⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۴۵۰۰ مطلب با موضوع «مطالب آیین دادرسی مدنی» ثبت شده است

حق شفعه در قانون مدنی به زبان ساده

برای پیدایش حق شفعه ۵ شرط لازم است که در ماده ۸۰۸قانون مدنی آمده است؛ماده ۸۰۸: هرگاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالث منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند. این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع می گویند.

 

شروط پیدایش حق شفعه

مال غیر منقول ۴ نوع است که حق شفعه فقط در دو نوع آن وجود دارد: در غیر منقول ذاتی زمین و غیرمنقول به واسطه عمل انسان؛ البته در غیر منقول به واسطه انسان زمانی حق شفعه به وجود می آید که بنا و درخت با زمین فروخته شود؛

ماده ۸۰۹: هرگاه بنا و درخت [ غیرمنقول به واسطه انسان بدون زمین فروخته شود حق شفعه نخواهد بود.

یک: مال قابل تقسیم باشد

حق شفعه فقط در مال غیر منقول قابل تقسیم به وجود می آید؛ منظور از قابل تقسیم یعنی مال قابل افراز باشد،

یعنی اگر مالی قابل افراز نباشد حق شفعه در آن نیست: مانند آپارتمان، چرا که آپارتمان قابل تقسیم نیست؛

 

دو: مال مشاع باشد

در ایجاد حق شفعه مهم نیست که سهم هر کدام در مال چقدر است، مهم مشاع بودن و شراکت دونفره بودن آنهاست. البته این شرط یک استثناء دارد: ماده ۸۱۰ ق.م؛

در وضع کنونی ما،افراز» با اداره ثبت است: برای این که بدانیم مالی قابل افراز می باشد یا نه باید از اداره ثبت استعلام گرفت.
ماده ۸۱۰: اگر ملک دو نفر در ممر [محل عبور و مرور یا مجرا (محل جریان چیزی] مشترک باشد و یکی از آنها ملک [نه حصه خود را با حق ممر یا مجری بفروشد، دیگری [صاحب ملک مجاور حق شفعه دارد، اگرچه در خود ملک مشاعا شریک نباشد؛ ولی اگر ملک را بدون ممر یا مجری بفروشد، دیگری حق شفعه ندارد.

سه: شرکاء دو نفر باشند؛

مال غیرمنقول باید مشاع بین دو نفر باشد؛ ملاک دو نفر بودن زمانی است که شریک حصه خود را می فروشد، یعنی هنگامی که بیع انجام می شود باید شرکا دو نفر باشند؛

چهار: انتقال حصه(سهم) در قالب بیع باشد؛

حق شفعه فقط زمانی به وجود می آید که یکی از دو شریک سهم خود را در قالب بیع به دیگری انتقال داده باشد ولا غیر

ماده ۸۱۱: اگر حصه یکی از دو شریک وقف باشد، [و شریک دیگر حصه خود را بفروشد] متولی یا موقوف علیهم حق شفعه ندارد.هر گاه وقف [در موارد مجاز ] سهم خود را بفروشد، طلق حق شفعه دارد.

 

نحوه اجرای حق شفعه

ماده ۸۱۲: اگر مبیع متعدد بوده اما بیع واحد بوده و بعض آن قابل شفعه و بعض دیگر قابل شفعه نباشد، حق شفعه را می توان نسبت به بعضی که قابل شفعه است به قدر حصه آن بعض از ثمن اجرا نمود. در فرض این ماده خریدار خیار تبعض صفقه دارد؛ با این توضیح که هرگاه شفیع اخذ به شفعه کند، خریدار می تواند نسبت به آن قسمت از مبیع که اخذ شفعه در آن نبوده تبعیض کند و معامله را فسخ کند.

بیع فاسد

از آنجایی که اخذ به شفعه فرع بر بیع است، هر گاه بیع فاسد باشد اثری هم بر آن مترتب نیست؛ در حقیقت بیع فاسد، بیع نیست که در آن حق شفعه وجود داشته باشد.

ماده ۸۱۳: در بیع فاسد حق شفعه نیست.

عدم امکان تبعیض در تملک

اخذ به شفعه ایقاعی معوض است:

از آنجایی که در امور معوض امکان تبعیض وجود ندارد، در اینجا نیز شفیع نمی تواند بخشی از سهم خود را بگیرد. یعنی اجرای حق، یا باید نسبت به تمام مبیع باشد یا هیچ

– منظور قبل از بیع تا زمان انعقاد بیع است – اما بعد از بیع، دیگر مهم نیست شرکا چند نفر باشند. – مهم نیست شریک چه مقدار از سهم خود را بفروشد، چه همه آن را بفروشد و چه بخشی از آن – در هر دو صورت، شریک دیگر، حق شفعه دارد.

حقوق مدنی؛ بر اساس آموزه های دکتر کاتوزیان، دکتر شهبازی و دکتر برادران؛ داود بلدی ماده ۸۱۵: حق شفعه را نمی توان فقط نسبت به یک قسمت از مبیع اجرا نمود؛ صاحب حق مزبور یا باید از آن صرف نظر کند یا نسبت به تمام مبیع اجرا نماید.

توجه: در امور غیر معوض (مجانی امکان تبعیض وجود دارد؛ مثل موصی له می تواند قسمتی از موصی به را قبول نکند.

اثر اخذ به شفعه در ابطال معاملات

ماده ۸۱۶: اخذ به شفعه، هر معامله را که مشتری قبل از آن و بعد از عقد بیع نسبت به مورد شفعه نموده باشد، باطل می نماید.

 

سه نکته مهم و کاربردی در حق شفعه

نکته اول: منشأ ایجاد حق شفعه بیع است؛ یعنی سبب انتقال نخست باید بیع باشد و هرگاه سبب انتقال نخست بیع بوده و قبل از «اخذ به شفعه»، معاملات متعددی بر روی مال انجام بشود و یا به اسبابی غیر از بیع مال به دیگری منتقل بشود، چنین انتقالاتی صحیح هستند اما در حق شفیع مؤثر و قابل استناد نیست؛ و شفیع می تواند به هر کدام که بخواهد رجوع کند و مال را تملک کند؛| به این صورت که: شفیع به هر کدام که رجوع کند، در همان لحظه تمام انتقالات بعد از آن به هم می خورند و اگر شفیع سراغ آخرین نفر برود هیچ انتقالی منحل نمی شود.

نکته دوم: هم چنان می تواند هر گاه قبل از «اخذ به شفعه»، بیع اقاله بشود، اقاله در مقابل شفیع قابل استناد نیست و اوبا دادن ثمن، حصه مبیعه را تملک کند.

نکته سوم: هرگاه قبل از «اخذ به شفعه»، بیع، با یکی از خیارات، فسخ بشود، دو حالت متصور است؛

ماده- ماده ۸۳۲ ق.م: موصی له می تواند وصیت را نسبت به قسمتی از موصی به قبول کند؛ در این صورت وصیت نسبت به قسمتی که قبول شده صحیح و نسبت به قسمت دیگر باطل می شود [است] به مانند اقاله و یا هر عقد دیگری.

ماده ۸۱۴: خیاری بودن بیع مانع از اخذ به شفعه نیست.

 

ضمان درک

ضمان درک فقط در جایی پیش می آید که بیعی فضولی انجام شده باشد؛

ماده ۸۱۷: در مقابل شریکی که به حق شفعه تملک می کند مشتری ضامن درک است نه بایع [بایع فضولی، لیکن اگر در موقع اخذ به شفعه مورد شفعه هنوز به تصرف مشتری داده نشده باشد، شفیع حق رجوع به مشتری نخواهد داشت.

بند نخست ماده ۸۱۷ ق.م. أضمان درک در شفعه

هرگاه بیع فضولی بر حصه یکی از دو شریک انجام شده باشد و شریک دیگر به خیال این که حق شفعه دارد،اخذ به شفعه بکند و شریکی که سهم او به فضولی فروخته شده است، معامله فضولی را تنفیذ نکند آرد کند)، شفیع [که در واقع شفیع نبوده است باید بابت ثمنی که به مشتری داده است به خود مشتری مراجعه کند؛ و مشتری نیز باید به بایع فضول رجوع کند.

ماده ۸۲۰: هرگاه معلوم شود که مبیع حین البیع معیوب بوده و مشتری ارش گرفته است، شفیع در موقع اخذ به شفعه مقدار ارش را از ثمن کسر می گذارد. حقوق مشتری در مقابل بایع [بایع فضولی راجع به درک مبیع همان است که در ضمن عقد بیع مذکور شده است.

بند دوم ماده ۸۱۷ ق.م. (تسلیم مبیع]:

قبل از این که شریک حصه مبیعه را به مشتری بدهد، شفیع حق رجوع به مشتری و مجبور کردن وی را ندارد؛

و باید برای تملک حصه مبیعه به شریک فروشنده رجوع کند.

– ماده ۳۶۴ ق.م: در بیع خیاری آبیع با شرط خیار مالکیت از حین عقد بیع است نه از تاریخ انقضای خیار و در بیعی که قبض شرط صحت است (مثل بیع صرف) انتقال از حین حصول شرط [قبض ] است نه از حین وقوع بیع [ایجاب و قبول ].

– بیع باطل – شفعه هم باطل. – در اینجا هر کس به هر کسی پول داده باشد، باید برود از همان کس پس بگیرد.

۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۰۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قرارداد مشارکت مدنی چگونه قراردادیست ؟

قرارداد مشارکت مدنی برعکس اسم آن که ممکن است به ما این تفکر را القاء کند که با یک قرارداد سخت و پیچیده روبرو هستیم ، ولی یک قرارداد کاملا کاربردی در فضای کسب و کار است. شما سرمایه ای اعم وجه نقد ، مغازه ، ساختمان ، کارگاه و ....دارید و می خواهید با فردی دیگری همکاری کنید تا سرمایه تان را چند برابر و یا کارتان را توسعه دهید . در این شرایط شما می توانید از قرارداد مشارکت مدنی استفاده کنید .

قرارداد مشارکت مدنی چیست؟

قرارداد مدنی شکلی از قرارداد است که  به وسیله  آن اشخاص حقیقی یا حقوقی سرمایه (مادی یا معنوی) خود را به صورت سهم الشرکه نقدی یا غیر نقدی ارزیابی  کرده و به صورت مشاع و برای انجام کار مشخص  در فعالیت های تولیدی، بازرگانی و خدماتی برای مدت محدود و به قصد کسب منافع  بکار می‌گیرند.

انواع قرارداد مشارکت مدنی و روش استفاده آن چیست؟

از قرارداد مشارکت مدنی می توانیم در  صادرات کالا، خدمات، تولید و فروش محصول، واردات کالا به قصد فروش، بازرگانی داخلی، احداث مسکن انفرادی و انبوه سازی و واردات ماشین آلات، مواد اولیه و ابزار کار استفاده کرد .

پرکاربردترین شکل قراردادهای مشارکت مدنی

  • مشارکت در ساخت،
  • مشارکت مدنی با بانک
  • مشارکت مدنی خصوصی

قرارداد مشارکت در ساخت

قرارداد مشارکت در ساخت جزو قراردادهایی است که بیشتر  افراد جامعه با آن روبرو شده اند و شناخت درست از آن می تواند نقش موثری در شناخت حقوق و تکالیفشان در این مدل قرارداد داشته باشد . . قرارداد مشارکت در ساخت قراردادی است که بین یک یا چند مالک و یک یا چند سازنده منعقد شده و به واسطه آن بر سر ساخت ساختمانی با مشخصات معین توافق می‌کنند، در این مدل قرارداد سرمایه مالک، زمینی است که ساختمان در آن ساخته می‌شود و سرمایه سازنده نیز هزینه‌هایی است که در حین عملیات ساخت متحمل می‌شود و نهایتاً هر کدام از طرفین سهمی از ساختمان ساخته شده خواهند برد .

در تنظیم قرارداد مشارکت در ساخت پیش‌بینی ضمانت اجرای موثر در قرارداد و ذکر دقیقِ شروط قرارداد بسیار حائز اهمیت است. هرچه این شرایط به طور دقیق‌تر و شفاف‌تر بیان شود از بروز اختلافات در آینده جلوگیری می‌شود.

مثلاً اگر سازنده بعداز تخریب ساختمان از ساخت خوداری کند باید ضمانت اجرای موثر در قرارداد در نظر گرفته شود تا هم از توقف قرارداد جلوگیری گردد و هم بتوان از طریق دادگاه طرف مقابل را به اجرای انجام تعهدات وادار کرد.

قرارداد مشارکت در ساخت با توجه به استفاده آن از جمله قرارداد های ساده نیست و باید نکات حقوقی در ان لحاظ شود . از جمله:

1-تعهدات طرفین قراردادمانند:

  • تسلیم ملک به سازنده برای اجرای عملیات ساخت است.
  • تعهدات سازنده برای پیشبرد عملیات ساخت
  • الزام به تحویل ملک در زمان مقرر
  • رعایت اصول استاندارد ساخت
  • پرداخت هزینه‌های ساختمانی و اداری پروژه
  • پرداخت اجاره بها به مالک در طول دوره ساخت برای اسکان موقت مالک
  • ارائه گزارشی از عملکرد خود به مالک در دوره‌­های زمانی مقرر
  • اخذ پایان کار و پرداخت جرائم به شهرداری

 

2-وضعیت  سهم الشرکه طرفین در قرارداد مشارکت در ساخت

سهم الشرکه طرفین در قرارداد باید به دقت ذکر  تا از بروز اختلافات در آینده جلوگیری شود. برای محاسبه سهم الشرکه ابتدا آورده هر یک از طرفین قیمت‌گذاری شده و سپس قیمت مقرر تقسیم بر ارزش کل پروژه (ارزش کل سرمایه‌گذاری) شود.

اهمیت تعیین درصد برای سهم الشرکه از این جهت است که به عنوان مثال اگر سهم الشرکه مالک به سازنده ۶۰ به ۴۰ باشد و حاصل عملیات ساخت یک آپارتمان ۱۰ واحدی باشد در این حالت ۶ واحد آپارتمان سهم مالک و ۴ واحد آپارتمان

 

قرارداد مشارکت مدنی بانک

قرارداد مشارکت مدنی بانک در مواردی  است که کسی  می‌خواهد سرمایه‌گذاری انجام دهد و به تبع آن با دریافت سرمایه از بانک، بانک را نیز در سرمایه‌گذاری خود شریک کند. برای انعقاد قرارداد مشارکت مدنی با بانک اطلاعات هویتی، موضوع مشارکت، میزان سرمایه مورد نیاز، حداکثر مدت مشارکت، پیش‌بینی خرید، هزینه و فروش، سهم سود پیشنهادی متقاضی و وثیقه‌هایی که برای ضمانت حسن انجام کار باید به بانک سپرده شود، به بانک ارائه می‌گردد. بانکها یا سایر موسسات مالی می‌توانند تا ۸۰ درصد کل سرمایه را در یک شرکت مدنی در اختیار بگیرند و همچنین فروش اقساطی سهم‌الشرکه نیز در این حالت امکان‌پذیر است.پرداخت سهم الشرکه بانک در مشارکت مدنی، دفعتا واحده و نقدا صورت نمی‌پذیرد و در دفعات متعدد پرداخت می‌شود. همچنین در قرارداد مشارکت مدنی با بانک صرفا درصدی از سرمایه مذکور توسط بانک تامین می‌گردد و در اواخر هر سال، بانک، سود به دست آمده از شراکت را بین طرف مقابل و خود تقسیم می‌کند. این سود بسته به سرمایه هر دو طرف بین آنها تقسیم خواهد شد و بانک همانند دیگر سهامداران به نسبت سرمایه در سود شرکت سهیم می‏‌شود.

در قرارداد مشارکت مدنی با بانک، هزینه‎های قابل قبول منحصر به هزینه‎های‎ اصلی نبوده و هر نوع هزینه دیگر با توافق طرفین می‌تواند در قرارداد قید شود.

قرارداد مشارکت مدنی خصوصی

مشارکت مدنی خصوصی قراردادی است  که به وسیله آن یک طرف سرمایه مادی خود و طرف دیگر سرمایه معنوی خود را برای مشارکت در میان می‌گذارد. بدین شرح که طرف اول به طور کامل سرمایه خود را وارد فعالیت مورد نظر می‌کند و طرف دوم مدیریت فعالیت مذکور را بر عهده می‌گیرد، در این حالت طرف اول را مالک و طرف دوم را عامل می‌نامند.
قراردادهای مشارکت مدنی خصوصی کاربردهای زیادی دارد و در موضوعات مختلف و گوناگونی به‌کار می‌رود. بطور مثال از شراکت مغازه بین دو نفر ، مورد استفاده قرار می‌گیرد تا اینکه در نظر بگیرید که شما یک واحد آپارتمان اداری دارید که آن را به افرادی می‌سپارید تا در این واحد یک مرکز سلامت احداث نمایند، در این حالت اگر نمی‌خواهید صرفا روابطتان در حد روابط موجر و مستاجر باشد و به عبارت دیگر می‌خواهید شما هم سهمی ازدرآمد  مرکز سلامت داشته باشید، بدون اینکه دخالتی در مدیریت و عملیات مرکز مذکور داشته باشید، می‌توانید از مزایای  انعقاد قرارداد مشارکت مدنی خصوصی بهره‌مند شوید.

 اینگونه قراردادها و سایر انواع مذکور ذکر میزان سهم هریک از طرفین بسیار اهمیت دارد به نحوی که اگر میزان سرمایه نقدی یا غیر نقدی و سهم طرفین در قرارداد مشخص نشده باشد، اصل بر بالمناصفه بودن سرمایه و سهم آنهاست و تأمین سرمایه اعم از نقدی و غیر نقدی به عهده شرکا می‌باشد. مدت قرارداد مشارکت مدنی با توجه به هدف فعالیت موضوع قرارداد و موافقت شریک در ابتدای قرارداد معین می‌گردد و طرفین می‌توانند نسبت به تمدید آن به توافق برسند.

 

قرارداد مشارکت مدنی از نگاه قانون

بعد از انعقاد قرارداد مشارکت مدنی، شرکت مدنی شکل می گیرد.از  ماده  ۵۷۱ به قانون مدنی به بعد که در مورد شرکت ها می باشد و شرکت ها را به دو دسته مدنی و تجاری تقسیم می کند. شرکت های تجاری را دارای شخصیت حقوقی از زمان  ثبت و تابع قانون تجارت و شرکت مدنی را فاقد شخصیت حقوقی و تابع قانون مدنی می داند. همچنین سرمایه شرکت های مدنی می تواند به صورت اموال منقول یا غیر منقول باشد.

آثار قرارداد مشارکت مدنی

قرارداد‌های مشارکت مدنی این امکان را می‌دهد که بدون نیاز به ثبت شرکت در اداره ثبت شرکتها  بتوانند فعالیت‌هایی شبیه به فعالیت‌های تجاری انجام دهند.

 

۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

دعاوی تخلیه و خلع ید املاک

مستاجر بعد از اتمام قرارداد اجاره دو قصد دارد. یا اینکه با توافق مالک قرارداد اجاره را تمدید کند و مجددا از ملک اجاره شده استفاده کند و یا اینکه ملک را تخلیه کند.

اما مستاجر هیچ یک از قصد بالا را در نظر نمیگیرد و قصد دیگری دارد و یعنی ملک را در تاریخ مقرر و بعد از تمام شدن آن تخلیه نمیکند. در این صورت عمل مستاجر به دلیل نداشتن قرارداد اجاره و یا تمدید آن و تخلیه نکردن ملک در حکم غصب میباشد و مقررات مربوط به غصب درباره آن اجرا میشود.

در اینجا مالک باید دعوای تخلیه ید را مطرح کند و دادخواست خلع ید به دلیل اینکه قرارداد اجاره بین ملک و مستاجر قبلا تنظیم شده است رد خواهد شد.

ولی در مواردی که هیچ قراردادی بین مالک و فردی که ملک را تصرف کرده است نباشد دیگر دعوای تخلیه معنایی نخواهد داشت و باید دادخواست خلع ید را مطرح کند و برای تنظیم دادخواست خلع ید باید ابتدا مالکیت خود را اثبات کند. سپس باید تصرف غاصبانه فردی که ملک را تصرف کرده است را ثابت کند یعنی فرد حتما باید بدون اجازه مالک، ملک او را تصرف و غصب کرده باشد.

به دلیل اینکه اکثر مردم در طرح دعوای خلع ید، تخلیه ید، دستور تخلیه و تصرف عدوانی اشتباه میکنند و این باعث میشود که به هیچ نتیجه ای نرسند و دعوای آنها رد شود حتما پیشنهاد میشود که با وکیل متخصص در امور ملکی مشورت کنید.

۳۱ تیر ۹۹ ، ۰۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

منظورازمنابع فقه یاادله استنباط احکام وهمچنین منابع فقهی یافتاوای معتبراسلامی چیست؟

این سوال مربوط به ماده ۳ ق.آ.د.م جدید و اصل ۱۶۷ قانون اساسی است که پس از اینکه در قانون نصی پیدا نشد می توان با مراجعه به آنها دعاوی را حل و فصل نمود

منابع معتبر اسلامی : شرح لمعه(شهید ثانی) - لمعه دمشقیه (شهید اول) - روضة البهیه فی شرح اللمعه (شهید ثانی)

منابع فقهی : قرآن - سنت - اجماع - عقل

فتوا هم نظرات مراجع تقلید در مورد سوالات و مخصوصا استفتائات امام خامنه ای (مدظله)

نتیجه : تمامی کتب این سه عنوان رو در منابع فقهی خلاصه نموده و کلا به قران و سنت  و اجماع عقل اشاره دارند که ما باید این عناوین را از هم جدا کنیم هر چند استنادمان بیشتر قرآن و سنت و اجماع و عقل می باشد که منبع خاص حقوق اساسی نیز می باشند

 
۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرحی بر قرار عدم استماع دعوی

قرار عدم استماع دعوی ، قراری متفاوت از قرار رد دادخواست و رد دعوی و ابطال دادخواست و سقوط دعوی است . این قرار هیچ گاه در اثناء رسیدگی صادر نمی شود . گرچه ضابطه خاصی در صدور این قرار نیست ولی در موارد مصرح در قانون توسط قاضی صادر می گردد.
عنصر مشخصه عدم استماع دعوی ، نپذیرفتن دعوی در دادگاه است . در موارد ذیل دادگاه قرار عدم استماع دعوی صادر می کند.
*  اگر دعوی ، مالکیت نسبت به ملکی باشد که طبق مقررات به ثبت رسیده و موعد اعتراض به ثبت ملک ، منقضی شده باشد ، دادگاه ممکن است این دعوی را نپذیرفته و اقدام به صدور قرار عدم استماع دعوی نماید.
*  اگر موجر قبل از انقضای مدت اجاره دادخواست تخلیه تقدیم دادگاه نماید . دادگاه قرار عدم استماع دعوی صادر می کند . ( در اماکن مسکونی )
*  اگر موجر اماکن تجاری قبل از انقضای مدت اجاره ، دادخواست تخلیه محل کسب و پیشه یا تجارت را به لحاظ ؛ احداث بنا در ملک ، نیاز شخصی به ملک برای سکونت یا کسب خود و یا اولاد یا والدین و یا همسر خود تقدیم دادگاه نماید و مستأجر ایراد کند که رابطه استیجاری منقضی نشده است .
*  چنانچه دعاوی اخذ وجه چک و سفته به طرفیت ظهر نویس اقامه شده باشد . ولی واخواست در موعد قانونی صورت نگرفته باشد . دادگاه قرار عدم استماع دعوی صادر می کند .
*  اگر دعوایی به طرفیت وارث به عمل آمده باشد که اثبات دعوی ، مستلزم ارائه دلیل وراثت انحصاری ایشان باشد و دلیلی بر انحصار وراثت ارائه نگردد ، دادگاه می تواند قرار عدم استماع دعوی و یا قرار رد دعوی صادر کند .
*  در دعاوی تقاضای فروش مال مشاع ارائه گواهی عدم قابلیت افراز لازم است . در صورتی که خواهان نتواند گواهی عدم قابلیت افراز به دادگاه ارائه دهد ، دادگاه قرار عدم استماع دعوی صادر می کند . (می تواند قرار رد دعوی هم صادر نماید )
*   هرگاه خواهان دعوی خود را بدون رعایت مقررات قانونی در دادگاه اقامه نموده باشد ، در این حالت نیز دادگاه قرار عدم استماع دعوی صادر می نماید .

۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ماده ۱۰۷ قانون آئین دادرسی مدنی

ماده ۱۰۷ قانون آئین دادرسی مدنی بیان می‌کند: استرداد دعوا و دادخواست به ترتیب زیر صورت می‌گیرد.

الف- خواهان می‌تواند تا اولین جلسه دادرسی دادخواست خود را مسترد کند در این صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست را صادر می‌نماید.

ب- خواهان می‌تواند مادامی که دادرسی تمام نشده دعوای خود را استرداد کند در این صورت دادگاه قرار رد دعوا را صادر می‌نماید.

ج- استرداد دعوا پس از ختم مذاکرات اصحاب دعوا در موردی ممکن است که یا خوانده راضی باشد و یا خواهان از دعوای خود به کلی صرف نظر کند در این صورت دادگاه قرار سقوط دعوا صادر خواهد کرد.

۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

انواع استرداد

استرداد دادخواست به صورت صریح یا تلویحی (ضمنی) صحیح است اما در هر صورت باید مبین استرداد باشد.

استرداد صریح

در استرداد صریح، خواهان با تقدیم لایحه یا اظهار شفاهی در دادگاه و درج آن در صورت‌مجلس، دادخواست خود را پس می‌گیرد که این اقدام تا جلسه نخست دادرسی امکان‌پذیر است و در این صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست را صادر می‌کند.

استرداد ضمنی

استرداد ضمنی در مواردی است که دادگاه به اخذ توضیح از خواهان نیاز داشته باشد و نامبرده در جلسه تعیین‌شده حاضر نشود و دادگاه، با اخذ توضیح از خوانده هم نتواند رأی بدهد. در این صورت دادخواست ابطال می‌شود. همچنین در صورتی ‌که با دعوت قبلی، هیچ یک از اصحاب دعوا حاضر نشوند و دادگاه هم نتواند در ماهیت دعوا بدون اخذ توضیح رأی صادر کند، دادخواست ابطال می‌شود. (مفاد ماده ۹۵ قانون آیین دادرسی مدنی) در حقیقت، حضور نداشتن خواهان در جلسه دادرسی و عدم پیگیری دادرسی، انصراف ضمنی از تعقیب دادخواست تلقی و دادخواست خواهان ابطال می‌شود.

همانگونه که گفته شد، با درخواست استرداد دادخواست، قرار ابطال دادخواست صادر خواهد شد. این قرار از قرارهای قاطع دعوا است که همواره از سوی دادگاه صادر می‌شود و با صدور آن، پرونده از دادگاه رسیدگی‌کننده به دعوا خارج می‌شود.

مهلت استرداد

بر اساس ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی، «استرداد دعوا و دادخواست به ترتیب زیر صورت می‌گیرد:

  • خواهان می‌تواند تا نخستین جلسه دادرسی، دادخواست خود را مسترد کند. در این صورت، دادگاه قرار ابطال دادخواست صادر می‌کند.
  • خواهان می‌تواند مادامی که دادرسی تمام نشده است، دعوای خود را استرداد کند. در این صورت دادگاه قرار رد دعوا صادر می‌کند.
  • استرداد دعوا پس از ختم مذاکرات اصحاب دعوا در موردی ممکن است که یا خوانده راضی باشد یا خواهان از دعوای خود به کلی صرف نظر کند. در این صورت دادگاه قرار سقوط دعوا صادر خواهد کرد.»

با توجه به ماده مزبور، مقطع زمانی که دادخواست‌دهنده می‌تواند دادخواست خود را مسترد کند، تا نخستین جلسه دادرسی است. در نتیجه خواهان اصلی، متقابل، وارد ثالث و جالب ثالث می‌تواند پس از تقدیم دادخواست تا نخستین جلسه دادرسی یا نخستین جلسه پس از تقدیم دادخواست ورود ثالث یا جلب ثالث، آن را پس بگیرد. در ماده ۳۶۳ قانون آیین دادرسی مدنی نیز، استرداد دادخواست تجدیدنظر پیش‌بینی شده است. بر اساس این ماده:

«چنانچه هر یک از طرفین دعوا دادخواست تجدیدنظر خود را مسترد کنند، مرجع تجدیدنظر، قرار ابطال دادخواست تجدیدنظر را صادر می‌کند.»

همچنین از ماده ۴۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی، می‌توان استرداد دادخواست فرجامی را استنباط کرد. این ماده می‌گوید: «اگر فرجام‌خواه دادخواست فرجامی خود را استرداد کند یا دادخواست او رد شود، حق درخواست فرجام تبعی ساقط می‌شود و اگر درخواست فرجام تبعی شده باشد، بلااثر می‌شود.» منظور از عبارت «تا نخستین جلسه دادرسی» از زمان تقدیم دادخواست تا نخستین اقدام شخص در جلسه نخستین دادرسی است، مگر اینکه قرینه‌ای بر خلاف آن وجود داشته  باشد.

اثر استرداد دادخواست

اثر استرداد دادخواست که منتهی به قرار ابطال دادخواست می‌شود، آن است که حالت طرفین دعوا به حالت قبل از طرح دعوا بازمی‌گردد، یعنی دعوا مجدداً قابل طرح است و حق مدعی یا خواهان از بین نمی‌رود و در صورتی که بعد از استرداد دادخواست پشیمان باشد، می‌تواند مجدداً به اقامه دعوا بپردازد و با تقدیم دادخواست جدید در واقع دادرسی زایل‌شده را دوباره احیا کند. همچنین با صدور قرار ابطال دادخواست، مرور زمان که با طرح دعوا قطع شده است، دوباره برقرار می‌شود و استمرار پیدا می‌کند و خسارات تأخیر تأدیه‌ای که از زمان طرح دعوا قابل مطالبه است، دیگر قابل مطالبه نخواهد بود.

استرداد توسط وکیل

با توجه به بند ۹ ماده ۳۵ قانون آیین دادرسی مدنی، در صورتی که خواهان وکیل داشته باشد، وی در صورتی می‌تواند دادخواست را پس بگیرد که این امر در وکالت‌نامه او تصریح شده باشد. ماده  ۳۵: «وکالت در دادگاه‌ها شامل تمام اختیارات راجع به امر دادرسی است، جز آنچه را که موکل استثنا کرده باشد یا توکیل در آن خلاف شرع باشد اما در امور زیر باید اختیارات وکیل دروکالت‌نامه تصریح شود… بند ۹ – وکالت در استرداد دادخواست یا دعوا.»

نکته قابل توجه این است که پذیرش استرداد دادخواست مشروط به رضایت خوانده نشده است، در نتیجه با استرداد دادخواست توسط خواهان، در صورتی که در مقطع قانونی انجام شده باشد، دادگاه قرار ابطال دادخواست را صادر می‌کند. در صورتی که استرداد دادخواست مطرح شود، خواهان می‌تواند پیش از صدور قرار ابطال دادخواست، از آن منصرف شود.

تقاضای جبران خسارت

پرسشی که در اینجا ممکن است مطرح شود، این است که آیا با استرداد دادخواست توسط خواهان، خوانده دعوا می‌تواند جبران خسارت وارده بر اثر اقامه دعوا از سوی خواهان را تقاضا کند؟ پاسخ به این پرسش مثبت است و باید دانست که خوانده می‌تواند جبران خسارت وارده را تقاضا کند اما نه به این صورت که ابطال دادخواست خواهان، موکول به پرداخت خسارت به خوانده‌‌ دعوا باشد بلکه دادگاه مکلف به قبول درخواست خواهان مبنی بر استرداد دادخواست است و در نهایت خوانده دعوا در صورتی که در مقابل اقامه‌ دعوای خواهان وکیل انتخاب کرده و حق‌الوکاله‌ای پرداخته باشد یا برای دفاع متحمل هزینه‌هایی شده باشد، می‌تواند با تقدیم دادخواست به دادگاه، جبران خسارت خود را از دادگاه مطالبه کند.

استرداد در صورت تعدد خواندگان

باید به این نکته توجه کرد که در صورت تعدد خواندگان، استرداد دادخواست مشمول احکام و آثار استرداد دعوا است؛ یعنی در دعاوی  قابل تجزیه، ممکن است دادخواست نسبت به بعضی خواندگان مسترد شود که در این صورت دادخواست نسبت به آنها ابطال می‌شود و نسبت به سایرین مراحل قانونی خود را طی می‌کند. این در حالی است که در دعاوی غیر قابل تجزیه، استرداد دادخواست نسبت به بعضی از خواندگان علی‌القاعده نباید شنیده شود.

موارد استرداد دادخواست

موارد استرداد داخواست از قرار ذیل است:

  1. خواهان می‌تواند تا نخستین جلسه دادرسی، دادخواست خود را مسترد کند. (بند الف ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی) این ماده می‌گوید: «استرداد دعوا و دادخواست به ترتیب زیر صورت می‌گیرد… الف – خواهان می‌تواند تا نخستین جلسه دادرسی، دادخواست خود را مسترد کند. در این صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست صادر می‌کند.»
  2. خوانده می‌تواند تا نخستین جلسه دادرسی، دادخواست دعوای متقابل خود را استرداد کند. دعوای متقابل دعوایی است که خوانده می‌تواند در مقابل ادعای خواهان، اقامه کند که باید با دعوای اصلی ناشی از یک منشا بوده یا با آن ارتباط کامل داشته باشد؛ یعنی اتخاذ تصمیم در یکی مؤثر در دیگری باشد.
  3. هر یک از اصحاب دعوا که دادخواست جلب ثالث را به  دادگاه  تقدیم داشته‌اند، می‌توانند دادخواست را مسترد کنند.
  4. وارد ثالث می‌تواند بعد از ورود به دعوا و ارائه دادخواست آن را مسترد کند.
  5. تجدید نظرخواه می‌تواند دادخواست تجدید نظر خود را مسترد کند. (ماده ۳۶۳ قانون آیین دادرسی مدنی) قابل ذکر است که در این مورد قانون‌‌‌گذار مقطع استرداد دادخواست تجدیدنظر را تعیین نکرده که علت آن محدود بودن مهلت تجدیدنظر است؛ زیرا قرار ابطال دادخواست، زوال دعوای تجدید نظر را در پی داشته و در نتیجه راًی قطعی می‌شود. همچنین آثار و احکام استرداد دادخواست ورود ثالث و جلب ثالث در این مرحله مانند  استرداد دادخواست تجدید نظر است. به عبار ت دیگر قانونگذار در این موارد هم مقطع استرداد دادخواست را تعیین نکرده است.
  6. فرجام‌خواه می‌تواند دادخواست فرجامی خود را مسترد کند. (مستنبط از ماده ۴۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی) قانونگذار استرداد دادخواست فرجامی را پیش بینی نکرده است، اما با توجه به ملاک ماده   ۳۶۳ قانون آیین دادرسی مدنی، احکام و آثار دادخواست تجدید نظر بر آن مترتب است.
  7. واخواه نیز می‌تواند دادخواست واخواهی خود را مسترد کند. در این مورد نیز استرداد دادخواست واخواهی پیش‌بینی نشده اما با توجه به ملاک ماده ۳۶۳ قانون آیین دادرسی مدنی، احکام و آثار دادخواست تجدید نظر بر آن مترتب است.

اثر استرداد بر دعوای طاری

استرداد دادخواست و ابطال دادخواست دعوای اصلی، هیچ اثری بر دعاوی طاری متقابل، جلب ثالث و ورود ثالث ندارد. در این موارد دادگاه باید به این دعاوی همانند دعوای اصلی رسیدگی کند، زیرا رسیدگی نکردن به هر دعوایی که اقامه شده باشد، مستلزم تصریح قانونی است که در این خصوص وجود ندارد.

۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

انواع وقف

با توجه به شخصی که به نفع آن وقف می شود ( موقوف علیهم ) ، اقسام وقف بطور خلاصه به شرح زیر است :

1- وقف خاص : به این معنا که افرادی که از وقف منتفع می شوند محدود باشند . مانند وقف برای اولاد .

2- وقف عام : وقف است که عمومیت داشته باشد . مانند وقف برای فقرا یا وقف برای امور عام المنفعه مانند چاپ آثار فرهنگی از درآمد فروش محصولات باغ .

3- ترکیب وقف خاص و عام : مانند اینکه فرد بگوید این باغ را ابتدا برای اولاد خودم و سپس برای تمامی نوجوانان وقف کردم .

۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

خیار حیوان به چه معناست؟

خیار به معنای اختیار داشتن طرفین برای فسخ است.

در مورد معاملات حیوانات

به این جهت که ممکن است در حیوان ایرادی باشد که در ظاهر معلوم نشود یا نیاز به معاینه متخصص باشد ، به همین دلیل ، قانون سه روز اختیار حق فسخ از تاریخ معامله به مشتری داده است.

۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مباحات طبق قانون مدنی عبارت اند از:

• اراضی مباح
• آبهای مباح
• معادن
• دفینه
• شکار

 

۰۱ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

چه اموالی از بدهکار ، قابل توقیف توسط طلبکار نیست؟

🔹 الف ـ منزل مسکونی که عرفاً در شأن محکومٌ علیه در حالت اعسار او باشد. 
🔹ب ـ اثاثیه مورد نیاز زندگی که برای رفع حوائج ضروری محکومٌ علیه و افراد تحت تکفل وی لازم است. 
🔹ج ـ آذوقه موجود به قدر احتیاج محکوم ٌعلیه و افراد تحت تکفل وی برای مدتی که عرفاً آذوقه ذخیره می شود 
🔹د ـ کتب و ابزار علمی و تحقیقاتی برای اهل علم و تحقیق متناسب با شأن آنها 
🔹 هـ ـ وسایل و ابزار کار کسبه، پیشه وران، کشاورزان و سایر اشخاص که برای امرار معاش ضروری آنها و افراد تحت تکفلشان لازم است. 
🔹 وـ تلفن مورد نیاز مدیون 
🔹 زـ مبلغی که در ضمن عقد اجاره به موجر پرداخت می شود، مشروط بر اینکه پرداخت اجاره  بها بدون آن موجب عسر و حرج گردد و عین مستأجره مورد نیاز مدیون بوده و بالاتر از شأن او نباشد.

۳۰ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

موارد ابطال وقف نامه:


1- در صورتی که مال موضوع وقف خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد می توان مال مورد وقف را فروخت به شرطی که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود. (از بین رفتن مال موضوع وقف برابر است با بطلان وقف)

2- در صورتی که بین موقوف علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که بیم قتل نفس برود یا منجر به خرابی مال موقوفه گردد، می توان مال موقوفه را فروخت. (از بین رفتن مال موضوع وقف برابر است با بطلان وقف)

3-  از آنجا که وقف حبس دائمی است، شرط خیار با مقتضای ذات آن که تسبیل منفعت و فک مالکیت است تعارض داشته و مبطل عقد است.

4- اگر واقف بخشی از منافع موقوفه را صرف خود کند، عقد نسبت به همان بخش باطل است.

5- اگر واقف منافع موقوفه را به پرداخت نفقه افراد واجب النفقه خود اختصاص دهد، وقف باطل است.

6- وقف بر مقاصد غیرمشروع باطل است.

7- وقف بر معدوم باطل است مگر به تبع موجود.

8-  وقف مال از سوی ورشکسته باطل است.

9- وقف مال از سوی سفیه یا صغیر ممیز اصولا باطل است و جز در موارد خاص، قابل تنفیذ از سوی ولی یا قیم او نیست.

10- در صورتی که مال موقوفه از اموال مصرف شدنی باشد، وقف باطل است.

11- مجهول ماندن مصرف در وقف خاص (محصور) از موجبات ابطال وقف است.

 12- وقف از جمله عقود عینی می باشد به این معنی که بعد از به تصرف دادن موقوفه به موقوف علیهم محقق می شود حال در صورتی که موقوفه به تصرف موقوف علیهم داده نشود، می توان تقاضای ابطال وقف را مطرح نمود.

13- به قبض دادن عین موقوفه به موقوف علیهم باید به اذن واقف صورت گیرد و اگر این قبض به اذن واقف صورت نگیرد در واقع عقد وقف تشکیل نشده و می توان تقاضای ابطال آن را نمود.

۱۷ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

عده طلاق زن باردار

طبق ماده 1140 قانون مدنی که بیان می کند: « طلاق زن در زمان قاعدگی و یا در حالت نفاس جایز نیست مگر اینکه زن یا زوجه باردار بوده و یا طلاق قبل از زناشویی واقع گردد و…» و نیز طبق ماده 1153 قانون مدنی: «عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن باردار و حامله تا زمان وضع حمل وی است». در ماده 1154 قانون مدنی نیز بیان شده است که عده وفات چه در عقد دائم و چه در عقد موقت چهار ماه و 10 روز است مگر آنکه زوجه باردار باشد که در این صورت عده وفات تا زمان وضع حمل زوجه است.

🔹در نهایت باید گفت که اگر زن بارداری طلاق داده شود مطابق با قول تمام مراجع عده طلاق وی تا زمان وضع حمل می باشد یعنی اگر طلاق در ماه اول بارداری انجام شود ، عده زن حدود هشت ماه و تا زمان وضع حمل می باشد. یا اینکه اگر طلاق زن باردار در هشت ماهگی از بارداری اجرا شود، عده طلاق حدود یک ماه است. در هر صورت عده طلاق زن باردار تا زایمان است .و بعد از آن فورا می تواند با شخص دیگری ازدواج کند و در این دوران یعنی تا زمان زایمان به زن نفقه تعلق می گیرد.

۰۶ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ضمانت اجرای مدنی فریب در ازدواج

هرگاه نکاح ناشی از تدلیس باشد، فریب خورده می‌تواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از تدلیس‌کننده مطالبه خسارت کند اعم از اینکه تدلیس‌کننده یکی از زوجین یا شخص ثالث باشد و اعم از اینکه همسر فریب خورده از حق فسخ استفاده کند یا نه. هرگاه شوهر در اثر تدلیس با زنی غیرباکره به جای باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد یا نتواند استفاده کند، می‌تواند تفاوت بین مهر با کره و غیرباکره را به عنوان خسارت از تدلیس‌کننده بگیرد و اگر تدلیس‌کننده تفاوت مهر را ندهد و تدلیس‌کننده خود زن باشد می‌تواند مابه‌التفاوت را از مهر کسر کند و بقیه را به زن بپردازد.

۰۲ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حق حبس زوجه در برابر مهریه چگونه است؟


 آنچه در ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی به عنوان حق زوجه در برابر عدم دریافت مهریه مطرح شده، امتناع از «ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد» است، اما در خصوص اینکه این وظایف شامل تمکین عام است یا خاص، بین حقوقدانان نظرات مختلفی وجود دارد.

از مفاد قانون مدنی می‌توان چهار وظیفه مهم برای زوجه برشمرد که شامل حسن معاشرت، تشیید مبانی خانواده، سکونت در منزل شوهر و تمکین خاص از شوهر است.

عمده حقوقدانان بر اساس آنچه که از مبانی فقهی برداشت می‌شود، حق حبس را صرفا در برابر «تمکین خاص» می‌دانند و معتقدند بهترین ابزار زن برای الزام شوهر به پرداخت مهریه، جلوگیری از تمتع جنسی شوهر است، اما برخی دیگر، با عنایت به نص قانون مدنی و عبارت «وظایفی که در مقابل شوهر دارد» آن را اعم از تمکین خاص و شامل سایر وظایف قانونی زن می‌دانند.

رای وحدت‌رویه شماره ۷۱۸ مورخ ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۹۰ هیات عمومی دیوان عالی کشور هم بر این نظر مستقر است که سقوط حق حبس، با تمکین عام محقق می‌شود و حق حبس تنها ناظر به تمکین خاص نیست.

بحث دیگری که در حق حبس مطرح بوده، این است که آیا در صورت اعسار زوج و تقسیط مهریه، بازهم حق حبس برقرار است یا خیر؟

از منظر تحلیل حقوقی، چون حق زن به کل مهریه تعلق می‌گیرد، می‌توان گفت: چنین حقی تا پایان آخرین قسط برقرار است مگر اینکه زن خودش رضایت به تمکین در اثنای پرداخت اقساط بدهد./منبع:میزان

۰۲ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ولایت قانونی چه شرایطی دارد ؟

سمت ولایت تنها در مورد کودکان موضوعیت ندارد و ممکن است افراد دیگری نیز حتی بعد از کودکی مشمول ولایت پدر و جد پدری باشند.

ولی یا همان سرپرست قانونی در واقع پدر و جد پدری هستند. مهمترین وظیفه ولی قهری نمایندگی کسی است که ولایت او را برعهده دارد. به این ولایت از این جهت قهری یا اجباری یا قانونی گفته می‌شود که به حکم قانون آنها مکلف هستند امور کسی که بر او ولایت دارند را اداره کنند و نیازی به حکم دادگاه یا موافقت پدر یا جد پدری نیست. یعنی آنها نمی‌‌توانند از بار این مسئولیت شانه خالی کنند.

از جهت مقدم بودن پدر یا جد پدری بر یکدیگر باید گفت که هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند و هر دو با هم موظف به اداره امور محجور هستند.

محجورین کسانی هستند که به علت کمی سن یا اختلال در وضعیت روانی و عقلی خود نمی‌توانند به راحتی و آزادانه در امور خود تصرف کنند و اعمال حقوقی که شخص با اراده خود انجام می‌دهد و قصد ایجاد تعهد را دارد، انجام بدهند؛ به همین دلیل قانون، حمایت‌های ویژه‌ای از این افراد می‌‌کند.

به طور کلی سه گروه از افراد محجور محسوب می‌شوند:

صغیر: در واقع به کودکانی گفته می‌شود که به بلوغ و رشد نرسیده‌اند و هنوز قوه‌ درک و تشخیص را ندارند و نمی‌توانند خوب را از بد و سود را از زیان تشخیص بدهند، بنابراین حق انجام اعمال حقوقی مانند خرید و فروش و اجاره و… را ندارند.

مجنون: مجنون یا همان دیوانه کسی است که قوای عقلانیش مختل شده است. جنون دارای درجات مختلفی است، اما بین این درجات مختلف تفاوتی نیست و جنون به هر درجه‌ای که باشد، فرد محجور محسوب می‌شود؛ بنابراین مجنون به ولی یا قیم نیاز دارد تا به‌عنوان نماینده‌ قانونی او، اعمال حقوقی لازم را از سوی او انجام بدهد.

در صورتی که فرزند خانواده‌ای از دوران بچگی مجنون بوده و بعد از بلوغ نیز جنون او ادامه داشته باشد، ولایت پدر و جد پدری بر او، همچنان باقی می‌ماند؛ ولی اگر کودکی وقتی به بلوغ رسیده، مجنون نبوده و از تحت ولایت ولی خارج شده باشد، اما بعد از آن، مجنون شده باشد، دیگر پدر و جد پدری بر او ولایت ندارند بلکه در این صورت از طرف دادگاه «قیم» برای او تعیین می‌شود که ممکن است پدر یا پدربزرگ او به عنوان قیم تعیین شوند.

سفیه: منظور از سفیه یا غیررشید شخصی است که علی‌رغم اینکه به بلوغ و رشد جسمانی رسیده است، توانایی اداره‌ اموالش را ندارد و تصرفات او در اموالش عاقلانه نیست. یعنی سفیه اموال خود را در راه‌های غیرعقلانی مصرف می‌کند.

وقتی فردی به سن بلوغ برسد بر طبق قانون در «امور غیرمالی» رشید محسوب می‌شود یعنی در این امور دیگر تحت ولایت کسی نیست و خود به تنهایی می‌‌تواند این امور را اداره کند؛ اما در امور مالی رشد صغیری که بالغ نشده است، باید ثابت شود.

ممکن است این سوال پیش بیاید که چه تفاوتی میان ولی و قیم وجود دارد؟ همانطور ‌که گفته شد، ولی تنها شامل پدر و جد پدری می‌شود که اختیارات آنها در قانون گسترده است و حتی شامل برخی امور غیرمالی می‌شود.

فرضا ازدواج دختر باکره باید با اجازه ولی قهری او صورت بگیرد؛ بنابراین هر یک از پدر و جد پدری می‌تواند به تنهایی قرارداد‌هایی برای محجور منعقد کند؛ مثلاً مال او را بفروشد یا اجاره دهد یا مالی برای او خریداری کند و طرف معامله حق اعتراض و برهم زدن معامله را نخواهد داشت.

قیم نیز مانند پدر و جد پدری مسئول اداره امور محجورین است. با این تفاوت که مسئولیت قیم در جایی است که پدر طفل صغیر یا مجنونی فوت کرده یا صلاحیت ولایت را ندارد و جد پدری هم وجود ندارد و شخصی به عنوان وصی نیز از سوی آن دو برای اداره امور تعیین نشده باشد؛ بنابراین قیم از سوی دادگاه خانواده محل زندگی شخص محجور انتخاب می‌شود.

اختیارات قیم محدودتر از پدر و جد پدری است. از این رو برخی از معاملاتی که قیم انجام می‌‌دهد نیاز به اجازه از دادستان دارد، مانند فروش و رهن اموالی که قابل نقل و انتقال نیستند مانند زمین و ساختمان و…، انجام معامله‌ای که در آن محجور به قیم بدهکار می‌‌شود و گرفتن وام بدون ضرورت و احتیاج.

 موارد سقوط ولایت

درست است که پدر و جد پدری همواره مصلحت کسانی که تحت سرپرستی آنها هستند را رعایت می‌کنند، اما این قاعده همیشه درست نیست و گاهی ولی رفتار‌هایی برخلاف مصلحت محجور از خود نشان می‌دهد.

در این موارد نمی‌توان اختیار اموال و سایر امور کودک را به چنین پدری سپرد بنابراین راهکاری پیش‌بینی شده است که هرگاه، ولی قهری محجور شده یا به علتی ممنوع از تصرف شود، حق ولایت او ساقط شده و پس از رفع حجر یا رفع اشکال و مانع دوباره حق ولایت بازگردانده می‌شود.

در صورتی که ولی قهری به علت خیانت یا نداشتن لیاقت لازم در اداره‌ امور یا در اثر بیماری و ناتوانی یا حیف و میل کردن اموال، نتواند اموال محجور را اداره کرده و برخلاف وظایف خود عمل کند، مستند به ماده ۱۱۸۴ قانون مدنی به وسیله دادگاه عزل و از تصرف در اموال طفل منع می‌شود و برای اداره امور مالی فرد شایسته‌ای به عنوان قیم تعیین می‌شود و اگر ولی قهری به واسطه سن بالا یا بیماری و امثال آن، قادر به اداره امور کسی که بر او ولایت دارد، نباشد و شخصی را برای این امر تعیین نکند، توسط دادگاه خانواده ضم امین می‌شود (ضمیمه کردن امین). یعنی دادگاه یک نفر امین را انتخاب می‌کند تا همراه ولی باشد و به این ترتیب اختیارات و آزادی ولی محدودتر می‌شود.

در این صورت ولی نمی‌تواند به تنهایی و بدون موافقت امین معاملاتی برای محجور انجام دهد بلکه باید مشترکاً با ولی قهری و با موافقت یکدیگر اموال او را اداره کنند.

هرگاه، ولی قهری غایب یا در حبس باشد و به هر علتی نتواند به امور صغیر، مجنون و سفیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین نکرده باشد، دادگاه یک نفر امین را به صورت موقت برای اداره‌ امور در نظر می‌گیرد و اگر ولی، وکیلی از طرف خود تعیین کرده باشد، وکیل کار‌ها و امور صغیر را انجام می‌دهد.

 پایان ولایت ولی

طبق ماده ۱۱۹۳ قانون مدنی همین که طفل (صغیر) کبیر شد و به سن بلوغ رسید و رشید شد، از تحت ولایت خارج می‌شود. اگر بعداً سفیه یا مجنون شود قیمی برای او تعیین می‌شود.

۲۷ دی ۹۸ ، ۱۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا در نکاح موقت زن و مرد میتوانند شرط توارث کنند؟

خیر شرط توارث در نکاح موقت امکان پذیر نخواهد بود.

۲۷ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا در نکاح موقت زن از متوفی ارث خواهد برد؟

خیر در نکاح موقت زن از همسرش که فوت شده است هیچ ارثی نخواهد برد.

۲۷ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

میزان سهم الارث شوهر ویک دختر و دو پسر یک زن متوفی چگونه است؟

شوهر یک چهارم ازارث را می برد و باقی به نسبت دو و یک بین دو پسر و یک دختر تقسیم می شود یعنی ماترک پس از کسر سهم شوهر به پنج سهم تقسیم می شود، چهار سهم به دو برادر و یک سهم به دختر می رسد.

۲۷ دی ۹۸ ، ۱۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

خیار مجلس

مطابق ماد ٣٩٩‏قانون مدنی: «هریک از متبایعین بعد از عقد فی المجلس و مادام که متفرق نشده اند اختیار فسخ معامله را دارند.» این خیار مختص عقد بیع بوده و در سایر عقود راه ندارد. اگر یک نفر ازسوی دوطرف، معامله را منعقد کند خیار مجلس قابل تصور نیست.
 
اداره حقوقی قوه قضاییه طی نظریه 7/23541379/4/6 در خصوص خیار مجلس اعلام داشته است:
معمولا در اسناد رسمی مربوط به معاملات قطعی، اسقاط کافه خیارات قید می شود و طرفین آن را امضا می کنند، اگر سندی دارای چنین عبارتی باشد و طرفین آن را امضا کرده باشند کلیه خیارات من جمله خیار مجلس ساقط خواهد بود. درصورتی که چنین عبارتی قید نشده باشد، چون خیار مجلس تا زمانی است که متعاملین از هم جدا نشده اند با خروج خریدار از دفترخانه و ترک آن محل افتراق حاصل گردیده است خیار مجلس ساقط است.

۱۵ آذر ۹۸ ، ۱۸:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر