⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۴۲۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

مقدمه نفوذ

به اجازه (تنفیذ)، که عقد غیر نافذ را نافذ می‌کند، مقدمۀ نفوذ می‌گوییم.
مثال: اگر فردی معامله‌ای به صورت فضولی انجام دهد، برای صحت آن معامله، آن معامله باید از طرف صاحب مال تنفیذ شود، که به این تنفیذ، مقدمۀ نفوذ می‌گوییم.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقدمه صحت

عملی که موجب صحت عملی دیگر می‌شود؛ و اگر نباشد، آن عمل باطل می‌شود، مقدمۀ صحت نام دارد.‌ 
مثال: قبض شرط صحت رهن است؛ و اگر قبض نباشد، رهن صحیح نیست؛ لذا می‌گوییم: قبض مقدمه صحت است و رهن، ذی‌المقدمه است.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی
۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقدمه متأخر

مقدمه‌‌ای که بعد از ذی‌المقدمه وجود دارد، مقدمۀ متأخّر نام دارد.
مثال: اجازۀ مالک بعد از معاملۀ فضولی، مقدمۀ متأخّر است، زیرا بعد از معاملۀ فضولی رخ می‌دهد.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقدمه مقارن

مقدمه‌‌ای که همزمان با ذی‌المقدمه وجود دارد، مقدمۀ مقارن نام دارد.
مثال: رکوع و سجود، مقدمات نماز هستند؛ و چون همزمان با نماز هستند، مقدمۀ مقارن نماز هستند.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقدمه متقدم

مقدمه‌‌ای که قبل از ذی‌المقدمه وجود دارد، مقدمۀ متقدم نام دارد.
مثال: اذن پدر و جد پدری مقدمه نکاح دختر باکره است و چون قبل از نکاح دختر باکره باید داده شود، مقدمۀ متقدم است.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقدمه عقلی -مقدمه داخلی

اگر همه دنیا، چیزی را به عنوان مقدمه چیزی دیگر بدانند، به آن، مقدمۀ عقلی می‌گوییم.
مثلاً در تمام دنیا، فقر را مقدمۀ سرقت می‌دانند.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

مقدمه داخلی
به قسمت‌های تشکیل دهندۀ یک موضوع، مقدمۀ داخلی می‌گوییم.‌ 
مثلاً به رکوع و سجود و قنوت، که تشکیل دهندۀ نماز هستند، مقدمات داخلی نماز می‌گوییم.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حکم مولوی و ارشادی را از کتاب بی‌نظیر کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی مطالعه کنیم:

🖊 حکم مولوی و حکم ارشادی
١- حکم مولوی: یعنی حکمی که عقل انسان، علت آن را نمی‌فهمد.‌ 
مثلاً روز بعد از ماه رمضان، عید فطر است؛ و دین اسلام گفته که روزه گرفتن در عید فطر حرام است؛ چون عقل انسان علت این دستور دین اسلام را نمی‌فهمد، به این حکم، حکم مولوی می‌گوییم.
 
٢- حکم ارشادی: یعنی حکمی که عقل انسان، علت آن را می‌فهمد.
مثلاً سرقت جرم است. 
عقل انسان علت اینکه چرا سرقت جرم است را می‌فهمد؛ لذا این حکم (جرم بودن سرقت)، حکمی است ارشادی.
 
تعریف ساده‌تر:
١- حکم مولوی: احکامی که مختص دین اسلام هستند مولوی هستند.
٢- حکم ارشادی: احکامی که مختص دین اسلام نیستند بلکه تمام دنیا آنها را قبول دارند ارشادی هستند.‌ 

🛎 مثال‌هایی برای حکم مولوی (مختص اسلام):
مثال اول: ماده ۲۷۸ قانون مجازات اسلامی:
حد سرقت به شرح زیر است:
الف: در مرتبه اول، قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن است، به طوری که انگشت شست و کف دست باقی بماند.
ب: در مرتبه دوم، قطع پای چپ سارق از پایین برآمدگی است، به نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند.
پ: در مرتبه سوم، حبس ابد است.
ت: در مرتبه چهارم، اعدام است هرچند سرقت در زندان باشد.
این حکم، مختص دین اسلام است، درنتیجه مولوی می‌باشد.
 
مثال دوم: ماده ۲۸۲ قانون مجازات اسلامی:
حد محاربه یکی از چهار مجازات زیر است:
الف: اعدام
ب: صلب
پ: قطع دست راست و پای چپ
ت: نفی بلد
این حکم، مختص دین اسلام است، در نتیجه مولوی می‌باشد.
 
مثال سوم: ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی:
هر کس پیامبر اعظم و یا هریک از انبیاء عظام الهی را دشنام دهد یا قذف کند ساب‌النبی است و به اعدام محکوم می‌شود.
حکم قذف پیامبر و اعدام قاذف موضوعی است که مختص دین اسلام است، درنتیجه مولوی می‌باشد.
 
مثال چهارم: ماده ۲۸۴ قانون مجازات اسلامی:
مدت نفی بلد در هر حال کمتر از یک سال نیست، اگرچه محارب بعد از دستگیری توبه نماید و در صورتی که توبه نکند همچنان در تبعید باقی می‌ماند.
این حکم، مختص دین اسلام است، درنتیجه مولوی می‌باشد.
 
 
🛎 مثال‌هایی برای حکم ارشادی:
مثال اول: جرم بودن کلاهبرداری
جرم بودن کلاهبرداری مختص اسلام نیست و همه دنیا آن را قبول دارند (جرم می‌دانند)؛ لذا حکم ارشادی می‌باشد.
 
مثال دوم: جرم بودن سرقت
جرم بودن سرقت مختص اسلام نیست و همه دنیا آن را جرم می‌دانند؛ لذا حکم ارشادی است.
 
مثال سوم: جرم بودن زنای به عنف
جرم بودن زنای به عنف مختص اسلام نیست و همه دنیا آن را جرم می‌دانند؛ لذا حکم ارشادی می‌باشد.
مثال چهارم: ماده ۳۲۸ قانون مدنی: هرکس مال غیر را تلف کند ضامن آن است
جبران خسارت مختص اسلام نیست و در همه دنیا تلف کننده ضامن می‌باشد؛ لذا حکم ارشادی می‌باشد.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی
با مقدمه دکتر محمد رضا شب خیز 

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقدمۀ قانونی

اگر مقنن ایران، چیزی را برای چیزی دیگر به عنوان مقدمه قرار داده باشد، به آن، مقدمۀ قانونی می‌گوییم.
مثلاً مقنن، «تنظیم دادخواست» را مقدمۀ «رسیدگی به دعوا توسط قاضی» دانسته است؛ لذا به تنظیم دادخواست، مقدمه قانونی می‌گوییم؛ و به رسیدگی به دعوا، ذی‌المقدمه می‌گوییم.
منبع: کتاب کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی
مولف: استاد روحانی
با مقدمه دکتر شب خیز

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قیاس منصوص‌العلة و قیاس مستنبط‌العلة


برای توضیح قیاس منصوص‌العلة و قیاس مستنبط‌العلة، به این دو مثال دقت کنید:
 
مثال اول:
جملۀ اصلی: معامله در حال مستی باطل است.
قیاس: معامله در حال خواب باطل است.
 
مثال دوم:
جملۀ اصلی: معامله در حال مستی به علت فقدان قصد باطل است.
قیاس: معامله در حال خواب به علت فقدان قصد باطل است.
 
تفاوت مثال اول و مثال دوم در این است که:
در مثال اول، در قیاسی که انجام شده، علت و دلیل اینکه چرا معامله در حال خواب و مستی باطل است نوشته نشده است (نگفته که چرا معامله در حال مستی و خواب باطل است).
در مثال دوم، در قیاسی که انجام شده، علت و دلیل اینکه چرا معامله در حال خواب و مستی باطل است نوشته شده است (گفته که چرا معامله در حال مستی و خواب باطل است/ بیان کرده که معامله در حال مستی و خواب به علت فقدان قصد باطل است).
 
١- به حالتی که علت و دلیل، در قیاس ذکر نشده است (مانند مثال اول)، قیاس مستنبط‌العلة می‌گوییم.
٢- به حالتی که علت و دلیل، در قیاس ذکر شده است (مانند مثال دوم)، قیاس منصوص‌العلة می‌گوییم.‌ 
 
نکتۀ اول: اگر در آزمون چند ماده بدهند و سؤال کنند که در کدامیک از این مواد، قیاس منصوص‌العلة وجود دارد، باید گزینه‌ای را انتخاب کنید که در آن گزینه، کلمات «به علت»، «به سبب»، «به جهت»، «به خاطر»، «به واسطۀ»، «به‌قصد»، «که علت» و «که سبب» وجود دارد.
 
مثال اول: ماده ۱۹۵ قانون مدنی:
اگر کسی در حال مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به واسطۀ فقدان قصد باطل است‌.
ـ کلمۀ «به‌واسطه» در این ماده نشانگر قیاس منصوص العلة می‌باشد.
 
مثال دوم: ماده ٧٢٠ قانون مدنی:
ضامنی که به‌قصد تبرع، ضمانت کرده باشد حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد.
ـ کلمۀ «به‌قصد» در این ماده نشانگر قیاس منصوص العلة می‌باشد.
 
مثال سوم: ماده ٨٣٦ قانون مدنی:
هر گاه کسی به ‌قصد خودکشی خود را مجروح یا مسموم کند یا اعمال دیگر از این قبیل که موجب هلاکت است مرتکب گردد و پس از آن وصیت نماید آن وصیت در صورت هلاکت باطل است و هر گاه اتفاقاً منتهی به موت نشد وصیت نافذ خواهد بود.
ـ در این ماده کلمۀ «به‌قصد» نشان دهنده قیاس منصوص العلة می‌باشد.

📗 منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مستقل عقلی و غیر مستقل عقلی

١- اگر موضوعی داشته باشیم که آن موضوع مختص دین اسلام باشد، به آن، حکم مولوی یا غیرمستقل عقلی می‌گوییم.‌ 
مثال اول: حرمت و جرم بودن زنا
مثال دوم: حرمت و جرم بودن لواط
مثال سوم: حرمت جمع بین دو خواهر
مثال چهارم: ممنوع بودن نکاح در حال احرام
 
٢- اگر موضوعی داشته باشیم و آن موضوع، مختص دین اسلام نباشد و همۀ دنیا آن را قبول داشته باشند، به آن موضوع، مستقل عقلی یا حکم ارشادی می‌گوییم.‌ 
مثال اول: جرم بودن سرقت
مثال دوم: وجوب تسلیم مبیع توسط بایع به مشتری پس از عقد بیع
مثال سوم: لزوم پرداخت حق‌الوکالۀ وکیل
مثال چهارم: وجوب پرداخت بدهی
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی (استاد روحانی)
با مقدمه دکتر محمدرضا شب خیز (مولف اصول فقه دانشگاهی / پرفروش‌ترین کتاب اصول فقه کشور)

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اقسام خبر واحد

خبر واحد به چهار قسمِ «صحیح»، «حسن»، «موثق» و «ضعیف» تقسیم می‌شود.
١- صحیح یعنی خبر واحدی که همه راویان آن شیعه هستند و همه آنها عادل هستند.‌ 
٢- حَسَن یعنی خبر واحدی که همه راویان آن شیعه هستند و برخی از آنها عادل هستند.‌ 
٣- موثق یعنی خبر واحدی که برخی راویان آن شیعه هستند و همه آنها عادل هستند.‌ 
٤- ضعیف یعنی خبر واحدی که برخی راویان آن شیعه هستند و برخی از آنها عادل هستند.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حکم الزامی و حکم ترخیصی

١- به دو حکم وجوب و حرمت، احکام الزامی می‌گوییم:
وجوب یعنی فرد ملزم است کاری را انجام دهد و حرمت هم یعنی فرد ملزم است کاری را ترک کند؛ پس وجوب الزام به فعل است و حرمت الزام به ترک فعل است. به همین خاطر به وجوب و حرمت احکام الزامی می‌گوییم.
 
٢- به سه حکم اباحه، استحباب (ندب) و کراهت، احکام ترخیصی می‌گوییم:
به استحباب و کراهت و اباحه احکام ترخیصی می‌گوییم؛ زیرا ترخیص، به حالتی میگویند که فرد آزاد باشد و مرخص باشد (به کاری ملزم نباشد)؛ و هنگامی که حکم یک موضوع مستحب یا مباح یا مکروه باشد، فرد، به انجام کار یا ترک کاری ملزم نیست.
 
💪 منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی استاد روحانی
با مقدمه و تایید دکتر شب‌خیز

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حکم تکلیفی و حکم وضعی


کلمات «باید» و «نباید» گاه تکلیفی‌‌اند و گاه وضعی:
شیوه تشخیص «باید و نباید تکلیفی‌» از «باید و نباید وضعی» به این صورت است که:
اگر در ماده‌ای کلمات «باید» و «نباید» وجود داشته باشد، از خودمان سؤال می‌کنیم که اگر به دستور آن ماده عمل نکنیم؛ آیا عقدی باطل می‌شود؟
١- اگر دستور آن ماده را انجام ندهیم و عقدی باطل شود: «باید» در آنجا، حکم وضعی است.
٢- اگر دستور آن ماده را انجام ندهیم و عقدی باطل نشود: «باید» در آنجا، حکم تکلیفی است.
 
مثال اول: طفل باید مطیع ابوین خود باشد.
ـ در اینجا، از خود سؤال می‌کنیم که اگر طفل، مطیع ابوین خود نباشد، آیا عقدی باطل می‌شود؟ خیر، عقدی باطل نمی‌شود؛ لذا به این حکم، حکم تکلیفی می‌گوییم.
 
مثال دوم: عاقد باید عاقل و بالغ باشد.
ـ در اینجا، از خود سؤال می‌کنیم که اگر عاقد، عاقل و بالغ نباشد، آیا عقد باطل می‌شود؟
 بله، عقد باطل می‌شود؛ لذا به این حکم، حکم وضعی می‌گوییم.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی - انتشارات کتاب آوا
 
مثال سوم: ماده 1178 قانون مدنی.
ابوین مکلف هستند که در حدود توانائی خود به ترتیب اطفال خویش برحسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند.
ـ در اینجا، از خود سؤال می‌کنیم که اگر ابوین این کار را نکنند، آیا عقدی باطل می‌شود؟ خیر، عقدی باطل نمی‌شود؛ لذا به این حکم، حکم تکلیفی می‌گوییم.

📚 منبع: کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی

👈 مولف: استاد روحانی
🏢 ناشر: انتشارات کتاب آوا
💣 با مقدمه و تأیید: دکتر محمدرضا شب خیز

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

برخی آیات قرآن، قطعی‌الدلالة هستند و برخی ظنی‌الدلالة

 برخی آیات قرآن، قطعی‌الدلالة هستند و برخی ظنی‌الدلالة
١- قطعی‌الدلالة یعنی آیاتی که فقط یک معنا دارند. برخی آیات قرآن، فقط یک معنا دارند؛ لذا می‌گوییم که این آیات، قطعی‌الدلالة هستند.
٢- ظنی‌الدلالة یعنی آیاتی که چند معنا دارند. برخی آیات قرآن، چند معنا دارند؛ لذا می‌گوییم که این آیات، ظنی‌الدلالة هستند.
منبع: کلیدواژه‌های اصول فقه دانشگاهی

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مراحل صدور گواهی فوت چگونه است؟


مرگ و میر یا به عبارتی فوت افراد از جمله مواردی است که برای تمام افراد جامعه اتفاق می‌افتد و آثاری از جمله لزوم تعیین تکلیف دارایی متوفی و میزان سهم‌الارث و حقوق وراث را به دنبال دارد.

پس از فوت متوفی، مراتب توسط اداره ثبت احوال ثبت شده و شناسنامه فرد فوت‌شده باطل و گواهی فوت صادر می‌شود.
 
ارایه اصل گواهی فوت و کپی برابر اصل‌شده آن به ضمیمه درخواست الزامی است.

سند وفات، سندی رسمی است که وفات هر فرد در آن ثبت و بر اساس آن گواهی فوت صادر می‌شود.
 
گواهی فوت نیز که همان خلاصه رونوشت وفات است، بر اساس مندرجات سند فوت تنظیم و تسلیم می‌شود.

در ماده ۲۲ قانون ثبت احوال کشور آمده است که وفات هر کس اعم از ایرانی یا خارجی و همچنین ولادت طفلی که مرده به دنیا آمده یا بلافاصله پس از ولادت بمیرد باید به مأمور یا نماینده ثبت احوال اعلام شود.مرگ ایرانیان در خارج از کشور به مأموران کنسولی محل اقامت یا نزدیکترین مأموران کنسولی ایران یا به سازمان ثبت احوال کشور اعلام می‌شود.

حال پرسشی مطرح می‌شود، مبنی بر اینکه چه کسانی می‌توانند نسبت به اعلام وفات و اخذ گواهی فوت اقدام کنند؟ در پاسخ باید گفت که نزدیکترین خویشاوند متوفی یا هر شخصی که در موقع وفات حاضر بوده است با ارایه مدرک شناسایی؛ مأموران انتظامی، متصدی یا صاحب مکانی که وفات در آن رخ داده است؛ متصدیان گورستان‌ها؛ مقامات قضایی و نظامی و گروه‌های امدادی می‌توانند نسبت به اعلام وفات و اخذ گواهی فوت اقدام کنند.

برای ثبت وفات، شناسنامه متوفی و کارت شناسایی ملی (در صورت صدور کارت) و گواهی پزشک یا بیمارستان یا مسئولان گورستان یا معرفی و حضور دو نفر گواه با ارایه مدرک شناسایی در اداره ثبت احوال مورد مراجعه نیاز است.از جمله نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرد، آن است که گواهی فوت به هر شخصی و به هر تعدادی که درخواست کند، تسلیم خواهد شد. در برابر دریافت گواهی فوت، وجهی طبق تعرفه جاری اخذ می‌شود

برای ثبت وفات و اخذ گواهی فوت، تمامی ادارات ثبت احوال سراسر کشور آمادگی دارند در ساعات و ایام اداری پاسخگوی مراجعان باشند و در صورت تکمیل بودن مدارک لازم، نسبت به ثبت وفات و صدور گواهی فوت در همان روز اقدام خواهد شد.

در صورت عدم تحویل شناسنامه متوفی، ارایه مدارکی که هویت وی را مشخص کند، الزامی است که در این صورت پس از طی مراحل اداری نسبت به ثبت وفات و صدور گواهی فوت اقدام خواهد شد.بهتر است واقعه وفات در ظرف مهلت مقرر یعنی ۱۰ روز به اداره ثبت احوال اعلام شود و صدور گواهی فوت در مراحل بعدی، مستلزم ارایه شناسنامه متوفی یا اعلام شماره و تاریخ ثبت وفات است.

صدور گواهی فوت مستلزم ثبت وفات است و با توجه به اهمیت موضوع لازم است قبل از امضای سند مربوطه از صحت مندرجات آن اطمینان حاصل شود.پس از وفات، گواهی فوت جایگزین شناسنامه متوفی خواهد بود که بنا به ضرورت و نیاز، این گواهی ارایه خواهد شد.

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

راه سند دار کردن اموال بدون سند چیست؟

قانون ثبت در سال 1310 به تصویب رسید.
در بخشی از این قانون مقرر شده بود که تمام املاک در کشور باید ثبت شده و برای تمامی اموال غیرمنقول سند رسمی صادر شود.
همچنین همه اداره‌های دولتی و محاکم فقط دارندگان سند رسمی را به عنوان مالک خواهند شناخت.
در صورتی که این آرزوی هشتاد ساله به حقیقت بپیوندد، از بسیاری از اختلاف‌ها، کلاهبرداری‌ها و سوءاستفاده‌ها جلوگیری خواهد شد.
 حتما شما هم تا به حال درباره زمین‌هایی که به چند نفر فروخته شده‌اند مطالبی را در نشریات خوانده‌اید. این زمین‌ها معمولا آنهایی هستند که سند ندارند و مشکلاتی را برای مردم و البته قوه قضاییه ایجاد می‌کنند.  پس تا سند ملکی را که می‌خواهید خریداری کنید، ندیده‌اید، پولی پرداخت نکنید.
سابقه تلاش‌های قانونی در سال 1365 و 1370 برای ساماندهی و تعیین تکلیف ساختمان‌ها، اراضی کشاورزی و باغ‌هایی که سند رسمی نداشتند یا صدور سند برای آن از طریق قوانین جاری ممکن نبود، مواد 147 و 148 قانون ثبت اسناد و املاک اصلاح شد. مهلت اجرای این مواد با وجود انتقاداتی که به آن وارد بود، چندبار تمدید شد و در آذرماه سال 1383 پایان یافت.
قانون تعیین تکلیف اراضی و ساختمان‌های فاقد سند رسمی در جهت اصلاح، تکمیل و رفع موانع دو ماده یاد شده تصویب شده است. مهلت اجرای مواد 147 و 148 قانون ثبت اسناد و املاک در آذرماه 1383، پایان یافت اما مشکل همچنان باقی بود هنوز املاک زیادی با مشکل سند روبه‌رو بودند.
علاوه بر آن مشکلات، نحوه اصلاح مواد یاد شده خود مشکلاتی را ایجاد کرده و زمینه سوءاستفاده‌هایی را فراهم کرده بود.
پس از چند سال، لایحه «تعیین تکلیف وضعیت ثبتی اراضی و ساختمان‌های فاقد سند رسمی» برای اصلاح مواد 147 و تا حدودی 148 قانون ثبت ارایه شد تا هم مشکلات قانون قبلی را حل و فکری برای مشکل املاک بدون سند کند.

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

سوء رفتار شوهر نسبت به زن چگونه ثابت می‌شود و چه چیزهایی جزء سوء رفتار حساب می‌شود؟

سوء رفتار در مقابل حسن معاشرت است که مورد تاکید قانونگذار در ماده 1103 قانون مدنی است.
آزارهای جسمی و روحی به نحوی که عرفا‌ غیرقابل تحمل باشد از مصادیق سوءرفتار است و تشخیص آن به نظر دادگاه است و هر یک از آنها باید با دلائل شرعی و قانونی به دادگاه ارائه شود و صرف ادعا پذیرفته نیست.
بند2 شروط ضمن‏العقد مندرج در سند نکاحیه (چنانچه زوجین آن را امضا کرده باشند) استناد کند که در صورت «سوء رفتار و یا سوء معاشرت زوج به حدّی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل نماید» زن مجوز طلاق خواهد داشت (شروط مذکور توسط شورای عالی قضایی طی مصوبه «34823/1 ـ 19/7/61» و «31823/1 ـ 28/6/62» به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور ابلاغ گردید که در دفترچه‏ های نکاحیه درج شود و کلیه سردفتران هنگام انعقاد عقد نکاح می‏بایست آن شرایط را برای طرفین عقد کاملاً توضیح داده و روشن نمایند).
و این شرط مبتنی بر فقه امامیه است که تقاضای طلاق از سوی زن را به لحاظ عدم رعایت حقوق واجبه وی که سوء رفتار و سوء معاشرت زوج از مصادیق آن است از موجبات طلاق می‏داند.
زیرا از تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر حسن معاشرت می‏باشد و ماده 1103 قانون مدنی در این زمینه تصریح دارد که: «زن و شوهر مکلّف به حسن معاشرت با یکدیگرند».
و مسلم است که صمیمیت و سازش و خوش‏رفتاری از سوی زوجین حسن معاشرت است و نزاع و کتک ‏کاری توسط آنها، سوء معاشرت محسوب می‏گردد.

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مفهوم لغوی منازعه :

منازعه در لغت به معنای نزاع کردن و ستیزه کردن آمده است و کسی که دست به چنین رفتاری می زند منازع به معنای نزاع کننده یا ستیز کننده نامیده شده است . ( معین ، ۱۳۸۷ ، ص ۱۰۵۲ )
مفهوم اصطلاحی منازعه :
منازعه مصدر باب مفاعله و از ماده نزع و نزاع به معنای درگیری و زد و خورد است . ( حبیب زاده ، جعفری ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۳۶ ) و در نتیجه نیاز به اقدام متقابل دارد . ( گلدوزیان ،۱۳۸۶ ، ص ۱۸۳ ) یعنی آنکه افراد حاضر در منازعه هم صدمه بزنند و هم صدمه ببینند .
بنابراین اگر شخص الف با ب زد و خورد بکنند ، اولی ، دومی را بزند و دومی ، اولی را می گویند این دو نفر باهم منازعه کرده اند . (پاد ، ۱۳۸۵ ، ص ۱۳۵ ) بدین ترتیب منازعه در صورتی محقق می شود که عمل شرکت کنندگان در نزاع طرفینی باشد . (زراعت ، ۱۳۸۷ ، ص ۶۴۰ )
بنابراین اگر یک طرف ، طرف دیگر را مورد ضرب و شتم قرار داده و آن طرف حالت انفعالی داشته و عکس العملی از خود نشان ندهد نمی توان گفت منازعه شکل گرفته است .

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مطابق ماده 449 قانون مجازات

اسلامی مصوب 1392: «ارش، دیه ی غیرمقدر است که میزان آن در شرع تعیین نشده است و دادگاه با لحاظ نوع و کیفیت جنایت و تأثیر آن بر سلامت مجنی علیه و میزان خسارت وارده با در نظر گرفتن دیه مقدر و با جلب نظر کارشناس میزان آن را تعیین می کند.
 مقررات دیه مقدر در مورد ارش نیز جریان دارد، مگر این که در این قانون ترتیب دیگری مقرر شود.»
ارش نیز همچون دیه، از طریق دادسرا و دادگاه کیفری رسیدگی و مورد حکم قرار می گیرد.
در حال حاضر، دادگاهها با توجه به ماده یک قانون نظام پزشکی، تعیین ارش را به پزشکی قانونی محول می کنند گرچه تکلیفی برای ارجاع به پزشکی قانونی ندارند.

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

چه زمانی زن می تواند جدای از شوهر خودزندگی کند؟

طبق مواد 1114 و 1115 قانون مدنی زن نمی‌تواند مسکن مستقلی برای زندگی جدا از شوهرش اختیار کند، اِلا اینکه در یک منزل برای زن خطر جانی، مالی و یا شرافتی وجود داشته باشد که در این صورت زن می‌تواند مسکن جداگانه‌ای برای خودش انتخاب کند و اگر به این علت زن مسکن جداگانه‌ای اختیار کرده باشد باز هم نفقه او بر عهده شوهر است.
طبق ماده 1107قانون مدنی مسکن جزیی از حق نفقه زوجه می باشد و زوج مکلف است که مسکن مناسبی برای خانواده خود تهیه کند.
نکته دیگر این ماده این است که مسکن تهیه شده باید متناسب با شان و مرتبه اجتماعی زن باشد و در غیر اینصورت زن می تواند از سکونت در آن خانه ممانعت کند.
بر اساس ماده 1114 قانون مدنی زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.
همچنین طبق ماده 1005 قانون مدنی اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهر است.
البته اگر در زمان عقد شرط انتخاب محل سکونت را به زن داده باشند دیگر اختیار انتخاب مسکن بر عهده او خواهد بود و اگر زوجه بخواهد در خانه‌ای زندگی نکند قانون هم به استناد شرط ضمن عقد حق را به او می‌دهد.

۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر