علم فقه، علم دست یافتن به احکام شرعی و وظیفه انسانها درزندگى شخصى و اجتماعى است
علم فقه، علم دست یافتن به احکام شرعی و وظیفه انسانها درزندگى شخصى و اجتماعى است
حکم شرعى،قانونى است که از جانب خداوند براىتنظیم و ساماندهى زندگى انسان صادر شده است
منبع: شهید صدر
حکم ظاهرى یعنی حکمى که در فرض جهل به حکم واقعى براى مکلف ثابت مىشود و وظیفه او را معین مىکند
واجب تعیینی آن است که مورد تکلیف معین ومشخص باشد مانند وجوت روزۀ ماخ رمضان. واجب تخییری آن است که مورد تکلیف مردد میان دو یا چند چیز باشد مانند کفارۀ قسم که بموجب آیۀ شریفه سیر کردن ده نفر گرسنه، یا پوشاندن ده نفر برهنه ویا آزاد کردن برده ای برای شکستن سوگند لازم است واگر توانائی اینها را نداشته باشید باید سه روز پیاپی روزه بگیرید.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ اصول فقه
عرف عام عرفى است که به صنف خاص و مکان خاصى تعلق ندارد،بلکه اغلبمردم بهرغم فرهنگها و محیطهاى مختلف در آن شریکاند.بر این اساس،شیوه رایج گفتار والفاظ و عباراتى را که بین عموم مردم رواج دارد«عرف عام»مىنامند.
لفظ و معنا از نظر وحدت و تعدد مختص : یکلفظ و یکمعنا
مترادف: چند لفظ و یکمعنا
مشترک : یکلفظ و چند معنا
واجب تبعدی آن است که باید به قصد قربت انجام شود و واجب توصلی آن است که به هر نحو که انجام شود کافی است و احتیاجی به قصد قربت ندارد.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
واجب مشروط آن است که وجوبش متوقف بر چیزی باشد و واجب مطلق آن است که چنین نباشد.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
واجب معلق آن است که وجودش متوقف بر امری غیر مقدور باشد مانند نماز که وجودش یافتن آن است بر فرا رسیدن فردا.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
نهی گاهی با مادۀ است، مثل:« نهیتکم عن ذلک» یعنی منع کرده ام شما را از آن، گاهی به صورت صیغه نهی است، مثل: مکن، مگو ومانند:« ولاتقربوا مال الیتیم ال بالتی هی احسن » یعنی به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین وجه و گاهی به صورت جملۀ منفی است، مثل: «نمی کنی، نمی گوئی و نمی روی ». نمونه های این دو را می توان در موارد زیر دید:
مثال قانونی برای نهی با صیغۀ نهی مادۀ 1231 ق.م:
«اشخاص ذیل نباید به سمت قیموت معین شوند:
1- کسانی که تحت ولایت و قیموت هستند.
2- کسانی که به علت ارتکاب جنایت بایکی از جنحه ها ...محکوم شده باشند».
در بعضی موارد جملۀ منفی معنای نهی می دهد مانند مادۀ 1233 ق.م: «زن نمی توان بدون رضایتشوهر خود سمت قیموت قبول کند» که در این ماده منظور نهی و منع مجریانقنون است از آنچه به صورت نفی گردیده و خاطب آن، مجریان، قانون، یعنی قضات دادگاهها و دادستان ها می باشند. و مانند ماده 1192 قانون مدنی که می گوید : «ولی مسلم نمی تواند برای امور مالی مولّی علیه خود وصی غیر مسلم معیّن کند».
ونیز تعبیراتی مانند مشروع نیست و امثال اینها همه در حکم نهی می باشند.
گاهی نهی به صورت جملۀ خبری مثبت است مثلاً مادۀ 1045 قانون مدنی که می گوید: «نکاح با اقراب نسبی ذیل ممنوع می باشد ...».
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
اقسام منطوق بر دو نوع است صریح و غیر صریح (مدلول سیاقی).
منطوق صریح آن است که مدلول، مطابقی کلام باشد یا مدلول تضمینی آن باشد مثل دلالت مواد 214 و 215 و 216 قانون مدنی بر احکام ثمن. چه در این مواد احکامی دربارۀ «مورد معامله» ذکر شده باشد و می دانیم که مورد معامله در ربیع دارای در جزء است: مبیع و ثمن و نیز می دانیم که دلالت لفظ بر جزء معنا دلالت تضمینی، دلالت آن بر تمام معنا دلالت مطابقتی و دلالتش بر لوازم دلالت التزامی است. برای روشن شدن این اصطلاحات مثالی می زنیم:
این کتاب رافروختم:
دلالت مطابقتی : تمام کتاب .
دلالت تضمینی: جلد یا هر برگ آن.
دلات التزامی: معلوم می شود که فروشنده مالک کتاب بوده است.
منطوق غیر صزیح آن است که مدلول، از لوازم کلام باشد و برای آن سه قسم بیان کرده اند:
1- دلالت اقتضاء
2ـ دلالت تنبیه و ایماء
3ـ دلالت اشاره .
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
دلالت تنبیه وایماء عبارت از این است که کلام دارای قیدی است که به نظر می رسد آن قید علت حکم است و گرنه نمی بایست ذکر شود.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
مفهوم مخالف: قضیه ای است که حکم آن نفیاً و اثباتاً مخالف منطوق باشد. مثلاً ماده 691 قانون مدنی می گوید: « ضمان دینی که هنوز سبب آن ایجاد نشده است باطل است». مفهوم مخالف آن این است که ضمان دینی که سبب آن ایجاد شده باطل نیست.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
باید توجه داشت که هر گاه شرط وجود، موضوع راتشکیل دهد نمی تواند مفهوم داشته باشد. زیرا در این صورت قضیه سالبۀ به انتفاء موضوع می شود. مانند: اگر شما در امتحان شرکت کنید من ورقه تان را تصحیح من کنم. اگر دانشجو باشید تعطیلی میان ترم خواهید داشت و مانند اینها.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
عام اَفرادی (به فتح همزه)
عام افرادی و یا استغراقی آن است که حکمی که به آن تعلق گرفته به هر یک از افرادش مستقلاً تعلق گیرد و در حقیقت به شما افراد آن حکم وجود دارد
منبع : ابوالحسن محمدی ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
مانند مادۀ 127 آئین دادرسی کیفری پیشین که می گویند: «رسیدگی و تحقیقات محکمه عموماً باید علنی باشد به استثنای موارد ذیل...
«در اقداماتی که بر ضد احساسات مذهبی شود ...» آیا منظور فقط مذهب شیعه است که قدر متقین (حداقل) است یا مذاهب دیگر را (حداکثر) هم شامل می گردد ؟مثلاً هر گاه محاکمه بر خلاف احساسات مذاهبی یهود، نصارا یا اهل تسنن باشد، آیا مشمول این ماده هست یا خیر؟ اجمال به عام سرایت می کند و نمی تواند در مورد اجمال به عنوان عام استدلال کرد.
منبع : ابوالحسن محمدی ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
مثل اینکه بگویند هر دانشجوئی با رعایت امکانات دانشگاه حق دارد که در کوی دانشگاه سکنا گزیند و بعد بگویند دانشجوی تهرانی این حق را ندارد و تردید پیدا می شود که آیا مخصص موجب اجمال عام هم (در خصوص مورد اجمال )می شود.
منبع : ابوالحسن محمدی ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
مانند: تبصره 2 مادۀ یک قانون مالک و مستأجر که می گویند: «اراضی مزروعی ... مشمول این قانون نخواهند بود» هرگاه در زمینی گل کاری یا نهال کاری شود آیا میتوان توان آن را زمین مزروعی دانست یا نه؟ مجمل است ولی اجمال آن به عام سرایت نمی کند.
منبع : ابوالحسن محمدی ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی