتیب که

* بزه‌دیده کسی است که جرم مستقیماً علیه او واقع شده و از آن ضرر دیده است.

* هر گاه او تعقیب کیفری متهم را در خواست کنند شاکی نام دارد.

* شاکی حتما بزه‌دیده است یا قائم‌مقام قانونی او است.


* و هرگاه شاکی در کنار درخواست تعقیب کیفری متهم و جبران ضرر و زیان ناشی از جرم را از مرجع کیفری مطالبه کند، مدعی خصوصی محسوب می شود.

* لذا هر مدعی خصوصی لزوماً شاکی است اما هر شاکی لزوماً مدعی خصوصی نیست بلکه شاکی مدعی خصوصی محسوب می‌شود که در کنار شکایتِ خود، طرح دعوای خصوصی کند.

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

وکالت اتفاقی

 تعریف

 وکالت در دادگاه مستلزم داشتن پروانه وکالت می باشد اما قانون تحت شرایطی وکالت بدون پروانه را پذیرفته اشخاصی که واجد معلومات کافی برای وکالت باشند اما پروانه وکالت نداشته باشند می توانند در سال سه مرتبه با اخذ جواز وکالت اتفاقی از کانون مزبوطه برای اقربای سببی و نسبی خود تا درجه ی دوم از طبقه ی سوم کالت نمایند .
 

وکالت اتفاقی چیست؟

 وکالت اتفاقی  به این معنا می باشد که شخص بدون دارا بودن پروانه ی وکالت به صورت استثنائی و محدود از حق خویشاوندان خود به شرط داشتن میزانی دانش حقوقی در دادگاه ها دفاع کند.

 وکالت اتفاقی  مختص به کدام بستگان است؟
 اشخاصی که واجد معلومات کافی برای وکالت باشند ولی شغل آنها وکالت در دادگستری نباشد در صورتی که بخواهند برای اقربای سببی یا نسبی خود تا درجه دوم از طبقه سوم وکالت نمایند

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

احکام انواع روابط نامشروع (زنای با محارم زنای به عنف زنای غیر محصنه زنای محصنه)

تجاوز در صورتی معنا دارد که یکی از طرفین از روی اکراه یا اجبار تن به عملی دهد ولی اگر با رضایت طرفین این عمل صورت گیرد، عمل فوق را زنا می گویند. که بر اساس شرایط طرفین احکام مختلفی صادر می شود. که برای هر کدام از آنها کیفرها و حدود جداگانه‌ای در اسلام وجود دارد:
زنای با محارم
زنای به عنف
زنای غیر محصنه
زنای محصنه
مثلا : زنای محصنه به معنای آن است که شخص زنا کننده دارای همسر دائمی باشد به گونه‌ای که هرگاه بخواهد با همسر خود نزدیکی کند مانعی در کار نباشد و با این حال تن به زنا داده باشد. به زبان ساده تر اگر یک فرد متأهل زنا کند ، به زنای آن شخص زنای محصنه گفته می‌شود.
اما مجازات :
1. مجازات رجم (سنگسار) درمورد کسی است که در زمان زنا محصن یا محصنه باشد (متأهل بوده و امکان دسترسی به همسر خود را داشته باشند.) و با یک فرد بالغ و عاقل عمل شنیع زنا را انجام داده باشد.اما غیر این مورد مجازات رجم ندارد.

2.یکی دیگر از حدود زنا کشتن است و آن بر افراد زیر لازم است:

الف-٫ مردى که با زنان محرم نسبى خود زنا کند، مانند مادر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر،

ب -٫ بعضى از علماء محرم هاى سببى را نیز باین الحاق کرده‏اند، مانند زن پدر و مادر زن، و حد ایشان این است که گردن بزنند ایشان را، و بعضى علماء گفته‏اند که اگر آن مرد محصن بوده و زن داشته و با محرم خود زنا کرده است او را صد تازیانه مى‏زنند، و بعد از آن سنگسار مى‏کنند، و اگر زن نداشته او را اول صد تازیانه مى‏زنند، و بعد از آن گردن مى‏زنند، و قول اول مشهورتر است، و زن نیز اگر راضى بوده و جبرى بر او نشده حکم مرد دارد.

ج- کافرى که با زن مسلمانى زنا کند او را نیز گردن مى‏زنند
3.سایر حدود : چون شلاق و نفی بلد و …

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۴:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اگر راننده‌ای حین رانندگی مست باشد در میزان مجازات وی تأثیری دارد

رانندگی در حالت مستی متضمن دو نوع مجازات است.

نخست مجازات شرب خمر و دیگری تشدید در مجازات رانندگی.

به این معنا، فردی که در حالت مستی رانندگی می‌کند علاوه بر جریمه دومیلیون ریالی، گواهینامه‌اش 6 ماه ضبط می‌شود و این متخلفان به مراجع قضایی معرفی می‌شوند.
راننده مست اگر هنگام رانندگی مرتکب جرم شود اما این جرم با تصادف همراه نباشد به مجازات در تخلف رانندگی و مجازات شرب خمر محکوم خواهد شد؛ اما اگر راننده مست در حالت مستی مرتکب تصادف شود به مجازات در تخلف رانندگی، مجازات شرب‌خمر و مجازات صدمه‌های ‌ غیرعمدی محکوم خواهد شد.

بیمه شخص ثالث خسارت ناشی از رانندگی در حالت مستی را پرداخت می‌کند

بله، از لحاظ قانونی بیمه شخص ثالث باید خسارت‌های ناشی از تصادفات را در هر شرایطی پرداخت کند.
رانندگی بدون گواهینامه یا در حالت مستی منافاتی با هم نداشته و بیمه‌های شخص ثالث مکلف به‌پرداخت حق بیمه هستند زیرا شخص راننده بیمه نشده بلکه وسیله نقلیه بیمه شده است؛ شرکت بیمه‌کننده نسبت به پرداخت مبلغ خسارت به قربانی یا خانواده قربانی اقدام و سپس از راننده متخلف به مراجع قضایی شکایت می‌کند و از راننده خسارت می‌گیرد.
2 سال زندانی برای رانندگی در حالت مستی.کسی که در حالت مستی رانندگی کند و دیگری را به صورت غیرعمدی بکشد این فرد به لحاظ ارتکاب شرب خمر در صورت وجود شرایط دیگر قانونی حد به 80 ضربه تازیانه محکوم می‌شود و برای رانندگی در حالت مستی علاوه بر پرداخت دیه به اولیای دم متوفی به مجازات حبس حداقل دو سال و نیز به تشخیص دادگاه برای مدت یک تا پنج سال از حق رانندگی محروم می‌شود.

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۴:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اختلافی بین قاضی ناظر زندان ودادگاه کیفری یک بدین شرح حادث شده :

متهم قریب به دوسال است که در بازداشت موقت است وپرونده منجر به صدور حکم نشده وحداقل مجازات نیز بیش از دوسال است.قاضی ناظر زندان معتقد است دادگاه هردوماه یک بار بایستی نسبت به ابقاء قرار اقدام نماید ولی دادگاه معتقد است به استناد مواد 242تا246  چنین تکلیفی ندارد مگراین که دادستان از او در خواست تبدیل قرارتامین را نماید درغیراین صورت بازداشت موقت بدون اظهار نظر دادگاه هم چنان تا صدور حکم باقی می ماند. حال حکم صحیح قضیه چیست؟



مستفاد از جایگاه مقررات فصل هفتم باعنوان "قرارهای تامین ونظارت قضایی" از بخش دوم قانون آیین دادرسی کیفری که ذیل مقررات با عنوان کلی "بخش تحقیقات مقدماتی" و قبل از فصل هشتم همان بخش با عنوان "ختم تحقیقات " واقع شده است، تصمیم گیری در خصوص ابقای قرار تامین منجربه بازداشت متهم در مواعد یک ماهه ودو ماهه، به مرحله ی تحقیقات مقدماتی اختصاص دارد و به مرحله ی دادرسی تسری ندارد لذادادگاه تکلیفی به اتخاذ تصمیم درخصوص ابقای قرار تامین سابق الصدور از ناحیه ی دادسرا ندارد مگراین که پرونده مستقیماً دردادگاه مطرح رسیدگی واقع شده باشد که در این صورت، به استناد فراز اخیر از ماده ۳۴۱ ق.آ.د.ک دادگاه درمرحله ی تحقیقات تابع همان احکام ناظربه دادسرااست ودر صورت اخیر، ملزم به رعایت احکام مقرر در مواد ۲۴۲-۲۴۱ همان قانون از حیث فک و ابقای قراربازداشت موقت و اعتراض متهم است والا فلا.
 شایان ذکراست به استناد ماده ۲۴۴ ق.آ.د .ک درموارد صدور کیفر خواست ، دادستان یا متهم می توانند از دادگاه درخواست تشدید یا تخفیف قرارتامین را نمایند ودادگاه ملزم به اتخاذ تصمیم در خصوص قبول یا رد آن است.

۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اطلاعات حقوقی کیفری ......

شکایت کیفری بصورت شفاهی نیز قابل طرح است؟


به منظور حمایت از شاکی و حقوق وی قانونگذار امکان طرح شاکیت در صورت وقوع جرم به صورت شفاهی را پیش بینی نموده است.
از همین روی در ماده ۳۷ قانون آیین دادرسی کیفری به شرح ذیل ضابطان دادگستری را مکلف به پذیرش شکایت شفاهی نموده است. ضابطان دادگستری موظفند شکایت کتبی یا شفاهی را همه‌وقت قبول نمایند. شکایت شفاهی در صورتمجلس قید و به امضای شاکی می‌رسد. ضابطان دادگستری مکلفند پس از دریافت شکایت، به شاکی رسید تحویل دهند و به‌فوریت پرونده را نزد دادستان ارسال کنند.
همچنین در ماده ۶۹ از همان قانون این تکلیف را برای دادستان نیز مقرر کرده است.
مطابق ماده ۶۹، دادستان مکلف است شکایت کتبی و شفاهی را همه وقت قبول کند. شکایت شفاهی در صورتمجلس قید و به امضاء یا اثر انگشت شاکی می‌رسد.
هرگاه شاکی سواد نداشته باشد، مراتب در صورتمجلس قید و انطباق شکایت با مندرجات صورتمجلس تصدیق می‏شود.
بدیهی است این تکلیف در مورد دادیاران نیز وجود دارد.

۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت توقیف اموال با ضبط اموال و مصادره اموال:

توقیف اموال:

*عملی حقوقی و موقت است لذا اموال توقیف شده پس از برائت محکوم علیه یا متشاکی یا خوانده و یاپس از تادیه دیون به محکوم له یاشاکی یا خواهان، " قابل برگشت" به مالک اولیه اموال می باشد.

ضبط اموال:

*عملی حقوقی و دائم و غیر قابل برگشت است لذا اموال مضبوط در یک پرونده مطروحه همیشه به نفع دولت جمع آوری می گردد و"غیر قابل برگشت" به مالک اولیه اموال می باشد.تمثیلاً عملکرد سازمان جمع آوری اموال تملیکی کشور چنین عملی است.

مصادره اموال:

فی الواقع این عنوان حقوقی به ضبط اموالی تلقی می گردد که مصرح قانونی در منطوق قانون(متن قانون) داشته باشد،از جمله مفاد منطوق صریح قانون اساسی در اصل 49،که مبین استحصال ثروت های نامشروع توسط فرد یا افراد می باشد.

۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نظریه شماره ۷/۹۵/۲۱۰۹_ ۱۳۹۵/۸/۲۳

فقدان سمت شاکی درجرایم قابل گذشت موجب صدورقرارموقوفی تعقیب است نه قرارمنع تعقیب .

هرگاه جرم اعلام شده ازجمله جرایم قابل گذشت باشد،باتوجه به این که دراین جرایم فقدان شکایت ازسوی شاکی خصوصی ازموانع تعقیب کیفری است مادام که این مانع وجوددارد دادگاه نمی تواندبه ماهیت موضوعات کیفری ورود و رسیدگی نماید. بنابراین درصورت شکایت فردفاقدسمت دراین گونه جرایم، مرجع قضایی بایدبااستفاده ازملاک ماده ۱۱ و لحاظ مواد۱۲و۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری، قرارموقوفی تعقیب صادر نماید. زیرادرهرحال، صدورقرارمنع تعقیب به لحاظ عدم امکان اظهار نظرماهیتی در این فرض منتفی است وبایگانی کردن پرونده بدون صدورقرارقانونی باحق اعتراض کسی که به ادعای داشتن سمت، شکایت کرده است،درتعارض می باشد.

ثانیاً : باعنایت به ماده ۳۴۱قانون آیین دادرسی کیفری هرگاه پرونده با کیفر خواست به دادگاه ارجاع شود و دادگاه موردراازموارد منع یاموقوفی تعقیب تشخیص دهد،باید باصدورقرارمقتضی اتخاذ تصمیم کند بنابراین درفرض سوال دادگاه باید قرارموقوفی تعقیب صادرکند.

۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۱:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مجازات هک تلگرام توسط دیگری چیست؟

 هک و نفوذ بر اساس ماده ۲۵ قانون جرائم رایانه‌ای، جرم بوده و بر اساس قانون با افراد خاطی برخورد می‌شود

 * بر اساس ماده ۲۵ قانون جرائم رایانه‌ای، فروش یا انتشار یا در دسترس قراردادن گذرواژه یا هر داده‌ای که امکان دسترسی غیرمجاز به داده‌ها یا سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی متعلق به دیگری را بدون رضایت او فراهم می‌کند، مرتکب جرم شده و به حبس از 91روز تا یک سال یا جزای نقدی از پنج میلیون تا بیست میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهدشد.

۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

هنر تنظیمِ لوایح تجدید نظر خواهی

در اینجا میخواهیم یکی از شیوه هایِ مبتکرانه در تنظیمِ لوایح تجدید نظرخواهی را مورد بررسی قرار دهیم.

فرض را بر این بگزاریم که در حالِ تدارکِ لایحه ی اعتراض به رای می باشیم.
به خوبی می دانیم که ممکن است یک پرونده به قدری حجیم باشد که با کارتن حمل و نقل شود، بنابر این در تنظیمِ لوایح مراتبِ زیر را مدّ نظر قرار دهیم :
١- حتماً و قطعاً و پیش از ورود به اصلِ دفاعیات، در قالبِ مقدمه، خلاصه ی موضوعِ پرونده و مسیری که منجر به صدورِ دادنامه ی معترضٌ عنه شده را در چند سطر بنویسید.
با این کارِ شما ، عمده ی زحمتِ قضات در آشنا شدن با پرونده کَم خواهد شد، و موجب می شود که ایشان، شاداب تر پرونده را مورد بررسی قرار دهند
٢- ممکن است موجباتِ تجدیدِنظر خواهیِ شما یک و یا چند بند از بندهایِ پنجگانه ی ماده ی ٣٤٨ قانون آیین دادرسیِ مدنی باشد، لذا توصیه می شود پس از تقریر مقدمه، خطاب به قضاتِ تجدید نظر بیان نمایید که مواردِ اعتراضِ خود را بدواً و فهرست وار مرقوم می نمایید و در ادامه هریک از آن ها را تشریح خواهید کرد، تا چنانچه نیاز به توضیحِ بیشتری باشد، به متنِ لایحه مراجعه نمایند.
ذیلاً نمونه ی این فهرست ابتدایی را ارائه می دهیم :
قضاتِ محترم؛
مواردِ اعتراضیه و ایراداتِ رای صادره به شرحِ زیر است :
الف) عدمِ توجه قاضیِ محترمِ دادگاه به سندِ صلحنامه ی ابرازی که موجبِ برائتِ ذمه ی موکل است ، مستنداً به بند ج از ماده ی ٣٤٨ قانون آیین دادرسی مدنی ( توضیح در صفحه ی ١ الی ٣ لایحه )
ب) عدمِ اعتبارِ سندِ تقدیمیِ تجدید نظر خوانده ، به دلیلِ اثباتِ جعلیتِ آن و نتیجتاً عدم اعتبارِ دادنامه به واسطه ی استناد به آن، مستنداً به بند الف ماده ی ٣٤٨ قانون آیین دادرسی مدنی ( توضیح در صفحه ی ٣ الی ٥ لایحه)
و....
شاید سوال شود فایده ی اینگونه نوشتن در چیست؟ در پاسخ باید گفت ، حداقل فایده ی آن این است که قاضیِ تجدید نظر در اولین صفحه ی لایحه ی شما به منویات و ایراداتِ مورد نظرِ شما آگاه خواهد شد، و نیازی نیست تا انتهایِ لایحه ی شما را بخواند تا بداند حرفِ شما چیست. و این خود یک جهشی در تفهیمِ مطلب است.
٣- حتماً و قطعاً مواردِ اعتراضیه را از مهمترینِ آن فهرست کرده و تنظیم نمایید
٤- همکارانِ گرامی؛
فراموش نکنید که هنگامِ مطالعه ی لایحه ی اعتراضیه ی شما ، شما در دادگاه حضور ندارید. لذا توصیه میشود نوشته ی خود را به نحوی تنظیم نمایید که قضات در هنگامِ مطالعه ی آن ، چنین احساس کنند که شما در مقابلشان در حالِ سخن گفتن میباشید، تا تأثیرِ نوشتارتان بیشتر شود.
برای این کار چند روش پیشنهاد میشود:
نخست آنکه هر از چند گاهی قضات را با عباراتِ " قضاتِ محترم"، "عالی جنابان"، "عالی مقامان"، "قضاتِ شریف" و امثالهم موردِ خطاب قرار داده، و مطلبِ خود را در ذیلِ آن بنگارید.
به طور مثال:
عالیجنابان؛
شما خود به خوبی واقف هستید که......
اینگونه نوشتن، حضورِ کلام شما را پُر رنگ خواهد نمود
روش دیگر برایِ نیل به هدفِ تأثیر گذاریِ کلام آن است که، هر از چندی، موضوعی که به آن تأکید دارید را ، در قالبِ سوال مطرح نمایید.
نمونه:
عالی مقامان؛
مگر نه این است که اقرار سیّد الادلّه است؟ مگر نه این است که هیچ دلیلی نمیتواند اقرارِ صحیح را بلااثر کند؟ پس چگونه است که قاضیِ محترمِ بدوی به این بدیهی ترین و مهمترین عنصرِ دادرسی توجهی ننموده است؟....
فایده ی اینگونه نوشتن این است که ذهنِ قضات را در پاسخ دادن به سوالتان، با خود هم سو می نمایید.
همکاوانِ گرامی؛
در عصرِ ارتباطات، سرعت و ابتکار، دو عامل تعیین کننده در موفقیت افراد هستند.
بیاییم این دو عنصر را در حرفه ی خود معمول داشته، و یکدیگر را در تجارب خو سهیم نماییم.

۱۴ مهر ۹۷ ، ۱۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر