⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۱۶۵۹ مطلب با موضوع «دادگاه خانواده» ثبت شده است

طلاق_توافقی

5نکته مهم قبل و بعد از طلاق توافقی
*چنانچه زوجین هر دو در مورد طلاق توافق داشته و در مورد نحوه⁣ جدایی و⁣ پرداخت حقوق زن و فرزندان به تفاهم برسند طلاق توافقی می باشد. این طلاق برای سرعت بخشیدن به کار کسانی است که با توافق مصّر به طلاق هستند.
*در طلاق توافقی زوجین هر دو متقاضی طلاق بوده و در کلیه امور با یکدیگر توافق نموده اند که باید با مراجعه به دادگاه خانواده، اعلام توافق خود در اموری از قبیل ⁣حضانت فرزند⁣ بعد از طلاق ،ملاقات فرزند، نفقه ایام عدّه، شیوه استرداد جهیزیه، وصول مهریه و... را کتباً به عنوان مبنا و مقدمه طلاق «توافق طرفین »نوشته و به دادگاه جهت ضبط در پرونده تقدیم دارند. نکات مهمی در قانون حمایت⁣از خانواده مصوب 1392 بیان شده است که در اینجا به 5 نکته مهم اشاره می کنیم:
1-توافق مقدماتی
2-مشاوره
3-گواهی عدم امکان سازش
⁣4-مدت اعتبار رای

5-اجرای صیغه

۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مهریه جزو طلب‌های مقدم است یعنی چه

مهریه جزو طلب‌های مقدم است؛ به این معنا که اگر مرد به چند نفر بدهی داشته باشد و اموال وی تکاپوی طلب‌ها را ننماید، مهریه همسر او باید ابتدا پرداخت شود.

۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حق سکنی برای زوجه

حق سکنی با شوهر است. تعیین مسکن از آثار ریاست شوهر به شمار می‌رود که بخش نخست ✨ماده 1114 قانون مدنی به این موضوع اختصاص یافته است. در این ماده آمده است «زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکنی کند، مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.»با توجه به این ماده، باید گفت که اختیار تعیین محل سکونت با شوهر است و زوجه موظف به اقامت در منزلی است که شوهر انتخاب می‌کند، اما طرفین می‌توانند ضمن عقد، شرط کنند که اختیار تعیین مسکن با زوجه باشد.

* مطابق ماده 1107 قانون مدنی  «نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه‌های درمانی، بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض»بر اساس این ماده، مسکن از مصادیق نفقه است که در انتخاب آن، زوج باید شأن و مرتبه اجتماعی زن را در نظر بگیرد.اصل حسن معاشرت نیز که در ماده 1103 قانون مدنی متجلی است، حکم می‌کند که باید شوهر مسکن مناسب، در شأن زن و متعارف با محل زندگی او تهیه کند.

* با این تعریف در صورتی که منزل مسکونی موافق شأن زوجه باشد، سکونت در آن بر او لازم است و در غیر این صورت، اگر منزل موافق شان زن نبود، وی می‌تواند تمکین نکند البته زن برای تمکین نکردن در چنین مواردی، ناشزه محسوب نمی‌شود.برابر ماده 1115 قانون مدنی، اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا شرافتی برای زن باشد، او می‌تواند مسکن علی‌حده (جداگانه) اختیار کند و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود. منظور از خوف ضرر این است که زن بیم معقولی از ضرر داشته باشد، ضرری که عادتا نمی‌توان آن را تحمل کرد.

۰۶ مهر ۹۷ ، ۱۷:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اگر در دعاوی خانوادگی نشانی خوانده شناسایی نشد، چه باید کرد؟

 قانون حمایت خانواده بخش دادگاه خانواده در ماده ۸ بیان می‌کند: رسیدگی در دادگاه خانواده با تقدیم دادخواست و بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی انجام می‌شود.

این ماده دارای تبصره ذیل می‌باشد:

* هر گاه خواهان خوانده را مجهول المکان معرفی کند، باید آخرین اقامتگاه او را به دادگاه اعلام کند. دادگاه به طرق مقتضی در این باره تحقیق و تصمیم گیری می‌کند.

* طبق نظریه مشورتی شماره ۷/۹۳/۱۳۷۶ – ۱۳۹۳/۶/۱۲ اداره کل حقوقی قوه قضاییه سوال پیش می‌آید در صورتی که با تحقیقات دادگاه طبق ماده ۸ قانون حمایت خانواده نشانی خوانده شناسایی نشود آیا می‌توان خوانده را از طریق مظبوعات برای دادرسی دعوت کرد؟

= در پاسخ به سوال مطرح شده می‌توان گفت: چنانچه از سوی خواهان، نشانی خوانده اعلام نشود (خوانده مجهول المکان اعلام شود) دادگاه موظف است بدوا دراجرای تبصره ۸ قانون حمایت خانواده سال ۱۳۹۱ به طرق مقتضی، مانند ملاحظه آدرس خوانده به شرح مندرج در سند نکاحیه یا تحقیقات محلی از جمله شهود تعرفه شده توسط وی در زمان عقد به شرح مندرج در سند نکاحیه، اقدام کند.

*در نهایت، چنانچه تحقیقات دادگاه برای به دست آوردن آدرس خوانده بی نتیجه بماند، مستندا به ماده ۹ قانون یاد شده ناظر بر ماده ۷۳ قانون آیین دارسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی از طریق نشر آگهی برای دعوت خوانده اقدام خواهد شد.

۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اگر مردی برای فرار از پرداخت مهریه اموالش را به نام دیگران زد، تکلیف چیست؟

به موجب قانون نحوه اجرای محکومیت‌ های مالی مصوب ١٣٩٤ انتقال مال به دیگری به هر نحو به‌وسیله مدیون با انگیزه فرار از ادای دین به نحوی که باقیمانده اموال برای پرداخت دیون کافی نباشد، موجب حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه شش یا جزای نقدی معادل نصف محکومٌ‌به یا هر دو مجازات می‌شود؛

*و در صورتی که منتقلٌ‌الیه نیز با علم به موضوع اقدام کرده باشد در حکم شریک جرم است.

*در این صورت عین آن مال و در صورت تلف یا انتقال، مثل یا قیمت آن از اموال انتقال‌گیرنده به عنوان جریمه اخذ و محکوم‌ٌبه از محل آن استیفاء خواهد شد.


بار اثبات در دعوی اعسار از پرداخت مهریه؟
*در خصوص دعوی اعسار نسبت به مهریه با توجه به صریح ماده ۷ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی از آنجایی که  مهریه جز دیون ابتدایی بوده و از آنجایی که مدیون در عوض مهریه مالی دریافت نکرده بار اثبات دعوی بر عهده ی خوانده دعوی اعسار می باشد

* و به عبارت دیگر خوانده دعوی اعسار بایستی تمکن خواهان دعوی اعسار از پرداخت مهریه را به اثبات برساند در غیر این صورت دعوی اعسار با سوگند خواهان پذیرفته می شود.

۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بذل مدت نکاح منقطع

طلاق یکی ازموارد انحلال عقد نکاح دائم است ولیکن در نکاح موقت با سپری شدن مدت این رابطه پایان می پذیرد بدون اینکه نیازی به حکم دادگاه یا انجام عمل حقوقی خاص باشد.


حقوق، طلاق

تشخیص انقضای مدت امر دشواری نیست زیرا معین بودن مدت از شرایط اساسی صحت عقد نکاح منقطع است. علاوه بر انقضای مدت با بذل مدت که  وابسطه به اراده شوهر است از موارد انحلال عقد نکاح منقطع (موقت)محسوب میشود بدون اینکه شرایط مقرر در طلاق یاتشریفات خاص نیاز باشد. ولی به هرحال باید اراده شوهر اعلان شود و رجوع از بذل مدت نیز در زمان عده زن امکان ندارد.

در مواردی که ازدواج منقطع برای مدت طولانی منعقد شده و روابط زن و شوهر به منظور تشکیل خانواده باشد،مبحث الزام شوهر به بذل مدت،طرح و اقامه میشود. لذا در مواردی که زن در عسر و حرج قرار گرفته است،همچون نکاح دایم میتواند از محکمه تقاضای الزام شوهر بذل مدت نماید. نظریه مشورتی شماره «4140/7-27/2/62» به این مطلب اشاره دارد.

درصورت اختلاف درتحقق بذل مدت  عقد نکاح منقطع،هریک از زوجین میتواند دعوی اثبات ان را در محکمه طرح و اقامه نماید.

ارکان دعوی:

الف)اثبات عقد نکاح منقطع که معمولا با سند ازدواج عادی یا رسمی است.

ب) اثبات یکی از موجبات عسرو حرج: محکمه هرگونه تحقیق یا اقدامی را که برای روشن شدن موضوع دعوی و احقاق حق لازم بداند به هر طریقی که مقتضی باشد،انجام خواهد داد .

در مواردی که ازدواج منقطع برای مدت طولانی منعقد شده و روابط زن و شوهر به منظور تشکیل خانواده باشد،مبحث الزام شوهر به بذل مدت،طرح و اقامه میشود. لذا در مواردی که زن در عسر و حرج قرار گرفته است،همچون نکاح دایم میتواند از محکمه تقاضای الزام شوهر بذل مدت نماید. نظریه مشورتی شماره «4140/7-27/2/62» به این مطلب اشاره دارد

مراحل دادرسی:

1)  در صورت اختلاف در تحقق بذل مدت از طرف زوج،مدعی باید ان را ازطریق یکی از ادله اثبات دعوی یا امارات و قرائن قطعی ثابت نماید. دادگاه دراین صورت یکی از قرارهای تحقیق محلی یا شهادت شهود یا هرگونه استعلام از مراجع ذیربط را صادر خواهد کردو با تعیین وقت دیگر،طرفین یا شهود جهت اجرای دستور صادره حسب مورد دعوت میشوند.

2)  درجلسه بعدی با اجرای قرار تحقیق محلی یا استماع شهادت شهود یا هرگونه اقدام دیگری که دادگاه مقتضی دانسته است،در صورت احراز وجود عسر و حرج زوجه در ادامه رابطه زوجیت ،حکم مقتضی صادر خواهد شد.

«بنا به مراتب فوق رسیدگی به این دعوی نیازمند دو یا سه جلسه رسیدگی است»

بخش حقوق تبیان


منابع: سایت تخصصی حقوق، دادخواهی

۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

در طلاق توافقی به چه چیزی بذل مهریه استحقاقی می گویند؟

طبق ماده 1082 قانون مدنی به محض وقوع عقد نکاح زن مالک تمام مهر خود می شود و حتی اگر بین زوجین نزدیکی واقع نشده باشد زن می تواند تمام مهریه را مطالبه کند. اما بر طبق ماده 1092 قانون مدنی در هنگام طلاق اگر نزدیکی انجام نشده باشد زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا به او داده باشد می تواند آن را پس بگیرد.

/نکته اینجاست که اگر بین زن و شوهر زناشویی و نزدیکی انجام نشده باشد و کار به طلاق برسد مثلا طلاق توافقی و زوجه در فرض بخواهد مهریه را در قبال طلاق بذل نماید چون فقط نصف مهریه به او تعلق می گیرد، باید نوشته شود که زوجه مهریه استحقاقی را در قبال طلاق خلع بذل نمود.

 

*در غیر این صورت اگر نوشته شود که زوجه تمام مهریه مندرج در عقدنامه را بذل می کند در حالی که دوشیزه باشد، بعد از وقوع طلاق، مرد می تواند دادخواست مطالبه ما بذل طلاق (نصف مهریه) را کند. البته این بدین منزله نیست که این نوع دادخواست ها حتما به نتیجه می رسد ولی با توجه به مواردی که دیده ایم شرط احتیاط و عقل است که در موارد مذکور این گونه نوشته شود که زوجه مهریه استحقاقی را در قبال طلاق خلع بذل می نماید.

۰۵ مهر ۹۷ ، ۱۸:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بخشیدن مهریه و رجوع به مابذل

بطور کلی بخشیدن (بذل) مهریه به سه صورت انجام میشود:
۱ – هبه ی غیرمعوض

۲ – هبه معوض

۳ – ابراء .
هبه غیرمعوض بدین معناست که زن بدون هیچ چشمداشت و عوضی مهریه اش را بذل می کند.

هبه ی معوض یعنی بخشیدن مهریه در مقابل چیزی ( انجام یا عدم انجام کاری ) باشد. مثلا زوجه در عوض موافقت زوج با طلاق ، تمام یا قسمتی از مهریه خود را می بخشد. اما ابراء آنست که زن ذمه شوهر را نسبت به مهریه ساقط کند. یعنی بگوید چیزی از حق من بعنوان مهریه به گردن تو نیست و بریء الذمه هستی (اسقاط دین) .

در مورد هبه ی غیر معوض، زن همیشه می تواند به مابَذَل ( آنچه بخشیده ) رجوع کند. ولی در صورتی که هبه معوض باشد و عوض هم داده شده باشد طبق ماده ۸۰۳ قانون مدنی هبه، قابل رجوع نیست.
اما هرگاه هبه، معوض و در قبال طلاق باشد،در صورتی که زوجه در دوران عده به مهریه رجوع کند، زوج هم می تواند رجوع به زوجیت کند. یعنی طلاق بائن تبدیل به رجعی میشود.
از طرف دیگر اگر بخشیدن مهریه در مقابل طلاق باشد و طلاق داده نشود، این امر ابراء محسوب نشده و یک هبه ی قابل رجوع است. حالت آخر ( ابراء) نیز بدلیل آنکه اسقاط دین است،اساساً قابل رجوع نیست. چرا که ابراء یکی از اسباب سقوط تعهد است.

۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

روابط مالی زن و شوهر

زن می تواند مستقلا در دارایی خود هر تصرفی را که می خواهد بکند واز شوهر برای کارهایی که در منزلش انجام می دهد حق الزحمه مطالبه کند.

نفقه زن
زن درصورتی استحقاق نفقه خواهدداشت که ازمردتمکین کندوبه تعبیردیگر وظایف زناشویی را انجام دهد.

نشوززن مانع استحقاق نفقه است.

نفقه زن عبارت است از:مسکن،البسه وغذاو اثاث البیت که به طورمتعارف باوضعیت زن متناسب باشد وخادم درصورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج اوبه واسطه مرض یانقصان اعضاء (ماده1107،ق مدنی)

نفقه زن مقدم برنفقه اقارب است، درصورتی که مردتوانایی مالی نداشته باشد.(ماده1203،ق مدنی)

زن می تواندنفقه زمان گذشته رامطالبه کند درحالی که اقارب فقط نسبت به آتیه می توانند مطالبه نفقه نمایند.(ماده1206،ق مدنی)

نفقه زن مشروط به فقرا و یا تمکین مردنیست، زن می تواندازشوهرنفقه بخواهد.

نفقه مطلقه رجعیه درزمان عده برعهده شوهر است مگراینکه طلاق درحال نشوزواقع شده باشد.

اگرعده ازجهت فسخ نکاح باطلاق بائن باشد زن حق نفقه نداردمگردرصورت حمل ازشوهرخودکه دراین صورت تازمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت.

درعده وفات زن حق نفقه ندارو. (ماده1110، ق مدنی)

درایام عده وفات مخارج زندگی زوجه عندالمطالبه ازاموال اقاربی که پرداخت نفقه برعهده آنان است تامین می گردد.
مهریه
مهریاصداق مالی است که زن براثرازدواج مالک آن می گردد ومردملزم به دادن آن به زن می شود.

دادن مهربه زن می تواندکمبودسهم الارث زن را تاحدی جبران کند بعلاوه مهردرعرف نشانه اوج واحترامی است که مردبرای زن قائل است.

مهربه سه گونه است: مهرالمسمی،مهرالمثل، مهرالمتعه که هریک دارای احکام وشرایطی است.

۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا مے‌دانید در چه صورتی یڪ زن سه طلاقہ محسوب مے شود؟

شرایط مترتب بر سہ طلاقہ بودن زن چیست و درصورت تمایل شوهر، چگونہ امڪان ازدواج مجدد با زن سه طلاقہ فراهم مے ‌شود؟
شرع و قانون درباره‌ سہ طلاقہ شدن زن نص صریحے دارند. آنچہ در ذیل مے‌آید برگرفتہ از متن قوانین موضوعہ ایران است ڪه مطلقہ بودن به سہ طلاق و 9 طلاق را تبین ڪرده است:

طبق ماده 1057 قانون مدنے، «زنے ڪه سہ مرتبہ متوالے زوجہ یڪ نفر بوده و مطلقہ شده، بر آن مرد حرام مے شود مگر اینڪه به عقد دایم به زوجیت مرد دیگرے درآمده و پس از وقوع نزدیڪی با او به واسطہ طلاق یا فسخ یا فوت، فراق حاصل شده باشد.»

بنابراین، مردے ڪه سہ مرتبہ متوالے زنے را طلاق داده، اعم از اینڪه طلاق بعد از رجوع در ایام عده یا پس از نڪاح جدید واقع شده باشد، نمے ‌تواند از نو با آن زن ازدواج ڪند، زیرا ازدواجے ڪه این قدر متزلزل و ناپدار باشد، نمے ‌تواند ڪانون خانوادگے خوشبختے به وجود آورد و بجاست ڪه از تجدید آن پس از سہ بار طلاق متوالے جلوگیرے شود به علاوه قانونگذار خواستہ است بدین وسیلہ از تڪرار طلاق جلوگیرے ڪند.

فرض ڪنیم بعد از سه طلاق متوالے و دخالت محلل (فردے ڪه با زن سه طلاقہ ازدواج می‌ڪند تا زن بر شوهر اولے حلال شود) و انحلال نڪاح و ازدواج مجدد زن و شوهر سابقش، باز زوجین با هم ناسازگارے آغاز ڪنند و طلاق تڪرار شود. این نمایشنامہ نمے‌تواند برای همیشہ ادامہ داشتہ باشد.زیرا قانونگذار به پیروے از فقہ اسلامے مقرر داشتہ است:
«زن هر شخصے ڪه به 9 طلاق ڪه 6 تاے آن عدے است مطلقہ شده باشد، بر آن شخص حرام مؤبد مے شود».

۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۸:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط اعسار از پرداخت مهریه چیست؟

بر طبق ماده 6 قانون مذکور معسر کسی است که به دلیل نداشتن مالی به جز مستثنیات دین قادر به تادیه دیون خود نباشد.

-تبصره – عدم قابلیت دسترس به مال در حکم نداشتن مال است…

*مدعی اعسار (زوج) می بایستی پس از صدور حکم به یکی از دفاتر خدمات قضایی به جهت دادن دادخواست اعسار مراجعه کند. مدارک لازم برای دادخواست اعسار از مهریه عبارت است از دادنامه محکومیت مهریه، استشهادیه (شهادت کتبی دو نفر)، صورت کلیه اموال منقول و غیر منقول، میزان وجوه نقد در کلیه حساب های بانکی و فهرست کلیه نقل و انتقالات اموال در یک سال گذشته.


*ماده 9 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی: «شاهد باید علاوه بر هویت، شغل، میزان درآمد و نحوه قانونی امرار معاش مدعی اعسار، به این امر تصریح کند که با مدیون به مدتی که بتواند نسبت به وضعیت معیشت وی اطلاع کافی داشته باشد، معاشرت داشته و او افزون بر مستثنیات دین هیچ مال قابل دسترسی ندارد که بتواند به وسیله آن دین خود را بپردازد.»

*نکته: اگر کسی بر طبق قانون تجارت تاجر باشد، آگاه باشید که اعسار از پرداخت مهریه یا هر حکم (محکوم به) دیگری از او پذیرفته نمی شود. تاجر در صورت عدم توانایی برای پرداخت مهریه می بایستی به جای دادخواست اعسار از مهریه به دادگاه خانواده، دادخواست اعلام ورشکستگی به دادگاه عمومی تقدیم کند. (ماده 15 قانون نحوه محکومیت های مالی)

۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۶:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مهریہ را هم مے دهند، هم مے گیرند!!!!

چه بسا شوهر مهریہ را بہ خانواده همسر متوفاے خویش، پرداختہ و همچنین مواردے ڪه عروس، مهریہ را از خانواده همسر متوفے خود گرفتہ است.چرا ڪه با فوت، تمام دارائے متوفے (اعم از اموال و حقوق، بدهے و سایر دیون) به وراث وے منتقل مے گردد. به علاوه اینڪه نخست مهریہ همسر را از اموال متوفے مے دهند، سپس اگر مالے مانده باشد، میان وراث تقسیم مے ڪنند.

با تصویب قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱، این تصور میان مردم رایج گشت ڪه قانون تنها ۱۱۰ سڪه طلا را تائید می ڪند و بیشتر از آن، مورد پذیرش دادگاه ها نیست.

این تصور، ڪاملا اشتباه است و مهریہ به هر میزانے ڪه توافق شده باشد، قطعے و لازم الاجراست. تنها تفاوتے ڪه ایجاد شده، در قانون جدید، بار اثبات دعواے اعسار از پرداخت یڪجاے مهریہ به میزان بیش از ۱۱۰ سڪه طلا، تغییر داده شده است.

به عبارت ساده قانون فرض را بر این مے گذارد ڪه مردانے ڪه طبق قانون ایران، ازدواج ڪرده اند، مهریہ بیش از ۱۱۰ سڪه طلا را نمے توانند یڪجا پرداخت ڪنند مگر همسرانشان با معرفے اموال، بتوانند خلاف این موضوع را ثابت ڪنند.

نتیجہ مرد باید مهریہ بیش از ۱۱۰ سڪه طلا را به صورت قسطے طبق نظر دادگاه، پرداخت نماید البتہ مشروط بر آنڪه دعواے اعسار را مطرح ڪرده باشد و ممڪن است ڪل مهریہ، قسطے شود.

۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مجازات ثبت نکردن ازدواج چیست؟

فقط خانه و ماشین و ملک و املاک نیست که باید ثبت شوند. بعضی اتفاق‌های مهم زندگی هم نیاز به این دارند که شش دانگ به نام ما بخورند. دیده اید آدم تا اموالش شش دانگ به نامش نخورد خیالش راحت نمی‌شود! ازدواج هم همین طور است و تا ثبت نشود رسمیت ندارد.

حتما می‌پرسید اگر رسمی نباشد چه اتفاقی می‌افتد؟

اگر ازدواجتان رسمی نباشد مورد حمایت قانون نیست؛ یعنی اگر بخواهید به موجب این ازدواج دعوایی در دادگاه مطرح کنید، چون ازدواج‌ جایی ثبت نشده است اصلا به این موضوع رسیدگی نمی‌شود؛ مهمتر این که ثبت نکردن ازدواج مجازات هم دارد.

همه چیز حساب و کتاب دارد، دیگر چه برسد به ازدواج و طلاق و اینجور حرفها البته قبل از ورود به بحث باید این نکته را هم گوشزد کنیم که اجباری بودن ثبت فقط برای آنهایی است که ازدواج دائم می‌کنند. ثبت ازدواج موقت یا همان صیغه همچنان اختیاری است و به ثبت دردفاتر رسمی ازدواج و طلاق نیاز ندارد مگر اینکه ارتباط زن و مرد منجر به بارداری شده باشد یا در ازدواج موقت عروس خانم شرط کرده باشد که ازدواج ثبت شود

حالا اگر مردی به سرش بزند و این کار را انجام ندهد، یعنی بدون ثبت دردفاتر رسمی ازدواج دائم کند ضمن الزام به ثبت واقعه به جزای نقدی درجه 5 (بیش از80 میلیون ریال) یا حبس تعزیری درجه 7 (از 91 روز تا 6 ماه) محکوم می‌شود.

۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط پرداخت اجرت المثل

1  طلاق به درخواست زوجه نباشد

2  طلاق به خاطر تخلف زن از وظایف زناشویی و سوء اخلاق او نباشد

3  انجام کارهای منزل شرعا به عهده زوجه نبوده باشد مثل شستن ظروف و لباس ها و پخت و پز

4  انجام کارها به دستور زوج و با درخواست او باشد

5  زن براى انجام کارها قصد تبرع نداشته باشد؛ یعنى به خاطر رضای خدا کار انجام نداده باشد. اگرچه واقعیت این است که زنان غالبا امور خانه را به قصد تبرع انجام می دهند و اگر این امر بر دادگاه ثابت شود، زن مستحق اجرت المثل نخواهد بود.

۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۴:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حقوق خانواده

مهریه

مهریه به آن مالی گویند که مرد هنگام ازدواج متعهد می شود آن را به زن بپردازد.
باید توجه کنیم که هر چیزی امکان اینکه به عنوان مهریه پذیرفته شود را ندارد مثلا جدیدا مشاهده می شود که طرفین قصد دارند عشق ورزیدن، دروغ نگفتن و... را در سند ازدواج به عنوان بخشی از مهریه بیاورند، اما به دلیل این که این موارد قابل تبدیل به پول نیستند، این امکان وجود ندارد که آنها را به عنوان مهریه ذکر کنیم.
ماده 1078 قانون مدنی در این خصوص بیان می کند: هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد می توان مهر قرار داد.
 

اقسام مهریه

1- مهر المسمی: مهریه ای است که در زمان عقد با توافق طرفین انجام می شود.
2- مهر المثل: هرگاه در زمان عقد مهر المسمی تعیین نشده باشد، و بعدها با توافق همدیگر یا با توافق دادگاه مهر المسمى تعیین شود به آن مهر المثل می گویند.
ملاک و معیار در مهر المثل صفات و خصوصیات زن (از قبیل شرافت و جمال و بکارت) و عادت زنان نزدیک وی (مانند مادر و خواهر و عمه و خاله) می باشد.
3- مهر المتعه: مهری که مرد به زن بر اساس وضعیت فقر و غنای خود می دهد.
4- مهر السنة: مهریه ای که بر اساس سنت پیامبر اسلام باشد.
 

شرایط مهریه

1- مالیت داشتن: مرد نمی تواند بگوید تمام هوای تهران را مهریه قرار می دهم.
2- قابل تملک باشد: مرد نمی تواند میدان آزادی را مهریه همسرش قرار بدهد، زیرا جزو اماکن عمومی است.
3- معین باشد: یعنی مجهول نباشد؛ یعنی نمی تواند فلان جواهری را که در ته اقیانوس آرام است، مهریه قرار دهد.
 
چیزهایی که می توانند به عنوان مهر قرار بگیرند عبارتند از:
1) عین باشد مثل باغ
2) دین باشد مثل چک، سفته، برات
3)منفعت باشد مانند منفعت باغ
4) انجام کار مثل ساختمان خانه
5) آموزش باشد مثل آموزش قرآن و نقاشی
6) حقوق مالی باشد مثل سر قفلی یا حق تألیف ترجمه ها
باید توجه نمود که فوت زوج در مهریه تأثیر گذار نیست و مهریه از ماترک شوهر (آنچه به جا گذاشته) برداشته می شود.
چنانچه زن هم بمیرد، مهریه ساقط نمی شود.
مهریه ارث است و به وراث وی خواهد رسید.
هنگام فسخ نکاح، در صورتی که دختر وظایف زناشویی را انجام داده باشد، مهریه به او تعلق می گیرد، اما زمانی که فقط عقد شده و هنوز عروسی نکرده باشد، نصف مهریه به او تعلق می گیرد.
 

نحوه وصول مهریه

1- ارسال اظهار نامه از سوی زن به شوهر.
2- از طریق اجرای ثبت.
3- از طریق دادگاه ها.
اظهارنامه نوعی اوراق چاپی موجود در دادگستری است که دارای دو ستون خواهان و خوانده می باشد.
خواهان (زوجه) اظهارات خود را در مورد درخواست مهریه، در ردیف خواهان می نویسد و آن را از طریق دادگاه برای خوانده (زوج) می فرستد.
در ردیف خوانده، اظهارات زوج نیز ثبت می شود.
در این هنگام زوجه همچنان باید تمکین کند، چرا که در غیر این صورت ناشزه محسوب می شود و نفقه به او تعلق نمی گیرد.
اگر مرد توانایی پرداخت مهریه را داشت اما از پرداخت آن خودداری کرد، زوجه مهریه خود را به اجرا می گذارد.
چنانچه ظرف مدت ده روز مالی، زن دارایی شوهر را معرفی کند، فوراً نسبت به توقیف آنها اقدام می شود.
اگر دارایی زوج فقط حقوق او باشد (اگر مرد همسر دیگری نداشته باشد) تا یک چهارم آن ماهانه به زوجه تعلق می گیرد، تا زمانی که مهریه کاملاً پرداخت شود و مرد تا پرداخت کامل مهریه زن نمی تواند از کشور خارج شود اما در صورتی که مرد اموال دیگری غیر از حقوق داشته باشد دادگاه اموال او را می فروشد و مهریه از این طریق پرداخت می شود.
اما اگر مرد توانایی مالی نداشت، زن می تواند به دادگاه خانواده مراجعه کند و دادخواستی مبنی بر استرداد مهریه به دادگاه بدهد.
دادگاه به دادخواست او رسیدگی می کند در صورتی که زوجه مستحق دریافت مهریه باشد، دادگاه حکم به پرداخت مهریه می دهد.
در این صورت مرد موظف می شود از زمان تعیین شده توسط دادگاه، مهریه همسرش را بپردازد.
اگر مرد مالی داشته باشد و زن فکر کند که در طول مدتی که دادگاه تشکیل می شود، مرد آن مال را می فروشد یا جابه جا می کند، از دادگاه می خواهد قرار تأمین خواسته صادر کند، با این درخواست قرار تأمین صادر می شود و مال تا صدور حکم دادگاه، توقیف می شود.
 

طلاق

طلاق تنها حلال شرعی است که خود خداوند هم چندان آن را دوست نمیدارد و یکی از حقوق شرعی و حلال زوجین محسوب میشود.
این حق موضوعی مهم است که با جاری ساختن آن (طبق روایات و احادیث) عرش الهی به لرزه می افتد.
 

انواع طلاق

طلاق دائم به دو دسته تقسیم می شود که هر کدام با توجه به شرع و قانون شرایط خاص خود را دارند:
1- نوع اول طلاق را طلاق رجعی می نامند به این معنا که پس از اینکه طلاق بین زن و مرد صورت گرفت مرد میتواند بدون اینکه دوباره برای ثبت و خواندن صیغه ازدواج اقدامی کند برای شروع دوباره زندگی مشترک زن را به زندگی برگرداند.
این رجوع به معنای همان بازگشت دوباره است اما این بازگشت دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد می تواند زن را به زندگی برگرداند.
اقدام به بازگشت زن باید حتماً در دوران عده زن باشد.
اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت.
اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کرده ام و یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبت آمیز مرد به زنش.
در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده به سر می برد به نوعی هنوز به عنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد.
در طلاق رجعی زن و شوهر از هم ارث میبرند مرد حق ندارد تا زمانیکه مدت عده به پایان نرسیده است مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
 
2- نوع دوم طلاق را طلاق بائن می نامند به این معنا که مرد نمی تواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتماً او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود در آورد.
یکی از آثار مهم طلاق بائن جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و در اثر این طلاق زن و شوهر به کلی از هم جدا شده و مرد میتواند بی اجازه دادگاه ازدواج کند.
و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد.
در این نوع طلاق زن ومرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نام خانوادگی واقعی خود را استفاده کند.
اگر شوهر در حال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر ان بیماری بمیرد زن از او ارث میبرد اگر چه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
 

اقسام طلاق بائن

۱- طلاقی که قبل از «نزدیکی» واقع شود.
در چنین وضعیتی ممکن است:
الف) این زن، بِکر (دوشیزه) باشد.
ب) یا زنی است که قبلا ازدواج کرده و حالا به سبب طلاق یا فوت شوهر، از قید زوجیت آزاد شده و این آقا نیز شوهر دوم او است.
در دو صورت بالا، پس از طلاق، نیازی به نگهداشتن «عِده» نیست و زوجه می تواند بلافاصله با مرد دیگری، ازدواج نماید.
۲- طلاق زن یائسه.
یائسه به خانمی گفته می شود که ـ بر اثر تمام شدن پنجاه یا شصت سالگی ـ دیگر خون عادت ماهیانه (حیض) نمی بیند.
در این صورت هم نیازی به «عِـدّه» نیست.
۳- طلاق زوجه صغیره. (کمتر از ۹ سال)
در این صورت هم نیازی به «عِده» نیست.
۴- طلاق خُـلع
تا زمانی که زوجه، رجوع به عوض نکرده باشد.
در طلاق خلع عوض ممکن است کمتر یا بیشتر یا عین مهر باشد.
۵- طلاق مبارات
تا زمانی که زوجه، رجوع به عوض نکرده باشد.
در طلاق مبارات عوض نباید زائد بر مهر باشد.
معنای رجوع به عوض: در دو طلاق خلع و مبارات، زوجه چیزی مانند: پول، مِلک و... به شوهر خود می دهد تا در عوض آن، وی را از قید ازدواج آزاد سازد.
حال اگر پس از مدتی، این زن نزد شوهر ـ که از او طلاق گرفته بود ـ رفته و از او بخواهد که آن پول یا ملک یا... را به وی بازپس دهد، طلاق، «رجعی» خواهد شد و شوهر نیز می تواند از وی بخواهد که به ازدواجش برگردد.
۶- سه طلاقه ای که دو رجوع در میان آن ها فاصله شده است.
در این مورد، پس از اجرای طلاق سوم، زن بر شوهرش حرام می شود و حلال شدن او مشروط به آن است که این زن بعد از پایان عده، با مرد دیگری ـ به نام «مُحلِّل» ـ ازدواج نماید.
ازدواج با محلل، باید با نزدیکی و زناشویی همراه باشد و پس از نزدیکی، چانچه آن دو، با طلاق یا مرگ زوج از یکدیگر جدا شوند، زن می تواند مجددا با شوهر سابق خویش ازدواج نماید.
 

عده

 
عده مدت زمانی است که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند.
این مدت با توجه به نوع پایان ازدواج (مرگ همسر یا طلاق یا فسخ نکاح) نوع ازدواج (دائم یا موقت) و شرایط باروری زن یا بارداری او متغیر است.
فلسفه وضع عده جلوگیری از اختلاط نسل و احترام به رابطه زناشویی سابق و تعبد است.
در صورتی که زن در هنگام عده با مردی ازدواج کند ازدواج آنان باطل است و در صورت آگاهی از حکم عده ازدواج آن مرد و زن با یکدیگر برای همیشه حرام است.
همچنین شوهر در هنگام عده طلاق رجعی حق دارد از طلاق رجوع کند.
بطور کلی در عدهِ طلاق رجعی حقوق و تکالیف زن و شوهر نسبت به یکدیگر همچنان برقرار است؛ مثلاً شوهر باید به زن نفقه بدهد، در صورت مرگ یکی دیگری از او ارث می برد و اگر در زمان عده طلاق رجعی رابطه جنسی خارج از چارچوب ازدواج با شخصی از جنس مخالف برقرار کنند به حد زنای محصنه یعنی سنگسار محکوم خواهند شد.
عده یا عدت در لغت به معنی شمار و جماعت و گروه است و از العدة عربی گرفته شده که از رِیشه عَدَّ به معنی شمردن می آید.
در اصطلاح فقه به مدتی گفته می شود که زن باید برای ازدواج مجدد صبر کند.
 

عده وفات

عده مرگ شوهر بنا بر مشهور چهار ماه و ۱۰ روز است.
نظر خلاف مشهور و نادر نصف این مدت یعنی دو ماه و ۵ روز است.
اگر زن حامل (آبستن) باشد عده او طولانی ترین زمان بین مدت عده یا وضع حمل اوست.
(یعنی حداقل رعایت مدت چهار ماه و ده روز و گاهی بیش تر)
عده وفات عام است چه برای ازدواج دائم یا موقت، حتی زن یائسه یا زنی که بین او و شوهر نزدیکی واقع نشده، عده وفات دارند.
در طول این مدت زینت برای زن ممنوع است.
 

عده طلاق

عده طلاق در ازدواج دائم سه طهر (پاک شدن از حیض) است.
در مورد زنی که قاعده نمی شود ولی به سن یائسگی نرسیده ۳ ماه است.
عده طلاق در عقد موقت در صورت حیض نشدن در سن حیض یک ماه و نیم(۴۵ روز) است
در صورت حیض شدن عده بنا بر مشهور دو حیض است.
سه قول نادر نیز در این زمینه وجود دارد:
یک حیض- یک حیض و نیم- دو طهر (پاکی از حیض)
در قوانین ایران بر خلاف نظر مشهور، نظر دو طهر به عنوان قانون تعیین شده است.
عده طلاق کنیز از شوهر آزاد دو طهر است.
اما اگر در طلاق زن باردار باشد عده او بر خلاف موارد بالا وضع حمل است هرچند لحظاتی بعد از طلاق وضع حمل کند عده او پایان می یابد.
زن یائسه، پا به سن گذاشته و عادات ماهیانه ندارد و زن نابالغ، حتی اگر با شوهرش آمیزش جنسی داشته، پس از طلاق عده ندارند.
 

عده زن باردار

عده زن حامله چه در ازدواج دائم و چه در موقت و چه در طلاق یا فسخ یا مرگ همسر تا زمان زایمان است.
تنها در مورد مرگ همسر اگر مدت زمان باقیمانده تا زایمان کمتر از ۴ ماه و ۱۰ روز باشد زن باید تا پایان ۴ ماه و ۱۰ روز عده را نگهدارد.
در صورت سقط شدن بچه قبل از زایمان هم عده در هنگام مرگ فرزند به پایان می رسد.
 

عده نکاح منقطع

در ازدواج موقت عده زن باردار مثل نکاح دائم تا زایمان
و عدهٔ مرگ همسر ۴ ماه و ۱۰ روز است.
اما عده پایان فسخ یا بذل مدت کمتر از نکاح دائم یعنی دو بار قاعدگی و پاک شدن است.
در زنانی که با وجود عدم یائسگی عادت نمی بینند هم این مدت ۴۵ روز است.
 

عده زن یائسه

زن یائسه یعنی زنی که عادت ماهیانه نمی شود و باروری خود را از دست داده، نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نکاح.
ولی عده مرگ همسر دارد که به اندازه عده زنان معمولی است.
فقهای متأخر شیعه غالباً سن یائسگی را برای زنان معمولی پنجاه سال و برای زنان قریشی شصت سال اعلام کرده اند.
 
 

ارث

 
ارث در لغت به معنای مالی است که از متوفی باقی مانده و در اصطلاح انتقال دارایی شخص متوفی به بازماندگان می باشد که این امر بدون اراده متوفی و بازماندگان او صورت می گیرد.
معنای دیگر آن انتقال غیر قراردادی چیزی از شخص به شخص دیگر است.
فقیهان به پیروی از قرآن کریم از ارث به فریضه و فرض نیز تعبیر کرده اند.
 
برخی اصطلاحات حقوقی در خصوص ارث
متوفی: کسی که فوت کرده است.
ترکه: مالی است که از متوفی باقی مانده است.
وارث: شخصی است که از متوفی ارث می برد.
نسب: عبارت از ارتباط و اتصال فردی به دیگری به ولادت شرعی.
خویشان نسبی: عبارت است از وابستگی شخصی به شخص دیگر از طریق ولادت چه مستقیم باشد مانند رابطه پسر و مادر چه با واسطه باشد مانند رابطه برادر که به واسطه پدر با یکدیگر خویشاوند هستند.
خویشان سببی: خویشاوندی بین دو نفر که در اثر ازدواج به وجود می آید. مثل رابطه داماد با مادر همسر یا خواهر زن.
عرصه و اعیان: منظور از عرصه زمین است و منظور از اعیان ساختمان می باشد.
توارث بین دو نفر: یعنی فوت هر یک، باعث ارث بری دیگری میشود.
مثل زن و شوهر که از یکدیگر ارث می برند.
 

اشخاصی که به موجب نسب ارث می برند سه طبقه اند:

1- طبقه اول: پدر ، مادر ، اولاد و اولادِ اولاد.
2- طبقه دوم: اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنان.
3- طبقه سوم: عمه ها و عموها و خاله ها و دایی ها و فرزندان آنان.
اگر طبقه اول زنده باشد طبقه دوم ارث نمی برند و همچنین اگر طبقه دوم فقط زنده باشد طبقه سوم ارث نمی برند.
به عنوان مثال شخصی می میرد و دو سال پس از او پدرش می میرد بنابراین فرزند وی دیگر ارث از پدربزرگ نمی برد.
 
نمی توان اموال شخصی را که گمشده و اثری از وی نیست (مفقود الاثر است) را تقسیم کرد مگر اینکه مرگ او محرز و ثبت گردد یا اینکه تشخیص داده شود تا این مدت، دیگر نمی توانسته زنده بماند.
 

ارث بری زن از مرد

زن از شوهر در صورت داشتن فرزند یک هشتم ارث می برد و اگر زن از شوهرش فرزند نداشته باشد یک چهارم ارث می برد.
 

ارث بری مرد از زن

مرد از زن در صورتی که زن فرزند نداشته باشد یک دوم ارث می برد و در صورتی که زن فرزند داشته باشد یک چهارم ارث می برد و اگر زن بمیرد و وراثی نداشته باشد شوهر تمام ترکه زن را به ارث می برد.
ولی اگر شوهر بمیرد و وراث نداشته باشد زن همان نصیب خود را می برد و بقیه دارایی شوهر او همانند ترکه بی وراث، به دولت داده می شود.
 

ارث بری فرزندان

به طور کلی براساس قانون باید رابطه ورثه با متوفی که در این مورد فرزندان هستند به صورت پدری یا مادری یا پدر و مادری باشد.
هر فرزندی که رابطه نسبی با میت داشته باشد از او ارث می برد.
مثلا اگر شوهر فوت کند عملا چیزی به فرزند زن که از مرد دیگر می باشد نمی رسد یا بالعکس.
اگر مرد همسر دومی اختیار کند، همسر دوم برای فرزندان فقط زن پدر آنها بوده و در صورت فوتش فقط فرزندان خود او و شوهرش به واسطه سببیتی که دارد، به مقدار یک چهارم ارث می برد.
 

ارث مرد چند زنه

همان طور که می دانیم قانون به مرد این اجازه را داده است که تا 4 زن را به عقد دائم خود درآورد؛ پس هر یک از این 4 زن در صورت وجود، از اموال شوهر ارث می برند زیرا که عقد آنان دائمی و قانونی بوده است.
ماده 942 قانون مدنی در این مورد می گوید:
در صورت تعدد زوجات یک چهارم یا یک هشتم ترکه که تعلق به زوجه دارد بین آنان بالسویه تقسیم می شود.
پس اگر مردی دارای 2 زن دائمی باشد، پس از فوت در صورت داشتن فرزند یک هشتم اموالش بین زنان وی به صورت مساوی تقسیم می شود.
در اینجا نکته ای حائز اهمیت است که وجود زن دوم با فرزند عملا از سهم زن اولی که فرزندی ندارد از 2 جهت باعث کاهش آن می شود؛
یکی آن که فرض آن را از یک چهارم به یک هشتم کاهش داده و دیگر آن که این یک هشتم نیز نصف شده است.
مثلا مردی 2 زن داشته که از زن اول بچه ای ندارد و از زن دوم 2 دختر و 2 پسر دارد، پس از مرگ وی زن اول با آن که فرزندی از متوفی ندارد ولی به علت وجود فرزندان دیگر از زن دوم مستحق نصف یک هشتم از اموال شوهر است.
 
در صورت به نام کردن اموال به اسم زن، اگر مرد در قید حیات باشد، عملی است قانونی حتی اگر تمام اموال باشد و بعد از مرگ وی کسی نمی تواند اعتراضی به مالکیت زن بکند.
ولی اگر مرد پس از مرگ و در وصیت نامه خود، وصیت کند که خانه ای از آن زن شود موضوع متفاوت است.
قانون براساس ماده 843 به موصی (وصیت کننده) اجازه داده است که فقط تا ثلث اموال را وصیت کند و اگر وصیت بیش از این مقدار باشد ورثه باید اجازه دهند در غیر این صورت از مورد وصیت تا مقدار ثلث حذف می شود. (یعنی سقف ارث مرد برای زن نهایتاً یک سوم است)
پس می توان گفت اگر در خانه ای که از سوی شوهر متوفی برای زن وصیت شده از لحاظ قیمتی کمتر از یک سوم ترکه متوفی باشد، وصیت صحیح است در غیر این صورت در مورد بیش از ثلث، باید ورثه متوفی اجازه دهند.
 
در مورد جنین اگر جنین دنیا بیاید و فقط یک گریه کند و بمیرد ارث می برد و تا زمانی که دنیا نیامده و مورث وی بمیرد در آن هنگام که تقسیم ما ترک می کنند سهم یک پسر را برای او کنار می گذارند.
طبق ماده 1159 قانون مدنی هر طفلی که پس از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر اوست مشروط به اینکه مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت فرزند، بیشتر از ده ماه گذشته باشد.
مگر آنکه ثابت شود از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر شش ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.
 
شک در مورد تاریخ فوت دو نفر که در یک زمان مرده باشند
در این خصوص مطابق ماده 874 قانون مدنی اگر اشخاصی که بین آن ها توارث باشد بمیرند و تاریخ فوت یکی از آن ها معلوم و دیگری از حیث تقدم و تاخر مجهول باشد (شک در مورد اینکه کدام زودتر و کدام دیرتر مرده است) آنکه تاریخ فوتش مجهول است از دیگری ارث می برد.
مثلا دو نفر در دریا در یک کشتی غرق شده بمیرند و یکی از آنان به طریقی مشخص شود که در چه زمانی مرده و دیگری مشخص نشود، آنکه تاریخ مرگش نامشخص است ارث می برد.
 

ارث بری فرزند خوانده

کودک فرزند خوانده از رحمت حضانت و ولایت در حکم فرزند خانواده است، اما فرزند خوانده از زن و شوهر ارث نمی برد و پدر و مادر نیز از زمره وراث فرزند خوانده محسوب نمی شود.
 

شروط انتقال ارث

1- از متوفی مالی به جا مانده باشد.
2- باید بین مورث و وارث رابطه ی خویشاوندی وجود داشته باشد.
این قرابت و خویشاوندی ممکن است سببی یا نسبی باشد.
در رابطه نسبی ارث به وارث تعلق می گیرد.
در رابطه سببی زوجیت دائم موجب ارث می شود.
3- مورث فوت کرده باشد و وارث در زمان مرگ او زنده باشد.
4- جنینی که در شکم مادر است به شرط آنکه زنده متولد شود از مورث خود ارث خواهد برد.
5- وارث مسلمان از مورث کافر ارث می برد
ولی کافر از مسلمان ارث نمی برد.
 

موانع ارث

1- اگر فرزند میت، مرده به دنیا بیاید به او ارث تعلق نمی گیرد.
2- اگر کسی مورث خود را به طور عمدی بکشد و مرتکب قتل شود از ارث محروم می شود.
3- در لعان زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند.
فرزندی هم که مورد نفی و لعان پدر خود واقع شده از او ارث نمی برد.
(در این حالت پدر فرزندی را که در زمان زوجیت با همسرش به دنیا آمده از خود نفی می کند و او را فرزند خود نمی داند و تحت شرایطی شرعی مراسم لعان برگزار میشود رابطه وارث بین فرزند و پدر به وجود نخواهد آمد.)
4- فرزند نامشروع از پدر و مادر ارث نمی برد.
5- کافر بودن از دیگر موارد مانع از تعلق گرفتن ارث می شود.
شخص کافر هیچگونه ارثی از متوفی نمی برد و سهمی به وی تعلق نمیگیرد.
6- اگر موقع تقسیم ارث، کسی از ورثه غایب مفقود الاثر باشد باید سهم او کنار گذاشته شود.
بعدا اگر مشخص شد که وی قبل از مورث مرده است سهم وی بین دیگر وراث تقسیم میشود، اما اگر مشخص شد که وی زنده است یا تاریخ مرگ وی بعد از مورث است، سهمش به وراث خودش (یعنی زن، فرزند و...) می رسد.
 
گاهی به خاطر بروز مانعی سهم وارث از حد اعلی به حد ادنی تنزل می کند.
به عنوان مثال وجود فرزند، موجب کاهش سهم شوهر از نصف به یک چهارم و سهم زن از یک چهارم به یک هشتم می شود.
فقها از این نوع مانع، به حجب نقصان تعبیر کرده اند.
 
اگر کسی فوت کرد و از خود مالی به جا گذاشت پس از برداشت هزینه های کفن و دفن میت و تجهیز آن مانند سدر کافور هزینه حمل جنازه و... باقی مانده بین وراث تقسیم می شود.
 
مواردی که سهم زن بیشتر از سهم مرد می باشد
1. موردی که میت، غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در اینجا پدر یک ششم و دختر بیش از آن می برد.
2. همچنین میتی دارای نوه باشد و فرزندهای او در زمان حیات وی مرده باشند که در اینجا نوه پسری سهم بیشتر و نوه دختری سهم کمتری می برد.
(یعنی در اینجا جنسیت نوه ها دیگر ملاک نیست.)
 
مواردی که زن به اندازه مرد ارث می برد
1. ارث فرزند به پدر و مادر (که البته شامل دو استثنا می باشد)
2. اگر زن و مرد از خویشاوندان مادری میت باشند.
مثل:
1- برادر و خواهر مادری
2- برادر زاده و خواهر زاده مادری
3- عمو و عمه مادری
4- دایی و خاله (مادری یا پدری یا پدری و مادری)
البته در این دو مورد اخیر (سه و چهار) احتیاط وجوبی آن است که در تقسیم ارث با یکدیگر صلح کنند.
 

زن چه اموالی را به ارث می برد

زن به عنوان همسر متوفی مستحق یک چهارم یا یک هشتم از اموال مرد است.
حال این که چه مالی را می تواند به ارث ببرد بسیار مهم است، زیرا که در مقدار سهم زن موثر است.
زوجه در صورت فرزند دار بودن زوج، یک هشتم از عین اموال منقول (مثل ماشین، موتور و...) و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول (مثل خانه، باغ، مغازه و ...) اعم از عرصه (زمین) و اعیان (ساختمان) ارث می برد.
در صورتی که زوج هیچ فرزندی نداشته باشد سهم زن یک چهارم از کلیه اموال است.
پس لازم است بعد از مرگ شوهر، علاوه بر اموال منقول که تقسیم می شود، اموال غیر منقول قیمت گذاری شده و یک چهارم یا یک هشتم از این قیمت به زن داده شود.
در مواقعی امکان دارد که ورثه دیگر متوفی از قیمت گذاری مال غیر منقول امتناع بکنند.
ماده 948 قانون مدنی این امکان را به زن داده است که حق خود را از عین اموال استیفا کند، پس وی می تواند در مرحله اول، ورثه را از طریق دادگاه اجبار به قیمت گذاری و دریافت سهم خود کرده، در غیر این صورت و ادامه امتناع ورثه، براساس رویه قضایی موجود، زن می تواند سهم مشاع خود را از عین یعنی خود زمین و خانه تملک کند.
 

ازدواج موقت بدون هیچ ارثی

همان طور که بیان شد شرط اصلی برای ارث بردن زن از همسرش وجود زوجیت دائمی بین آنها است.
از مفهوم ماده 940 قانون مدنی که قید زوجیت دائمی را ذکر کرده می توان چنین فهمید که در نکاح منقطع (متعه یا صیغه) هیچ ارثی برای زن راه ندارد.
حتی زن مثل مورد نفقه که می توانست آن را در عقد شرط کند، دیگر نمی تواند شرط توارث را در نکاح منقطع (موقت) بگنجاند و اگر چنین شود شرط باطل است.
 

ارث بردن زن حتی در طلاق

اگر شوهر، زن خود را به صورت رجعی مطلقه کرده و در زمان عده فوت کند، زن از اموال شوهر ارث می برد.
ولی اگر فوت شوهر بعد از انقضای مدت عده بوده یا طلاق بائن باشد (طلاقی که قبل از نزدیکی بوده یا طلاق زن یائسه، طلاق خلع و مبارات) دیگر زن از مرد در صورت فوت، هیچ ارثی نمی برد.
ماده 943 قانون مدنی این امر را ابراز داشته است.
 
البته در ماده 944 همین قانون آمده که اگر شوهر در حالی که به مرضی مبتلا است زن را طلاق دهد و در ظرف یک سال از تاریخ طلاق به علت همان مریضی بمیرد، زن از او ارث می برد حتی اگر طلاق به صورت بائن باشد به شرط آنکه زن در طول این یک سال ازدواج نکرده باشد.
۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

طلاق ایرانیان مقیم خارج از کشور

در خصوص زوجینی که در خارج از کشور هستند از انجایی که طلاق از امور مربوط به احوال شخصیه هست.زوجین باید مطیع قانون کشوری باشند که تابعیت آن را دارند. بنابراین در خصوص ایرانیان مقیم خارج ، که به دادگاه خانواده دسترسی ندارند  بایستی به مراکز اسلامی که جمعیت های مسلمان در آن کشورها جهت رسیدگی به امور و احوال شخصیه مسلمانان تاسیس کرده اند ، مراجعه کنند و در حضور شاهدهای عادل ، صیغه طلاق به طریق شرعی بین زن و شوهری که قصد جدایی دارند جاری و مراتب صورتمجلس بشه و به امضای زوجین و حاضرین برسه و مرکز اسلامی مهر و امضا کنه ونسخه ای از آن را به زوجین بدن و زوجین با مراجعه به سفارت نسبت به تایید آن اقدام کنند.
سپس زوج و زوجه به شخصی در ایران وکالت بدن و شخص وکیل با حق توکیل به غیر نسبت به وکالت دادن به وکیل دادگستری اقدام کنه و سپس وکیل دادگستری نسبت به دادخواست تنفیذ رای طلاق اقدام کنه و پس از صدور حکم جهت تنفیذ و قطعیت آن در دفاتر ازدواج نسبت به ثبت طلاق اقدام نمایند.

۲۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مهریه در طلاق از طرف زن

در طلاق از طرف زن ، اگر زن تقاضای طلاق نماید صراحت ماده 1146 قانون مدنی میگوید چنانچه زوجه کراهتی نسبت به شوهر داشته باشد میتواند با بذل تمام یا مقداری از مهریه آن هم با احراز عسر و حرج و کراهت و مخاطرات به وجود آمده تقاضای طلاق خلعی را از دادگاه درخواست نماید و بقیه مهریه قابل مطالبه می باشد.

 اگر در رابطه با مهریه هرگونه توافقی شده باشد زوجه می تواند از آن توافق در دادگاه استفاده کند. شرط تنصیف دارایی فقط در طلاق از طرف مرد می باشد.

۲۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا زنی که مهر خود را به همسرش بخشیده است....................

آیا زنی که مهر خود را به همسرش بخشیده است می‌تواند از بخشش خود رجوع و مهر خود را به صورت مجدد مطالبه کند یا خیر؟

حالت اول: زمانی است که زوجه در خصوص مهریه، ما فی الذمه زوج را ابراء می‌کند. به این بیان که می‌گوید از نظر من تو دیگر تکلیفی برای پرداخت مهریه نخواهی داشت (تو را از پرداخت مهریه بری می کنم)؛ این بیان باعث می‌شود تا تکلیف شوهر در ادای مهر به طور کلی ساقط شود. پس در این حالت زن حق رجوع ندارد .

حالت دوم: زمانی است که زوجه در قبال طلاق، مهریه خود را به شوهر بذل می‌کند. بذل مهر در طلاق‌های خلع و مبارات انجام می‌شود، خُلع و مُبارات دو نوع طلاق توافقی در فقه و حقوق اسلامی است که در آن زن با واگذاری مالی به شوهر از وی طلاق می‌گیرد. این طلاق مربوط به زمانی است که زن از شوهر به قدری تنفر پیدا کرده باشد که حاضر شود با پرداخت پول از قید همسری وی رها شود. این مال ممکن است مهریه زن یا معادل آن باشد، به همین جهت در فرهنگ عامه از عبارت «مهرم حلال و جانم آزاد» در اشاره به این نوع طلاق استفاده می‌کنند. بنابراین  زن با پرداخت مالی به شوهر، از او می‌خواهد که طلاقش دهد. اگر زن در ایام عده طلاق از بذل خود رجوع کند، طلاق ملغی و کان‌ لم‌ یکن خواهد شد. یعنی همچنان زن و شوهر محسوب می شوند و مثل این است که اصلا طلاقی صورت نگرفته است. پس در این حالت زن حق رجوع از مهریه را تا پایان مدت عده دارد .

حالت سوم: زمانی است که زوجه مهریه خود را به زوج هبه می‌کند. به این بیان که می‌گوید من مهر خود را به تو بخشیدم؛ در این حالت است که همانند سایر اشکال هبه، تکلیف شوهر در پرداخت مهریه به طور کلی از بین نمی‌رود؛ چراکه زن می‌تواند تحت شرایطی از هبه مزبور رجوع و مهر خود را مطالبه کند. خواه طلاق گرفته باشد یا نگرفته باشد.

۲۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بطلان عقد نکاح به علت عدم ذکر مدت

مفهوم عقد نکاح

نکاح در لغت به معنی عقد زناشویی بستن، عقد ازدواج بستن و.. آمده است و در واقع به معنای ضم ( پیوستن ) است و در اصطلاح حقوقی می توان آن را چنین تعریف کرد: نکاح قراردادی است که به موجب آن زن و مرد در زندگی با یکدیگر شریک و متحد شده، خانواده ای تشکیل می دهند. قرآن ازدواج را مایه آرامش دانسته و به مسلمانان توصیه کرده است که مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهند. بر طبق روایات، ازدواج بزرگ‌ترین نعمت پس از نعمت اسلام‌، نگه‌دارنده نصف یا دو سوم دین و سنّت پیامبر اسلام(ص) است.

نکاح دائم و موقت

نکاح دائم برای تمام عمر برقرار می شود و مدت آن با فوت یکی از آن دو همسر یا طلاق یا فسخ نکاح پایان می یابد. نکاح منقطع برای مدت معینی است یعنی عقد ازدواج بین زن و مرد برای مدت معینی قبل از یک ساعت یا یک ماه الی ۹۹ سال منعقد می شود و در پایان مدت، نکاح خود به خود منحل می شود و طرفین، یعنی زن و مرد از قید زوجیت خارج می شوند. ازدواج دائم در واقع ازدواجی است که در صیغه آن مدت خاصی ذکر نمی شود و به نیت همیشگی است، اما ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم ذکر مذت در آن الزامی است و برای همان مدتی است که که در عقد ذکر می شود.

تفاوت های ازدواج دائم و موقت به طور کلی

زدواج دائم و ازدواج موقت احکام مشترک بسیاری دارند؛ از جمله خواندن صیغه عقد در هر دو ازدواج لازم است. این دو ازدواج تفاوت‌هایی نیز با هم دارند که به شرح زیر است:

  • در ازدواج دائم، بر خلاف ازدواج موقت، مرد بایدنفقه زن را بپردازد.

  • در ازدواج دائم زن بدون اجازه شوهر نمی‌تواند از خانه بیرون رود؛ اما در ازدواج موقت اجازه مرد لازم نیست.

  • در ازدواج دائم بر خلاف ازدواج موقت، زن و مرد از یکدیگر ارث می‌برند.

  • در ازدواج موقت ذکر مدت الزامیست وگرنه عقد باطل می شود ولی در ازدواج دائم ذکر مدت لازم نیست چون عقد محدود به زمان نیست.

اگر در صیغه عقدِ ازدواج موقت، مهریه ذکر نشود، عقد باطل می‌شود؛ اما در ازدواج دائم، عقد صحیح است و در صورت نزدیکی مهر المثل به زن تعلق می‌گیرد.

همانطور که در بالا دیدیم یکی از تفاوت های نکاح دائم و موقت ذکر مدت در عقد نکاح موقت است. اکنون به توضیح این مورد می پردازیم.

اثر عدم ذکر مدت در نکاح دائم و موقت

یکی از اساسی ترین وجوه اختلاف در این دو عقد، مقتضای آنهاست. مقتضی، آنچنان اثری است که عقد بدون وجود این اثر محقق نمی شود به طوری که عقد بالذات تولیدکننده آن است و چنین اثری از عقد جدا نشدنی است. در ماده«۲۳۳ «قانون مدنی آمده که هر شرطی چنان چه خلاف مقتضای عقد باشد، مبطل عقد است. آنچه مسلم است مقتضی عقد نکاح دائم در مرتبه اول تشکیل خانواده و زندگی مشترک است و حق تمتع جنسی یکی از بارزترین آثار مربوط به این مقتضی می باشد. ولی همان طور که از تعریف عقد منقطع مشخص است مقتضی این عقد نمی تواند تشکیل خانواده و زندگی مشترک باشد زیرا اگر هدف این بود، چه بسا نکاح دائم صورت می گرفت. بنابراین مقتضی این عقد در مرتبه اول تمتع جنسی به معنای عام است. هرچند باید اذعان نمود که در نکاح منقطع به صورت محدود و با شرایط موجود در این عقد، طرفین طی مدت معینی خانواده تشکیل می دهند که در مواردی این ازدواج(در قالب ۹۹ ساله) استمرار پیدا می کند و دارای فرزند می شوند. به طور کلی هر عقدی دارای ارکانی است و ارکان هر عقد برای ایجاد اثر حقوقی خاصی محقق می گردد. مثلاً عقد بیع برای ایجاد مالکیت و یا عقد اجاره برای ایجاد مالکیت منافع است و به این ترتیب هر عقدی اقتضا مختص بر خود را دارد و هر عقدی که چنین خصوصیتی را نداشته باشد و یا شرطی چنین خصوصیتی را از آن سلب کند عقد نیست و به خودی خود باطل است. مطابق قانون مدنی نیز عقد موقت دو رکن دارد: تعیین مهر و مدت معین. همچنین در روایات نیز اینگونه آمده است که «عقد منقطع واقع نمیشود مگر این که مهر و مدت معلوم باشد».

بنابراین مدت عقد و ازدواج موقت باید حتماً معین باشد، این مدت می تواند یک ساعت، یک روز، و یا چند سال باشد. به هرحال، مدتی است که طرفین بر سر آن با یکدیگر توافق کرده اند. آنها در قبال یکدیگر پیمان وفاداری برای مدت معینی بسته و متعهد شده اند که در طی آن مدت، رابطه زوجیت داشته باشند و پس از پایان مدت، این زندگی زناشویی و تعهد، نیز خاتمه می یابد و باید دقت کنیم طولانی بودن مدت نکاح موقت، عقد موقت را به عقد دائم تبدیل نمی کند و همان قانون مربوط به عقد موقت را دارد. مثلاً زن حق نفقه ندارد مگر این که در عقد شرط کرده باشد و زن و مرد از یکدیگر ارث نمی برند.

همانطور که می بینیم عدم ذکر مدت در عقد نکاح موقت عقد را باطل می کند اما در نکاح دائم ذکر مدت لازم نیست و عدم ذکر مدت خللی در عقد ایجاد نمی کند.

دادگاه صالح

با توجه به اینکه دعاوی راجع به اصل نکاح در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد دعاوی راجع به بطلان آن نیز در دادگاه خانواده می باشد. بنابراین دعوی بطلان عقد نکاح موقت به علت عدم ذکر مدت نیز در دادگاه خانواده می باشد.

هزینه دادرسی

باتوجه  به موارد بالا که گفته شد این دعوی چون از دعاوی راجع به نکاح و در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد پس براساس قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ رسیدگی به این دعاوی هم در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد. بنابراین این دعاوی غیرمالی هستند و هزینه آن نیز بر اساس تعرفه و به ترتیب ذیل می باشد: در مرحله بدوی۴۰ هزار تومان، در مرحله واخواهی ۶۰هزار تومان، در مرحله تجدیدنظر ۱۰۰هزارتومان می باشد.

چند نکته

نکته اول: در بیشتر موارد تشخیص نکاح دائم و موقت برعهده دادگاست که با توجه به قصد و نیت واقعی طرفین آن را معلوم می کند.

نکته دوم: مشهور فقهاء معتقدند با عدم ذکر مدت، عقد به دائم تبدیل می شود نه باطل.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط سه طلاقه و نه طلاقه در ایران چیست؟

طبق ماده 1057 قانون مدنی، «زنی که سه مرتبه متوالی زوجه یک نفر بوده و مطلقه شده، بر آن مرد حرام می شود مگر اینکه به عقد دایم به زوجیت مرد دیگری درآمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه طلاق یا فسخ یا فوت، فراق حاصل شده باشد.»

*بنابراین، مردی که سه مرتبه متوالی زنی را طلاق داده، اعم از اینکه طلاق بعد از رجوع در ایام عده یا پس از نکاح جدید واقع شده باشد، نمی‌تواند از نو با آن زن ازدواج کند، زیرا ازدواجی که این قدر متزلزل و ناپدار باشد، نمی‌تواند کانون خانوادگی خوشبختی به وجود آورد و بجاست که از تجدید آن پس از سه بار طلاق متوالی جلوگیری شود به علاوه قانونگذار خواسته است بدین وسیله از تکرار طلاق جلوگیری کند.

*طبق ماده 1057 قانون مدنی، «زنی که سه مرتبه متوالی زوجه یک نفر بوده و مطلقه شده، بر آن مرد حرام می شود مگر اینکه به عقد دایم به زوجیت مرد دیگری درآمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه طلاق یا فسخ یا فوت، فراق حاصل شده باشد.»

*فرض کنیم بعد از سه طلاق متوالی و دخالت محلل (فردی که با زن سه طلاقه ازدواج می‌کند تا زن بر شوهر اولی حلال شود) و انحلال نکاح و ازدواج مجدد زن و شوهر سابقش، باز زوجین با هم ناسازگاری آغاز کنند و طلاق تکرار شود. این نمایشنامه نمی‌تواند برای همیشه ادامه داشته باشد. زیرا قانونگذار به پیروی از فقه اسلامی مقرر داشته است:« زن هر شخصی که به 9 طلاق که 6 تای آن عدی است مطلقه شده باشد، بر آن شخص حرام موبد می‌شود.

۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر