در صورتی که خواسته و موضوع دعوا مربوط به امور ملکی باشد مرجع صالح رسیدگی به دعوای الزام به انجام تعهد ، دادگاه محل استقرار ملک است در غیر این صورت مرجع صالح رسیدگی کننده ، دادگاه محل اقامت خوانده است .
در صورتی که خواسته و موضوع دعوا مربوط به امور ملکی باشد مرجع صالح رسیدگی به دعوای الزام به انجام تعهد ، دادگاه محل استقرار ملک است در غیر این صورت مرجع صالح رسیدگی کننده ، دادگاه محل اقامت خوانده است .
در همه معامله ها و قراردادهای ملکی از جمله مشارکت در ساخت و ساز و اجاره و….. برای طرفین قرارذاد تعهداتی شکل می گیرد که ملزم به انجام آنها هستند .
در شرایطی که یکی از طرفین از اجرا و انجام تعهدات خودداری کند ، کسی که تعهد به نفع اوست می تواند به دادگاه مراجعه کرده با ارایه دادخواست الزام به انجام تعهد و گرفتن حکم به نفع خود طرف مقابل را ملزم به انجام تعهد کند.
در این دعوی ، کسی که تعهدی بر عهده اش است متعهد نامیده می شود و خوانده دعوا محسوب میشود و افرادی که از این تعهد سود می برند متعهد له نام دارند و خواهان دعوا هستند .
. انتقال اختیاری که در این انتقال مالک سرقفلی،با اختیار و اراده خود سرقفلی را به شخص دیگری از طریق سند عادی یا رسمی منتقل میکند.
۲. انتقال قهری که بعد از فوت مالک، سرقفلی به ورثه او منتقل می شود.
۳. انتقال قضایی که دادگاه حکم به انتقال سرقفلی میدهد.
نکته : اگر افرادی که حق انتقال سرقفلی را ندارند،آن را انتقال دهند تخلف کردهاند و در صورتی که مالک سرقفلی اقامه دعوا کند،نصف حق سر قفلی به طور حتمی ساقط میشود .
انتقال سند سرقفلی زمانی بلامانع است که در قرارداد ، انتقال سند به غیر ذکر شده باشد و الا مستاجر حق انتقال را ندارد . مستاجر میتواند سرقفلی را به هر قیمتی که میخواهد انتقال دهد .در صورتی که انتقال سند سرقفلی مورد رضایت مالک نباشد قرارداد فسخ میشود .
۱. مدت اشتغال مستاجر
۲. نوع تجارت و کار مستاجر
۳. شرایط و کیفیت جاره
۴. موقعیت مکان تجاری
۵. وضعیت محل اجاره
مستاجر دارای حق سرقفلی با مراجعه به یکی از دفاتر خدمات قضایی و تنظیم دادخواست مبنی بر مطالبه وجه پرداختی به موجر به عنوان سرقفلی و پرداخت هزینه دادرسی بر علیه موجر اقامه دعوا میکند.
۱. سرقفلی واقعی
منظور از این نوع سرقفلی این است که مالک بدون واگذاری ملک خود سرقفلی ملک را با اجاره ماهیانه و شرایط خاص به صورت نامحدود به شخص دیگر واگذار می کند .
۲. سرقفلی حاصل از کسب و پیشه :
این نوع سرقفلی در واقع حقوق مستاجر سابق یک محل است که دست به دست واگذار میشود و در میان مردم با نام سرقفلی شناخته شده است.
سرقفلی وجهی است که مالک در ابتدا اجاره از مستاجر میگیرد تا محل خالی را به او اجاره دهد.
نکته : حق سرقفلی فقط مربوط به اماکن تجاری است و اماکن مسکونی مشمول حق سرقفلی نمی باشند .
همانطور که گفته شد مجنون اراده حقوقی و قوه درک و تمیز ندارد از این رو تمام معاملات و اعمال حقوقی او باطل است حتی در صورتی که ولی یا قیم اجازه داده باشد.
۱. مجنون بر اساس اتصال یا عدم اتصال جنونِ به دوران کودکی :
این دسته بندی شامل مجنونی که جنون وی به دوران کودکی یا صغر او متصل است و مجنونی که جنون وی متصل به دوران کودکی او نیست میشود .
۲. مجنون دائمی و مجنون ادواری :
مجنون دائمی جنون مداوم و مستمر دارد اما مجنون ادواری گاهی در حالت جنون و گاهی در حالت افاقه است .
صغیری که به سن بلوغ نرسیده اما دارای اراده ، درک و تشخیص نسبی است صغیر ممیز نام دارد. صغیر ممیز زشت را از زیبا و سود را از زیان تشخیص می دهد و اراده حقوقی دارد.
سفیر غیرممیز و به سن بلوغ نرسیده و اراده حقوقی ،درک و تشخیص ندارد یعنی زشت را از زیبا و سود را از زیان تشخیص نمی دهد.
محجورین به سه دسته صغار،اشخاص غیر رشید و مجانین تقسیم میشوند.
صغیر کسی است که نابالغ باشد ، به عبارتی دیگربه کودک، طفل ،خردسال صغیر میگویند. صغیر در لغت به معنای کوچک است و در اصطلاح حقوقی فردی است که به سن بلوغ نرسیده و بالغ نشده است و سن بلوغ به موجب قانون مدنی در دختران رسیدن به سن 9 سال تمام قمری و در پسرها سن 15 سال تمام قمری است.
ب) افراد غیر رشید
غیر رشید یا سفیه به معنای جاهل و احمق است و منظور از سفیه در حقوق مدنی شخصی است که تصرفات مالی او عاقلانه و مطابق با راه و روش عقلا و عرف نیست. البته کسی که گاهی اوقات غیرعاقلانه اموال خود را خرج میکند سفیه یا غیر رشید محسوب نمیشود.
نکته : کسی که اموالش را در راه حرام مصرف میکند سفیه است .
حجر سفیه به امور مالی وی محدود است و در امور غیر مالی مانند طلاق ، سفیه به طور مستقل امور حقوقی خود را میتواند انجام دهد.
مجنون فردی است که عقل و درک ندارد و قوه عقلانی وی دچار اختلال است .
محجور شخصی است که به دلیل نداشتن اهلیت یا نقص اهلیت امور و اعمال حقوقی خود را نمیتواند انجام دهد .
حجر عام، به این معناست که شخص به طور کلی و کاملاً از اجرای حق و اعمال حقوقی خود منع شده باشد . مثلا حجر مجنون عام است.
حجر خاص یعنی اینکه شخص توانایی و شایستگی اجرای بخشی از حقوق خود را ندارد. برای مثال حجر سفیه یا غیر رشید خاص است و فقط امور مالی او را در بر میگیرد.
در حجر حمایتی هدف قانونگذار حمایت از محجور است اما در حجر سوء ظنی ،حمایت از منافع دیگران مد نظر قانون گذار است .
هرگاه حجر به موجب حکم قانون باشد حجر قانونی تلقی می شود مثل حجر صغیر،
و در صورتی که حجر به حکم دادگاه باشد حجر قضایی نامیده می شود مانند حجر تاجر ورشکسته.
در صورتی که حجر محدود به امور مالی باشد از نوع اول است و در صورتی که همه امور مالی و هم امور غیر مالی را شامل شود از نوع دوم حجر است .
هرگاه حجر در زمانی مشخص تمام شود از نوع اول یعنی پایان معین است و هرگاه حجر هیچ شرایط معینی نداشته باشد از نوع دوم است.
اهلیت تمتع به معنای شایستگی فرد برای دارا شدن حق و تکلیف است که به این اهلیت ،اهلیت استحقاق و تملک نیز گفته می شود.
اهلیت استیفا به معنی شایستگی فرد برای اجرای حقوق خود است . چه بسا پیش می آید که شخصی دارای حقوق است اما توانایی اجرای حقوق خود را ندارد که در این حالت شخص اهلیت استیفا ندارد.
حجر در لغت به معنای منع است اما در اصطلاح حقوقی منظور از حجر عدم اهلیت است به عبارتی دیگر ،هنگامی که شخص به موجب قانون از اداره امور خود به صورت مستقل و شخصا منع شود و نتواند امور حقوقی خود را اعمال کند حجر گفته می شود. در واقع حجر یعنی شخص توانایی قانونی برای اجرای حق خود را ندارد.
1. داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی یا کاردانی در رشته های حقوق، حسابداری ،مدیریت و..
۲. آشنایی با مهارتهای ICDL
۳. سپری کردن دوره های چگونگی ابلاغ قانونی و واقعی.
مامور ابلاغ شخصی است که تحت نظارت دادگستری موظف است ابلاغیه و اوراق قضایی را به اشخاص مورد نظر تحویل دهد.